اهمیت و ضرورت ترجمه متون تاریخی عثمانی به زبان فارسی

پایگاه مطالعات عثمانی: بعد از زبان عربی و فارسی سومین زبان جهان اسلام ترکی است. ازاین رو، عالمان و اندیشمندان عثمانی در کنار تالیف آثار به ترجمه متون از عربی و به ویژه فارسی به ترکی عثمانی نیز پرداختند. از قرن دهم به بعد بیش از صدها اثر مهم از فارسی به ترکی عثمانی ترجمه شده است. این روند هنوز در ترکیه ادامه دارد. اما درست برعکس این روند، تعداد متون ترجمه شده از ترکی عثمانی به فارسی به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد. تنها در دوره ناصری و با تشکیل دارالترجمه همایونی بود که مترجمان تعدادی از منابع و متون عثمانی را از زبان ترکی به فارسی ترجمه کردند. عجیب این که بعد از دوره ناصری روند ترجمه متون ترکی به فارسی تقریبا متوقف شد. این غفلت بزرگ و جدی ایرانیان از برگرداندن متون و منابع از زبان ترکی به فارسی بیش از هرچیز به فقر منابع برون مرزی تاریخ ایران منجر شده است. این در حالی است که بخش مهمی از منابع عثمانی حاوی آگاهی های ارزش مندی درباره تاریخ ایران، از صفویه تا قاجاریه، است. از این رو، شناخت منابع و متون عثمانی و نیز برگرداندن این متون به فارسی نیازمند عزم جدی است. درحالی که مستشرقان بیش از دو سده است که منابع عثمانی را تصحیح و به زبان های خود ترجمه کرده اند، در ایران هنوز حتی شناختی نسبی از این منابع حاصل نشده است. در این مقاله نخست از اهمیت و ضرورت ترجمه متون عثمانی به فارسی سخن به میان آمده و سپس درباره اهمیت تاریخ عثمان پاشا و نیز ترجمه فارسی آن بحث شده است

مقدمه

در جـهان اسـلام سه زبان عربی ،  فارسی ، و ترکی‌ به‌ ترتیب در دوره های گوناگون جایگاه بارز و مشخصی داشتند و آثار ارزش مندی به این زبان ها‌ تـألیف‌ شـده‌ اسـت . اندیشـمندان جهـان اسلام از هر قومی ابتدا به عربی می نـوشتند‌. بعد‌ از‌ قرن چهارم و پنجم هجری تألیف آثار به زبان فارسی نیز کم وبیش آغاز شد‌. هم‌ زمان‌ بـا تـألیف بـه زبان فارسـی ، ترجمـه از عربـی بـه فارسی نیز آغاز و به تدریج‌ گـسترش‌ یافــت . بنـابراین، ترجمـۀ متـون عربـی بـه فارسـی از سده های گذشته آغاز شده‌ است‌ و هنوز‌ نیز کم وبـیش ادامــه دارد. حـاصـل ایـن کـار عظـیم پدیدآمدن انبوهی از متون ارزش‌ مند‌ به زبان فارسی است. مـتونی کـه بـعضا شاهکارهای زبان و ادب فارسی به شمار‌ می‌ آیند.‌

بعد از زبان فارسی سومین زبان جهان اســلام زبــان تـرکـی اسـت کـه بـه ویـژه از‌ اوایـل‌ شکل گیری دولت عثمانی بـه زبـان اصـلی و رسـمی ایـن دولـت تبـدیل شـد‌ و عالمـان‌ و انـدیشمندان‌ عـثمانی به تألیف آثار خود به این زبان همت گماشتند. این عالمان در کنار تألیف‌، متون‌ عـربی‌ و بـه ویژه فـارسی را به ترکی عثمانی ترجمه کردنـد. بـدین ترتیـب، از‌ سـدٔە‌ دهـم هجری به بعد تعداد زیادی از آثـار فـارسی به ترکی عثمانی ترجمه شد. علت این‌ امـر‌ از دیـد مرحوم محمدامین ریاحی آن بود کـه رفـته رفـته آشنایی با‌ زبان‌ فارسی در آناتولی کم و نیاز بـه ترجمۀ‌ متون‌ بیش‌ تر می شد. تـرجمۀ مـتون فارسی از‌ قرن‌ دهم، پس از جنـگ چالـدران، رواج یافت و رفته رفته بیش تر شاهکارهای زبـان‌ فـارسی‌ بـه ترکـی درآمـد. از دیـد‌ مرحـوم‌ ریـاحی تنظیم‌ فهرست‌ کاملی‌ از متن های ترجمه شده از‌ فارسی‌ به ترکی و نـام مـترجمان بـه سبب کثرت آثار و مترجمان تقریبا ناممکن است‌ . حتی‌ برخی از شـاهکارهای ادب فارسـی را‌ مـترجمـان مـختلف در دوره‌ های‌ گوناگون بارها ترجمه کرده انـد‌ (ریـاحی‌ ، ١٣۶٩: ٢٢٠). رونـد ترجمـۀ متون فارسی به ترکی بعد از فـروپاشی امـپراتوری عثمانی‌ و تشکیل‌ جمهـوری ترکیـه نـه تنهـا متوقف‌ نشد‌، بلکه‌ بعد از رسمیت‌ یافـتن‌ خـط لاتین و نوسـازی زبـان‌ ترکـی‌ در برنامـه ریـزی دولتی جـای گـرفت و در مـجموعۀ «ترجمه هایی از ادبیات جهان، سلسله‌ آثـار‌ کـهـن اســلامی شرق » از انتشارات وزارت‌ فرهنگ‌ ترکیه، بسـیاری‌ از‌ شـاهکارهای‌ ادبیـات ایـران ترجمـه و چاپ‌ شد که از آن جـمله تـرجمۀ شاهنامه از نجاتی لوغال است (هـمان ).

در فرهنگ‌ و تمدن‌ اسلامی ابتدا زبان فارسی به بستر مناسبی برای تـرجمۀ مـتون عربی بـه این زبان تبدیل شد‌ و سـپس‌ زبان‌ ترکی به بـستر مـناسـب دیگـری بـرای ترجمـه‌ از‌ عربـی‌ و فـارسی‌ بـه‌ زبان‌ ترکی تبدیل شد. در مقایسه میان این زبان ها می توان گفـت کـه زبــان عـربـی صرفا زبان دهنده و دو زبان دیگـر بـیش تـر گیرنده بودند. طـی سـده‌ های گذشته زبـان تـرکـی بــا گیرندگی فراوان از دو زبان دیگر بـه غنـی ترکـردن میـراث مکتـوب خـود پرداختـه اسـت. درحالی کـه زبـان های عربی و فارسی به سبب نـداشتن گـیرندگی درخور‌ از‌ زبـان تـرکی، از حـیث ترجمۀ میراث مکتوب، ضـعیف تر از زبان ترکی عمل کرده اند. در این جا قصد ورود به قلمرو زبان عربی را نداریم و توجه نـوشتار حـاضر‌ بیش‌ تر به زبان فارسی و تـرکی مـعطوف اسـت .

از قـرن دهـم به بعد بـیش از صـدها اثر مهم از فارسی به ترکی عثمانی ترجمه‌ شده‌ اسـت .  این روند هنوز در‌ ترکیه‌ ادامه دارد، به گونه ای کـه فـقط طـی سی سال گذشته صدها اث، اعم از مـتون و تـألیفات جـدید، بـه زبـان تـرکی استانبولی ترجمه و منتشر‌ شده‌ اسـت . ایـن در حـالی‌ است‌ که در ایران در همین مدت تعداد آثار ترجمه شده از ترکی به زبان فارسی بسیار اندک و محدود بوده است و به همین نسبت، تـعداد متون ترجمه شده از زبـان ترکـی‌ عثمـانی‌ بـه فارسی به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد. فقط در دورٔە ناصری و با تشکیل دارالترجمـۀ همایونی، مترجمان تعدادی از منابع و متون عثمـانی را از زبـان ترکـی بـه فـارسـی تـرجمـه‌ کردند‌. عجیب این‌ که بعد از دورٔە ناصری روند ترجمۀ متون ترکی به فارسی تقریبا متوقـف شد. بنابراین، در ارزیابی‌ ای کلی می توان گفت که ترجمۀ متون از فارسی به‌ ترکی‌ با‌ تـرجمه از تـرکی به فارسی به هیچ وجه قابل مقایسه نیست . این غفلت بزرگ و جدی ایرانیان نسـبت به‌ برگرداندن متون و منابع ترکی به فارسی بیش از هرچیز بـه فـقر منابع بـرون‌ مـرزی‌ تـاریخ‌ ایران مـنجر شـده است .

برای تبیین این نقطه نظر لازم است منظور از منابع تاریخ‌ ایران روشن تر بیان شود. از نظر نگارنده منابع تاریخ ایران به دو‌ دستۀ کلی تقسیم می‌ شوند‌: نـخست، مـنابع درون مرزی یعنـی منابعی کـه نـویسندگان ایرانی درون مرزها به زبان فارسی نگاشته اند و دوم، منابع برون مرزی یا آن دسته از منابعی که نویسندگان کشورهای هم جوار با‌ ایران، نظیر عثمانی، به زبان فارسی یا ترکی نوشته اند.

از دورٔە حکومت آق قویونلوها به بـعد، در مـیان کشورهای هم جوار، عثمـانی مهـم تـرین کشوری بود که برای چند سدٔە‌ متمادی‌ روابط بسیار پرفراز و نشیبی با ایران داشت . این دو کشور،  به ویژه از زمان تشکیل حکومـت صـفویه در ایـران تـا هنگـام فروپاشـی حکومـت  عثمانی، پس از جنگ جهانی اول، به مدت چند سده روابطی تـوأم با جنگ و صلح داشـتند.

همین امر موجب شد تا بخش‌ مـهمی‌ از مـتون تـاریخی پدیدآمده در عثمانی در پیوند با تاریخ ایران یا تاریخ مشترک دو کشور باشد. به جرئت می توان گفت شمار منابع مـرتبط  بــا تـاریخ ایران که‌ در‌ عثمانی‌ نگاشته شده است نه تنها‌ کم‌ تر‌ از منابع پدیدآمده در خـود ایـران نـیسـت، بـلکه بسیار بیش تر است .

در تقسیم بندی ای کلی می توان آثار مورخان‌ و مؤلفان‌ عثمانی‌ را به چـهار دسته تقسیم کرد:

١.  منابعی که‌ همۀ‌ مطالب آن ها مستقیما به وقایع و مسائل ایران مـربوط است .

٢.  منابعی که بـخش مـهمی از محتوای آن ها به‌ وقایع‌ و رویدادهای‌ ایران ربط دارد.

٣.  منابعی که مورخان، مؤلفان، و شاعران ایرانی تبار‌ به زبان ترکی یا فارسی نوشته اند.

۴.  منابعی که محتوای آن ها هیچ گونه اطلاعاتی دربارٔە ایران ندارد‌.

چنان‌ که‌ پیداسـت سه دسته از این چهار دسته منابع مستقیما به تاریخ‌ ایران‌ مربوط است .

بنابراین، با آگاهی از محتوای آن ها می تـوان بخـش مهمـی از رویـدادهای تـاریخ‌ ایـران‌، از‌ صفویه تا قاجاریه، را از نو نوشت . بااین حال، در مـطالعات ایرانـی‌ هنـوز‌ توجـه‌ چنـدانی بـه منابع عثمانی نشده است . این در حالی است که مستشرقان دست کم‌ از‌ دو‌ سده پیش ، تعداد بسیاری از منابع عثمانی را تصحیح و به زبان های اروپایی ترجمه‌ کرده‌ اند. بنابراین، در ایران از گذشته تا حـال از مـنابع و متون عثمانی و اهمیت‌ آن‌ در‌ روشن شدن تاریخ ایـران، غفلـت شده است . این غفلت و بی توجهی چنان است که‌ نه‌ تنها در ترجمه و انتشار منـابع عثمـانی هیچ اقدام جدی انجام نشده، بلکه در‌ زمـینۀ‌ مـنبع‌ شناسی نیز گام مهمی برداشته نشده اسـت .  ازاین رو، آگاهی از منابع مربوط به تاریخ‌ ایران‌ در عثمانی بسیار اندک است . از میان محققان معاصر فقط ذبیح الله‌ صفا‌ در‌ جلد پنجم تاریخ ادبیـات فـارسـی و نـیـز مـرحـوم عبدالحسـین زرین کوب در تاریخ ایران بعد از‌ اسـلام‌ چـند‌ مـورد از منابع عثمانی را معرفی کرده اند (صـفا، ١٣٧٠، ۵/ بخش ٢، ١۶٠٣‌-١۶٩۵‌؛ زریـن کـوب ، ١٣۶٣: ٧٠-٧١). ثواقـب در منبـع شناسـی حجیم خود به نقل از مرحوم زرین‌ کوب‌ چند منبع عـثمانی را فـهرست وار مـعرفی کرده است (ثواقب ، ١٣٨٠: ۴٠۵‌-۴١٠‌).

بنابراین می توان گفت کـه، مـحققان تاریخ‌ ایران‌ حتی‌ شناختی نسبی از کـم وکیـف منـابع و متون‌ عثمانی‌، به ویژه منابعی که در چند دهۀ اخیر در ترکیه مکرر تـصحیح و مـنتشر‌ شـده‌ است، ندارند. ازاین رو،  برای‌ جبران‌ این کم‌ کاری‌ باید‌ گام هایی جـدی برداشت؛ زیرا بدون‌ برگردانـدن‌ منابع عثمانی به فارسی پژوهش در تاریخ ایران، به ویژه از صفویه‌ تا‌ قاجاریـه، بـیش تـر تکـرار مکررات خـواهد بـود.١ در سال های گذشته صدها پژوهش گر در‌ تألیف‌ آثار خود بارها و بارهـا از‌ منابع‌ شناخته‌ شدٔە موجود بـهره‌ بـرده‌ انـد و گفتنی ها را‌ گفته‌ اند و برای گفتن حرف هـای تـازه نیاز به مـنابع جـدید اسـت . فقط با انتشار‌ چنین‌ منابعی است که می توان پرتویی‌ از‌ روشنایی را‌ به‌ زوایای‌ تاریک تـاریخ ایران انـداخت‌ . دسـته ای از این منابع جدید و ناشناخته بـه مـرور در ایـران تصحیح و منتشر می شوند‌. این‌ امر به ویژه در دو دهۀ‌ اخـیر‌ شـتاب‌ چشم‌ گیری‌ یافته اسـت ، امـا‌ دسته‌ ای دیگر از این منابع باید از زبان ترکی عثمانی بـه فـارسی بـرگردانده شود. البته پیش‌ از‌ آن‌ باید با انتشار کتاب شناسی های جامع‌ شناخت‌ کاملی‌ از‌ آنـ‌ چـه‌ در عثمـانی در پیونـد بـا تـاریخ ایران یا تاریخ مشترک دو کشور تألیف شده به دست آید. در ایران هنوز چـنین کــاری صــورت نگرفته است ،٢ اما مستشرقان‌ در این زمینه آثار متعددی منتشر کرده اند. از همـین آثـار مـدخل تـاریخ شــرق اســلامی اثـر ژان سـواژه (J. Sauvaget) اسـت .٣ بنــابراین، در قـدم اول بایــد کتاب شناسی جامع و مفیدی از‌ منابع‌ عـثمانی بــه فـارسـی تـدوین و منتشـر کـرد و سـپس بـه طبقه بندی آن ها پرداخت و برای برگرداندن آن ها به زبان فـارسی بـرنامه ریـزی کــرد. ایـن کـار بزرگ از عهدٔە فرد‌ یا‌ افراد و نیز ناشران خصوصی خارج است؛ زیرا هـیچ تـمـایلی بــه انتشـار منابع و متونی که سال ها باید در گوشۀ کتاب فروشی ها بمانند‌ تـا‌ بـه فـروش بـرسـند، نـدارنـد.  به‌ همین‌ سبب، باید نهادهای متولی تاریخ در ایران ، که شـمار آن هـا کـم نـیسـت و از امـکانـات دولتی نیز بهره می برند، پیش قدم شـوند و بـا‌ حـمایت‌ از مترجمان این قبیل‌ منابع‌ را منتشر کننـد.  چندین دهـه اسـت که در ترکیه «بنیاد تاریخ ترک » چنین کاری را انجام می دهد. این بنیاد تقریبـا قـسمت مـهمی از منابع و متون تاریخ عثمانی را، بـه‌ بـهترین‌ وجه، چـاپ و مـنتشر کـرده است .

علاوه بر ضرورت پرداختن بـه تـرجمۀ متون، که بدان اشاره شد، کار مهم دیگری که هنوز انجام نـشده اسـت و باید آغاز شود، تصحیح و انتشار آنـ‌ دسته‌ از متـونی‌ اسـت کــه در دورٔە نـاصری به سفارش دارالترجمۀ همایونی یا غـیر آن بــه فارسـی ترجمـه شـده و بـه‌ صـورت نسخه های خطی موجود است . اگر همۀ این آثـار شـناخته‌ و منتشـر‌ شـود‌، آن گـاه بـه خــوبی روشـن خـواهد شد که در دورٔە نـاصری تـوجه به شناخت تاریخ عـثمانی و نـیز تاریخ‌ مشـترک دو کشور تا چه حدی اهمیت داشته است .

در این جا به‌ نمونه‌ ای‌ از متون عـثمانی کـه به فرمان ناصرالدین شاه ترجمه شـده اشـاره می شـود.

مـتن مـزبور‌ تاریخ سلانیکی اثر مـصطفی افندی سلانیکی است. این اثر از سه سـال آخـر‌ سلطنت سلیمان قانونی (حک‌ : ٩٢۶‌-٩٧۴ ق ) شروع و تا ششمین سـال سـلطنت محمد سـوم (حک : ١٠٠٣- ١٠١٢ ق ) ادامه می یابـد. کـتاب مـشتمل بـر وقـایع دورٔە چهـار سـلطان عـثمـانی  است : سلیمان قانونی، سلیم دوم، مـراد سـوم، و مـحمد سوم . دورٔە سلطنت این چهار سـلطان عثمانی با سـلطنت چـهار پادشـاه صـفوی : ســیزده ســال آخـر سـلطنت شـاه‌ طهماسـب‌، شـاه اسماعیل دوم، شاه محمد خدابنده، و دوازده سال اول سلطنت شاه عباس یکم هم زمان بوده است یعنی از ٩٧١ تا ١٠٠٣ قمری . محمد ایپشرلی در سال های اخیـر ایـن اثـر‌ را تصـحیح انتقادی کرده و بنیاد تاریخ ترک آن را در دو جلد منتشر کـرده اسـت (٢ :١٩٩٩ ,Selaniki. ) جلد نخست این اثر نیز به صورت چاپ سربی در رجـب ١٢٨١‌ ق در‌ اسـتانبول بـه چـاپ رسیده است. این اثر بلافاصله بعد از انتشار در اسـتانبول، بـه فرمان ناصرالدین شاه در اختیـار مترجمی از دارالترجمۀ همایونی، به نام حسن بن علی، قرار‌ گرفت‌ و او‌ فـورا آن را ترجمـه کرد‌. تاریخ‌ اتمام‌ ترجمۀ متن ١۵ رمضان ١٢٨٢ ق قید شده است . چنین سـرعت عملـی در دسـت یابـی به کتاب و ترجمۀ کامل آن نشان دهندٔە‌ توجه‌ و اهتمام‌ جدی ناصرالدین شـاه بـه آگاهی از محتوای منابع‌ تاریخی‌ ای است که در عثمانی منتشر می شد. چـنان کـه مترجم نیز در مقدمۀ خود بـه این مـسئله اشاره‌ کرده‌ است‌. او در این خصوص می نویسد:

چون افکار معدلت آثار‌ اعلی حضرت اقدس ، ظل اللهی روحنا و روح العالمین فداه و خلدالله ملکه و سلطانه ، آگاهی از افکار کـافۀ دول و مـلل‌ در‌ حق‌ دولت و ملـت ایرانیـه ، صــانها الله عـن الحدثان بود، دستخط مبارکه صادر‌ فرموده‌ بودند [که ] اگر همین تاریخ ، عبارات رکیکـه هم داشته باشد؛ بدون تغییر بعینها ترجمه نماید، لهذا‌ حسب‌ الأمر‌ اقدس ارفع اعلی حضرت شاهنشاهی ، امـتثالا لأمـره العالی تحت اللفظ ترجمه نموده‌ ، عبارات‌ ناشایستۀ‌ تاریخ را به ظهـور درآورد (سلانیکی ، ١٣٨٩: ۴٢٧).

اهتمامی که ناصرالدین شاه به آگاهی‌ از‌ احوال‌ ملل دیگر داشت و موجب ترجمـۀ آثـار متعددی از زبان های گوناگون به فـارسی شـد‌، بعد‌ از او تـقریبا متوقف شد. به گونه ای که حتی همان کتاب ها‌ نیز‌ به‌ صورت نسخه های خطی در گوشۀ کـتاب خانه ها باقی ماند و در دسترس اهل‌ تحقیق‌ قرار نگرفت. بنابراین، چـنان کـه گـفته شد باید به تصحیح و انتشار این دست‌ آثار‌ توجه‌ جدی شود.

تاریخ عثمان پاشا

تاریخ عثمان پاشا۴ مـشتمل  بـر سه متن تاریخی است :

١.  تاریخ‌ عثمان‌ پاشا، به قلم ابوبکر بن عبدالله، دربـارٔە شــرح تـهـاجم عثمـانی بـه قلمـرو‌ صفویان‌ در‌ قفقاز و تصرف این مناطق .

٢.  نامۀ عوض افندی از دمیرقاپو (دربند) به عثمان پاشـا.

٣.  گزارش‌ مشروح‌ ابراهیم رحـیمی زادٔە چـاوش از یورش سپاهیان عثمانی به فرمانـدهی عثمان پاشا به آذربایجان و تصرف تبریز‌.

هر‌ سه متن به سبب آگاهی های ارزش مندی که درخصوص رویارویی صفویان‌ و عثمانیان‌ در دورٔە حکمرانی شاه محمد خدابنده (٩٨۵‌-٩٩۶‌ ق ) و سلطان‌ مراد سـوم (٩٨٢-١٠٠٣ ق ) در اختیار مـی‌ گذارند‌، مهم اند. این متون حاوی گزارش های مستندی است از چگونگی آغاز حرکت‌ اردوی‌ عثمانی از استانبول تا پیش‌ روی‌ به مرزهای‌ شمال‌ غربـی‌ و غـرب ایـران در قفقاز و آذربایجان. نویسندگان‌ هر‌ سه متن با ذکر جزئیات سـودمند بـه توصیف جنـگ هـایی می پردازند‌ که‌ بین قوای قزلباش و قشون عثمانی درگرفته‌ است .

ابوبکر بن عبدالله‌ که‌ خود از نزدیک شاهد جنگ‌ های‌ دو اردوی عثمانی و صـفوی بـود و چنان که خود می گـوید بـه اسارت قزلباش‌ ها‌ درآمد و حدود دو سال در‌ ایران‌ محبوس‌ بـود و بعد با‌ ترفندی‌ از ایران به عثمانی‌ گریخت‌، در هیچ جای اثر خود کینه و نفرتش از قزلباش ها را پنهان نمی کند‌، اما‌ بااین حـال در نـوشتن تاریخ تلاش‌ می‌ کند تا‌ انصـاف‌ را‌ رعایـت کنـد. او هیچ‌ گاه قتل و غارت مکرر سپاه عثمانی را نادیده نمی گیرد، چنان که بارها از قتل‌ و غـارت‌ و اسارت اتباع ایران در قفقاز به‌ تفصیل‌ سـخن‌ مـی‌ گـوید‌. او دربارٔە اسارت‌ دسته‌ جمعی دخـتران و پســـران گـنجــه و فــروش آن هــا در ازای دو ســکۀ طــلا اطلاعــات شــگفتی آورده اســت‌ (ابوبکر‌ بن‌ عبدالله ، ١٣٨٧: ٩۵). با این توصیف ، هر‌ سه‌ متن‌ در‌ حکم‌ منابع‌ دست اولـی بـرای آگاهی از نـحؤە بـرخورد صـفویان و  عثمانیان در میان سال های ٩٨۶ تا ٩٩٣ قمـری هسـتند. از لابـه لای هـر سه متن تاریخی، علاوه بر‌ کسب آگاهی از کم وکیف نبردهای دو اردوی صفوی و

عثمانی، می توان آگاهی های مهم و درخور تـوجه دیگـری نـیز به دست آورد. ازجمله :

١.  آگاهی های قوم شناختی : در هر سه‌ مـتن‌ اطلاعات مفید و ارزش منـدی دربـارٔە زبـان، آیین، و آداب اقوام گوناگون شهرهای قفقاز ارائه شده است (همان : ٨١ ، ٨٣ ، ٨۶).

٢.  آگاهی های جغرافیایی و جغرافیای تاریخی : ازآن جـاکه ابـوبکر بـن عبـدالله‌ همـراه‌ سـپاه عثمانی بوده است، اطلاعات مفید و جالبی از موقعیت جـغرافیایی بـسیاری از رودها، کوه ها، قلعه ها، راه ها، قصبه ها، و شهرهای قفقاز‌ ارائه‌ می کند (همان : ۶٠-۶٢‌، ٧٨‌-٨٢ ، ٨۵). او حتی در تـوصیف تـفصیلی مـنطقۀ دمیرقاپو از شرح و وصف سنگ مزارهـای ایـن منطقـه غفلـت نمی کند که همه حـاوی نـوشته هـایی‌ بوده‌ است (همان : ٨٠-٨١‌).

٣.  آگاهی‌ های جالب توجه از بناهای تاریخی شهرهای ایران : ابراهیم رحیمی زادٔە چاوش، نویسندٔە متن سوم‌ ، که‌ در اثـر خـود حرکـت اردوی عثمـانی از ارزروم تـا تصـرف تـک تـک شهرهای آذربایجان به ویژه تبریز را گزارش کرده اسـت، بـه مـنزلۀ بیگانه ای که بعـد از تصـرف قلمرو‌ ایران‌ قدم در‌ این سرزمین گذاشته است، تحت تأثیر عظمت آثــار و بـناهـای تـاریخی، ناخواسته به وصف آن ها پرداخته است‌ . مثلا دربارٔە «سرای امیرخان » در تبریز مـی نـویسد:

چـه سرای دل‌ گشا‌ و چه‌ منزل فرح افزایی بود. با گفتن و نوشتن نمی تـوان بـه وصـف آن پرداخـــت. حـضــرت ســردار ســرای مزبــور را‌ گشــته و ســپس از ســرایی کــه از زمــان اوزون حسن و جهانشاه غازی بـه بـعد‌ بـاقی‌ مانده‌ و منزل هشـت بهشـت در آن واقـع و آن نیز معمور و آباد است، دیدن کرد. سپس به‌ [مسجد] جامع اوزون حـسن رفـت. این جــامع شریف، چنان هنرمندانه و زیبا بنا شده‌ بود که نقاش چین‌ نیز‌ قـادر بـه خلق چنین نقـش و نگاری نیست (همان : ١١٠).

باز در جای دیگر دربارٔە عظمت گنبد شنب غازان می نـویسد:

چـنان گنبد مرتفع و بلندی بود که گنبد افلاک به کمربند آن‌ نمی رسـید. عـظمت بنای گنبد قابل گفتن و نوشتن نیست. اگـرچه بـر روی زمـین، بنایی هم چون بنای ایاصـوفیا یافـت نـمـی شــود، بااین حال، برخی از قسمت های قابل تعریف آن صـد برابر‌ بـیش‌ از ایاصـوفیا اسـت. ازجملـه اوصـاف و ویژگـی های آن، یکی این است که بـر روی هـشتاد هزار آجـر، کـلمـۀ تـوحیـد نوشـته شده و این نوشته به گونه ای مـوزون و مـرتب در میانۀ‌ بنا‌ قرار گرفته است … (همان : ١١١).

علاوه بر این موارد، مؤلف با اشـارٔە مـختصر به وجود برخی بناهای تاریخی در شــهرهای آذربایجان، ارزش اثر خود را دوچـندان کـرده است. مثلا‌ بعد‌ از توصیف مـختصری از خــوی به صراحت به وجود مرقد شمس تبریزی در این شهر اشاره می کنـد و مـی نـویسـد: «اکـنـون مرقد حضرت شمس تبریزی، نـورالله مـرقده، در خـوی‌ اسـت‌. شـکر‌ و ســپاس خــدا را کـه زیارت‌ آن‌ مـرقد‌ شـریف میسر شد» (همان : ١٠۶). ۵

۴. آگاهی های درخور توجه از رونق و آبادانی شهرهای آذربایجان : ابراهیم رحیمـی زادٔە چـاوش بـه اختصار به‌ توصیف‌ زیبایی‌، آبادانی، و رونـق شـهرهای آذربایجان پرداخـته اسـت، امـا گاه‌ چنان‌ تحت تـأثیر آبادانی این شهرها قرار گرفته که در وصف آن ها به سرودن شـعر نیـز پرداخته است. مثلا‌ دربـارٔە‌ تـبریز‌ می نویسد: «تبریز در حقیقت امر شـهر خـوبی اسـت . ازجـهت‌ عـمران و آبادی بسیار بـی نـظیر است » (همان : ١١١). ۶

در وصف صوفیان می نویسد: «باغ و بوستان صوفیان خیلی خوب‌ و زیاده‌ ازحد‌ مرغوب است » (هـمان : ١٠٧).

دربـارٔە مـرند ضمن بیان ویران شدن آن ، به وصف‌ وضعیت‌ طبیعی‌ آن پرداخته و می نویسد:

مرند را در اندک زمان چنان ویران کرده‌ بودند‌ که‌ بعد از منزل گزیدن در آن، حضرت سردار کامکار […] وقتی که برای سـیر و سیاحت‌ وارد‌ شهر‌ شد چنان به نظر رسید کـه از صدسال قبل ویران و به آشیانۀ جغدان شوم‌ تبدیل‌ شده اسـت، بـااین حـال بـاغ و بوستان و آب و هوای مرند چنان فرح انگیز و دل‌ گشاست‌ که‌ قابـل گـفـتن و نـوشـتن نیست (همان : ٢٧).

۵.  آگاهی های مربوط به کشتار مردم تبریز:٧ تبریز‌ در‌ چهارچوب روابط ایران و عثمـانی و به ویژه از منظر تاریخ نظامی عصر صفوی اهمیت‌ خاصی‌ دارد‌. مرکزیـت و اهمیـت ایـن شهر در میان دیگر شهرهای ایران سابقه ای پیش از دورٔە صـفوی‌ دارد‌، امـا این صفویان بودند که با انتخاب این شهر به عنوان نخستین‌ پایتخت‌ خود‌ بر اهمیت و جایگاه این شـهر صـحه گذاشتند. این شهر مهم و کلیدی در سراسر دورٔە صـفوی‌ هـمیشـه‌ مــورد‌ طمـع، تجـاوز، و دست اندازی عـثمانیان بـود. داستان حمله های متعدد عثمـانی هـا‌ در‌ مقـاطع گونـاگون عصـر صفوی به شهر تبریز داستانی است طولانی و اندوه بـار. تـاریخ عثمـان پاشـا بـرگ‌ مسـتند‌ دیگـری بـه قلم عثمانیان از این داستان بـلند اسـت . در این اثر‌ مـورخ‌ تـلاش کـرده اسـت تـا کشتار و قتل عام‌ مردم‌ تبریز‌ را توجیه کند، اما نه تنها در‌ این‌ زمینه توفیقی نیافته بلکه تلویحا از عمق جنایت هولناک ینی چری ها در‌ کشتار‌ دسـته جـمعی مردم تبریز نیز‌ پرده‌ برداشته است‌ .  البته‌ این‌ یک سوی ماجراست، سوی دیگر آن‌ مقاومت‌، سلحشوری، و پایداری مردم تبریـز دربرابر تجاوز و سلطه گری قوای بیگانۀ عثمانی به‌ مرز‌ و بومشان است. مقاومـت دلاورانــۀ مـردم تبریز‌، هـم در زمان تجاوز‌ اردوی‌ عثمانی و هم طی سال های‌ متمادی‌ اشغال این شـهر به دست آن ها، مؤید پیش بینی درست صـدر اعظم‌ عثمانی‌، صوقللی محمد پاشا، بود. او‌ پیش‌ از‌ لشکرکشی سلطان مـراد‌ ســوم‌ بــه قـلمـرو ایـران، ضـمن‌ مخالفـت‌ صـریح بـا جملاتـی  هشدارآمیز، سلطان عثمانی را از این امر برحذر داشته بود. با‌ این‌ استدلال که :

… حـتی  اگـر ایران تصرف‌ شود‌، مردمش نخواهند‌ پذیرفت‌ که‌ جزو رعایای مـا شـوند‌ […] کسانی که چـنین جـنگی را تـلقین می کنند، کسانی اند که معنی جنگ با عجم‌ را‌ نمـی داننـد (اوزون چارشی لی ، ١٣۶٩‌: ٣/ ۶٨‌؛ اوزون‌ چارشی‌ لی‌، ١٣٧٢: ٣/ ٩٠-٩١‌).

این موارد گویای همۀ جنبه های ارزش مند تاریخ عثمان پاشـا و دو مـتن دیگـر نیسـت؛ بـااین حال‌ نشان‌ دهندٔە‌ ارزش و اهـمیت این مـنبع دسـت اول بـرای‌ شـناخت‌ تـاریخ‌ ایـران‌ و روابط‌ این‌ کشور با دولت عثمانی در مقطع کوتاه عهد سلطنت شاه محمد خدابنده است .

مـطالب تاریخ عثمان پاشا تکمیل کنندٔە اطلاعات منابع عصر صفوی به ویژه سه منبع مهم خلاصه التواریخ، تاریخ عالم آرای عباسـی، و دون ژوان ایرانـی اسـت . گذشـته از اطلاعـات تاریخی‌ این‌ منابع، مطالعه و بررسی تطبیقی سبک تاریخ نـویسی تـاریخ عثمان پاشـا بـا منـابع ایرانی عصر صفوی می تواند خود موضوع پژوهش مستقلی باشد.

درباب ترجمۀ این اثر

چنان که گفته‌ شد‌، تاریخ عثمان پاشا حاوی سه دست نوشته دربارٔە مـوضوعی واحـد است. با این که هر سه دست نوشته مربوط به یک موضوع اند‌ و در‌ یک دورٔە زمانی مشـخص نوشـته‌ شده‌ اند، به علت آن که نویسندگان آن ها متفاوت اند، از نظر نثر و اسـلوب نوشـتاری تفـاوت فـاحشی بـا یک دیگر دارند.

با اشاره ای‌ گذرا‌ به نثر هر سه‌ اثر‌ بهتر می توان از مشـکلات پـیش روی ترجمـه سـخن گفت. ویژگی مشترک هر سه این است که نویسندگان آن ها بسیار تلاش کرده انـد تــا وقــایع تاریخی را در قالب‌ نثری‌ وزین و ادیبانه بـیان کـنند. ازاین رو،  در این نـوشته هـا انـواع صـنایع ادبی نظیر جناس، تشبیه، مبالغه، مراعات النظیر،  و … مکرر به کار رفته اسـت. دیگـر ویژگـی مشترک این سه اثر،  کـه‌ اصـولا از‌ ویژگـی های اصلی متون ترکی عثمانی است، این است کــه نـویسندگان آن ها تعمد زیادی در کاربرد‌ واژه های عربی و فارسی در کنـار واژه هـای ترکـی داشته اند‌. نویسندگان‌ عثمانی‌ از این روش ظاهرا دو هدف داشته اند: یکـی فـضـل فـروشـی و دیگـری آموختن عربی و فارسی به خوانندگان ترک‌ . نویسندگان این سه اثر بـرای بیان منظور خود مکررا از واژه های مترادف‌ استفاده‌ کرده‌ اند. این واژه ها اغلب از هـر سـه زبـان ترکـی عثمانی، فارسی، و عـربی اسـت . مـثلا‌ وقتی مؤلف تاریخ عثمان پاشا می خواهد کثرت سپاهیان روم را نشان دهـد‌، مـی نویسد: «بیگلربیگی ها‌ […] که‌ مأمور بودند، نیز گروه گـروه، آلای آلای، موج موج، و فوج فوج آمده جمع شـدند» (ابـوبکر بـن عبدالله، ١٣٨٧: ۴٨)، یا در اشاره به جنگ از تعبیر «حرب و قتال » و «جنگ و جدال » استفاده‌ می کـند. ویژگـی هـای نثر هریک از این سه اثر بدین قرار است :

١.  در تاریخ عثمان پاشا ابوبکر بن عبدالله بــا بــه کـاربسـتن نثـری روایـی در بیـان وقـایع تاریخی، نهایت استادی‌ و هنرمندی‌ خود را در نوشتن تاریخ نشان داده است. توصیف هــا و تـصویرسازی های نویسنده از وقایع و رویدادهای تاریخی، به ویژه صـحنه هـا و میـدان هـای جنگ، آن چنان جـذاب و گـیراست کـه گاه‌ خواننده‌ خود را شاهد و نـاظر وقـایع و حـوادثی  می داند که وصف آن ها را می‌ خواند‌. گذشته از آن نـویسنده بـا انـتخاب هنرمندانـه و تـوأم بـا وسواس واژه ها و جملات، نهایت تلاش را به کار برده تا نقل تاریخی را چـنان بـا آرایه هـای ادبی در‌ هم‌ آمیزد‌ که خواننده ضمن خواندن توصـیف‌ دقیـق‌ صـحنه‌ هــای نـبـرد دو اردوی مـتخاصم در میدان جنگ، روایت تاریخی را با اشتیاق بـیش تـری دنبـال کنـد. تنهـا مشـکل اساسی این‌ اثر، هـمانند‌ دیگـر مـتون عثمانی، وجود جمله های بسیار طولانی‌ است‌ که گـاه در دریافت منظور مـؤلف دشـواری های جدی ایجاد می کند. در ترجمۀ فارسی نیز چون بنـا بـر‌ حفظ‌ شیوه‌ و سـبک مـتن اصــلی، هــم از لحـاظ کـاربرد واژه هـای کهـن‌ و هـم از لحـاظ جمله بندی، بوده گاه جمله هـای فـارسی نیز طولانی شده است. در این جـا نمونـه‌ ای‌ از‌ مــتن تـاریخ عـثمان پاشا برای آشنایی اجمالی با ترجمۀ آن نـقل‌ مـی‌ شود:

دو سپاه در آن جا در هم فرو رفتند. چنان جنگ عظیمی برپا شده بود‌ کــه‌ قـابـل‌ گفـتن و نوشتن نیست. چنان کـه سـرها از بدن هـا جـدا شـد و سینه‌ ها‌ شکافته‌ شد و اجساد آدمـی زادگـان هم چون تگرگ زمین را پوشاند. جنگ سختی واقع شد‌. از‌ گـرد‌ و غبـار و از آتــش و دود تـوپ و تفنگ و از شیحۀ اسبان و از نعرٔە آدمیان مـکان معرکه‌ بدل‌ به صـحرای مـحشر شد. از عساکر روم ، ینی چری هـای زیادی شـهید شدند‌ و از‌ عساکر‌ قزلباش نیز کسان بسیار به خاک درافتادند … (ابوبکر بن عبدالله ، ١٣٨٧: ۶٧).

٢.  ازآن جـاکه‌ مـتن‌ دوم نامه ای است به مقامی مـافوق و عـالی بــرای اعـلام پیـروزی هـای نـظامی‌ اردوی‌ عـثمانی‌ در قفقاز،  نویسنده نهایت سـعی خـود را در نوشتن جملات و عبـارات مغلق همراه با ترکیب‌ های‌ عربی، فارسی، و ترکی به کار بـسـته اســت. نویسـنده بـرای بیـان منظور خود‌ در‌ بـرخی‌ از مـوارد به تـشبیه تـوسل جـسته یا با آوردن جمله یا جمله هـای معترضۀ متعدد‌ در‌ دل‌ عبارت اصلی فهم جمله را دشوار کرده است. علاوه بر این، در‌ این‌ نامه از چند واژه اسـتفاده شـده است که در هیچ یک از فرهنگ های لغــت مـتعـددی‌ کــه‌ در اخـتیـار بــود، معنایی برای آن هـا یافـت نشد.

٣.  اثر سوم به‌ قلم‌ شاعر و مورخی به نام ابراهیم رحیمی زادٔە‌ چاوش‌ (حریمـی‌ ) اسـت.٨ شیوه و سـبک این نـوشته بـه مراتب‌ سخت‌ تر و دشوارتر از دو اثر قبلی اســت. تـعبیـر «اطـنـاب مـمل و ایجـاز مـخل » بهترین‌ توصیفی‌ است که می توان دربارٔە‌ نثـر‌ ایـن نوشـته‌ بـه‌ کـار‌ بـرد.  نویسنده در برخی موارد جمله‌ های‌ بسیار بلند و پیچیده به کار برده است به گونه ای کــه جـان‌ کلام‌ در دل جمله های بلند گم‌ شده و گاه دربارٔە برخی‌ حوادث‌ و رخدادها آن قدر کوتـاه و مجمل‌ سخن‌ گفته است که برای فهم منظور مؤلف باید به شواهد و قرائن تـاریخی توسـل‌ جست‌، یا‌ حتی استنباط شخصی را در قالب جمله های معترضه بـه مـتن افـزود تـا منظـور‌ مؤلف‌ به وضوح بیان شـود.

در تـرجمۀ‌ هر‌ سه متن‌ بیش‌ ترین‌ دشواری متوجه دو اثر‌ اخیر بود. ۹

در انتهای ترجمۀ کتاب عکس متن اصلی هر سه اثر عینا درج شـده‌ اسـت‌. یکــی بــدان سبب که نه نسخۀ‌ خـطی‌ و نـه‌ متن‌ چاپی‌ این اثر،  هیچ‌ یک‌ در کتابخانه های ایران در دسترس نیست، دیگر آن که با انتشار عکس متن اصلی، ضمن‌ حفـظ‌ اصـالت‌ آن، ایـن امکـان بـرای کسانی که بـخواهند‌ مـتن‌ ترجمه‌ را‌ با‌ متن‌ اصـلی مـطابقت دهند تا میزان وفـاداری ترجمـه را دریابند فراهم خواهد شد.

نکته ای که درخصوص ترجمۀ حاضر یادآوری آن ضـروری اسـت، ایـن اسـت کـه در ضمن‌ ترجمه هم زمان هم به نسخۀ خطی و هم به متن آوانـگاری لاتـین رجوع شده است. اما ملاک و مبنای کار نسخۀ خطی بود؛ زیـرا در طـول کـار دانسـته شـد کـه در‌ بـازخوانی‌ و آوانگاری لاتین سه مشکل وجود دارد.

اشکال اول جاافتادگی برخی کلمات و حتی جملاتی است که بـه مـعنا و مفهوم عـبـارات لطمۀ جدی وارد کرده اند. مثلا می توان به برگ‌ b۶ صفحۀ‌ ١٩، بـرگ b٨ صـفحۀ ٢٣، بـرگ b١٩ صفحۀ ۴٠، و برگ b٣۴ صفحۀ ۶۶ اشـاره کرد، به ویژه درمورد اخیر جاافتادن یک سطر و نیم معنا‌ و مفهوم‌ عبارت را کـاملا مـختل کـرده‌ است‌ (ابوبکر بن عبدالله ، ١٣٨٧).

اشکال دوم را ناشی از دو امر می توان دانست : یکـی اشـتباه در حـروف چینـی لاتـین و دیگری در بـازخوانی  کـلمات‌ . مثلا‌ در برگ a٢٨ متن‌ اصلی‌ آمده «صویوب » که باید این گونه  آوانگاری می شد: pyuso، درحـالی کـه در صـفحۀ ۵۵ این گونه بازنویسی لاتینـی شـده اسـت: prusu.  این دو کلمه ازجهت معنا دو مفهوم کاملا‌ متفاوت‌ دارند. برخی از ایـن مـوارد را در این بـرگ ها و صفحه ها می توان دید ازجمله : برگ b۶ صفحۀ ١٩، برگ a٢٣ صفحۀ ۴٧، برگ b۶٠ صفحۀ ٧۵ (هـمان ).

اشکال سوم‌ به‌ مـصحح کـتاب‌ برمی گردد که تلاش کرده است تا با نقطه گذاری و تقطیـع جمله های بلند به دریافت معنا‌ و مفهوم عبارات کمک کند. حـال آن کـه نقطـه گـذاری هـا و تقطیع‌ ها‌ در‌ اغلب موارد بـا دقت صورت نگرفته و لذا در معنـای جملـه اشـکال وارد کـرده است و دیگر آن که به‌ سبب ناآشنایی مصحح با زبان عربی، تعـابیر دعـایی مـتن بـه درسـتی تشخیص داده‌ نشده‌ است‌. مثلا در برگ a٣ صفحۀ ۴، بـه جــای ایـن کــه دعـای «آمـین ، یـا میسـرالمرادات » کـاملا در انتهـای‌ جملـه آورده شـود، «آمـین » را در انتهـای جملـه و «یـا میسرالمرادت » را در آغاز جملۀ بعد آورده است (همان ). این اشکال در چـند جـای دیگر نیز دیده می شود. ازجمله در جایی با آوردن تعبیر‌ «زاده الله تعالی عمـره » در داخـل دو گیومـه، کلمۀ «زاده » را با کلمۀ قبل یکی گرفته و این گونه آوانگاری کرده است :

Ve şehzâde-i civân-bahtzâde Allâhu Taâlâ ömre‌ ve‌ devlete … (Abu Bakr b. Abdullah, 2001: 13)

درحالی که بازخوانی درست این عبارت چنین اســت : «و شــهزادٔە جـوان بخـت، زاده الله تعالی عمره و دولته، …»

Ve şehzâde-i civân-baht, zâde Allâhu‌ Ta‌âlâ ömre ve devlete…

با توجه به اشکالاتی که برشمرده شد، در طی ترجمه، هر دو متن پیش رو بوده اما مـتن نسخۀ خطی مبنای کار قرار گرفته است .

در‌ پایان‌، اشاره بـه این نـکته ضـروری است که مترجم افزون بـر تـرجمۀ مـتن حاضر هرجـا که لازم بوده با آوردن حواشی و توضیحات کافی، که با (م ) مشـخص شـده، تـلاش کـرده است‌ تا‌ معنا‌ و مفهوم اصطلاحات و تعابیر بـه کـاررفته‌ در‌ کـتاب‌ را روشن تر سازد. جز این در متن ترجمه هرجا کـلمه ای را بــرای رسـایی جملـه افـزوده در داخـل [ ] قـرار داده‌ اسـت‌ .

علاوه‌ بر این ها، با افزودن چند پیوست به‌ انتهای‌ کتاب، کوشیده اسـت تـا مـتن حاضر،  که یک منبع دست اول است، برای مطالعه در تاریخ روابـط ایـران و عـثمـانی‌ در‌ دورٔە‌ شـاه محمـد خدابنده و سلطان مراد سوم، مطلوب و مفیدتر شود.

از همین نویسنده بخوانید:

مطالعات عثمانی در ایران

طـرح‌ تدوین مورّخان امپراتوری عثمانی

 

پی‌ نوشت

١.  منظور از منابع عثمانی، علاوه بر متون، اسناد عـثمانی نـیز هـست. برای آگاهی از اهمیت این اسـناد‌ در‌ شناخت‌ تاریخ دورٔە قاجار ← صبری ، ١٣٨۴: ٧٩- ٩۶.

٢.  نگارنده چند سـال پیشـ‌ اثری‌ در زمینۀ کتاب شناسی منابع عثمانی بـا عنـوان شـناخت آثـار مؤلفـان و مورخان عثمانی دربارٔە ایران تدوین‌ کـرده‌ کـه‌ هـنوز منتشر نشده است. هم چنین مقالاتی با عنوان «ایران در متون‌ و منابع‌ عثمانی‌ » در مـجلۀ گـزارش مـیراث منتشر کرده است (صالحی ، ١٣٩٠: ۶١-۶٩).

٣.  فصل بیست وسوم‌ این‌ اثر‌ مربوط به معرفی منابع عـثمانی اســت (ســواژه ، ١٣۶۴: ٣۴٣-٣٩٧). در این فصل تنها‌ برخی‌ از پژوهش های محققان غربی دربارٔە اسناد و بایگـانی هـای عثمـانی معرفـی شـده اسـت‌ .

۴.  گفتنی‌ است‌ که متن اثر از ترکی عثمانی، مقدمۀ مصحح (یونس زیرک ) از ترکی استانبولی، و چـند‌ پیوسـت‌ آن نـیز از انگلیسی ترجمه شده است .

۵.  آگاهی از وجود مرقد شمس تبریزی در شهر‌ خوی‌ اهمیت تاریخی بسیاری دارد؛ زیرا شماری از مـحققان مـعاصر تـرکیه مدعی شده‌ اند‌ که‌ مرقد شمس در قونیه است. محمدامین ریاحی بـا اسـتناد به برخی مـنابع فـارسی تلاش کرد‌ تا‌ به‌ هرگونه شک و شبهه دربارٔە محل تربت شمس پاسـخ دهـد (ریاحـی ، ١٣٧۵: ٢٨‌- ٣٨‌؛ موحد، ١٣٨٧: ١٣٢-١٣٨).

۶.  نویسنده درادامه در وصف زیبایی تبریز اشعاری سروده است (ابوبکر بن عبدالله‌ ، ١٣٨٧‌: ١١١).

٧  . درخصوص انعکاس قـتل عـام مـردم تبریز به دست سپاه عثمان پاشا‌ ← صالحی‌ ، ١٣٨٧: ١۶١-١٧۴.

٨.  برای آگاهی از زندگی‌ و آثار‌ این‌ شـاعر و مورخ عثمانی ← ابوبکر بن عبدالله، ١٣٨٧‌: ١٢۴‌-١٣٠.

٩.  در طی ترجمۀ تاریخ عثمان پاشا مترجم از این توفیق برخوردار بود‌ که‌ بـرخی از مـشکلات متن را‌ با‌ دو دوست‌ ارجمند‌ ترک‌، اسرافیل باباجان (دانشجوی دکتـری زبـان و ادبیـات‌ تـرکـی‌ ) و عـلـی ارطغرل (دانشجوی دکتری تاریخ ) مطرح کند کـه بـه مـدت چند مـاه‌ در‌ تهـران در حـال گذرانـدن دورٔە بورس‌ تـحصیلی بـودند. بحث و گفت‌ وگو‌ گاه منجر به حل پاره‌ ای‌ از مشکلات پـیش روی می شد. گفتنی اسـت کـه طی کار ترجمه نیز‌ چـندبار‌ ازطـریق ایمیل بـا مـصـحح کـتـاب‌ مکاتبـه‌ شـد‌.

مصحح هربار تا‌ جـایی‌ کـه برایشان مقدور بود‌ به‌ سؤالات مترجم پاسخ دادند. در این جا بـر خـود فـرض مـی داند تا از‌ این‌ عزیزان سپاس گـزاری کند.

 

در همین باره بخوانید:

معرفی و بررسی منابع ترکی مطالعه در تاریخ روابط عثمانی ـ صفویه

جایگاه مهاجران ایرانی در تاریخنگاری منظوم عثمانی در عصر فتوح و شکوه(۹۱۸- ۹۷۲ق)

فـعالیت‌های دیپلمات‌های ایرانی در لژهای فراماسونی استانبول

منابع

ابوبکر‌ بـن‌ عـبدالله (١٣٨٧‌). تاریخ‌ عثمان‌ پاشا، شرح یورش عـثمانی‌ بــه قفقـاز و آذربایجـان و تصـرف تبریـز

٩٨۶- ٩٩٣ ق، تصحیح یونس زیرک ، ترجمه و مقدمه و توضیحات از نصرالله‌ صالحی‌، تهران : طـهوری .

اسـکندربیگ ترکمان (١٣٨٧). تاریخ‌ عالم‌ آرای‌ عباسی‌، بـه‌ اهـتمام ایرج افـشار‌، تهران‌ : امیرکبیر.

اوزون چـارشی لی، اسـماعیل حقی (١٣۶٩). تاریخ عثمانی، تـرجمۀ ایرج نـوبخت، ج ٣، تهران : کیهان .

اوزون چارشی‌ لی‌ ، اسماعیل‌ حقی (١٣٧٢). تاریخ عثمانی، ترجمۀ وهاب ولی‌، ج ٣، تهران‌ : مؤسسه‌ مطالعات‌ و تحقیقات‌ فـرهنگی‌ .

بـیات، اوروج بیگ (١٣٣٨). دون ژوان ایرانی، ترجمۀ مسعود رجب نـیا، تـهران : بنگاه تـرجمه و نـشر کـتاب .

ثواقب، جهانبخش (١٣٨٠). تاریخ نـگاری عصر صفویه و شناخت منابع و مآخذ، شیراز‌: نوید شیراز.

ریاحی، محمدامین (١٣۶٩). زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی، تـهران : پاژنـگ .

ریاحی، محمدامین (١٣٧۵). «تربت شمس تبریز کـجاست ؟»، کـلک ، ش ٧٣-٧۵.

زرین کـوب، عـبدالحسین (١٣۶٣). تـاریخ ایران بعد‌ از‌ اسلام، تـهران : امـیرکبیر.

سلانیکی، مصطفی افندی (١٣٨٩). تاریخ سلانیکی، مترجم ترکی عثمانی حسن بن علی، تصـحیح و ترجمـۀ نصرالله صالحی، تـهران : طـهوری .

سـواژه ، ژان (١٣۶۴). مدخل تاریخ شرق اسلامی، ترجمۀ‌ نوش‌ آفـرین انـصاری ، تـهران : مـرکز نـشر دانـشگاهی .

صالحی ، نصرالله (١٣٨٧). «اشغال و قتل عام تبریز توسط ترکـان عثمـانی »، در نقـش آذربایجـان در تحکـیم هویت ایران، به کـوشش رحیم نیکبخت، تهران : وزارت علوم، تحقیقـات و فنـاوری، معاونـت فرهنگـی، دفتر برنامه ریزی اجتماعی و مطالعات‌ فرهنگی‌، دانشگاه پیام نور نقده‌ .

صالحی‌، نصرالله (١٣٩٠). «ایران در متون و منابع عثمانی »، گزارش میراث ، دورٔە دوم ، س ۵، ش ۴٧ و ۴٨.

صبری، آتش (١٣٨۴). «اهمیت آرشیوهای عثمانی برای مـطالعه در ایران عـصر قاجار»، ترجمۀ نصرالله صالحی ، فصلنامۀ تاریخ‌ معاصر‌ ایران ، س ٩، ش ٣۵.

صفا، ذبیح الله (١٣٧٠). تاریخ ادبیات در ایران، تهران : فردوس .

منشی قمی، قاضی احمدبن حسین (١٣٨٣). خلاصه التواریخ، به تصحیح احسان اشراقی، تهران : انتشارات دانشگاه تهران .

مـوحد، مـحمدعلی‌ (١٣٨٧‌). باغ سبز‌، گفتارهایی دربارٔە شمس و مولانا، تهران : کارنامه .

[Abu Bakr b. Abdullah] (2001). Târîh-i Osman Paşa, Özdemiroğlu Osman Paşan‌ın Kafkasya

Fetihleri (H. 986- 988/ M.1578/1580) Ve Tebrizin Fethi (H.993/M.1585‌), Haz‌. Yunus‌ Zeyrek,

ANKARA: T.C. KÜLTÜR BAKANLIĞI.

Selaniki, Mustafa Efendi (1999). Tarih-i Selaniki (971-1008/1563- 1600), Haz: Prof. Dr‌. Mehmet‌

İpşirli, 2 Cilt, Ankara: Türk Tarih Kurumu.

این مقاله به قلم دکتر نصرالله صالحی برای نخستین بار در پژوهشنامه انتقادی سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۰ شماره ۲ (پیاپی ۲۳) منتشر شده است.

همچنین ببینید

مجموعه آهنگ‌های سلاطین عثمانی (۱۶)؛ بوسه‌لیق سازنده

پایگاه مطالعات عثمانی: در ادامه معرفی آهنگ‌های ساخته شده توسط پادشاهان عثمانی به معرفی قطعه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *