پایگاه مطالعات عثمانی: دکتر حسن حضرتی در کانال تلگرامی خود، نقدی بر سخنان جدید دکتر سیدجواد طباطبایی در مورد مساله تاثیر و تاثر ایران و عثمانی در موضوع مشروطه نوشته اند که به نقل از آن کانال تقدیم همراهان پایگاه مطالعات عثمانی میشود:
فیلسوف فرزانه سید جواد طباطبایی در سخنرانی که به تازگی ایراد فرمودهاند، میکوشند اثبات کنند فکر مشروطه “فهمی ایرانی از نظام سیاسی انگلستان است” و “هیچ سندی دال بر این که این فکر از عثمانی به ایران آمده باشد و یا تحت تاثیر تحولات عثمانی باشد، وجود ندارد.” در بخش دیگری از سخنرانی خود سعی میکنند با استناد به آثاری مانند “تحفهالعالِم: میرزا عبداللطیف شوشتری (تالیف حدود ۱۲۱۹قمری)” (که البته به اشتباه تحفهالعالَم” تلفظ میکنند) که در آن برای نخستین بار سخن از “عدالتخانه” رفته است، نشان بدهند که فکر مشروطه چیزی حدود هشتاد سال پیش از رخداد مشروطه در نزد ایرانیان به صورت پنهان سابقه داشته است؛ حتا پیش از عثمانی.
به عنوان تاریخورزی که در حوزه مشروطه ایران و عثمانی پژوهشهای سندی میکنم و بهرغم علاقه وافری که به آثار و آراء طباطبایی دارم، با دو مدعای اخیر ایشان که عصارهاش در بالا آمد موافقت ندارم. زیرا:
اگر پیشینه فکر مشروطه خواهی چیزی مانند “عدالت خانه Justice house” باشد که به گفته طباطبایی، شوشتری برای نخستین بار در میان ایرانیان از آن یاد کرده است؛ باید یادآور شد که حدود ۱۵ سال پیش از آن، سفیر عثمانی در وین یعنی ابوبکر راتب افندی از تعبیری به مراتب نزدیکتر به فکر مشروطه یعنی “نظام جدیدNew system ” در سفارتنامه خود سخن گفته است. سلیم سوم (خلع:۱۸۰۷/۱۲۲۲) تحت تاثیر دیدگاههای کارگزاران نواندیش اروپا دیدهاش همانند احمد عزمی افندی و همین ابوبکر راتب افندی بود که عنوان کل برنامه اصلاحی خود را “نظام جدید” گذاشته و به تاسیس “مجلس مشورت”، متشکل از نمایندگان همه جریان های سیاسی اقدام کرد. تعبیری که سپس در ایران عباس میرزا همان را از عثمانی ها وام گرفت و روی برنامه اصلاحی خود گذاشت. اشاره طباطبایی در ادامه به آثار متاخرتری است که در اواخر دوره ناصری تالیف و یا ترجمه شده اند. این دوره در تاریخ عثمانی عصر پسامشروطه اول است. آنها پیشتر با منتخبات الآثار صادق رفعت پاشا از مفاهیم دولت- ملت و آزادی و حقوق شهروندی پرده برداشته بودند.
میخواهم بگویم به علل و دلایل بسیار روشنی عثمانی ها زودتر از ما با نظام جدید حکمرانی به نام مشروطه و قانون اساسی آشنا شدند و به اعلان و استقرار آن کوشیدند. همان موقع که ناصرالدین شاه به دولتمردان خود پس از سفر سوم فرنگ دستور می داد که بروید قانون اساسی بنویسید چون مشکل ما نداشتن آن است؛ ۱۴ سال پیش از آن در عثمانی قانون اساسی توسط سلطان عبدالحمید دوم ابلاغ و نظام مشروطه مستقر شده بود. ۱۹ سال پیش از آن هم جمعیت نوعثمانیان به عنوان نخستین جریان نواندیش دینی در جهان اسلام که بدنبال آشتی میان آموزه های دین اسلام و مولفه های مدرن بودند، از درون بابعالی با صدای بلند و با مفاهیم و تعابیر مستقیم، فکر مشروطه خواهی را تبلیغ می کردند. حتا برای استقرار آن، دو سلطان(عبدالعزیز مخالف مشروطه و مراد پنجم بیمار) را در عرض یک سال خلع کرده و سلطان دلخواه خود را بر تخت نشاندند تا به نظام مشروطه برسند. می بینید که انگیزه ها و تصمیمات و رفتارها در عثمانی نسبت به ایران چقدر رادیکال تر است. این اتفاقات زمانی در عثمانی رخ می داد که ناصرالدین شاه در ایران گاهی به نگاهی دولتمردان خود را توصیه به تدوین قانون می کرد، بدون این که نه خود و نه اطرافیانش آن را جدی بگیرند؛ زیرا هر دو طرف نیک می دانستند که ته دل علاقه ای به تحدید قدرت سلطان ندارند؛ یعنی همان اصل اول استقرار قانون اساسی و نظام مشروطه.
مدعای دوم طباطبایی این است که فکر مشروطه خواهی ایرانی هیچ ربطی به عثمانی ندارد و از انگلستان به ایران آمده است. این حرف چندان جدید نیست. پیشتر فریدون آدمیت هم سعی کرد در آثار خود نشان بدهد که فکر مشروطه خواهی مستقیم از اروپا به ایران آمده و در این میان واسطه ای به نام عثمانی موضوعیت ندارد. تناقضات آدمیت را در این باره در کتاب “مشروطه عثمانی” نشان داده ام. طباطبایی در تکرار این سخن آدمیت قاطعانه و جسورانه می گوید: “هیچ سندی نداریم که مشروطه ایران ربطی به عثمانی داشته باشد.” فیلسوف عزیز ما از زمانی که متولیان دایره المعارف بزرگ اسلامی در تالیف “تاریخ جامع ایران” بخش تاریخ قاجاریه و تاریخ مشروطه را با نادیده گرفتن مورخان شایسته تاریخ معاصر کشورمان به ایشان سپردند، گویا خود را مورخی چیره دست هم می داند که این گونه بی پروا سخن از نبود حتا یک سند در این باره به میان می آورد. به شخصه نمی دانم آقای طباطبایی تاکنون در مراکز آرشیوی ایران و ترکیه چقدر زمان گذرانده و سند خوانده اند که به این ادعا رسیده اند؟!
صاحب این قلم که چند سالی است درگیر پژوهش در اسناد ترکی و فارسی درباره مشروطه ایران و عثمانی است، با قاطعیت عرض می کند انبوهی از اسناد ترکی و فارسی دال بر این است که فکر مشروطه خواهی ایرانی به شدت متاثر از تحولات عثمانی بود و از آن ایده، الهام و قدرت گرفته است. گرچه این تاثیر یک طرفه نبوده و همان گونه که ما از مشروطه اول عثمانی ها تاثیر گرفتیم، آنها هم در مشروطه دوم خود از مشروطه اول ما تاثیر زیادی پذیرفتند. اسناد ترکی و فارسی زیادی مثبت این مدعاست. در کتاب “مشروطه ایران به روایت آرشیو عثمانی” بخشی از این اسناد ترجمه و منتشر شده است. در برخی از پژوهش ها هم بدان پرداخته شده است.
دولتمردان بزرگی مانند امیرکبیر، میرزا حسین خان سپهسالار، میرزا ملکم و … تحت تاثیر تحولات عثمانی بودند و با نوگرایان و مشروطه خواهان بزرگ ترک مانند مصطفی رشید پاشا، مدحت پاشا، نامق کمال و… روابط دوستانه عمیقی داشتند و به دنبال آن بودند که خیلی از برنامه ها و ایده های نوگرایانه دیوانسالاران عثمانی را در ایران پیاده کنند. مشروطه خواهان ایرانی همیشه یک پای شان در استانبول بود؛ از روزنامه نگار و تاجر و دولتمرد ایرانی مدام به این شهر در رفت و آمد بودند؛ چطور ممکن است از تلاش ۴۰ ساله جنبش مشروطه خواهی (۱۸۷۱-۱۹۱۱) در عثمانی تاثیر نپذیرفته باشند؟! مگر آنها از ما تاثیر نگرفتند که ما از ایشان نگیریم؟ در این زمان دنیا در تکاپوی مشروطه خواهی بود: عثمانی، ژاپن، روسیه و پیشتر از این ها اروپای غربی. حرف خنده داری نیست بگوییم در این میان، مشروطه ما فقط تحت تاثیر انگلستان بود و بس؟! آیا همین ادعا مثله دیدن فکر مشروطه خواهی ایرانی نیست؟ به فهم این دانشجوی تاریخ ایده ها از همه جا به همه جا و به گونه های مختلف سرایت می کنند؛ با این تفاوت که هر چقدر به مرکز ایده نزدیک تر باشی، زمان سرایت نزدیکتر و قدرت آن بیشتر خواهد بود.
آنچه گفته شد بیان مزیتی برای عثمانی ها و عیبی برای ما ایرانیان نیست؛ همانطور که گفته شد این تاثیر و تاثر کاملاً دوطرفه بوده است؛ زمانی ما تحت تاثیر آنها بودیم و زمانی هم آنها تحت تاثیر ما.
در همین باره بخوانید: