قفقاز و سیاست‌ امپراتوری‌ عثمانی؛ معرفی و دانلود کتاب

پایگا مطالعات عثمانی: منطقه قفقاز‌، مـنطقه‌ای‌ در‌ محدوده امپراتوری عثمانی بود که قلمرو آن قرنها در آسیا، اروپا و آفریقا گسترش‌ یافته‌ بود‌. ملتهایی که امپراتوری‌های بزرگ تأسیس کردند، سـعی داشـتند مـرزهای خود را بویژه ازنظر سیاسی‌ بر‌ مواضع‌ طبیعی متکی کنند، دولتمردان عـثمانی نـیز، به ضرورت این امر پی برده بودند که مرزهای‌ شمال‌ شرقی خود را باید متکی به موانع طبیعی نـمایند. بـا ایـن همه قفقاز‌ از‌ نظر‌ سیاسی و اجتماعی در قیاس با سایر مرزها، ویژگی‌های خاص خـود را داشـت. حـکومت عثمانی‌، چون‌ در اوایل به طور مستقیم از مرکز یعنی استانبول به اداره قفقاز نپرداخت، لذا‌ مدتهای‌ طـولانی‌ مـوفق بـه نفوذ در زندگی اجتماعی ساکنان منطقه نگردید. در زمان اقتدار امپراتوری، نه ‌تنها به موقعیت‌ اجتماعی‌ قفقاز بـه عـنوان یک منبع درآمد، بلکه از نظر سیاسی نیز اهمیت داده‌ نشد‌ و بیشتر‌ به عنوان قـلعه‌ای غـیرقابل فـتح به این منطقه توجه شد که این خود، از واقعیت به‌ دور‌ بود‌؛ زیرا بتدریج عواملی کـه سـبب فرسوده شدن و به زانو درآمدن این امپراتوری بزرگ‌(عثمانی‌)گردید، رشد یافته، فزونی گـرفت؛ و بـعد دولتـمردان و آحاد ملت در پی چاره افتادند و مجبور شدند که نقاط‌ و مناطق‌ مهم استراتژیک را اهمیت داده، مورد توجه قرار دهـند. مـوضوع مورد بررسی، یعنی‌ سیاست‌ دولت عثمانی در قفقاز در فاصله سالهای‌ ۱۸۲۹‌ ۱۷۷۴‌ م.مختص این دورهبحرانی امپراتوری عـثمانی اسـت.

کـتاب‌ قفقاز‌ و سیاست امپراتوری عثمانی به مواردی پرداخته که در آن سیاستهای دولتها و قدرت های وقت، و اهداف‌ سیاسی‌ آنها رویـاروی یـکدیگر قـرار گرفته‌اند‌. با‌ توجه به‌ این‌ مسئله‌، سه نکته اصلی، اساس بررسی‌های کتاب را‌ تـشکیل‌ داده اسـت. بدین معنی که ابتدا، پس از روشن کردن اوضاع سیاسی‌ قفقاز‌ قبل ازنفوذ دولت عثمانی بر منطقه‌، به تـوضیح ایـن مسئله‌ که‌ دولت عثمانی تحت چه شرایطی‌ تصمیم‌ به برقراری روابط با قفقاز گـرفت، پرداخـته شده است، در مرحله دوم یعنی دوره‌ حاکمیت‌ قـاطع امـپراتوری عـثمانی دراین منطقه‌ مورد‌ بررسی‌ قرار گرفته و سـرانجام‌، بـه‌ بررسی عواملی که سبب‌ گردید‌ دولت عثمانی اراضی خودرا در این منطقه از دست دهد، پرداخـته شـده است. با‌ توجه‌ به ایـن نـکات اساسی، ضـمن بـررسی‌ اوضـاع جغرافیایی‌ و قومی قفقاز‌ اساس‌ بررسی‌ معرفی مـنطقه از لحـاظ‌ فیزیکی ، قرار داده شده است. متأسفانه برای این بخش از بررسی خود، در زبان ترکی بـه‌ آثـار‌ و اطلاعات ارزشمندی درباره قبایل قفقاز از‌ جـمله‌ چرکس‌ها‌، لزگی‌ها‌، چچن‌ها‌ و نـیز گـرجی‌ها دیده‌ نشده‌ از این رو، نویسنده نـاگزیر شـده که آثار غربی‌ها را اساس کار خودقرار دهد. بویژه اثر‌ آرتور‌ بیهان‌  تحت عـنوان تـمدن قفقاز، در این مورد‌ در‌ رأس‌ سـایر‌ نـوشته‌ها‌ قـرار‌ دارد.

در تحقیقات تاریخی نـویسنده، بـه حملاتی که قبل از نـفوذ امـپراتوری عثمانی بر این منطقه صورت گرفته برمی‌خورد؛ و در این بخش از بررسی، دگرگونی‌هایی که در بنیۀ‌ اجتماعی قـفقاز روی داده و عـوامل نفوذ عثمانیان بر منطقه، مورد توجه قـرار گـرفته است. بـویژه بـر عـلل نفوذ امپراتوری عثمانی در قـفقاز تأکیدشده است.

بدین ترتیب یکی از نکات مهم تحقیق‌ یعنی‌ عامل توجه عثمانیان به منطقه و عـللی کـه امپراتوری عثمانی را وادار به نفوذ در قفقاز نمود، مـورد تـوجه قـرار گـرفت و در ایـن بخش، لزگی‌ها، چـرکس‌ها، چـچن‌ها و سرانجام ترک‌ها که در‌ آنجا‌ مستقر شدند و روابطی که حکومت عثمانی از نظر سیاسی در منطقه به وجود آورد، مورد تـوجه و بـررسی قـرار گرفت. قفقاز بیشتر محل سکونت و استقرار‌ قـبایل‌ مـذکور بـود و ایـن  قـبایل‌ بـه رغم اینکه از شمال و شرق تحت فشار روسها و از جنوب و جنوب شرقی تحت فشار ایران و ازغرب و نیز شرق تحت فشار عثمانیان بودند، اما‌ به‌ صورت یک ملت و دولت‌ خـودمختار‌ توسط امرا ورؤسای قبایل اداره می‌شد، هرچند اغلب حاکمیت یکی این سه دولت(عثمانی، روس و ایران)رابه رسمیت می‌شناختند.

مطالب بالا با استفاده از مقدمه کتاب قفقاز و سیاست امپراتوری عثمانی‌ به‌ قلم دکتر جـمال گـوگچه به نگارش درآمده است. وی که در ترجان از بخشهای ایالت ارزنجان ترکیه متولد شد، تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته تاریخ، در دانشگاه استانبول آغاز کرد و با‌ درجۀ‌ خیلی خوب‌ از این دانشگاه فارغ التحصیل شد و تحصیلات عـالی دوره دکـتری خود را در رشته تاریخ معاصر در همان‌ دانشگاه در سال ۱۹۶۷ شروع کرد، ولی بعد مجبور به ترک دانشگاه‌ گردید‌. در‌ فاصلۀ سالهای ۱۹۷۰ -۱۹۶۷ در مؤسسه تعلیم و تربیت دیاربکر مشغول به کار شـد، و از سـال ۱۹۷۰ به بعد به‌ عنوان دبـیر تـاریخ در مؤسسه تعلیم و تربیت آتاتورک انجام وظیفه نمود. جمال گوگچه در‌ همان‌ سال‌ به اخذ درجه دکتری در رشته تاریخ معاصر با درجه خیلی خوب موفق گردید و به نـشر‌ مـقاله‌های علمی در نشریات گوناگون پرداخـت.

در ایـن کتاب ما با کلیات جغرافیایی‌ منطقه و تغییرات آن در‌ مقطع‌ زمانی قرن پنجم تا قرن هیجدهم آشنا می‌شویم. پس از آن اقوام قفقاز از جمله چرکس‌ها، چچن‌ها، لزگی‌ها و گرجی‌ها مطالعه می‌گردند. درسرفصلی تحت عنوان نگاهی کلی بـه تـاریخ قفقاز، اوضاع سیاسی قفقاز‌ پیش از سال ۱۵۷۸ میلادی بررسی شده نخستین تهاجم ها به منطقه و اوضاع روسیه در آن زمان و نیز استقرار ترک‌ها در کریمه نگاشته می‌شود. مباحث:

  1.  انتشار اسلام در قفقاز و استقرار ترکها در منطقه‌؛
  2.  جنگ‌ خـزرها بـا مسلمانان؛
  3.  نـخستین مداخلۀ عثمانیان در قفقاز، جنگ با ایران و فتح قفقاز؛
  4.  فعالیت روسها به قبارتای‌ها پس از تصرف آزوف؛
  5.  فتوحات ایران در قفقاز.

در ابـتدای کتاب و تحت عنوان‌ کلیات‌ به طور کامل تجزیه و تحلیل شده و از نـظر تـاریخی بـا ذکرسنوات وقوع مجادلات و تعرضها و زمان اعلان جنگها مورد مداقه قرار می‌گیرد.

کتاب قفقاز و سیاست امپراتوری عثمانی دارای سـه  فـصل‌ تحت‌ عناوین زیر است:

فصل اول:فعالیت دولت عثمانی در قفقاز در فاصله سالهای ۱۷۷۸ -۱۷۷۴ میلادی به دنـبال ازدسـت دادن کـریمه.

فصل دوم:حوادث سیاسی قفقاز در فاصلۀ سالهای‌ ۱۸۰۶‌- ۱۷۸۶‌ میلادی.

فصل سوم:اوضاع دولت‌ عثمانی‌ در‌ فاصلۀ سالهای ۱۸۲۹ -۱۸۰۶ مـیلادی در قفقاز.

کتاب مذکور به لحاظ تاریخی بودن و ذکر وقایع و رویدادهای منطقه پراهمیت و اسـتراتژیک قفقاز

به‌ طور‌ مـشخص‌ بـسیار خواندنی است. در این کتاب ترتیب استقرار‌ اقوام‌ مختلف و جنگها و پذیرش ادیان مسیحیت و اسلام از طرف این اقوام و ستیزهای آنها از جهت اشغال سرزمینهای جدید بیان می‌گردد. درصفحۀ‌ ۶۳‌ کتاب‌ چگونگی پذیرش اسلام از طرف چرکس‌ها ایـن طور نگاشته شده‌ است:

«چرکس‌ها قبل از قبول دین اسلام،در باورهایی باطل و ناحق غوطه‌ور بودند. آغاز نشر وگسترش اسلام در‌ میان‌ چرکس‌ها‌، به زمانی برمی‌گردد که چرکس‌ها تربیت فرزندان خانهای کریمه را به عهده‌ داشـتند‌. بـا این همه باید گفت که این آغازی بس سطحی است. یعنی اینکه هم در زمان‌ گرفتن‌ فرزندان‌ خانها، و هم به هنگام بازگرداندن آنها به کریمه، چیزهایی از خانهای کریمه‌ که‌ مسلمان‌ بـودند، یـاد گرفته و فقط تا اندازه‌ای متمایل به قبول اسلام شده بودند. چنانکه با وجود‌ روابطی‌ که‌ با کریمه داشتند، تغییری در آداب و رسوم پیشین آنها صورت نگرفته بود. حتی عده‌ای از‌ چرکس‌ها‌ در ماه چهارم سـال، نـوعی آش مخصوص که «عشوره» نامیده می‌شد، می‌پختند. با تأثیر‌ کلی‌ اسلام‌، به مرور زمان همراه با پختن این آش، مولود نامه نیز می‌خواندند. برخی نیز به موجب‌ عاداتی‌ که از اسلام گرفته بودند، برای کـسانی کـه در راه [سوگواری برای]حضرت علی(ع)زخم برمی‌داشتند‌، مـهمانی‌ مـی‌دادند‌. بـا این همه نمی‌توان گفت که آنها به آداب و رسوم مسلمانی و یاعلوی‌گری واقف بودند. از‌ طرف‌ دیگر، قبایلی از قفقازی‌ها که در مرزهای داغستان بودند، هـرچند هـنگام تـسلط‌ اعراب‌ بر‌ قفقاز اسلام را پذیرفته بودند، ولی با خـروج اعـراب از این منطقه دوباره به آیین قدیمی‌ گرویدند‌».

در‌ جای دیگر(صفحه ۲۷۳)در بررسی سیاست عثمانیان در قفقاز، درمی‌یابیم در‌ زمان‌ فرح علی‌پاشا برخی از قبایل ایـن مـنطقه بـه دین اسلام گرویده، و برخی دیگربر عقاید پیشین خود مانده‌ بـودند‌. این عده اصرار داشتند که بر عقاید سابق خود که مجوسی بود‌، باقی‌ بمانند. در عین حال از راهزنی کـه حرفه‌شان‌ بـود‌ نـیز‌ باز نمی‌ماندند. به طور مثال کشتی‌هایی را‌ که‌ در ساحل آتاپا لنگر مـی‌انداختند، غـارت کرده، امنیت آنجا را برهم می‌زدند. حتی‌ کشتی‌های‌ تجاری قادر نبودند که پیش‌ از‌ آمدن به‌ آناپا‌ و گـرفتن‌ راهـنما ومـحافظ به حرکت درآیند.

از‌ مطالعۀ‌ کتاب قفقاز و سیاست امپراتوری عثمانی درمی‌یابیم که اگـر طـرز اداره و حـاکمیت دولت عثمانی‌ مورد‌ توجه قرار گیرد، ملاحظه می‌شود که‌ به دنبال فتوحات در‌ قفقاز‌ و بنا بـه ضـرورت سـیاست دولت، از‌ نظر‌ اداره و سازماندهی اهمیتی به این منطقه نداد و فقط از نظر سیاسی و نظامی برای‌ این‌ مـنطقه اهمیت قـایل شد. به همین‌ جهت‌ نیز‌ دولت عثمانی در‌ اوایل‌ آّٰچنان که لازم بود‌ و می‌ خواست، نـتوانست بـرروی افـراد قبایل منطقه مذکور نفوذ کند. هرچند نفوذ دولت عثمانی در‌ اوایل‌ بر مناطق شمال غربی قـفقاز، چـرکسستان‌، ابخاز‌ و گرجستان و آذربایجان‌ شمالی‌ و حوالی‌ ایروان و باکو، و بعد از‌ سال ۱۵۷۸ میلادی در داغستان و منطقه دربـند بـه عـلت پیوندشان با خان‌نشین کریمه زیاد بود‌، ولی‌ این نفوذ و حاکمیت بعدها رو به ضعف‌ نهاد‌.

نفوذ‌ سـیاسی‌ امـپراتوری‌ عثمانی بر چچن‌ها‌ عثمانی‌ بر چچن‌ها و لزگی‌ها در شرق قفقاز، ماهیت و صورت دیـگری پیـدا کرد. دولت عـثمانی از تاریخ ۱۵۷۸ میلادی‌ به‌ بعد‌ هرچند به تفاوت، ولی محافظانی برای داغستان‌ تعیین می‌کرد‌ و یا‌ با‌ اعطای‌ درجـات‌ مـختلفی بـه امرای آنجا، درصدد بود که امکان اجرای فرمانهایش را در این منطقه به وجود آورد.

مـردم داغـستان که از روسیه خشنود نبودند. در کنار این فعالیتهای‌ امپراتوری عثمانی، بر اثرخواسته‌های آزاد زیستن و استقلال ‌طلبانۀ مردم بومی، تـمایلات دولتـهای روس و ایران را در استقرار درآذربایجان شمالی و داغستان، به جهت عکس‌العملهای ساکنان منطقه بی‌نتیجه کـرده بـود.

بنا به نوشتۀ‌ کتاب‌، بی‌تأثیر بودن نـفوذ دولت عـثمانی بـر گرجی‌ها را باید در موارد زیر جستجو کرد:اکـثریت گـرجی‌ها، از قرن چهارم به بعد، پیرو دین مسیح شده بودند. از این نظر‌ تبلیغات‌ امـپراتوری عـثمانی برای اشاعه دین اسلام در گرجستان بـه عـلت فعالیت مـیسیونرهای مـسیحی بـا مشکلات زیادی روبه‌رو شده واگر تـبلیغات روسـها را نیز به‌ آن‌ اضافه کنیم، می‌بینیم که مسئله‌ حالت‌ جدی‌تر پیدا مـی‌کند.

گـرجی‌های غیرمسلمان نه ‌تنها از نزدیک شدن به روسـیه اجتناب نکردند، بلکه حـاکمیت روسـیه رانیز پذیرفتند. اما گرجیانی کـه اسـلام آورده بودند‌، وابستگی‌ به دولت عثمانی را‌ پیوسته‌ مناسب با سیاست خود می‌دیدند و همراه با هموطنان خـود کـه تبلیغات روسها را باور نداشتند، بـا اسـتقرار روسـها در گرجستان مخالفت کرده و از جـنگ بـا روسها غفلت و خودداری نـمی‌کردند. حـتی پس از‌ استقرار‌ روسها در این منطقه نیز به جادلات و جنگهای خود ادامه داده، با افزایش فشار روسیه بـه آنـها و با پناهنده شدن به دولت عثمانی اعتماد خـود را بـه این دولت نـشان مـی‌دادند. ایـن‌ اغماض‌ و آزادی‌ طلبی دولت‌ عـثمانی! سبب گردید تا گرجیان چنین سیاست و رفتاری را اتخاذ کنند.

اما ملتهای موجود داغستان، آذربایجان، گرجستان، آبـخازستان‌ و چـرکسستان مد تهای  طولانی حاکمیت روسها را به رسـمیت نـشناخته و عـلیه روسـها‌ بـه‌ جنگ‌ دست زدنـد. بـدین معنی که چرکس‌ها، لزگی‌ها، چچن‌ها و ابخازها که ساکن مناطقی بودند که دولت عثمانی طبق پیمان‌ ادرنه بـه دولت روسـیه واگذار کـرده بود و ترکهایی که در این مناطق مانده بـودند‌ ایـن‌ عـمل‌ دولت عـثمانی را مـورد اعـتراض قرار دادند. آنها اعلام داشتند که گردانندگان امپراتوری عثمانی، حق‌ تصمیم‌گیری درباره سرنوشت آنها و نیز واگذاری سرزمینشان به دولت روسیه، به طور یک جانبه را‌ ندارند. در واقع در‌ سال‌ ۱۷۸۵ م. در قفقاز تحت فـرمان شیخ منصور، نه علیه دولت عثمانی، بلکه به رغم تمایلات و مصالح سیاسی عثمانیان، علیه روسیه به یک نهضت ملی دست زدند. این نهضت ملی که با به اسارت‌ درآمدن شیخ منصور به دسـت روسـها در سال۱۷۹۱ م. رو به ضعف نهاده بود، در سال ۱۸۲۹ م. نهضت غازی محمد را دوباره سازماندهی کرد، بعد از غازی محمد نیز، نهضتهایی که‌ تحت‌ رهبری همزاد و شیخ شامل (از سال ۱۸۳۴ تا سال ۱۸۵۹ م) وحاجی‌مراد، صورت گـرفت، سـبب جنگ هایی بین قفقازی‌ها و روسها که مصمم بود به هر نحوی شده، منطقه را تحت حاکمیت خود درآورد‌، گردید‌ و این جنگها تا سال ۱۸۶۴ م. بشدت بین طـرفین ادامـه داشت؛ ومی‌توان گفت که قـفقاز در سـال ۱۸۶۴، پس از آنکه مردم این سرزمین دست از جنگ با روسیه برداشتند‌، تحت‌ حاکمیت روسیه قرار گرفت.

دولت عثمانی در برابر نهضتهای ملی قفقازی‌ها علیه روسها، از پشتیبانی چرکس‌ها و ابـخازها وسـایر قبایل و مناطق که حـاکمیت خـود بر آنها را از دست داده‌ بود‌ تحت‌ رهبری شیخ منصور در سال‌۱۷۸۵‌ م. از‌ بیم آنکه اتحادی ویژه و جداگانه به وجود آورند، خودداری نموده و از این نهضتها استقبال نکرد. ولی پس از آنکه توسط مأمورانی‌ که‌ به‌ مـنطقه اعـزام داشت، پی برد که قفقازی‌ها چنین‌ اندیشه‌ای‌ علیه عثمانی‌ها ندارند، از پیروزی‌های شیخ منصور علیه روسها استقبال کرده و حتی در استانبول به جهت پیروزی‌های وی جشنهایی برپا گردید‌. در‌ جنگهایی‌ که غازی محمد و شیخ شامل علیه روسـها تـرتیب دادند، نـیز‌ دولت عثمانی نه تنها عملا کمی ننمود، بلکه فقط خود را موظف به این دانست که از لحاظ‌ معنوی‌ ازآنـها‌ پشتیبانی کند و عوامل و عللی که دولت عثمانی را وادار به اتخاذ‌ چنین‌ تصمیمی کـرد، عـبارت بـودند از:

اولا، نمی‌خواست مناطقی که قبلا تحت حاکمیت وی قرار داشت و به‌ تازگی‌ از‌ دستش خارج شده بود، به دست دشمن یـعنی  روسـیه بیافتد. ثانیا، احترامی که‌ از‌ نظر‌ معنوی برای مردم قفقاز قائل بود، ثالثا، نـهضتهای اسـتقلال ‌طلبانه مـردم قفقاز را مناسب سیاست‌ و حال‌ خود‌ می‌دانست و سرانجام نفوذی که از نظراجتماعی و سیاسی در منطقه به وجود آورده بـود و در‌ واقع‌ نیز تأثیر امپراتوری عثمانی از نظر فرهنگی بود، شایان توجه است و این مـسئله‌ واقعیتی‌ انکارناپذیر‌ است کـه روسـیه درصدد بود با تحت فشار قرار دادن اهالی منطقه، نفوذ فرهنگی دولت‌ عثمانی‌ را از ذهن آنها بزداید. اما نمی‌توان گفت که در این مورد موفقیتی به‌ دست‌ آورده‌ باشد مثلا به رغم اینکه منطقه قـفقاز از سال ۱۸۶۴ م. به بعد تحت نفوذ و حاکمیت‌ روسها‌ قرارگرفته بود، قیام مردم منطقه در جنگ روس و عثمانی در سالهای ۱۸۷۸‌ -۱۸۷۷‌ م. علیه‌ روسها، علاوه براعتقاد شخصی، ناشی از علاقۀ آنها به ترکها و تأثیر فرهنگی امپراتوری عثمانی بود‌ کـه‌ ایـن‌ نیز واقعیتی بود انکار ناپذیر.

به لحاظ اینکه فهرست کتاب قفقاز و سیاست امپراتوری عثمانی‌ بسیار‌ جامع و کامل می‌باشد و تمامی عناوین فرعی متن با ذکر سندهای وقایع و مجادلات و رویدادها در فهرست آمده است‌ و همچنین‌ در بـخش مآخذ و پانـوشتها استناد نویسنده را به منابع معتبر مشاهده می‌کنیم (کتاب‌ حاوی‌ ۵۸۳ پانوشت است. به عبارت دیگر تمامی‌ رویدادها‌ و قراردادهای‌ صلح و حوادث جنگی مستند و از روی مآخذ‌ معتبر‌ با ذکرصفحه می‌باشند) می‌توان به مـطالب کـتاب بالا تکیه نموده و با استفاده از‌ متن‌ آن به یک تجزیه و تحلیل صحیح‌ اجتماعی‌ منطقۀ قفقاز‌ در‌ طی‌ چهار قرن شانزدهم تا پایان نوزدهم‌ رسید‌. همچنین در بخش آخر کتاب قفقاز و سیاست امپراتوری عـثمانی، (کـتابشناسی‌) و فـهرست‌ اعلام که افزودۀ مترجم مـی‌باشد آمـده‌ اسـت.

در فهرست اعلام‌ کتاب‌ مورد نظر، نام اشخاص، نام‌ اماکن‌، نام قبایل، نام خاندانها و نژادها بر حسب حروف الفبا به تمامی آمده اسـت و خـواننده‌ را‌ بـرای مراجعه و استفاده از کتاب‌ بسیار‌ یاری‌ می‌دهد.

در پایان‌، مـی‌توان‌ گـفت مرکز مطالعات آسیای‌ مرکزی‌ و قفقاز وابسته به وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در ادامۀ تلاش برای شناساندن سوابق‌ تاریخی‌، فرهنگی، اجـتماعی و اقـتصادی منطقه اسـتراتژیک قفقاز کاری‌ موفق‌ را ارائه‌ داده‌ و متن‌ به جهت ترجمۀ خـوب‌، بسیار روان بوده و به طورکلی کتاب قفقاز و سیاست امپراتوری عثمانی از لحاظ مطالعۀ تاریخی بسیار‌ ارزنده‌ می‌باشد.

مشخصات کتاب: گـوگچه، جـمال، تـرجمۀ وهاب ولی، تهران:دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی،۱۳۷۳،۴۰۴ صفحه.

قاسم ملکی

برای دانلود متن کامل کتاب میتوانید بر لینک زیر کلیک کنید:

Download (PDF, 10.55MB)

همچنین ببینید

پادشاهان عثمانی| اورخان غازی – قسمت اول

پایگاه مطالعات عثمانی: اورخان غازی فرزند عثمان غازی، موسس دولت عثمانی است و تاریخ تولد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *