زندگی و افکار محمد عاکف ارسوی – بخش اول

پایگاه مطالعات عثمانی: محمد عاکف ارسوی نمادی از غیرت اسلامی و حمیت ملی در راستای تحقق آرمان‌های والای انسانی – اسلامی است. او در اثر خود که در سخت ترین روزهای یک امپراطوری ۶۰۰ و اندی ساله در حال نگارش بود تمام تلاش خود را بکار می‌گیرد تا از یاس و خودباختگی نسل جوان جلوگیری کند و رادی و پایمردی را بار دیگر در روح این نسل به حرکت وادارد. با توجه به همین است که اشعار او گاه نمادی از یک آتشفشان در حال جوشش، گاه مرثیه ای جانکاه، گاه چکامه‌ای تعلیمی و گاه واگویه‌ای صمیمی است. او تمام قد آیینه‌ای است از تمام اضطراب‌ها، بیقراری‌ها، تشویش‌ها، دلواپسی‌ها و حتی سراسیمگی‌های بزرگ‌مردانی که کیان اسلامیت را در خطر می‌دیدند و حاضر بودند تا هر سختی و جان‌نثاری را برای در امان ماندن این کیان به تن بخرند. در ادامه بخش اول زندگی نامه و گزارشی کوتاه از افکار او را به قلم دو تن از مشهورترین عاکف‌شناسان ترکیه تقدیم می‌کنیم:

در شوال ۱۲۹۰ (دسامبر ۱۸۷۳) در ساری گوزل محله فاتح استانبول متولد شد. پدرش از مدرسین مدرسه فاتح، محمد طاهر افندی بود که در سنین کوچکی برای تحصیل از آلبانی راهی استانبول شده و با توجه به حساسیتی که به پاکیزگی داشته با صفت تمیز بر سر نامش شناخته می‌شد. مادرش امینه شریفه خانم نیز از خانواده‌ای اصالتا بخارایی  که بعدها در توکات مستقر شده‌ بودند بود.

عاکف که تحصیلات اولیه خود را در مدرسه محلی امیر بخاری آغاز کرده بود پس از دو سال تحصیل در آنجا در مدرسه ابتدایی‌ جنب موقتخانه فاتح ثبت نام کرد (۱۸۷۹). همان سال پدرش  -که عاکف در صحفات از او به عنوان کسی که “هم پدرم و هم استادم بود، هر چه میدانم از او آموختم” یاد می‌کند – شروع به تدریس زبان عربی به او می کند. او در عین حال در همین سال در تدریس خصوصی طاهر افندی به ابن الامین محمود کمال و احمد توفیق، فرزندان امیر پاشای مهردار که در کوشک تابستانی امین پاشا در یاکاجیک برگزار می‌شده شرکت می‌کند. علت حضور او در این کلاس اقامت خانواده‌اش در یکی از اتاق‌های این کوشک بود. او ضمن دوستی با هر دو برادر با محمود کمال، برادر بزرگتر تلاش های مشترکی را برای نوشتن منظومه‌های شعری انجام می‌دهد.

محمد عاکف پس از فارغ التحصیلی از مرکز رشدیه فاتح (۱۸۸۵) در مقطع اِعدادی مکتب مُلکیه ثبت نام می‌کند. پس از پایان دوره تحصیلات ابتدایی مکتب ملکیه که دبیری ادبیات آن را معلم ناجی بر عهده داشت وارد دوره تحصیلات عالی می‌شود . در همان سال نخست تحصیلات عالیه پدرش فوت میکند (۱۸۸۸) که با توجه به فوت پدر، محمد عاکف راه کوتاه‌تری برای تحصیلات خود انتخاب می‌کند تا سریعتر وارد عرصه کار شود. به این ترتیب وارد مکتب ملکیه دامپزشکی که به تازگی تاسیس شده بود می‌شود (۱۸۸۹).

محمدعاکف به رغم سوختن خانه شان در آتش سوزی بزرگ محله فاتح و مشکلات ناشی از آن می‌تواند تحصیلات خود را با عنوان شاگرد اول به اتمام رساند(۱۸۹۳). در سال‌های تحصیل مشغول ورزش و خصوصا کشتی می‌شود و در دو سال پایانی تحصیلاتش تمایل بیشتری به شعر می‌یابد. او پس از فارغ التحصیلی به عنوان معاون تفتیش امور دامپزشکی و اصلاح حیوانات وزارت زراعت آغاز به کار میکند. اگرچه محل کار او در این دوره رسما استانبول است اما او سفرهای متعددی را به ادیرنه و پس از آن به نواحی مختلف آناطولی و روملی با هدف پژوهش در مورد امراض حیوانات این مناطق می‌کند. در همین دوره برای تامین و خرید مایحتاج ارتش مدتی را در دمشق و مناطق پیرامون آن می‌گذراند. این سفرها امکان آشنایی از نزدیک با جامعه روستایی و به دست آوردن فهمی حقیقی از مشکلات و دردهای مردم را برای عاکف فراهم می آورد. این مساله بعدها با تحلیل های صواب و تصاویر رئالیستی و جاندار و نیز راه حل های به موقع او در اشعارش خود را نشان می‌دهد.  او در این سالها حفظ قرآن را که از ۸ – ۹ سالگی آغاز کرده بود با تلاش های فردی به اتمام می‌رساند.  او در سال‌های اقامت در استانبول علاوه بر شغل کارمندی‌اش در مدرسه کشاورزی حلقلی (حالکالی) (۱۹۰۶) و مدرسه کشاورزی صنعتی (۱۹۰۷) مشغول تدریس می‌شود. پس از اعلام مشروطیت دوم با همراهی ابوالعلا زین العابدین (ابوالعلا ماردین) و اشرف ادیب یکی از تاثیرگذارترین و مهمترین نشریات علمی و فکری آن دوره یعنی صراط المستقیم را  با سرمقاله های خود منتشر می‌کند (۲۷ آگوست ۱۹۰۸). بعد از آن تقریبا تمامی اشعار و نوشته های عاکف در این نشریه منتشر میشود. در همین سال در دارالفنون استانبول به عنوان مدرس ادبیات عثمانی مشغول به کار می‌شود. عاکف به عنوان یکی از بهترین عربی‌دانان جریان روشنفکری آن روز در کنار تدریس ادبیات عثمانی در دارالفنون به تدریس ادبیات عرب در قالب تدریس معلقات و لامیه العرب در کلوب شهزاده باشی جمعیت اتحاد و ترقی می‌پردازد. در همین سال‌ها در مدرسه‌ای خصوصی با نام دارالادب نیز به عنوان استاد افتخاری فعالیت می‌کند. در همین دوره همچنین به عنوان رئیس انجمن فارغ التحصیلان مکتب عالی دامپزشکی (۱۹۱۰) انتخاب می‌شود. از دیگر فعالیت های او در این دوره میتوان به معلمی ادبیات ترکی در مدرسه دارالخلافه عالیه اشاره کرد (۱۹۱۴).

در این دوره محمد عاکف به عضویت هیئت تنویریه (هیئت ارشادیه) وابسته به جمعیت مدافعه ملیه که در دوره جنگ بالکان ایجاد شده و در سال‌های آتی در بسیج نیروها در دوره جنگ ملی نیز نقشی مهم را عهده‌دار شد در می‌آید. او در این هیئت که با هدف بیداری ملت با استفاده از ادبیات تشکیل شده بود به همراه کسانی همچون عبدالحق حمدی، رجایی زاده محمود اکرم، سلیمان نظیف، حسین جاهد (یالچین)، محمد امین، عبدالعزیز چاووش، جناب شهاب الدین و حسین کاظم قدری فعالیت کرده، به عنوان دبیر کل هیئت انتخاب می‌شود. سلیمان نظیف نقل میکند که رجایی زاده به عنوان رییس هیئت، ضمن تعریف از هنرمندی و سجایای فردی محمد عاکف از احتیاج ملت به یک سرایش حماسی ملی سخن گفته و اذعان می‌کند که کسی جز عاکف توان چنین سرایشی را ندارد.

عاکف در دوره جنگ بالکان با توجه به وضعیت وخیمی که کشور در آن قرار داشت وعظ و خطابه هایی را در ضرورت عدم یاس، وحدت ملی و همراهی با ارتش در مسجد فاتح، بایزید و سلیمانیه انجام می‌دهد که متن این سخنرانی‌ها در نشریه تحت مدیریت او که در آن دوره با نام سبیل الرشاد در حال انتشار بود منتشر می‌شود. او در همین سال‌ها اشعار “حقین سسلری” را می‌سراید.

عاکف که نمی تواند در برابر هیچ ظلمی سکوت کند در اعتراض به برکناری ناحق رئیس خود از شغل کارمندی‌اش استعفا میدهد (۱۱ می ۱۹۱۳). در اواخر همین سال به دلیل عدم همراهی با اندیشه قومیت گرایی ضیا گوک آلپ که عضو مجمع عمومی اتحاد و ترقی و پدر فکری آنان بود و نیز به دلیل مخالفت با برخی نویسندگان و روشنفکران وابسته به اتحاد و ترقی که به ضدیت با دیانت برخاسته بودند و مخالفت دولت با اندیشه‌هایش مجبور به کناره‌گیری از فعالیت‌های خود در دارالفنون استانبول می‌شود. به دلیل همین مخالفت ها نیز نشریه سبیل الرشاد که از سوی عاکف منتشر میشد، چندین بار از سوی دولت اتحاد و ترقی توقیف می‌شود.

محمد عاکف در اوایل سال ۱۹۱۴ با حمایت مالی عباس حلیم پاشا برای دو ماه راهی مصر و مدینه می‌شود. ( شعر “العکسور دا” در کتاب پنجم صفحات محصول این سیاحت  است.) در اواخر سال ۱۹۱۴ نیز حسب وظیفه‌ای که از سوی تشکیلات مخصوصه به او محول می‌گردد راهی برلین می‌شود. این تشکیلات  از سوی ارتش عثمانی برای فعالیت های اطلاعاتی تشکیل شده بود در طول این سفر ۳ ماهه که امکان شناخت تجربی غرب را برای او فراهم می‌کند در کمپ های اسرای جنگی مسلمان روسیه و انگلیس حاضر می‌شود و در میان آنان سخنرانی‌هایی را که تلقین کننده فعالیت استقلال‌طلبانه از سوی آنها در دوره پس از اسارت بود انجام می‌دهد. (منظومه بزرگ “خاطرات برلین” در کتاب خاطرات یادگار این سفر و فعالیت‌ها است.) او همچنین بر اساس ماموریتی که بار دیگر از سوی تشکیلات مخصوصه به او سپرده می‌شود با هدف تداوم حمایت قبایل طرفدار دولت عثمانی در دوره شورش شریف حسین راهی نجد می‌شود. سفر نجد در قالب هیئتی بوده که در راس آن اشرف سنجر (قوشجی باشی) رئیس تشکیلات قرار داشته است.  (می تا اکتبر ۱۹۱۵) او در این سفر که زیارت دوم او از مدینه و روضه مطهر نبوی بوده منظومه “از بیابان های نجد به مدینه” را قلمی می‌کند. جناب شهاب الدین و سلیمان نظیف از این اثر به عنوان یک شاهکار ادبی یادکرده اند.

در جولای ۱۹۱۸ با دعوت شریف علی حیدر پاشا، امیر مکه به همراه اسماعیل حقی بیگ ازمیری راهی لبنان می‌شود. محمد عاکف پس از بازگشت از لبنان به عنوان سردبیر دارالحکمه الاسلامیه که نهادی دینی و آکادمیک وابسته به نهاد شیخ الاسلامی بود آغاز به فعالیت می‌کند (آگوست ۱۹۱۸) و پس از مدتی به عضویت این تشکیلات در می‌آید. (ژانویه ۱۹۲۰) او وظیفه نشر ارگان علمی تشکیلات با نام جریده علمیه را بر عهده می‌گیرد. در همین میان به عضویت هیئت قاموس العربی دارالفنون استانبول که وابسته به وزارت معارف بوده در می‌آید.

پس از پایان هزیمت‌بار جنگ جهانی اول و نتایج پرخسران آن برای دولت عثمانی و شروط سنگینی که معاهده متارکه به همراه داشت با اشغال خاک کشور از سوی یونانی هایی که از ازمیر وارد آناطولی شده بودند جنگ ملی آغاز میشود. با شروع جنگ محمد عاکف ارسوی تصمیم می‌گیرد تا شخصا در جنگ شرکت کند و برای همین در فوریه ۱۹۲۰ راهی بالیکسیر شده با اعضای قوای ملیه دیدار می‌کند. او در همان بالیکسیر در مسجد زاغانوس پاشا و اماکن دیگر با هدف دعوت مردم به وحدت و تشویق به مقاومت سخنرانی‌های مختلفی انجام می‌دهد. رها کردن شغلی با مزایای معیشتی قابل توجه در استانبول و عزیمت به بالیکسیر و پس از آن آنکارا را می‌توان از جلوه‌های روشن احساسات میهن دوستانه در حیات او دانست.

همراهی او در جنگ ملی به عنوان یک روشنفکر مسلمان صاحب محبوبیت در میان عامه مردم، نقشی اساسی و مهم در رفع این توهم در میان مردم داشت که جنگ ملی نیز یکی از بازی‌های اصحاب اتحاد و ترقی در کشور است و باعث شد تا توان مردمی قابل توجهی به جنگ ملی ملحق شود. با در نظر داشتن این واقعیت است که از او به عنوان “رهبر معنوی جنگ ملی” یاد می‌شود. محمد عاکف پس از بازگشت از بالیکسیر به استانبول در حالی که به دلیل وضعیت جنگی کشور امکان فعالیت روز به روز سخت تر می‌شد و فضای سانسور شدت بیشتری به خود می‌گرفت با دریافت دعوت نامه‌ی هیئت تمثیلیه از آنکارا با به همراه برداشتن پسر بزرگ خود که دوازده ساله بود در ۱۰ آپریل ۱۹۲۰ به صورت مخفیانه راهی این شهر می‌شود. او به همراه علی شکری بیگ به گیوه (Geyve) می‌رسد و با ادامه راه خود یک روز پس از افتتاح مجلس ملی ترکیه وارد آنکارا می‌شود (۲۴ آپریل ۱۹۲۰). پس از نخستین وعظش در مسجد حاج بایرام آنکارا به دلیل ترک بدون اجازه محل کار از سوی دارالحکمه الاسلامیه استانبول از سمت خود عزل می‌شود. او در آنکارا با پیشنهاد رئیس مجلس، مصطفی کمال پاشا به عنوان نماینده بوردور (Burdur) انتخاب می‌شود (۵ ژوئن ۱۹۲۰). اگرچه چندی بعد با بالاترین رای به عنوان نماینده بیگا (Biga) انتخاب می‌شود اما با توجه به آغاز فعالیتش به عنوان نماینده بوردور حضورش در مجلس با همین عنوان ادامه می یابد. او فعالیت‌های خود را با سخنرانی‌ و وعظ‌ برای مردم در شهرهای اسکی‌شهر، بوردور، صاندیقلی، دینار، آفیون، انطاکیه، قونیه و قاستامونی و شهرهای دیگر ادامه میدهد. با هدف تشویق برای تداوم حضور در جبهه جنگ ملی به همراه سایر نمایندگان راهی جبهه‌ها شده برای سربازان سخنرانی می‌کند. مشهورترین سخنرانی او وعظی است که در مسجد نصرالله شهر قاستامونی حسب امر مجلس ملی انجام داده است.  او در این سخنرانی با بصیرتی ژرف به بررسی وضعیت سیاسی جهان پرداخته فلاکت بار بودن معاهده سِور برای ملت ترکیه را توضیح می‌دهد. او تلاش می‌کند توضیح دهد که راهی جز پاره کردن این معاهده و مقاومت در برابر استعمارگران غربی با تکیه بر ایمان و سلاح در پیش روی ملت نیست. این سخنرانی او به عنوان سندی مهم در تهییج و تشویق به جنگ ملی است.  این وعظ و سایر سخنرانی های او در سه شماره سبیل الرشاد (شماره های ۴۶۴ تا ۴۶۶) که از سوی اشرف ادیب در استانبول منتشر می‌شد و نخستین شماره‌ای که در آنکارا منتشر شد (۳ فوریه ۱۹۲۱) درج شده است. با در نظر داشتن تاثیرگذاری سخنرانی ها و وعظ های محمد عاکف این شماره از سبیل الرشاد و بعضی وعظ های دیگر او به صورت رساله چاپ شده به کرات در نواحی مختلف آناطولی و جبهه‌های جنگ توزیع می‌شود.

در ماه‌های پایانی سال ۱۹۲۰ با خواست ریاست ارکان حربیه، وکالت معارف مسابقه‌ای برای سرایش مارش ملی برگزار می‌کند. با وجود ارسال بیش از ۷۰۰ شعر برای مسابقه اما شعری که کیفیت لازم را داشته باشد به دست نمی‌آید. با توجه به همین مساله مصرانه از محمد عاکف خواسته میشود تا شعری را برای مارش ملی کشور بسراید. او به دلیل وجود جایزه مالی برای مسابقه از سرودن شعر استنکاف کرده بود  عاکف مشروط به این که جایزه مالی مسابقه در نظر گرفته نشود شعر خود را تقدیم می‌کند که این شعر با رأی بالاتفاق مجلس ملی ترکیه در تاریخ ۱۲ مارس ۱۹۲۱ به عنوان مارش استقلال (سرود ملی ترکیه) شناخته شد. با توجه به این که مصوبه مجلس برای اختصاص جایزه نقدی به سراینده شعر منتخب پیش از شرط محمد عاکف تصویب شده بود مبلغ مذکور به عاکف پرداخت می‌شود که او نیز کل مبلغ را به جمعیت خیریه ای با نام دار المساعی تقدیم می‌کند.

با پایان موفقیت آمیز جنگ ملی، مجلس ملی تصمیم به برگزاری انتخابات مجلس دوم جمهوریت میگیرد که در این انتخابات به محمد عاکف به همراه طیفی از نمایندگان موسوم به جناح مخالف اجازه حضور در انتخابات داده نمی‌شود.  محمد عاکف در اکتبر ۱۹۲۳ با دعوت عباس حلیم پاشا راهی مصر می‌شود. بی شک ناامیدی و دلشکستگی ای که او به سبب عدم تحقق امیدش مبنی بر تحقق اتحاد اسلامی و قیادت ترکیه برای این آرمان در دوران پس از جنگ ملی اصلی ترین تاثیر را در تصمیم او به سفر مصر داشت. او اگرچه برای دو سال زمستان‌ها را در مصر و تابستان‌ها را در ترکیه می‌گذراند اما نهایتا از اواخر سال ۱۹۲۵ برای همیشه در مصر ماندگار می‌شود. عدم پرداخت حقوق بازنشستگی و وضعیت سخت معیشتی ناشی از آن و نیز پیگردهای امنیتی ای که البته بسیاری از افراد فکری و سیاسی مخالف دچار آن بودند باعث می‌شود عاکف تصمیم به اقامت دایم در مصر بگیرد. همچنین در اوایل این سال به دلیل وقوع شورش شیخ سعید فشار بر مخالفان از سوی حکومت شدت می‌گیرد و بسیاری از نشریات و مجلات که سبیل الرشاد نیز در میان آنان قرار داشت توقیف شده و صاحبان و برخی نویسندگان آنها دادگاهی می‌شوند.

بر اساس مصوبه مجلس ملی ترکیه که در ضمن مباحثات بودجه آن سال انجام شده بود (۲۵ فوریه ۱۹۲۵) ریاست امور دیانت از محمود حمدی المالی و محمد عاکف ارسوی درخواست می‌کند تا المالی تفسیر و ارسوی ترجمه ای از قرآن به زبان ترکی فراهم آورند. محمد عاکف با در نظر داشتن مسئولیت دینی و علمی این کار پس از تردید فراوان با دو شرط حاضر به انجام ترجمه می‌شود؛ شرط نخست استفاده از لفظ “مئال” به جای لفظ “ترجمه” و شرط دوم منتشر شدن ترجمه به همراه تفسیر محمود حمدی المالی بود. او اگرچه با سعی و تلاش فراوان از سال ۱۹۲۶ تا ۱۹۲۹ توانست این ترجمه را پایان دهد اما تا آخر عمر  کار بر روی آن ادامه داشت. در این میان مساله ای محمد عاکف را در مورد سرنوشت این ترجمه و استفاده ای که حاکمیت آنکارا از آن خواهد کرد مردد کرد. با توجه به این که در آن سالها به حکم قانون اذان به زبان ترکی خوانده میشد عاکف اندیشناک این مساله میشود که امکان دارد، دولت متدینین را مجبور به اقامه نماز با ترجمه رسمی ای که به زبان ترکی انجام شده است کند. از همین روی او قرارداد ترجمه را فسخ و مبلغ پیش پرداختی را هم که دریافت کرده بوده باز پس میدهد و ترجمه انجام شده به تحویل دولت نمی‌رسد. او پس از بیماری‌ای که منجر به فوتش شد به هنگام سفر از مصر به ترکیه وصیت می‌کند تا اگر این سفر برای او سفری بی بازگشت بود این ترجمه امحا شود که گویا این وصیت او سال‌ها بعد (۱۹۶۱) در قاهره انجام می‌شود.

در سال‌های اقامت در مصر مهمترین فعالیت محمد عاکف پس از ترجمه قرآن تدریس زبان و ادبیات ترکی در دانشکده ادبیات جامعه المصریه قاهره بود (۱۹۲۹ – ۱۹۳۶). دوره بیش از یک دهه‌ای اقامت در مصر علاوه بر مشکلاتی که پیشتر اشاره شد با مشکلات دیگری همچون ابتلا همسر به یک بیماری مزمن عصبی، عدم توانایی در تربیت فرزندانی که اکنون بدون سرپرست مانده بودند، حسرت وطن و اضطراب‌های سنگین ناشی از وضعیت ناگوار و پریشان جهان اسلام همراه بود. تسلی روحی محمد عاکف در دوران اقامت در قاهره همنشینی خانواده، دانشجویان ترک حاضر در مصر و عباس حلیم پاشا که حامی او نیز به شمار میرفت بود. او در این دوره با عبدالوهاب عزام که از شخصیت‌های علمی و فکری آن دوره بود دوستی پیدا می‌کند. در این میان در ماه‌های پایانی سال ۱۹۳۳ هفتمین و آخرین کتاب مجموعه صفحات را با عنوان “سایه‌ها” منتشر می‌کند.

محمدعاکف در سال ۱۹۳۵ برای تغییر محیطی زندگی‌ که در نتیجه بیماری لازم آمده بود برای یک ماه راهی لبنان شده و در این میان به انطاکیه که در آن روزها تحت اداره فرانسوی‌ها بود سفر می‌کند.  با سخت‌تر شدن وضعیت بیماری در ۱۷ ژوئن ۱۹۳۶ راهی استانبول می‌شود. او پس از درمان در مرکز درمانی نشانتاشی ماه‌های تابستان را در مزرعه بالتاجی سعید حلیم پاشا که در علمداغ قرار داشت مهمان پرنس حلیم فرزند سعید حلیم پاشا می‌شود. محمد عاکف روزهای پایانی عمر خود را نیز در آپارتمانی متعلق به همین خانواده در منطقه بیگ اوغلو استانبول در ساختمان آپارتمان مصر می‌گذراند و در همان واحد آپارتمانی جان به جان آفرین تسلیم می‌کند (۲۷ دسامبر ۱۹۳۶). جنازه شاعر سرود ملی که روی خوشی از سوی مقامات و مسئولین رسمی به او نشان داده نشد، با همراهی جوانان دانشگاهی و مردم به صورت شکوهمندی تشییع شده در مزارستان ادیرنه قاپی در کنار مزار احمد نعیم بابانزاده به خاک سپرده میشود. در سال ۱۹۶۰ به دلیل احداث خیابان، مزار آن دو به همراه مزار سلیمان نظیف به مزار شهدای منطقه ادیرنه قاپی منتقل میشود. در سال ۱۹۸۶ که به مناسبت پنجاهمین سالگرد وفات او سال محمد عاکف نامگذاری شده بود سنگ مزار جدیدی از سوی وزارت فرهنگ ساخته می‌شود.

به مناسبت وفات محمد عاکف فاتین گوکمن از دوستان نزدیک او این ماده تاریخ را سروده است:

چیخدی قیرقلار بیر آغیزدان دئدیلر تاریخین

ایچیمیزدن وطنین شاعری عاکف گئتدی

همچنین یوسف جمیل آرارات نیز با بیت زیر تاریخ فوت عاکف را ثبت کرد:

جوهرین تاریخی اخلافا ائدر کشف نقاب

آه! گئتدی ترجمان افصح ام الکتاب

***

در راس کسانی که در ساخته شدن شخصیت محمدعاکف نقش داشته اند طاهر افندی پدر او قرار دارد که محمد عاکف نخستین آموزش های دینی، زبان عربی، فقه و عقاید را از او فرا گرفته است. علاوه بر پدر همچنین می‌توان به شخصیت های زیر اشاره کرد: محمد قدری افندی که معلم زبان ترکی در مرکز رشدیه فاتح بوده و  “از شخصیت های حریت پرور دوره عبدالحمید” به شمار می‌آمده، محمد راسم افندی استاد حفظ قرآن، اسد دده مثنوی خوان که محمد عاکف گلستان و مثنوی را در حضور او خوانده و از این طریق زبان فارسی اش را تقویت کرده بود، اساتید زبان عربی علی فهمی افندی هرزگوینی که محمد عاکف الکامل مبرد را نزد او خوانده و خالص افندی که معلقات را از او تلمذ کرده بود. همچنین در شمار اساتید او میتوان از حقی بیگ اسپارتایی یاد کرد که در سال‌های مکتب دامپزشکی زبان فرانسه عاکف و دو دوست و هم بحثش محمد شوکت و احمد نعیم بابانزاده را در حدی که توان مطالعه متون کلاسیک ادبیات فرانسه را داشته باشند ارتقا داده آنان را به تعقیب ادبیات غرب سوق داد. همچنین باید از افسر دامپزشک، ابراهیم بیگ که عاکف در سال‌های نخست کارمندی خود توانست در حضور او زبان فرانسه خود را تقویت کند یاد کرد. محمد عاکف که اندوخته ادبی قابل توجهی از مطالعه آثار ادبی شرق و غرب داشت در میان شرقیان آثاری همچون معلقات، دیوان حافظ، گلستان سعدی، مثنوی، دیوان فضولی و نیز آثار کسانی همچون ابن الفارض، فیض هندی، و محمد اقبال توجه او را به خود جلب کرده بود. در میان غربیان نیز می‌توان به شاعران و نویسندگان زیر اشاره کرد: شکسپیر، میلتون، ویکتور هوگو، ارنست رنان، آناتول فرانس، آفرد دو موسه، لامارتین، ژان ژاک روسو، آلفونس دوده، امیل زولا، آلکساندر دوماس فیلس و هنریک سینکیه‌ویچ.

تاریخ نخستین شعر مجموعه صفحات که حیات ادبی محمد عاکف با آن شناخته میشود مربوط به سال ۱۹۰۵ است. اما آنچه مسلم است محمد عاکف پیش از آن تاریخ نیز منظومه‌هایی را سروده که برخی از آنها در آن دوره منتشر شده و برخی دیگر نیز منتشر نشده باقی مانده است. قدیمی‌ترین شعری که امروز از عاکف در دست است ترکیب بندی با عنوان “دستور” است که در سال ۱۸۹۲ سروده شده است. توجه به نخستین نمونه‌های شعری او که در نشریاتی همچون خزائن فنون، مکتب و رسملی قازته منتشر شده و یا در نامه‌هایی که خطاب به دوستانش نوشته و یا در خاطرات شخصی‌اش قید کرده نشان دهنده تاثیر پذیری عمومی او از ضیا پاشا، معلم ناجی و عبدالحق حمید است. خواه این نمونه‌ها و خواه اشعاری که در کتاب نخست صفحات منتشر شده است، نشان دهنده تلاش های عاکف برای یافتن فرمی متفاوت در اشعار این سال‌ها و به جهت محتوایی توجه به مسایل ماورالطبیعه همانند آنچه در ضیا پاشا و عبدالحق حمید میتوان دید است. همچنین از اظهارات خود او معلوم است که مدتی تحت تاثیر رجائی زاده محمود اکرم و توفیق فکرت توجهش به سمت تصویرگری طبیعت در اشعار جلب شده است. از قدیمی ترین شعرهای منتشر شده او شعری است که در پایان دوره حفظ قرآن که تا پایان عمر خود به آن به عنوان منبع اخلاق و سجیات خود پایبند ماند در سال ۱۸۹۵ با عنوان “خطاب به قرآن” در نشریه مکتب منتشر کرده است.

به احتمال قوی باید عاکف در دوره سال‌های ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۸ که هیچ شعری از او در این دوره منتشر نشده است در پی یافتن راهی برای ادامه حیات ادبی خود بوده باشد، چرا که پس از آن طرز مالوف و محبوب خود تا آن روز را کنار گذاشته توجه خود را در فضایی عاری از خیال معطوف به یافتن راه حل‌هایی برای مسایل و مشکلات جامعه‌ای که در آن زندگی میکرد کرده است. این تحول حرفه ای در او به طوری است که حتی اشعاری را که پیشتر سروده بود از میان می‌برد. او این نظر خود را در کتاب “در کرسی سلیمانیه” با این بیت بیان می کند:

بودور جهاندا منیم ان بگندیگیم مسلک

سؤزوم اودون گیبی اولسون، حقیقت اولسون تک

او به این ترتیب تخیل گرایی در شعر را رد کرده و البته به موازات آن از گرایش به مکتب هنر برای هنر غربی نیز خودداری می‌کند. او شیوه شعری‌ای را که منعکس کننده نوع نگاه رئالیست/ناتورالیست رمان نویسان محبوب غربی او بود به عنوان شیوه مختار خود برگزید و به این ترتیب بدل به بزرگترین شاعر اجتماعی ترک شد. کسانی که در مقام شعری عاکف تردید کرده و در آن به مباحثه بر می‌خیزند بیشتر او را به عنوان یک منظومه سرا معرفی کرده داستان های منظوم او و اشعار تعلیمی او را به عنوان شاهد مثال خود بیان می‌کنند. اما حقیقت آن است که فردی همچون عاکف با روح هنرمندانه و فطرت شاعرانه‌اش با در نظر داشتن این که جامعه‌اش در نبرد مرگ و زندگی است رویکرد اخلاق مداری و آرمانگرایی را در پیش می‌گیرد. در کنار این نوع رویکرد که باید آن را در مطالعه اشعار او درنظر گرفت باید اشاره کرد که می‌توان در اجتماعی‌ترین اشعار او نیز رویکرد لیریک و حتی عرفانی را مشاهده کرد. این رویکرد خصوصا در آثار سال‌های پایانی حیاتش که در مصر به سر می‌برد مشهود است. در این سالها دلشکستگی ای که دچار آن شده بود و عواملی همچون حسرت وطن، تنهایی و بیماری باعث می‌شود تا جنبه غنایی اشعارش در کتاب سایه ها نسبت به اشعار سال‌های پیشتر پررنگ تر شود.

بسیاری از اشعار صفحات در کنار مقالات و ترجمه‌های عاکف در نشریات صراط مستقیم و سبیل الرشاد منتشر شده بود. اگر از نخستین اشعار صفحات شروع کرده و به بررسی اشعار او بنشینیم خواهیم دید که کفه توجه به محتوا در اشعار او سنگینی بیشتری دارد اما با این همه نمی‌توان ادعا کرد که او به جنبه فرم و بداعت در اشعار خود بی توجه بوده است. روانی نظم او و استادی ای که در سرایش شعرهای نخست صفحات وجود دارد نشان دهنده تجربه ای طولانی در شاعری است که در طی سالها به دست آمده است. خصوصا تکنیک‌های شعری ای که او در این کتاب به کار برده نشان از تجربه‌ای موفق در استفاده از شیوه‌هایی است که پیش از او اساتید ادبیات جدید در ایجاد هماهنگی بین فرم و معنا امتحان کرده‌ بودند. تغییر وزن، شکل نظم و حتی زبان و اسلوب سخن همزمان با تغییر موضوع و احساس در یک شعر واحد از جمله مواردی است که در این موضوع می‌توان به آن اشاره کرد. خصوصا در داستان‌های منظوم این شیوه بیشتر به چشم می‌آید؛ در حالی که در این داستان‌ها در ترسیم فضا از اوزان ضرب آهنگ‌دار عروضی استفاده شده و از زبانی فاخر و هنرمندانه تر بهره می‌برد و به جهت نحوی جمله ها در یک بیت به تمام می‌شود، اما در مقابل به هنگام تحکیه در همان شعر از اوزانی با جنب و جوش بیشتر، زبانی ساده‌تر و نزدیک به زبان محاوره و تداوم جملات در بیش از یک بیت (anjambman) استفاده می‌گردد.

مسیر ادبی بهره برداری بدون اماله و عارضه از اوزان عروضی در اشعار که با توفیق فکرت آغاز شده بود با شعر محمد عاکف به قله می‌رسد. زبان ترکی ای که موضوعاتی به گستردگی والاترین مباحث متافیزیکی تا مکالمات مردم عادی کوچه و خیابان را به راحتی در برمی‌گیرد و در همه قالب های عروضی امکان افاده خود را پیدا میکند مساله‌ای است که برای نخستین بار به صورت تام و تمام در اشعار عاکف بروز می‌کند.

عاکف به رغم این که به جهت سیاسی و ایدئولوژیک در ردیف فعالین به شمار نمی‌آید اما ضمن ابراز طرفداری خود از رژیم مشروطه‌ای که در تلائم با سنت اسلامی و مبتنی بر حریت باشد به مخالفت با حاکمیت سختگیرانه عبدالحمید دوم پرداخت. البته از همراهی با فعالیت‌های کمیته‌های مخفی ای که در سال‌های پیش از ۱۹۰۸ بین روشنفکران مرسوم بود خودداری کرد. از دیگر حوادثی که نشان دهنده سجایای فکری او است می‌توان به شرطی که به هنگام عضویت در جمعیت اتحاد و ترقی گذاشته اشاره کرد. در مدت کوتاهی پس از اعلام مشروطیت زمانی که عاکف از سوی فاتین گوکمن به عضویت در جمعیت اتحاد و ترقی در آورده می‌شود او بند”اطاعت بی قید و شرط از تصمیمات جمعیت” را از قسم نامه عضویت که همه اعضا به هنگام عضویت باید به آن متعهد میشدند حذف کرده و عضویت خود را مشروط به حذف این بند می‌کند. با این وجود عضویت او در جمعیت اتحاد و ترقی تنها در حد تدریس ادبیات عربی در محفل علمیه شهزاده باشی باقی می‌ماند و بعدها با توجه به ماجراجویی اتحاد و ترقی و تاثیری که روشنفکران ضد دین در آن گذاشتند عاکف به جناح مخالفان اتحاد و ترقی می‌پیوندد. (ادامه دارد…)

نویسندگان: اورهان اوکای، ارطغرل دوزداغ

 

در همین باره بخوانید:

شخصیتی مهم در تاریخ اندیشه و سیاست عثمانی: شاهزاده صباح‌الدین

اسلام گرایی عثمانی در حوزه اندیشه

اسلام گرایی در ادبیات عثمانی

غرب گرایی در عثمانی

همچنین ببینید

مجموعه آهنگ‌های سلاطین عثمانی (۱۶)؛ بوسه‌لیق سازنده

پایگاه مطالعات عثمانی: در ادامه معرفی آهنگ‌های ساخته شده توسط پادشاهان عثمانی به معرفی قطعه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *