پادشاهان عثمانی| عثمان اول: بنیانگذار دولت عثمانی –قسمت پنجم و پایانی

پایگاه مطالعات عثمانی: با پیروزی بافئوس، عثمان به مثابه یک نیروی سیاسی – نظامی قابل توجه که حاکمیت بیزانس در بیتینیا را با تهدید مواجه میکرد شناخته شد. امپراتور بیزانس با هدف متوقف کردن تحرکات عثمان ابتدا به غازان خان و پس از مرگ او به اولجایتو خان در ایران پیشنهاد ازدواج با یک شاهزاده بیزانسی را کرده تلاش کرد تا سپاه مغولی را [برای نبرد با عثمان] تحریک کند. همچنان که پاچیمرس گزارش میدهد غازیانی که بدون هیچ مانعی در برابر خود با هدف غزا و  دست یابی به غنایم از همه جا عازم منطقه مرزی شده بودند در این دوره توانستند خود را تا تنگه بوسفور برسانند. وضعیت لاعلاجی که بیزانس بین سالهای ۱۳۰۲ – ۱۳۰۷ پس از هزیمت در بافئوس مبتلا شده بود پاچیمرس با تعبیراتی درماتیک یاد میکند. به گزارش او همه مزوثنیا (قوجاایلی) مورد هدف هجوم این آقینجی ها قرار گرفته بود. پاچیمرس در گزارش خود بیان میکند که پس از نبرد بافئوس و لشکرکشی های بین سالهای ۷۰۲-۷۰۵ (۱۳۰۳-۱۳۰۵) عثمان بسیاری از اهالی محلی برای حفظ جان خود به سمت غرب کوچ کردند. همچنین او از جمعتی بالای ترکان و اینکه آنان تحت فرماندهی باشبوغ (فرمانده) های مختلف قرار میگرفتند سخن گفته یادآوری میکند که نیل به یک تفاهم با یکی از آن فرماندهان بی فابده بود را که این ترکان فرماندهی که آنان را به سوی یغما سوق میداد برای خود انتخاب کرده حول او جمع میشدند. این آقینجی ها که در قالب گروه های کوچک تحت امر آلپ غازی ها فعالیت میکردند در میانه های سال ۷۰۳ (اوایل ۱۳۰۴) تا تنگه استانبول در همه جا قابل مشاهده بودند. ترکها به محض دست یابی به یک کشتی با گذر از تنگه تا نزدیکی های استانبول خود را میرساندند. قلعه چِله (شیله) و قلعه هیرون (یوروس) در تپه آنادولوقاواغی از قلعه های مورد حمله ترکان بود. رومیان که با ترس دست به فرار میزدند به استانبول پناهنده شده  به این ترتیب خیابان ها و کوچه های استانبول مملو از افراد گرسنه و بیمار میشد.

عثمان پیش از اقدام به محاصره ازنیک برای اینکه پشت سر خود در ینی شهر و مناطق پشتی آن را از نظر امنیتی تضمین کند با هجوم به تکفورهای مارماراجیق (در آن ایام در این منطقه دریاچه ای وجود داشت) و قویون‌حصار آنها را مجبور به اطاعت از خود کرده بود. اما پس از نبرد بافئوس تکفورهای آدرانوس (آترانوس)، بیدنوس، کستل و کیته که تکفورهای دشت بورسا بودند اقدام به ایجاد ائتلافی  برای حمله به عثمان کردند. عاشق‌پاشازاده تاریخ این جنگ را ۷۰۳ (۱۳۰۳) گزارش کرده است. سال ۷۰۲ به تقویم میلادی از ۲۶ آگوست ۱۳۰۲ آغاز میشود و بهار سال ۷۰۲ مطابق با هفت ماه اول ۱۳۰۳ است. سپاه تکفورها باید در این ماه ها شروع به تحرک کرده باشند. نخستین حملات تکفورها علیه ینی‌شهر در آغاز موفقیت آمیز بود. عثمان به همزاه سپاهی که در نزد خود داشت در قویون حصار  که در دشت ینی شهر قرار داشت با این سپاه روبرو شد. پس از این رویارویی دشمن نهایتا با جنگ های متوالی تا تنگه دیمبوس (دیمبوز/دینبوز) عقب نشینی کرده و در آنجا وارد یک کارزار نهایی با عثمان شد. در میان شدای این جنگ آی‌دوغدو فرزند گوندوز آلپ برادر عثمان نیز قرار داشت که مزار او اکنون در مسیر دیمبوس به سمت ینی شهر قرار دارد. پیروزی نهایی در این جنگ با عثمان بود. در نبرد دیمبوس (تا زمان های اخیر روستای موجود در تنگه همچنان با نام دیمبوس شناخته میشد که اکنون به روستای اردوغان تغییر نام یافته است) تکفور کستل در میدان نبرد کشته شد. تکفورهای بورسا و آدرانوس (اورهان‌ایلی امروزی) فرار کرده در قلعه های خود پناه گرفتند. از میان تکفورهایی که در حال جنگ با عثمان بودند او تکفور در حال فرار کیته (بخشی از دیوارهای قلعه کیته در نزدیکی بورسا امروز همچنان قابل مشاهده است) را تحت تعقیب قرار داده تا پل اولوبات (لوپادیون) به دنبال او رفت. تکفور پناهنده به قلعه اولوبات شد و از آنجا که پل از سوی قلعه حفاظت میشد امکان گذر از پل فراهم نشد. عثمان خواستار تسلیم شدن تکفور بود و تهدید کرد که در صورت عدم تسلیم شدن او با دور زدن دریاچه منطقه تحت حاکمیت او را غارت خواهد کرد.  نهایتا تکفور تسلیم شد اما طی تفاهمی عثمان نیز هم به نام خود و هم به نام بیگ هایی که پس از او خواهند بود قول داد که در پی گذر از پل [و فتح قلعه اولوبات] نخواهند بود. عثمان پس از تسلیم شدن تکفور او را در مقابل قلعه کیته (اورونلو) او را عدام کرد و پس از آن اهالی آن قلعه تسلیم شدند (۱۳۰۳). پس از جنگ دیمبوس دشت بورسا و اولوداغ تا اولوبات تبدیل به مسکن ترکمانان شد. پس از این تا ۲۳ سال بورسا تحت محاصره قرار گرفت. عثمان با هدف محاصره شهر و تجرید آن دو قلعه پشتیبانی آقتیمورو بالابانجیق را احداث کرده خود از منطق خارج شد. روستاهای ترکمانی اولوداغ و نیز روستاهای قیزیق در دامنه اولوداغ احتمالا در بین سالهای ۱۳۰۳ تا ۱۳۲۶ ساخته شده‌اند.

پس از پیروزی های بافئوس و دیمبوس عثمان در برابر بیزانس خود را قدرتمندتر حس کرده و با همرزمانی که فوج فوج از نواحی مختلف پافلاگونیا و آناتولی برای غزا و دست یابی به غنائم زیر بیرق او جمع شده بودند تعداد لشکریانش بالغ بر پنج هزار نفر میشد. او با هدف تسلط بر ازنیک و مقابله با کمک هایی که از سوی استانبول اعزام میشد شروع به لشکرکشی های جدید در مسیر گذرگاه های موجود در رود ساکاریا کرد. در مورد لشکرکشی ۷۰۴ (۱۳۰۴) نخستین و مفصل ترین منبع روایتی است که از اسحاق فقیه – یاخشی فقه به دست آمده است. بر اساس این روایت که از نقل عاشق‌پاشازاده به آن دسترسی داریم زمانی که عثمان بیگ به لبلبوجوحصار (قاباقلوجا/کوبوکلیا؟) رسید تکفور اعلام اطاعت از او کرد. پس از آن عثمان او را به جای خود نصب کرده و پسرش را با خود همراه کرد. از آنجا راهی لفکه (لئوکایی) شد و در نتیجه این سفر تکفورهای چادیرلو و لفکه نی زاعلام اطاعت کردند که در نتیه آن حوزه حاکمیتی آنها باز به آنها سپرده شده و از آن پس آنان به عنوان نوکر (همرزم) عثمان به شمار آمدند. عثمان از آنجا به سوی مکجه حرکت کرد و تکفور آنجا نیز باز اعلام تبعیت از عثمان کرده به همراه او راهی آق‌حصار (متابوله) شد. تکفور آقحصار با جمع آوری نیرو در صدد جنگ برآمد که در نتیجه آن نیز مغلوب گشته و فراری شد.او به هنگام فرار پس از آنکه نتوانست وارد قلعه خود شود به سمت قراچپوش (کاتوئیکا) عقب نشست. عثمان به گیوه (کاباکیا) رفته و قلعه خالی او را تصرف کرد. پس از آن تکفورپینار را نیز به دست گرفته به مدت بیش از یک ماه در آنجا اقامت کرد.[۱]

زمان یکه جای نامها و مسیر های ذکر شد در این روایت را در نظر بگیریم متوجه صحت کامل آن خواهیم شد. عثمان پیش از حرکت از قراجه حصار مرکزی میخال را خوانده او را دعوت به اسلام کرده بود.  او به لفکه از مسیر راه میان بر که در سرزمین های تحت سلطه میخال قرار داشت راهی شده با گذر از هارمان قایا (امروزه هارمان کوی نامیده میشود) و گول‌پازاری وارد دره ساکاریا می‌شود. عثمان از این مسیر حرکت میکند و برا یهمین نیز پیش از حرکت میخال به قراجه حصار فراخوانده میشود. نخستین فتح عثمان در این مسیر لبلبوجی‌حصار است. پس از آن لفکه در دره ساکاریا بر روی جاده اصلی ازنیک قرار دارد. از لفکه تا مکجه مسیر کوهستانی صعب العبور دره ساکاریا به سمت شمال حرکت میکند و ا زآنجا به دشت آقحصار (امروز با نام پاموکوا شناخته میشود که اسکی‌حصار در تبپه قرار دارد) واصل میشود. عثمان در این لشکرکشی از تصرف قلعه قراچپوش بازماند. او یک سال بعد پسرش اورهان را به همراه فرماندهای مجرب برای گرفتن این قلعه و کاراتیگین (امروزه کارادین نامیده میشود) اعزام کرد.

به نظرم میسرد لشکرکشی سال ۱۳۰۴ عثمان غازی در شرایطی که پیروزی بفئوس را نیز در کارنامه خود داشت باعث هراس در استانبول شده باشد. پاچیمرس به عنوان فردی نزدیک به دربار با سوز و گداز از این که دیگر هیچ امیدی در دست نمانده بود سخن میگوید.[۲] ازمیت در گرسنیگ و تشنگی وضعیت بغرنجی را پشت سر میگذاشت. شهر ازنیک نیز تحت محاصره کامل بوده ارتباط خود با جهان بیرون را از دست داده در قحطی به سر میبرد. اهالی بلوکومیس (بیلجیک)، آنگلوکومیس (اینه‌گول)، آناگوردی (؟)، پالاتانئا (در مسیر بورسا – ازنیک)، ملانگیا (ینی‌شهر) و حومه های آنها از مساکن خود گریخته و منطقه خالی از سکنه شده بود. وضعیت کرووللا و کاتوئیکا از همه اینها سخت تر بود (کرووللا همان گورله امروزی است که در محل تلاقی راه‌ها قرار گرفته و کاتوئیکا همان قراچپوش است). با تصرف این دو قلعه از سوی ترکان مسیر بیزانس به ازنیک قطع شده بود. عثمان در لشکرکشی ۱۳۰۴ نیز در دره ساکاریا گیوه، مکجه، آبسو (هیپسو) و لفکه را تحت کنترل خود گرفته بود و به این ترتیب تنها راهی که هنوز باز بود و منتهی به ازنیک میشد جاده کیوس (گملیک) بود که حول دریاچه قرار میگرفت.

در حالی که عثمان در لشکرکشی سال ۱۳۰۴ قرار داشت چاودار (چاودارلی) تاتار با یورش به قراجه‌حضار بازار آنجا را غارت کرده بود. در سال ۷۰۵ (که از ۲۴ جولای ۱۳۰۵ شروع میشود) عثمان غازی فرزند خود اورهان را به همراه میخال و دیگر فرماندهان مجرب برای فتح قراچپوش و کاراتیگین اعزام کرد.[۳] هدف از این اعزام لشکر تمام شدن ماموریت بستن مسیرهای این مطنقه به سوی ازنیک بود. برای همین نیز اورهان زمانی که کاراتیگین را تصرف میکند میگوید: «غرض من ازنیک است.»[۴] عثمان غازی در این مقطع با برای مقابله با حمله احتمالی چاودار تاتاری و یا به دلیل کهولت سن و بیماری در قراجه‌حصار می ماند. اورهان موف به فتح قلعه های قراچپوش و آبسو میشود و برای تامین امنیت در قراچپوش کونورآلپ و در آبسو آقچه قوجا را منصوب از جانب خود میکند. او همچنین کاراتیگین را نز فتح کرده تکفور آنجا را اعدام کرد. محاصره ازنیک با استفاده از قلعه های پیشتیبانی درازعلی و کاراتیگین یک ربع قرن به طول انجامید. تا آن زمانمسیر کوهستان آبصافی – بیچیق غیرقابل عبور بود و تنها راه موجود دره ساکاریا به شمار می‌آمد. در این دره نیز قلعه های آقجصار، گیوه، آبسو و قراچپوش راه را بر عثمانی ها بسته بود. در سال ۱۳۰۵ اورهان آقحضار را به عنوان مرکز نظامی خود قرار داد. با فتح قلاع مسیر عثمانیان دیگر از ساکاریا به دشت بش‌کوپرو – آداپازاری پا نهاده بودند. به این ترتیب مناطق جدیدی در برابر فتوحات عثمانی قرار داشت که در نقطه شرقی این دشت آقیازی -متعلق به بیزانس-، در غرب آن  ساپانجا (سوفون) که در جنوبش ازمیت و شمالش آداپازاری قرار داشتند بود. به این ترتیب لشکرکشی ۱۳۰۴ عثمان و ۱۳۰۵ اورهان باعثت تکم آنها بر مسیر امزیت و استانبول شده امکان اعزام کمک به ازنیک از این مسیر را مرتفع میساخت. در مناطق مرزی این منطقه قونور آلپ در سمت آقیازی و آقچه قوجا در ازمیت مشغول حملات دائمی بودند. نهایتا قونورآلپ در آقیازی موفق شد تا توزپازاری را فتح کند و پس از جنگ سختی در برابر نیروهای بیزانس که در اوزونجابل دو روز و دو شب به طول انجامید موفق به فتح کل منطقه شد. پس از آن توزپازاری را به عنوان مرکز نظامی منطقه مرزی قرار داد. در حالی که آقچه قوجا به همراه برادرزاده عثمان، آقتیمور مشغول عملیات های مکرر به قوجاایلی بود در شرق قونورآلپ توانتسه بود آقیازی، کونورپا، مودورنو و بولو را تحت تصرف خود در آورد. در مسیر ساکاریا  غازی عبدالرحمن در قراچپوش و آبسو مستقر شد از آنجا مشغول حمله به آق‌اوا شد. بخش قابل توجهی از این حوادث که در تاریخ‌های عاشق‌پاشازاده و نشری به صورت مجمل به آنها اشاره شده است به احتمال قوی پس از لشکرکشی ۱۳۰۵ رخ داده است. به این ترتیب در سال ۱۳۰۵ تمام راههای منتهی به ازنیک تحت اشراف عثمان غازی قرار گرفته بود.

به گزارش پاچیمرس در سال ۱۳۰۵ امپراتور فرماندهی سگوروس نام را که عنوان «ستراتوپدارک» دریافت کرده بود در راس گروهی از سربازان کمان دار برای مقابله با عثمان راهی کرد. علاوه بر این مقداری پول به او داد تا با استفاده از آن در مناطق محل درگیری از میان بومیان دست به استخدام نیرو بزند. با توجه به این ماموریت سگوروس به منطقه کاتویکیا می آید. اما در آنجا نزدیک به ۵ هزار نیروی عثمانی تمام راه های منتهی به قلعه را شبانه بی آنکه به چشم بیایند تحت کنترل خود در می آورند. با مقایسه روایت پاچیمرس از این حادثه با روایتی که در منابع عثمانی آمده است میتوان به صحت روایت منابع عثمانی اعتماد کرد. پاچیمرس تاکید میکند که سربازان زرخرید نفعی برای سگوروس نداشتند و اهالی ای که برای فرار از جنگ در حال فرار به سمت قلعه بودند به دست ترکان اسیر شدند و پس از آن شهر ویرانه شد. در اینجا مورخ بیزانسی بنا ر شیوه خود به حوادث پیشینی نیز اشاره میکند و یادآوری میکند که عثمان بلوکومیس (بیلجیک) را تحت تصرف در آورده و فقط بورسا به صورت غیرمفتوحه باقی مانده است. بر اساس منقبت نامه عثمانی بیلجیک در سال ۱۲۹۹ به تصرف در آمده و شهر بورسا پس از جنگ دیمبوس در سال ۱۳۰۳ تحت محصره قرار گرفت.

به نظر میرسد عثمان بیگ نشین خود را با همکاری دیگر اعضای خاندان اداره میکرده است. مقام سوباشی قراجه‌حصار در دست برادر او گوندوز بود. تصمیمات مهم سیاسی را با مشاورت عموی خود، دوندار میگرفت. یکی از قلعه های پشتیبانی برای محاصره بورسا را که رد سال ۱۳۰۳ تاسیس کرده بود به برادرزاده خود آقتیمور سپرد. او در زمان حیات خود فرزندش اورهان را به همراه فرماندهان مجربی چون آقچه قوجا، قونورآلپ و کوسه میخال راهی فتوحات کرده او را برای دوران بیگی پس از خود آماده میکرد. عثمان که در اواخر عمر دوران بیماری را پشت سر میگذاشت اداره بیگ نشین خود را عملا به فرزندش اورهان حواله کرده بود.

در منابع عثمانی از ۱۳۰۵ به بعد روایتی در مورد فعالیت های عثمان مشاهده نمیشود. در این روایت بیان میشود که عثمان بیگ به دلیل «زحمت نقرس»ی که در پایش پدید آمده بود امورات را به اورهان حواله کرده و خود به دلیل کهولت «متقاعد» شده بود.[۵] زمان مرگ عثمان را میتوان با توجه به وقفنامه های آسپورچا خاتون و مکجه به دست آورد. در حالی که از وقف نامه نخست میتوان متوجه در قید حیات بودن عمان شد اما در وقف نامه دوم خبر از مرگ او داده میشود. به این ترتیب عثمان در سال ۷۲۴ (۱۳۲۴) فوت شده است. بر اساس منابع عثمانی، عثمان به هنگام وفاتش با حساب سالهای قمری ۶۹ ساله بوده و به مدت ۲۷ سال حاکمیت داشته است. بر اساس این نکته میتوان سال تولد او را ۱۲۵۷ دانست. باز بنا به روایت های عثمانی، به هنگام مرگ او اورهان بیگ مشغول محاصره بورسا بوده است. بنا بر وصیت عثمان اورا در داخل حصار در توپخانه در زیر قبه صومعه دفن کردند. پس از آنکه صومعه گوموشلوقبه (قبه نقره ای) در زلزله سال ۱۲۷۱ (۱۸۵۵) ویران شد در سال ۱۲۸۰ (۱۸۶۳) مقبره ساده کنونی از سوی سلطان عبدالعزیز احداث شد. از وصایای عثمان به اورهان رعایت دائمی احکام شریعت، نظارت بر ماموران خود و احسان دائمی ذکر شده است. در وقف نامه ۱۳۲۴ مکجه در بخش شاهدان وقف علاوه بر اورهان از دیگر پسران عثمان با نام های چوبان، ملیک، حمید، پازارلی و دختر او به نام فاطمه مَلَک یاد میشود. همچنین از دیگر شاهدان وقف نام مال خاتون دختر عمر بیگ نیز ذکر میشود. در منابع تاریخی مال خاتون به عنوان همسر او و دختر شیخ ادبعالی یاد شده است. همچنین در منابع به نام یکی دیگر از پسران او به نام علاءالدین اشاره شده است. از آنجا که اورهان از سال ۱۳۰۵ به بعد همواره به عنوان فرمانده سپاهیان مشغول فتوحات بود، با مرگ پدرس بدون هیچ حادثه ای تخت بیگ نشینی به او تعلق یافت.

مهمترین سند مربوط به دوره عثمان وقف نامه آسپوچا است که در غره رمضان ۷۲۳ (اوایل سپتامبر ۱۳۲۳) نوشته شده است. بر اساس این سند آسپورچا خاتون همسر اورهان بن عثمان غازی بن ارطغرل در حضور خود علاءالدین پاشا را وکیل موقوفات معرفی میکند. به اعتبار این وقفنامه روستاهای نارلی و کیاکلی که از روستاهای بیگ نشین بوده اند از سوی عثمان به این خاتون هبه شده اند. همچنین باز بر اساس این وقفنامه پس از آسپورچا خاتون فرزندان او شرف الله و ابراهیم بیگ با در نظر داشتن شروط وقف اجاز بهره برداری از این روستاها را داشتند. او تولیت این اوقاف را متوجه فرزند ارشد خود ابراهیم بیگ میداند. علاوه بر این سند در دفتر تحریر لوای سلطان اونو برخی اشارات مربوط به عصر عثمان وجود دارد. از دیگر نابع این دوره یک وقایع نامه تالیفی از سوی یاخشی فقیه فرزند اسحاق فقیه است که به دست ما نرسیده است اما عاشق‌پاشازاده در تاریخ آل عثمان خود که اطلاعات مربوط به اوایل عهد عثمانی را نقل میکند از آن کتاب به عنوان منبع اصلی بهره برده است. روایات یاخشی فقیه در مورد عصر عثمان و اورهان به نقل از اسحاق فقیه است که به این اعتبار این روایت ها از یک منبع معاصر ثبت شده است. صحت روایت های این چنین با مطالعه تطبیقی در مورد جای نام ها و موقعیت های جغرافیایی اثبات شده است. علاوه بر کتاب عاشق‌پاشازاده  در کتابهای تاریخ نشری، روحی چلبی (یا آنچه که با عنوان نسخه نویسنده گمنان آکسفود شناخته میشود)، تاریخ هایی با نویسندگان ناشناخته، کتاب تواریخ آل عثمان اثر اروچ بن عادل و کتاب تواریخ ملک آل عثمان  از احمدی که به شکل غزوات نامه نوشته شده است از کتاب مفقود یاخشی فقیه استفاده شده است.آثار گزیده نویسی تاریخی ای کهدر قرن پانزده تالیف شده اند، همگی یا از تاریخ عاشق‌پاشازاده که مجملی از کتاب یاخشی فقیه است و یا از نسخه هایی از آن که تا آن زمان در دست بوده است استفاده کرده اند. به نظر میرسد عاشق‌پاشازاده به هنگام تلخیص مناقب نامه یاخشی فقیه برخی چشمپوشی ها در نقل مطالب داشته است و حوادثی مانند جنگ بافئوس، محاصره ازنیک و جنگ ۱۳۲۹ در پلنکانون در آن ذکر نشده اند. این در حالی است که در در کتاب تواریخ آل عثمان از نویسنده گمنام و نیز تا حدودی در کتاب های تاریخی متاخرتر مانند آثار ادریس بتلیسی و ابن کمال این حوادث مورد توجه و نقل قرار گرفته اند. اثر تاج التواریخ خواجه سعدالدین در واقع تلخیص هشت بهشت ادریس با زبان ترکی انشایی است. محققان غربی (مانند J. von Hammer, J. W. Zinkeisen, N. Jorga) که ترجمه ایتالیایی کتاب سعدالدین را به کرات مورد استفاده قرار داده اند به اصل کتاب ادریس مراجعه ای نداشته اند. برخی نیز ترجمه های لیونکلافیوس را محل ارجاع خود قرار داده اند. از آنجا که این مورخان در نوشته های خود در مورد تاریخ متقدم عثمانی دچار اشتباهات فاحشی شده اند به هنگام استفاده از نوشته های آنها باید محتاط بود. نخستین کاری که باید در مورد منابع تاریخی ترکی عثمانی باید انجام شود با استفاده از بخشهایی که در کتاب‌های عاشق‌پاشازاده، نشری و تواریخی که نویسندگان گمنام دارند آمده است مناقب نامه یاخشی فقیه را بازآفرینی کرد. برا همین نیز باید در گام نخست با متن پژوهی انتقادی  این آثار مطالب صحیح آنها را بازشناسی کرد. نسخه ای عاشق‌پشاشازاده که به اهتمام آتسیز (استانبول، ۱۹۴۹) منتشر شده است حاوی اغلاط فراوانی است. نسخه ای نیز که با نام «Âşıkpaşazâde: Osmanoğullarının Tarihi» (استانبول – ۲۰۰۳) از سوی کمال یاووز و یکتا ساراچ با ترکی معاصر بازنویسی شده است نمیتواند به عنوان منبعی برای پژوهش های علمی در نظر گرفته شود. از سو یدیگر صرفا با در نظر داشتن محتوی حماسی – فلکلوریک این منابع داستان و افسانه نامیدن محتویات آنها و تاریخ متقدم عثمانی را یک حفره تاریک دانستن[۶] چیزی جز تنبلی نیست. بی شک تواریخ آل عثمان موجود در رابطه با عهد عثمان بیگ دارای نواقص فراوانی است. اما اثر مورخ بیزانسی معاصر عهد عثمان، پاچیمرس جزئیات بسیار ارزشمندی از آن دوره ارائه میدهد.

بخش های پیشین این نوشته: 

پادشاهان عثمانی| عثمان اول: بنیانگذار دولت عثمانی –قسمت اول

پادشاهان عثمانی| عثمان اول: بنیانگذار دولت عثمانی –قسمت دوم

پادشاهان عثمانی| عثمان اول: بنیانگذار دولت عثمانی –قسمت سوم

پادشاهان عثمانی| عثمان اول: بنیانگذار دولت عثمانی –قسمت چهارم

 

 

کتابنامه

BA, MAD, nr. 16016, s. 13-17; nr. 18333.

BA, TD, nr. 438.

BA, KK, nr. 3358.

Hüdavendigâr Livası Tahrir Defterleri (haz. Ömer Lütfi Barkan – Enver Meriçli), Ankara 1988, s. 283.

İbn Bîbî, el-Evâmirü’l-Alâiyye: Selçukname (trc. Mürsel Öztürk), Ankara 1996, II, 124-129, 243 vd.

Pachymeres, Relations historiques (nşr. A. Failler, trc. V. Laurent), Paris 1999, IV, 25, 358-368; XI, 21, 650.

Aksarâyî, Müsâmeretü’l-ahbâr (trc. Mürsel Öztürk), Ankara 2000, s. 238-244.

Âşık Paşa, Garibnâme (haz. Kemal Yavuz), İstanbul 2000, II/2, s. 549-579.

Ahmed Eflâkî, Âriflerin Menkıbeleri (trc. Tahsin Yazıcı), İstanbul 1989, II, 234 vd., 342-345.

Yazıcızâde Ali, Târîh-i Âl-i Selçûk, TSMK, Revan Köşkü, nr. 1391, vr. 431a, 444a.

İbn Battûta, Seyahatnâme (trc. A. Sait Aykut), İstanbul 2004, I, 430-435.

Gregoras, Rhomäische Geschichte (trc. J. L. van Dieten), Stuttgart 1973, I. Register: Türken.

Ahmedî, Dâstân ve Tevârîh-i Mülûk-i Âl-i Osmân (haz. Çiftçioğlu N. Atsız, Osmanlı Tarihleri I içinde), İstanbul 1949, s. 6-9.

Şükrullah, Behcetü’t-tevârîh (trc. Çiftçioğlu N. Atsız, a.e. içinde), s. 51-53.

Âşıkpaşazâde, Târih (Atsız), s. 91-116.

Oruç b. Âdil, Tevârîh-i Âl-i Osmân, s. 4-14.

Neşrî, Cihannümâ (Unat), I, 60-147.

Fatih Devri Kaynaklarından Düsturnâme-i Enverî: Osmanlı Tarihi Kısmı (۱۲۹۹-۱۴۶۶) (haz. Necdet Öztürk), İstanbul 2003, s. 10-23.

İbn Kemal, Tevârîh-i Âl-i Osmân, I, 1-204.

Anonim Tevârîh-i Âl-i Osman (nşr. F. Giese, haz. Nihat Azamat), İstanbul 1992, s. 3-15.

Rûhî Târîhi (TTK Belgeler, XIV/18 [1992] içinde, tıpkıbasımı ile birlikte, nşr. Halil Erdoğan Cengiz – Yaşar Yücel), s. 359-383.

Hoca Sâdeddin, Tâcü’t-tevârîh, I, 12-30.

Şikârî, Karamanoğulları Tarihi, tür.yer.

Hammer, GOR, I, 71-86.

Ch. Texier, Asie Mineure, Paris 1862, s. 130.

Wittek, The Rise of the Ottoman Empire, London 1938, tür.yer.

a.mlf., “The Taking of Aydos Castle: A Ghazi Legend and its Transformation”, Arabic and Islamic Studies in Honor of Hamilton A. R. Gibb (ed. G. Makdisi), Leiden 1965, s. 662-672.

a.mlf., “Der Stammbaum der Osmanen”, Isl., XIV (1925), s. 94-100.

a.mlf., “Deux chapîtres de l’histoire des turcs de Roum”, Byzantion, II, Bruxelles 1936, s. 285-319.

Ahmet Temir, Kırşehir Emiri Caca Oğlu Nur el-Din’in 1272 Tarihli Arapça-Moğolca Vakfiyesi, Ankara 1959, s. 97, 202.

İbrahim Hakkı Konyalı, Söğüt’de Ertuğrul Gâzi Türbesi ve İhtifali, İstanbul 1959.

Osmanlı Tarihine Ait Takvimler (nşr. Atsız), İstanbul 1961, s. 25, 67-68, 101.

Cl. Cahen, “The Mongols and The Near East”, A History of the Crusades (ed. R. Lee Wolff – H. W. Hazard), Philadelphia 1962, II, 715-734.

a.mlf., “La Question d’histoire de la province de Kastamonu au XIIIe siècle”, Turcobyzantin et Oriens Christians, London 1974, s. 146-158.

L. Ménage, “The Beginnings of Ottoman Historiography”, Historians of the Middle East (ed. B. Lewis – P. M. Holt), London 1962, s. 168-179.

a.mlf., “The Menaqib of Yakhshi Faqih”, BSOAS, XXVI (1963), s. 50-54.

Beldiceanu-Steinherr, Recherches sur les actes des règnes des sultans Osman, Orkhan et Murad I, Monachii 1967, tür.yer.

a.mlf., “La conquête de la Bithynie maritime: étape décisive dans la fondation de l’état ottoman”, Byzans als Raum (ed. K. Belke v.dğr.), Wien 2000, s. 21-36.

Vryonis, The Decline of Medieval Hellenism in Asia Minor, London 1971.

a.mlf., “The Byzantine Legacy and Ottoman Forms”, Dumbarton Oaks Papers, sy. 23-24, Washington 1969-70, s. 253-308.

a.mlf., “Nomadization and Islamization in Asia Minor”, a.e., sy. 29 (1975), s. 41-71.

Fuad Köprülü, Osmanlı İmparatorluğu’nun Kuruluşu (nşr. Adnan Erzi), Ankara 1972, tür.yer.

a.mlf., “Osmanlı İmparatorluğu’nun Etnik Menşei Mes’eleleri”, TTK Belleten, VII/28 (1943), s. 284-301.

E. Woods, The Aqquyunlu: Clan, Confederation, Empire, Minneapolis-Chicago 1976, s. 173-183.

İbrahim Artuk, “Osmanlı Beyliğinin Kurucusu Osman Gâzî’ye Ait Sikke”, Türkiye’nin Sosyal ve Ekonomik Tarihi: 1071-1920, Social and Economic History of Turkey, 1071-1920 (ed. Osman Okyar – Halil İnalcık), Ankara 1980, s. 27-33.

Faruk Sümer, Oğuzlar (Türkmenler) Tarihleri, Boy Teşkilâtı, Destanları, İstanbul 1980, tür.yer.

a.mlf., “Osmanlı Devrinde Anadolu’da Kayılar”, TTK Belleten, XII/47 (1948), s. 575-615.

a.mlf., “Osmanlı Devletinin Kuruluşu ile İlgili Meseleler Üzerinde Araştırmalar”, Türk Dünyası Tarih Dergisi, V/51, İstanbul 1991, s. 3-9.

P. Lindner, Nomads and Ottomans in Medieval Anatolia, Bloomington 1983, s. 1-51.

Osman Turan, Selçuklular Zamanında Türkiye Tarihi, İstanbul 1984, s. 509, 613-614, 648, 653-657.

Werner, Die Geburt einer Grossmacht-Die Osmanen (1300-1481), Weimar 1985, tür.yer.

Hopwood, “Türkmen, Bandits and Nomads: Problems and Perceptions”, Proceedings of CIEPO Sixth Symposium (ed. J. L. Bacqué-Grammont – E. van Donzel), İstanbul 1987, s. 23-30.

a.mlf., “Nomads or Bandits”, Byzantinische Forschungen, XVI, Amsterdam 1991, s. 179-194.

Yaşar Yücel, Anadolu Beylikleri Hakkında Araştırmalar: Çoban-oğulları Beyliği, Candar-oğulları Beyliği, Ankara 1991, I, 183-203.

S. Langdon, Byzantium’s Last Imperial Offensive in Asia Minor, New Rochelle 1992, tür.yer.

Ahmet Yaşar Ocak, Kültür Tarihi Kaynağı Olarak Menâkıbnâmeler, Ankara 1992, tür.yer.

Halime Doğru, XVI. Yüzyılda Eskişehir ve Sultanönü Sancağı, İstanbul 1992, tür.yer.

a.mlf., “Karahisar Kalesi ve Osmanlı Devletinin Kuruluşunda Önemi”, Anadolu Üniversitesi Sosyal Bilimler Dergisi, I/1, Eskişehir 2001, s. 105-127.

The Ottoman Emirate, 1300-1389 (ed. E. Zachariadou), Rethymnon 1993, tür.yer.

Cemal Kafadar, Between Two Worlds: The Construction of the Ottoman State, Berkeley 1995, tür.yer.

Imber, “Ideals and Legitimation in Early Ottoman History”, Suleyman the Magnificent and His Age (ed. C. Woodhead – Metin Kunt), London 1995, s. 138-153.

a.mlf., “What does Ghazi Actualy Mean?”, The Balance of Truth, Essays in Honour of Professor Geoffrey Lewis (ed. Çiğdem Balım – Harding-Clmber), İstanbul 2000, s. 165-178.

a.mlf., “The Ottoman Dynastic Myth”, Turcica, XIX, Paris 1987, s. 7-27.

a.mlf., “ʿOt̲h̲mān I”, EI2 (İng.), VIII, 180-182.

Halil İnalcık, “Osman Gazi’nin İznik Kuşatması ve Bafeus Muharebesi”, Osmanlı Beyliği: 1300-1380 (trc. Gül Çağalı Güven v.dğr.), İstanbul 1997, s. 78-100.

a.mlf., “Karacahisar ve Karacaşehir Üzerinde Bir Belge (MAD 18333, Sultanönü Evkaf Defteri)”, Osmangazi Sempozyumu, Eskişehir Anadolu Üniversitesi, 1998.

a.mlf., “İznik İçin Osman Gazi ve Bizans Mücadelesi”, Tarih Boyunca İznik (haz. Işıl Akbaygil v.dğr.), İstanbul 2004, s. 59-85.

a.mlf., “Ottoman Methods of Conquest”, St.I, II (1954), s. 103-129.

a.mlf., “The Question of the Emergence of the Ottoman State”, IJTS, II (1980), s. 71-79.

Heywood, “The Frontier in Ottoman History, Old Ideas and the New Myths”, Frontiers in Question: Euro-Asian Boderlands, 700-1700 (ed. D. Power – N. Standen), New York 1999, s. 228-250.

a.mlf., “Between Historical Myth and ‘Mythohistory’: The Limits of Ottoman History”, Byzantine and Modern Greek Studies, XII, Oxford 1988, s. 315-345.

M. Nicol, Bizans’ın Son Yüzyılları: ۱۲۶۱-۱۴۵۳ (trc. Bilge Umar), İstanbul 1999, s. 135-153.

Raif Kaplanoğlu, Osmanlı Devleti’nin Kuruluşu, İstanbul 2000, tür.yer.

a.mlf., Bursa Ansiklopedisi, Bursa 2001, I, tür.yer.

Feridun M. Emecen, İlk Osmanlılar ve Batı Anadolu Beylikleri Dünyası, İstanbul 2001, s. 1-23.

La Bithynie au moyen âge (ed. B. Geyer – J. Lefort), Paris 2003, tür.yer.

W. Lowry, The Nature of the Early Ottoman State, Albany 2003, tür.yer.

A. Zachariadou, “İlk Osmanlılara Dair Tarih ve Efsaneler”, Söğüt’ten İstanbul’a: Osmanlı Devleti’nin Kuruluşu Üzerine Tartışmalar (haz. Oktay Özel – Mehmet Öz), Ankara 2005, s. 341-396.

a.mlf., “Pachymeres on the ‘Amourioi’ of Kastamonu”, Byzantine and Modern Greek Studies, III, Oxford 1977, s. 57-70.

a.mlf., “Observations on Some Turcica of Pachymeres”, REB, XXXVI (1978), s. 261-267.

The Ottoman Empire: Myths, Realities and Black Holes (ed. E. Kermeli – Oktay Özel), İstanbul 2006, tür.yer.

Fr. Giese, “Das Problem der Entstehung des Osmanischen Reiches”, Zeitschrift für Semitistik und verwandte Gebiete, II, Leipzig 1923, s. 246-271.

Hüseyin Hüsameddin, “Orhan Bey’in Vakfiyesi”, TTEM, XVI/94 (1926), s. 284-301.

H. Kramers, “Wer war Osman?”, AO, VI (1928), s. 242-254.

Fr. Taeschner, “Beiträge zur Geschichte der Achis in Anatolien (14.-15. Jhdt) auf Grund neuer Quellen”, Islamica, IV, Leipzig 1929, s. 1-47.

a.mlf., “Beiträge zur frühosmanischen Epigraphik und Archäologie”, Isl., XX (1932), s. 109-186; XXII (1935), s. 69-73.

Zeki Velidi Togan, “Moğollar Devrinde Anadolu’nun İktisadî Vaziyeti”, THİTM, I (1931), s. 1-42.

İhsan Uludağ, “Osman Gaziye Dair Mühim Bir Vesika: Aspurça Hatun’un Vakfiyesi”, Uludağ, sy. 26, Bursa 1940, s. 61-68.

İ. Hakkı Uzunçarşılı, “Gazi Orhan Bey Vakfiyesi, 724 Rebîülevvel / 1324 Mart”, TTK Belleten, V (1941), s. 277-288.

a.mlf., “Gazi Orhan Bey’in Hükümdar Olduğu Tarih ve İlk Sikkesi”, a.e., IX (1945), s. 207-211.

Adnan Erzi, “Osmanlı Devletinin Kurucusunun İsmi Meselesi”, TM, VII-VIII (1940-42), s. 323-326.

Şevkiye İnalcık, “İbn Hacer’de Osmanlılara Dair Haberler”, DTCFD, VI (1948), s. 189-195.

Francès, “La féodalité byzantine et la conquète Turque”, SAO, IV (1962), s. 69-90.

Glykatzi-Ahrweiler, “l’Histoire et la géographie de la région de Smyrne entre les deux occupations turques, 1081-1317”, Travaux et Mémoires, I, Paris 1965, s. 1-204.

Jacoby, “Catalans, Turcs et Venitiens en Romanie (1305-1332)”, Studi Medievali, XV/1, Torino 1974, s. 217-261.

Foss, “The Defenses of Asia Minor against the Turks”, Greek Orthodox Theological Review, XXVII, Brookline 1982, s. 145-205.

a.mlf., “Byzantine Malagina and the Lower Sangarius”, Anatolian Studies, sy. 11, London 1990, s. 161-184.

C. Jennings, “Some Thoughts on the Gazi-Thesis”, WZKM, sy. 76 (1986), s. 151-161.

Şinasi Tekin, “XIV üncü Yüzyıla Ait Bir İlm-i Hâl: Risāletü’l-İslām”, a.e., sy. 76 (1986), s. 279-292.

a.mlf., “XIV. Yüzyılda Yazılmış Gazilik Tarikası, ‘Gaziliğin Yolları’ Adlı Bir Eski Anadolu Türkçesi Metni ve Gazâ/Cihâd Kavramları Hakkında”, JTS, XIII (1989), s. 139-204.

Darling, “Contested Territory: Ottoman Holy War in Comparative Context”, St.I, XCI (2000), s. 133-169.

a.mlf., “Persianate Sources on Anatolia and the Early History of the Ottomans”, Studies on Persianate Societies, II, Tihran 2004, s. 126-144.

Tayyib Gökbilgin, “Osman”, İA, IX, 431-443.

[۱] Târih, s. 107

[۲] Relations historiques, XI, 21, 650

[۳] Âşıkpaşazâde, s. 108-110

[۴] Neşrî, I, 126

[۵] Âşıkpaşazâde, s. 112; Neşrî, I, 136

[۶] C. İmber, The Ottoman Empire: 1300-1481, İstanbul 1990

همچنین ببینید

پادشاهان عثمانی| عثمان اول: بنیانگذار دولت عثمانی –قسمت چهارم

پایگاه مطالعات عثمانی: فتح قلعه ای در منطقه سلطان اویوغو که دیر زمانی در دست …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *