رویای ناکام سفر به استانبول برای دو هنرمند بزرگ غرب؛ داوینچی و میکل‌آنژ

پایگاه مطالعات عثمانی: تاریخ هنر و فرهنگ اروپا قطعا بدون اشاره به نام میکل آنژ و داوینچی قطعا تاریخ ناقصی خواهد بود. این دو شخصیت به دلیل نوآوری‌های خود در حوزه های مختلف یکی از چهره های مهم تاریخ اروپا بودند اما زمانی که در نظر داشته باشیم که یکی از آرزوها و تلاش های آنها سفر به استانبول بوده است جنبه های جدید و جذابی از زندگی این دو هنرمند تاریخ ساز اروپایی در پیش چشم‌مان نمودار خواهد شد.

میکل‌آنجلو دی لودوویکو بوئوناروتی سیمونی شناخته‌شده به عنوان میکل‌آنژ (۶ مارس ۱۴۷۵ – ۱۸ فوریهٔ ۱۵۶۴)، نقاش، پیکرتراش، معمار و چکامه‌سرای ایتالیایی رنسانس و زادهٔ جمهوری فلورانس بود که اثری شگرف بر گسترش هنر غربی داشت. استعدادهای چند جانبهٔ هنری‌اش چنان بود که از سوی خیلی از بزرگ‌ترین هنرمندان معاصر خودش و نیز برخی از بزرگ‌ترین هنرمندان تاریخ، وی را در کنار فلورانسیِ دیگری یعنی لئوناردو دا وینچی غالباً به عنوان یکی از نامزدهای الگوی مثالی یک ذوالفنون در نظر می‌گیرند. لئوناردو دی سر پیرو داوینچی ‏(۱۴/۱۵ آوریل ۱۴۵۲ – ۲ مه ۱۵۱۹) دانشمند، نقاش، مجسمه‌ساز، معمار، موسیقی‌دان، ریاضی‌دان، مهندس، مخترع، آناتومیست، زمین‌شناس، نقشه‌کش معماری، گیاه‌شناس و نویسنده ایتالیایی در دوره رنسانس بود. شاید بتوان گفت نبوغی که او در کارهایش از خود نشان داده بیش از هر چیز دیگری مورد توجه نسل‌های مختلف قرار گرفته‌است. لئوناردو معمولاً به عنوان نمونهٔ بارز یک مرد رنسانس شناخته می‌شود. با وجود اینکه بیش از ۲۵ نقاشی از او باقی نمانده ولی به‌طور گسترده او را یکی از بزرگترین نقاشان تاریخ دانسته‌اند.

پس از فتح استانبول از سوی سلطان محمد فاتح، او جنبش نوسازی در شهر و بازسازی اماکن استانبول را آغاز کرد. این جنبش که به دلیل اهمیت تاریخی این شهر برای دولت عثمانی مورد توجه حاکمیت قرار داشت پس از درگذشت سلطان محمد فاتح در دوره بایزید دوم نیز تداوم یافت و او نیز همچون پدرش تلاش کرد تا شهر را نوسازی و گسترش دهد. در قالب همین طرح تصمیم گرفته شد بر روی خلیج استانبول پلی احداث شود تا دو طرف خلیج به یکدیگر متصل شود. خبر تصمیم دولت عثمانی برای تاسیس پل بر روی خلیج استانبول به گوش داوینچی نیز رسید و او نیز شروع به کار بر روی طرحی برای ساخت یک پل دریایی بین دو ساحل خلیج استانبول کرد.

او پس از مدت‌ها کار بر روی این پروژه طرح خود را ضمن نامه ای به سلطان عثمانی ارسال کرد. داوینچی در نامه خود نوشته بود:

«مطلع شدم که سرورمان در پی تاسیس پلی میان گالاتا و استانبول هستند. اما متوجه شدم اهل فنی شایسته برای کار پیدا نکرده‌اند. این بنده شما با توجه به شناختی که از این کار دارد می‌تواند منویات شما را متحقق سازد. پل بر روی یک قوس احداث خواهد شد. اما از آنجا که کسی جرات گذشتن از پلی با قوس بسیار بالا را ندارد اطراف پل را مجهز به نرده‌های چوبی خواهم کرد. دلیل این که قوس را به این شکل بلند طراحی کرده‌ام این است که قایق های بادبانی امکان گذر از زیر آن را داشته باشند.

اگر حضرت سرورمان اراده بفرمایند، حتی می‌توانم برای سمت آناتولی یک پل که امکان باز و بسته شدن را نیز داشته باشد تاسیس کنم. از آنجا که آب همواره در اینجا در حال حرکت است چاره ای برای این که آب به سمت ساحل تموج نکند پیدا کرده‌ام. به این ترتیب تموج آب تاثیر تخریبی بر ستون‌ها و کناره‌ها را نخواهد داشت. امیدوارم حضرت امپراتور به این بنده خود اعتماد کند و امکان خدمتگذاری دائمی خود به او را فراهم آورد و لطف کرده و پاسخ این نامه را بدهند.»

پروژه پل خلیج داوینچی
پروژه پل خلیج داوینچی

در آرشیو عثمانی این نامه با عنوان «صورت سند و نامه ای که کافری اهل جنوا به نام لئوناردو ارسال کرده است» و معلوم است که پاسخ به داوینجی منفی بوده است.

به این ترتیب آرزوی سفر لئوناردو داوینچی به استانبول ناکام ماند و او امکان سفر به این شهر را پیدا نکرد. پل طراحی شده از سوی او نهایتا در سال ۲۰۰۱ در قصبه آس در منطقه جنوبی اسلو به عنوان پل عابرگذر بر روی یک اتوبان تاسیس شد.

میکل آنژ، هنرمند مورد نظر پادشاه

بر اساس اسناد موجود هنرمندی که سلطان بایزید در نظر گرفته بود میکل آنژ بود. سلطان به واسطه راهب بزرگ جماعت فرانسیسکن در منطقه گالاتا میکل آنژ را به استانبول دعوت می‌کند و بر اساس برخی روایت‌ها میکل آنژ نیز به استانبول می‌آید. برخی معقتدند که او برخی از نوشته‌های خود علیه پاپ را در دوره اقامتش در استانبول نوشته است.

البته این روایت ها بیش از آنکه یک حقیقت تاریخی باشد بیشتر شبیه روایت‌های جعلی تاریخی است. برخی رمان‌های نوشته شده در مورد میکل آنژ در دوره اخیر به زندگی او در استانبول اشاره دارند. اما هیچ دلیل و منبع مشخصی برای این ادعا در دست نیست.

آنچه معلوم است این است که میکل آنژ نیز حقیقتا در پی سفر به استانبول بوده است. چرا که در نتیجه سیاست‌های سلطان محمد فاتح دولت عثمانی امکانات و وسائط معیشتی قابل توجهی برای هنرمندان فراهم آورده بود و فضای آزاد فکری استانبول فضای جذابی برای هنرمندان ایجاد کرده بود. از این رو بود که عالمان و هنرمندان فراوانی از مصر و ایران و اروپا با دعوت و خواهش فاتح راهی استانبول شدند.

برای میزان احترامی که به هنرمندان و دانشمندان در دوره سلطان محمد فاتح می‌شد می‌توان به این داستان اشاره کرد: پس از فتح استانبول دختر و مادرزن سیوانی کیریسولورا، از هنرمندان شناخته شده بیزانس به اسارت در می‌آیند. کیریسولورا نهایتا چاره را در نوشتن نامه به سلطان محمد فاتح می‌بیند و او را از وضعیت خود مطلع می‌سازد. فاتح بلافاصله پس از اطلاع از مساله دستور آزادی دختر و مادرزن این هنرمند بیزانسی را صادر کرده از او می‌خواهد تا در صورت تمایل فعالیت‌های هنری خود را آزادانه در استانبول ادامه دهد.

این بلندنظری فاتح در کتاب‌های کتابخانه شخصی او نیز به چشم می آید.  او در این دوره تلاش کرده است تا نسخه ها و کتابهای مخهمی که در نقاط مختلف جهان بود به استانبول بیاورد و به این وسیله یک کتابخانه ارزشمند ایجاد میکند. تلاش او این بود که استانبول را به یک مرکز علمی در جهان آن روزگار تبدیل کند.

آنژیولولو، در اثر مشور تاریخ عثمانی خود در مورد کتابخانه فاتح چنین مینویسد: «او در این کتابخانه هزاران جلد کتاب جمع آوری کرده و کتابهای مربوط به تفسیر قرآن را در مساجد سطح شهر پخش کرده بود. بخش مهمی از کتابهای این کتبخانه به قلم خود نویسندگان بود و در هر یک از مساجد یک کارمند و یک معلم وظیفه نگهداری و استفاده از این منابع را برعهده داشتند.»

این سیاست کلی اگرچه با شدتی کمتر اما در دوره سلطان بایزید دوم نیز تداوم یافت. میکل آنژ، با هدف رها شدن از فشارهای محیط و نیل به امکان فعالیت در یک محیط آزاد تلا شداشت تا راهی استانبول شود اما سودیرینی، حاکم فلورانس مانع از سفر او به استانبول شد. منابع تاریخی در مورد اینکه این مانع تراشی آیا جبرا بود و یا این که میکل آنژ با رضایت خاطر منصرف از این سفر شد سکوت کرده اند. تنها داده تاریخی ای که در این مورد وجود دارد حاکی از آن است که در حالی که میکل آنژ در حال آماده شدن برای سفر به استانبول بود با یک تصمیم غیرمنتظره به عنوان سفیر فلورانس در رم انتخاب میشود.

دو هنرمند بزرگ تاریخ داوینچی و میکل آنژ هر دو آرزوی سفر به استانبول و فعالیت در این شهر را داشتند. آنچه که این دو را برای سفر از غرب به شرق وا میداشت باور آنان به این نکته بود که با سفر به شرق امکان فعالیت آزادانه پیدا خواهند کرد. اگرچه این دو هنرمند بزرگ به دلایلی مبهم از سفر به استانبول بازماندند اما کسانی چون ماتئو دپاستی (Matteo de’ Pasti) و جنتیله بلینی (Gentile Bellini) راهی استانبول شدند و کارهای ارزشمند فراوانی از خود به یادگار گذاشتند.

 

این یادداشت با اقتباس از یادداشت محمدمظلوم چلیک در ایندپندنت ترکی ترجمه و تالیف شده است.

 

در همین باره بخوانید:

معمار سنان، نابغه ای بشری در حوزه معماری

گزارشی از یک مقاله تامل‌برانگیز در مورد سلطان محمد فاتح + اصل مقاله

فتح قسطنطنیه؛ پایان یک افسانه برای مسلمانان و شروع تاریخی نو برای جهان

تُرک‌شیفتگی؛ تقلید اروپا از ترکان از سبک زندگی تا دکوراسیون منزل + دانلود مقاله

داستان عشقی که به قتل سرکنسول‌ها، فرار صدراعظم و سرنگونی پادشاه در امپراتوری عثمانی انجامید

همچنین ببینید

مجموعه آهنگ‌های سلاطین عثمانی (۱۵)؛ ارزبار زمزمه

پایگاه مطالعات عثمانی: در ادامه معرفی آهنگ‌های ساخته شده توسط پادشاهان عثمانی به معرفی قطعه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *