کتابیات(۱)؛ معرفی کتاب ترکان جوان: کمیته اتحاد و ترقی -۱۹۰۸-۱۹۱۴-

پایگاه مطالعات عثمانی: فروز احمد از جمله نویسندگان و محققان شناخته شده ای است که با آثار خود در حوزه تاریخ دوره متاخرعثمانی و نیز دوره جمهوریت در بازه ۵۰ ساله گذشته توانسته است که توجه ها را به خود جلب کند. از جمله آثار این استاد هندی الاصل بازنشسته دانشگاه ماساچوست بوستون که تبدیل به یکی از آثار کلاسیک مطالعات تاریخ مشروطه دوم عثمانی شده است کتاب «ترکان جوان: کمیته اتحاد و ترقی -۱۹۰۸-۱۹۱۴-» است که با وجود گذشت بیش از نیم قرن از چاپ نخست آن همچنان در شمار آثار مورد توجه و رجوع پژوهشگران این حوزه قرار دارد.

این اثر در واقع رساله دکتری احمد است که در سال ۱۹۶۶ در دانشگاه لندن تحت راهنمایی برنارد لوئیس تالیف شده و یک سال پس از دفاع در تاریخ ۱۹۶۷ چاپ نخست آن منتشر شده است. این اثر به دوره شش ساله روی کار آمدن جمعیت اتحاد و ترقی و تبدیل شدن آن به یک حزب سیاسی تا آغاز جنگ جهان یاول میپردازد. نویسنده در کتاب تلاش کرد هاست تا روند شکل گیری جمعیت اتحاد و ترقی و مکانیسم های فعالیت سیاسی در درون این جریان و نیز آن روزگار را فارغ از حب و بغش های سیاسی ای که نسبت به این جریان وجود دارد ترسیم کند.

اگرچه امروزه کتابهای تخصصی فراوانی در این حوزه به نگارش در آمده است و منابع تازه یاب بسیاری در اختیاز محققان این حوزه قرار گرفته است اما کتاب فروز احمد به دلیل پیشگام بودن در این حوزه همچنان اهمیت و جایگاه خود را حفظ کرده است و توانسته است که مبنایی برای فعالیت های پژوهشگران بعدی باشد. این اثر را باید در کنار آثار کسانی چون برنارد لوئیس، نیازی برکس و شریف ماردین که در دهه ۷۰ میلادی موج نوینی از پژوهش های مدرن در تاریخ عثمانی را آغاز کردند و خصوصا با تمرکز بر دوره ۱۰۰ ساله پایانی امپراتوری به مساله تجدد و جریانات سیاسی در این دولت پرداختند یکی از آثار پیشگام و پیشگاهنگ در حوزه مطالعات عثمانی دوره متاخر دانست.

اثر اگرچه در بسیاری از موارد از ورود به جزئیات خودداری میکند اما در ارائه تصویری واضح از فرآیندهای حاکم بر فضای سیاسی آن روزگار که منجر به قدرت رسیدن  جمعیت اتحاد و ترقی شد بی شک اثر موفقی به شمار می آید. نویسنده در اثر در پی آن است که نشان دهد که جمعتی اتحاد و ترقی بر خلاف تصویری که بعدها بر اذهان حاکم شده است گروهی یک دست، قدرتمند و از پیش برنامه ریزی شده نبوده و در گذر زمان و با توجه به تاثیراتی که دیگر بازگیران سیاسی داخلی و خارجی در فرآیند سیاسی کشور داشتند این جمعیت توان تحرک سیاسی برای خود به دست می آورد. از نظر احمد، جمعیت اتحا و ترقی یک گروه انقلابی کم تجربه اما دل داده به مصالح امپراتوری عثمانی بودند که برای رسیدن به قدرت و انجام تغییرات منظور نظر خود در حال درگیری با منابع سنتی قدرت در عثمانی بودند. رهبران این جمعیت مجبور بودند برای به دست آوردن قدرت مانورها سیاسی مختلف که از پس کشیدن در صحنه سیاسی تا انجام اقدامات خشونت بار را شامل میشد را انجام دهند. به عنوان مثال او با اشاره به مذاکرات ادوارد هفتم و نیکولای دوم در سال ۱۹۰۸ در استونی این مذاکارت را یکی از علل پیدایش مشروطه دوم در عثمانی میداند. به عبارت دیگر او معتقد است که اگر چنین رویداد سیاسی ای محقق نمیشود شاید روند تحولات سیاسی در عثمانی و نوع کنشگری جمعیت اتحاد و ترقی نیز به نوعی دیگر می بود.

یکی از مشکلات این کتاب که برای خواننده عمومی میتواند مشکل ساز باشد ورورد بدون مقدمه نویسنده به موضوع است. به نظر میرسد نویسنده با این اعتقاد که کتابی تخصصی تالیف کرده است از اشاره به مقدمات و روندهای منتج به پیدایش یک گروه سیاسی – انقلابی جوان در میان نظامیان و غیرنظامیان درس خوانده شده بود خودداری میکند و مستقیما از نحوه شکل گیری این گروه روایت خود را آغاز میکند.

کتاب علاوه بر مقدمه و موخره متشکل از هفت فصل است:

فصل اول: وضعیت پیش از انقلاب ۱۹۰۸

فصل دوم: حاکمیت مشروطه و حرکت ضدانقلاب ۱۹۰۹

فصل سوم: بخش اول: جمعیت اتحاد و ترقی و ارتش ؛ بخش دوم: دوره اصلاحات مشروطه

فصل چهارم: تقویت مخالفان

فصل پنجم: عقب‌رفت و فروپاشی جمعیت اتحاد و ترقی و احیادء دوباره آن

فصل ششم: تقویت جایگاه جمعیت

فصل هفتم: سیاست های اتحاد و ترقی

در حالی که نویسنده در دو فصل ابتدایی کتاب به سیر روندهای سیاسی منجز به پیدایش جمعیت و اتحاد و ترقی به عنوان یک نیروی سیاسی در جامعه عثمانی پرداخته به صورت ضمنی بر جایگاه روم ایلی در سپهر سیاسی عثمانی اشاره میکند در فصل سوم به بحث بسیار مهم و حیاتی رابطه فعالیت های سیاسی اتحاد و ترقی با ارتش و نیز تاثیر و تاثرات سیاسی بازیگران مختلف بر هم دیگر اشاره میکند.

نویسنده در فصل دوم نشان میدهد که اساسا جمعیت اتحاد و ترقی در ابتدای کار و پیش از تحرکات ضدانقلابی ۱۹۰۹ در پی به دست گرفتن قدرت نبود. چرا که از سویی فاقد نیروی انسانی متخصصی که توان مدیریت وضعیت را داشته باشد و از سوی دیگر امکان مقابله با کانون های سنتی قدرت را در خود داشته باشد بود. آنها افسران بی نام و نشانی بودند که از سوی خود توان حضور در قدرت را ندشاتند و از سوی دیگر حاکمیت نیز توان هضم حضور یک گروه جوان در رایش قدرت را در خود نداشت. اتحاد و ترقی در ابتدا چنینی تلقی ای از خود داشت که به عنوان یک نیروی حافظ قانون اساسی و مشروطه عمل خواهد کرد و کشور بر اساس نظم نوین و آزادی سیاسی جدیدی که فراهم آمده بود پیش خواهد رفت.

نویسنده در فصل دوم معتقد است که اتحاد و ترقی از منظر فکری تداومی از عثمانیان جوان بود اما بنیان جامعه شناختی این جریان با عثمانیان جوان دارای تفاوت های قابل توجهی بود. در حالی که عثمانیان جوان یک گروه نخبه گرا به شمار می رفت و صرفا طیف محدودی از جمعیت تحت تاثیر آنها بودند اما در نتیجه تحولات عمیق اجتماعی که تحت تاثیر اصلاحات طولانی مدت عبدالحمیدی رخ داده بود جمعیت اتحاد و ترقی که ارزش های مدنظر عثمانیان جوان را نمایندگی میکرد امکان دسترسی به توده های وسیع تری از مردم را به دست آورده بود که همین نیز در نوع اندیشه و کنشگری های آنها تاثیرگذار بود. جمعیت اتحاد و ترقی یک گروه محافظه کار متعلق به طبقه متوسط بود که بیش از انقلابی گری در پی نجات امپراتوری عثمانی بود.

نوینسده در فصل دوم در مورد تحرکات جریان ضدانقلاب بر تاثیرات سیاسی بحران بالکان اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه بحران سیاسی بالکان بر احساسات دینی مردم تاثیر گذاشت و همین مساله به طور غیرمترقبه ای فضا را برای یک دو قطبی پیش بینی نشده فراهم آورد. فرقه احرار عثمانی در چنین فضایی خودنمایی کرده کشور نیز در حالی که مبتلا به بحران های سابق بود از سو یدیگر با یک دوقطبی جدید روبرو شده و به سوی انتخابات حرکت کرد.

نکته قابل توجهی که فروز احمد به آن اشاره میکند، عدم وجود جو ضدعبدالحمیدی شدید در اوان کار است. در واقع عبدالحمید با پیش دستی در مهندسی سیاسی توانسته بود خود را از اثرات طوفان سیاسی ۱۹۰۸ در امان بدارد اما پس از حوادث ۱۹۰۹ است که نهایتا جمعیت اتحاد و ترقی به این نتیجه میرسد که چاره ای جز حذف عبدالحمید از صحنه سیاسی کشور برای به دست آوردن توازن مثبت در سیاست کشور ندارد. از سوی دیگر نباید از یاد برد که سیاستمدارن کهنه کار جمعیت جوان اتحاد و ترقی را وسیله ای برای ترساندن و کنترل عبدالحمید میدانستند.

احمد در فصل سوم تاکید میکند که دخالت ارتش و ارتشان که با ورود ارتش به استانبول برای بازگرداندن مشروطه آغازی جدی و تاثیرگذار را تجربه کرد بیش از آن که نتیجه زیاده خواهی ارتشیان باشد نتیجه عدم توفیق سیاستمداران در مدیریت صحنه سیاسی کشور بود. او معتقد است که برخلاف ادعای رایجی که معتقد است پس از حوادث ۱۹۰۹ تحاد و ترقی به سوی دیکتاتوری تک حزبی در کشور حرکت کرد، مدعی است اگرچه احزاب مخالف و خصوصا فرقه احرار تعطیل شدند اما بخش قابل توجهی از طرفداران آنها همچنان صحنه گردان سیاسی بودند و ادعای دیکتاتوری با واقعیت های آن روز همخوانی ندارد.

احمد در بخش ارتباط سیاست و ارتش ارتشیان عثمانی را در آن روزگار به سه گروه عمده تقسیم میکند: نخست سربازان هستند که بدنه اصلی ارتش را تشکیل میدهند اما هیچ کنشگری سیاسی خاصی ندارند، دوم گروه کوچکی از افسران فارغ التحصیل مدارس نظامی هستند که به صورت غیررسمی تحصیلات سیاسی دیده اند و سوم امرای بالادستی ارتش هستند. هر کدام از این گروه ها دارای گرایشات و اولویتهای مخصوص خود هستند که نوع کنشگری ارتش در مسائل سیاسی را تحت تاثیر قرار میداد.

احمد در صفحات بعدی کتاب نشان میدهد که جمعتی اتحاد و ترقی نهایتا به این نتیجه رسید که باید خود وارد میدان سیاست شود تا هم از زیر یوق امرای بالادستی ارتش رها شو و هم توان تاثیرگذار بر کانون های سنتی قدرت را داشته باشد. از این رو از شیوه ورود به کابینه ها به صورت وزرای محدود بهره برد. جمعیت پس از مرحله ای کوتاه که خود را ناظر بر سیاست و نه بازیگر آن قلمداد یکرد نهایتا به این نتیجه رسید که باید اصلاحات مبتنی بر مشروطه را در کشور به اجرا بگذارد و به این ترتیب امکان نجات کشور را فراهم آورد. پس از این مرحله است که در گام نخست تغییرات قانون اساسی آغاز میشود و قوانین موضوعه دیوانی کشور نیز دچار تحولات مختلف میشود. در این تغییرات قانونی از سوی بنیان هایی همچون اصلاح رابطه مرکز و پیرامون و چابک سازی تاثیر گذار بود و از سوی دیگر مسائلی همچون شورش های سیاسی قومی در مناطق کشور از دیگر محرک های این تغییرات قانونی بود. نکته قابل توجهی که در این میان وجود دارد مقاومت سفارت خانه خای خارجی در بارب راصلاحات ساختاری در کشور بود. چرا که جمعیت اتحاد و ترقی و بسیاری از مصلحان سیاسی در کشور معتقد بودند که یکی از اساسی ترین کارها برای اصلاحات در کشور لغو کاپیتالاسیون است و این رویکرد نیز در تضاد با نافع اروپائیان در عثمانی بود.

احمد در فصل چهارم نشان میدهد که عدم موفقیت دولت مشروطه در انجام اصلاحات اداری و اقتصادی چطور مخالفان را تقویت کرد. در واقع از سویی تلاش برای اصلاحات باعث شدید شدن مخالفت اروپائیان با اتحاد و ترقی میشد و از سوی دیگر عدم موفقیت در اصلاحات باعث تقویت مخالفان داخلی مشروطه بود. دخالت های ارتشیان در امور اقتصادی و دیوانی نیز یکی دیگر از علل ناکامی در اصلاحات بود.

نکته ای که در اینجا نباید از یاد برد مساله آلمان است. آلمان بر خلاف دیگر کشورهای اروپایی از جمله انگلیس و فرانسه ک اتفاقا در ابتدای کار اتحاد و ترقی تمایل بسیار قابل توجهی به انگلیس داشت در برابر بحران مالی عثمانی بدون پیش شرط های کمرشکن حاضر به اعطای وام به عثمانی شد و همین سیاست آلمان باعث تحولات قابل توجه در آینده سیاسی عثمانی شد.

احمد در فصل پنجم با اشاره به ناکامی های سیاسی و اقتصادی جمعیت اتحاد و ترقی در بازه سه ساله پس از اعلام مشروطیت بحران جنگ طرابلس، بحران بالکان و مساله دیون عمومیه را که به صورت روزافزونی تبدیل به باری بر گردن دولت شده بود از مهمترین مشکلات معرفی میکند. در این میان عدم همراهی دولت های اروپایی با جریان اتحاد و ترقی و ایجاد بن بست های تصنعی سیاسی در برابر آنها از دیگر عواملی بود که نهایتا این جمعیت را تا مرحله فروپاشی و اخراج از صحنه سیاسی کشور پیش برد. در نهایت این وضعیت بود که اتحاد و ترقی نهایتا مجبور به حرکت در مسیری شد که به انتخابات ۱۹۱۲ انجامید و از آن به انتخابات با باتوم یاد میشود. در واقع اتحاد و ترقی دچار یک تعارض شده بود: پس از انقلاب ۱۹۰۸ تمام سعادت کشور را در گرو مجلس و نظام مشروطه و اصلاحات نظام مقننه کشور تصویر کرده بود. در همین راستا نیز با تغییراتی که چه در قانون اساسی و چه در دیگر موارد انجام شده بود بخش مهمی از اختیارات پادشاه به مجلس انتقاد داده شده بود اما اکنون در مجلس دچار بحران سیاسی بود و مجبور بود تا مجلس را تبدیل به عنصری مطیع تصمیمات خارج از مجلس کند. در همین اثنا دولت نیز که در دست کامل پاشا بود در پی حذف اتحاد و ترقی بود. با توجه به همین وضعیت نهایتا اتحاد و ترقی با توجه به مساله ادیرنه و احتمال رضایت دولت کامل پاشا به ماندن این شهر در دست قوای بالکانی دست به اقدام کودتای بابعالی زد و بار دیگر خود را بر صحنه سیاسی کشور تحمیل کرد.

نویسنده در فصل ششم نشان میدهد که اتحاد و ترقی نهایتا پس ازبه دست گرفتن قهری قدرت توانست برخی توفیقات سیاسی همچون بازپسگیری ادیرنه به دست آورد. روی کار آمدن کسی چون حلمی سعید پاشا و نوعی ثبات در حاکمیت باعث شد تا اتحاد و ترقی بار دیگر توان کنترل وضعیت را به دست آورد. اما در این میان در حالی که مساله بالکان به تازگی حذف شده بود مساله خاورمیانه عربی ظهور کرد. توجه به زبان عربی، اسلامیزه شدن سیاست های داخلی و توجه به سیاست اتحاد اسلامی دوره عبدالحمیدی از ویژگی های این دوره سیاسی بود. در همین راستا سعید حلیم پاشا که نواده محمدعلی پاشا خدیو مصر بود به صدرات رسانده شده و امتیازات ویژه‌ای برای مناطق عربی در نظر گرفته شد. در ادامه حل مسائل داخلی مساله ارامنه و روم ها نیز مورد توجه قرار گرفت و دولت اصلاحات قابل توجهی را در این حوزه از خود به نمایش گذاشت. اصلاحات ارتش، اصلاحات دربار، اصلاحات در اداره شیخ الاسلامی و همچنین اصلاحات دیوانی از دیگر مواردی بود اتحاد و ترقی در این مرحله پس از به دست گرفتن قدرت تلاش کرد اقدامات قابل توجهی از خود بروز دهد.

نویسنده نهایتا در فصل هفتم به ارزیابی عملکرد اتحاد و ترقی به مثابه یک قدرت سیاسی مهم در صحنه ۶ ساله ۱۹۰۸ تا آغاز جنگ جهانی اول پرداخته موفقیت ها و ناکامی‌های این جریان سیاسی را روایت میکند.

همچنین به عنوان یک موخره فصلی برای معرفی کوتاه اما قابل استفاده شخصیت های تاثیرگذار در صحنه سیاسی آن روزگار عثمانی آمده است که برای خواننده عمومی قطعا خالی از مزیت نخواهد بود.

مطالب مرتبط:

سعیدحلیم پاشا، چهره ماندگار حوزه اندیشه و سیاست عثمانی

شخصیتی مهم در تاریخ اندیشه و سیاست عثمانی: شاهزاده صباح‌الدین

واقعه ۳۱ مارس؛ عصیان علیه مشروطه عثمانی

اندیشه ها و فعالیت های سیاسی ترکان جوان

کتابشناسی حیات و دوران عبدالحمید دوم +دانلود

همچنین ببینید

یادداشتی از ایلبر اورتایلی؛ عبدالحمیدخان حاکم درایتمند ترک

پایگاه مطالعات عثمانی: این روزها بار دیگر بحث عبدالحمید دوم و مساله استبداد تبدیل به …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *