پادشاهان عثمانی| اورخان غازی – قسمت اول

پایگاه مطالعات عثمانی: اورخان غازی فرزند عثمان غازی، موسس دولت عثمانی است و تاریخ تولد او محل بحث است. زمانی که در سال ۶۹۹ (۱۲۹۹) با نیلوفر ازدواج میکرد از او به عنوان جوان نامبرده شده است که میتوان احتمال داد که در حوالی هجده سالگی بوده است. بر اساس منابع عثمانی با نیلوفر (لولوفر، به رومی لولودیا به معنای شکوفه) دختر تکفور یارحصار ازدواج کرد که سلیمان و مراد حاصل این ازدواج بوده اند.

در سال ۶۹۹ (۱۲۹۹) زمانی که عثمان غازی مرکز فعالیت خود را به بیلجیک-ینی‌شهر منتقل کرد اورخان را به همراه اتابک مجرب خود گوندوز آلپ راهی قراجه‌حصار کرد. به نظر میرسد اروخان در محاصره ازنیک (۷۰۱/۱۳۰۲) و زنگ دیمبوز (دینبوز- ۷۰۲/۱۳۰۳) به همراه عثمان حضور داشته است اما در لشکرکشی به لفکه (۷۰۳/۱۳۰۴) برای مقابله با تهدید گرمیانیان در اسکی‌شهر-قراجه‌حصار باقی مانده است. دو تن از یاران معتمد پدرش یعنی سالتوک آلپ و کوسه مخال نیز در نزد او حضور داشته اند. زمانی که عثمان غازی در لشکر کشی به لفکه مشغول فتح قلاع مسیر ازنیک از سمت ساکاریا بود چاودار تاتار از گرمیانیان «تا بازار قراجه‌حصار» (در نزدیکی ایلیجه) آمده و آنجا را غارت کرد. اورخان نیز در مقابل به تعقیب یغماگران افتاده در اویناش حصار (چاودارحصار امروزی) توانست که به آنها برسد. او در آنجا توانست که امکان به یغما رفته را پس بیگرد و همچنین پسر چاودار تاتار را به اسارت خود درآورد. عثمان غازی ضمن معاهده ای با این اسیر او را آزاد کرده نزد پدرش فرستاد. بعدتر عثمان برای مقابله با حملات گرمیان-چاودار تصمیم گرفت که خود در قراجه حصار مستقر باشد و اورخان را به همراه غازیان و آلپهایی همچون آقچه قوجا، قونورآلپ، غازی عبدالرحمن و کوسه میخال برای نبرد به ساکاریا اعزام کند (۷۰۵/۱۳۰۵). عاشق‌پاشازاده این لشکرکشی را به عنوان نخستین لشکرکشی اورخان معرفی می کند.[۱] اورخان قلعه های راهبردی ای همچون قراچپوش (کاتائوئیکا)، قاراتیگین در مقابل ازنیک و آبسو (هیپسو در تنگه گیوه) را فتح کرد و نزد پدر خود به ینی‌شهر بازگشت. هدف از این عملیات جلوگیری از رسیدن کمک‌های اعزامی به ازنیک و اجبار ازنیک به تسلیم بود. اورخان در این لشکرکشی ها تجربیات نظامی اندوخت. آخرین لشکرکشی ای که در زمان حیات پدرش انجام داده است مربوط به قلعه آدرانوس (آترانوس) (اورخان ایلی) است. در این لشکرکشی باز کوسه مخیال و تورقوت آلپ او را همراهی میکردند. بر اساس وقفنامه آسپورچا خاتون که در غره رمضان ۷۲۳ (سپتامبر ۱۳۲۳) تنظیم شده است، در آن تاریخ عثمان در قید حیات نبوده است. انتخاب اورخان به عنوان بیگ در تاریخ ربیع الاول ۷۲۴ (مارس ۱۳۲۴) روایت شده است. مرگ عثمان نیز در میانه این دو تاریخ بوده است.

با روی کار آمدن اورخان به عنوان بیگ محاصره دو مرکز اصلی بیتینی بیزانس یعنی بورسا و ازنیک شدت بیشتری به خود گرفت. او در بهار ۷۲۶ (۱۳۲۶) به همراه تمام نیروهای تحت امر خود راهی بورسا شده خواستار تسلیم شدن این قلعه شد. مواد معاهده نامه تسلیم تکفور بورسا به این شکل است: ۱٫ لشکریان عثمانی که وارد شهر میشوند حق ضرر رساندن به اهالی را نخواهند داشت (یغمایی ورت نخواهد گرفت و کسی اسیر نخواهد شد). ۲٫ کسانی که خواهان خروج از شهر هستند تحت حمایت سربازان عثمانی به همراه اموالشان امکان خروج پیدا خواهند کرد. ۳٫ به هنگام تسلیم به اورهان بیگ ۳۰ هزار طلا پرداخت خواهد شد. بر اساس روایت عاشق‌پاشازاده پس از آن که تکفور بورسا شهر را ترک کرد «اخی حسن بر فراز پینارباشی رفت، بر روی برج ایستاد و پس از آن مسلمانان وارد در شهر شدند» (۲ جمادی الاول ۷۲۶ / ۶ آپریل ۱۳۲۶).

سقوط بروسا و تشدید محاصره ازنیک هراس از دست رفتن تمام منطقه بیتینی را در استانبول بیدار کرد. امپراتر بیزانس، آندیناکوس پالیلوگوس سوم تصمیم گرفت با گذر از پلکانون (امروز در گذرگاه اسکی‌حصار قرار دارد) و گذر از دریا ازنیک تحت محاصره و در صورت امکان بورسای از دست رفته را بازپس گیرد. در خاطرات فرمانده لشکر (گراندومستیکوس) یوانیس کانتاکوزنوس جزیئات جنگ پلکانون با تمام جزئیات آن روایت شده است.[۲] بر اساس این منبع امپراتور پیشتر در سال ۱۳۲۸ به کیزیکوس (قاپیداغی) که در ساحل آناتولیایی قرار داشت و متلق به بیزانس بود و نیز پگائه (کارابیگای امروزی) که شبه جزیره ای مستحکم بود رفته با دمیرخان که بیگ کارئسی بود معاده بسته بود.  بنابر روایت کانتاکوزنوس امپراتور در پی آن بود تا بیگ کارئسی را از حمله علیه خود بازداشته و اورا وابسته به خود کند.[۳] در اصل این معاهده اتحاد بود. در عهد عثمان غازی تا سال ۱۳۰۳ در دشت بورسا تا منطقه آپولیاند تحت استیلای او قرار گرفته بود و به نظر میرسد با فتح قلعه آدرانوس در ۷۲۴ (۱۳۲۴) ناملایمات با بیگ نشین کارئسی آغاز شده باشد.

امپراتور در آغاز کار کونتوفره، والی مزوتنیا (قوجاایلی ترکان) را نزد خود خواند و در مورد تصمیم لشکرکشی خود به مشورت با او پرداخت. کونتوفره به هنگام والی گری در قوجاایلی  تجربه جنگ در براب رترکان را به دست آورده است و سپاهی توانمندی به شمار می آمد. او شیوه ای جنگی ترکان را از نزدیک دیده بود. کونتوفره از تصمیم امپراتور برای این لشکرکشی حمایت کرد. جنگ پلکانون که در وقایع نامه های عثمانی توجه چندانی به آن نشده است و صرفا به این حد که عبدالرحمان غازی به همراه اورخان غازی در یک درگیری سپاهاین بیزانس را مجبور به عقب نشینی کرد آمده است، در واقع از دو مرحله تشکیل شده است. در مرحله نخست در مجلس جنگ امپراتور بیزانس تصمیم بر آن شد که نیروهای عثمانی از تپه ها به دشت کشانده شوند و درگیری در دشت انجام شود. اگر فرمانده لشکر بیزانس موفق به این تاکتیک نشود در این صورت او از میدان عقب نشینی میکرد. به این ترتیب لشکریان عثمانی که در تپه ها مستقر بودند از یک امتیاز راهبردی برخوردار به شمار می آمدند. در مقابل نیز اورخان بیگ از فراز تپه ها در حال فرماندهی جنگ بود و او نیز در سر داشت تا با کشاندن لشکر بیزانس به زمین های نامسطح آنها را در آنجا گرفتار کند. برای همین نیز بخش مهمی از نیروهای خود را در دشت به کمین گذارده بود. این شیوه ای کلاسیک در جنگ های عثمانی بود. در روز نخست جنگ (۱ ژوئن ۱۳۲۹) اورخان غازی برای جلب سپاه بیزانس به سمت خود نیرویی ۳۰۰ نفره را به سوی آنها روانه کرد (سپاه مقابل متشکل از ۲ هزار سرباز منظم بود). نیروی پیشاهنگ عثمانی (آقینجی) به سپاه بیزانس نزدیک شده، به آنها تیراندازی کرده و خود را عقب کشید. هدف از این عقب نشینی تحریک سپاه بیزانس به حرکت و جلو آمدن به سمت تپه ها بود. این حمله چند بار دیگر نیز تکرار شد. در ابتدا سپاه بیزانس مواضع خود را ترک نکرد و نیروهای اورخان بیگ نیز از ترک تپه ها خودداری کرد. اما در روز دوم جنگ که باز با تکرار حملات گروه آقینجی همراه بود امپراتور با هدف نابودی این گروه کوچک دستور حرکت صادر کرد. با این حرکت اورخان بی نیز گروهی از نیروهای خود را تحت فرماندهی برادرش پازارلو، به سمت دشت اعزام کرد. سپاه بیزانس شروع به مقاومت کرد و به این ترتیب درگیری هایی که با تهاجمات گروه آقینجی ها آغاز شده بود به رودررویی بخش اعظمی از سپاه انجامید. امپراتور از ناحیه راه پا مورد اصابت تیر قرار گرفت و خبر مرگش در میدان منتشر شد و همین نیز سپاه بیزانس را به سراسیمگی کشاند. سربازان بزانسی که پا به فرار گذاشته بودند تلاش کردند تا به قلعه های واقع در خط ساحلی و خوصا قلعه فیلوکرن پناهنده شوند. نیورهای اروان نیز در حال تعقیب فراریان بودند. امپراتور بیزانس پس از آن که متوجه از هم پاشیدن شالوده سپاه خود شد دستور داد تا او را بر روی یک قالیچه به کشتی انتقال دهند و از این طریق به استانبول بازگشت. به این ترتیب اورخان تمام قوجاایلی را به تصرف خود درآورد و ازنیکی ها نیز دیگر امید خود را از دست دادند. پس از آن عثمانی ها با تشدید محاصره شهر نهایتا آنها را به تصرف خود در آوردند (۲۱ جمادی الاول ۷۳۱ / ۲ مارس ۱۳۳۱).[۴] اورخان بیگ پس از فتح ازنیک در جهان اسلام نیز شهرت یافت و وارد ارتباط دوستانه با سلطان جلایری عراق، حسن بزرگ شد.[۵]

سیاح عرب، ابن بطوطه در دوره ای که اورخان بیگ را در زمانی که تمام بیتینی را تحت تصرف خود در آورده بود میبیند و از او به عنوان «فرزند سلطان عثمانجیق اختیارالدین اورخان بیگ» یاد میکند. از نظر ابن بطوطه اورخان بیگ  با ثروت، اراضی و نیروهای نظامی تحت امر خود قدرتمندترین سلطان ترکمان به شمار آمده قریب به ۱۰۰ قلعه را در اختیار دارد که تمام زمان خود با سرکشی به این قلاع میگذرد. او در هیچ یک از این قلعه ها یک ماه اقامت نمیکند و همواره  مشغول نبرد با کفار بوده قلعه های آنان را به محاصره خود در می آورد. او روایت میکند که پدر اورخان بیگ بورسا را از دست رومیان درآورده و مزارش در کلیسای سابق مسیحیان که تبدیل به مسجد شده است قرار دارد. او اشاره میکند که به روایتی عثمان نزدیک به بیست سال ازنیک را تحت محاصره خود در آورد و فرزند او نیز ۱۲ سال دیگر این قلعه را تحت محاصره نگه داشت و پس از آن موفق به تسلط بر آن شد. ابن بطوطه اشاره میکند که با اروخان بیگ در بورسا آشنا شده است و او برایش پول ارسال کرده است. از این سخنان میتوان متوجه این نکته شد که بیگی فعال عثمان در سال ۱۳۲۲ به اتمام رسیده بوده است. از مورخان دیگری که از اورخان بیگ یاد میکند ابن فضل الله العمری، مورخ مملوکی است که  او را فرزند «تومان» دانسته از مالکیت او بر پنجاه شهر و بیش از ۵۰ قعه سخن میگوید.  او از ۴۰ هزار سرباز سواره اورخان سخن گفته تاکید میکند که به هنگام تجمع پیاده نظام ها شمار سربازانش از شمارش خارج میشود. او ثروتمند است و الیته آنچنان که از او میهرساند قدرتمند نیز نیست. با همسایگان مسلمانش حسن مجاورت دارد و در برابر دشمنانش گاه غالب و گاه مغلوب میشود. العمری این اطلاعات را از فردی متعلق به گرمیانیان که از مخالفان عثمانی بوده دریافت کرده است.

نویسنده: پروفسور خلیل اینالجیق

منبع: دایره المعارف بنیاد دیانت

 

در همین باره بخوانید:

پادشاهان عثمانی| عثمان اول: بنیانگذار دولت عثمانی

نیای عثمانیان؛ قبیله قایی

حیات ارطغرل بیگ، نیای خاندان عثمانی

زندگینامه کوتاه ارطغرل، نیای عثمانیان

[۱] Târih, s. 108

[۲]  برای ترجمه آلمانی آن نگاه کنید به: Geschichte, II, 22 vd.

[۳] a.g.e., II, 20

[۴] ابن کمال در اثر خود این تاریخ را ۷۳۴/۱۳۳۳ ضبط کرده است. نگاه کنید به: Tevârîh, I, 42-48

برای شروط تسلیم و اقدامات نخستین انجام شده نگاه کنید به:

Âşıkpaşazâde, s. 118-119; Neşrî, I, 156-158, tarih için Schreiner, II, 238.

[۵] İbn Kemal, I, 61

همچنین ببینید

پادشاهان عثمانی| عثمان اول: بنیانگذار دولت عثمانی –قسمت پنجم و پایانی

پایگاه مطالعات عثمانی: با پیروزی بافئوس، عثمان به مثابه یک نیروی سیاسی – نظامی قابل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *