پایگاه مطالعات عثمانی: انکشاف و گـسترش علوم اسلامی در آسیای صغیر با حضور ترکان در حدود و ثغور امپراطوری بیزانس همراه بوده و احتمالا به اواسط قرن شـشم هـجری بـاز میگردد.امپراطوری سلجوقی که بر ایران و بسیاری از بلاد اسلامی استیلا یـافته بـود با تعقیب سیاست توسعهطلبی و همچنین جهاد با مسیحیان بیزانس و اسکان ترکان صحرانشین که به تکرار و اسـتمرار از آسـیای مـرکزی کوچ مینمودند درصدد نفوذ در قلمرو امپراطوری بیزانس برآمده و غازیان و مجاهدان داوطلب کـه شـوق و ذوقـ مبارزه با مسیحیان و گسترش اسلام را در سر میپروراندند از ایران به جانب آسیای صغیر روان شدند کـه حـادثه مـلاذ گرد و پیروزی سلجوقیان که خود را مدافع اهل سنت میدانستند از عواملی بود که سبب نـشأت اسـلام در آسیای صغیر گردید.(۲)
تأسیس سلاجقهء آسیای صغیر، هم از نظر سیاسی و هم از نظر دیـنی، هـمان ویـژگیها را داشت که سلاجقه ایران موصوف بودند. دفاع از سیاست مذهبی وقت، اطاعت از خلافت عباسی و مـبارزه بـا مخالفان خلافت بغداد، سیاست کلی سلاجقه را تشکیل میداد و عملا خود را وابسته به سـیاست بـغداد مـیدانستند.(۳)
در دوران حکومت سلاجقه آسیای صغیر حوادث مهمی بر دنیای اسلام گذشت که مهمترین آنها حمله مـغولان بـه شهرها و بلاد آسیای صغیر و مقاومت مردم قیصریه، ارزنجان، سیواس، قونیه، آنطالیا در بـرابر آنـان اسـت. نظام سیاسی سلاجقه در آسیای صغیر، همواره در معارضه با امپراطوری بیزانس بودند که از کلیت جهان مـسیحیت دفـاع مـینمود.
و از سویی دیگر در برابر سرداران مغول به مقاومت دست مییازیدند. ایستادگی و پایداری کـوی بـه کوی مردم سیواس و قونیه با این بیابانگردان مغولستان را مؤلف کتاب مسامره الاخبار به تطویل و تفصیل آورده و دیـگر مـورخان هم بازگو نمودهاند.(۴)
در دوران حاکمیت سلجوقیان آسیای صغیر گذشته از حوادث سیاسی که هـر آن امکان فروپاشی نظام حکومتی آنان را متحمل مـیساخت از نـظر اقـتصادی هم با تضاد و تعارض مواجه بوده اسـت.(۵)سـیاست اقتصادی سلاجقه آسیای صغیر بگونهای بود که زمینداران، اعیان و اشراف در آسایش و فراغت و کـشاورزان و عـامه مردم مستمند تحت ستم بـودند. قـیامها و نهضتهایی کـه در شـهرهای مـختلف آناطولی علیه حکام به وقوع پیـوست، نـشاندهندهء عمق نارضایتی مردم از سیاست غلط اقتصادی سلجوقیان بوده است. قیام بابا اسـحاق و دیـگر در اویش که مدعی مساوات اجتماعی و احـتمالا اقتصادی بودند، نمونههای بـارز آن اسـت.(۶)
در این میان منازعات و تقابلات فـکری و فـرهنگی هم مشهود بود. در حقیقت جریانات مهمی را که در دوره حاکمیت سلجوقیان در آسیای صغیر روی داد، به شـرح ذیـل میتوان یاد کرد:
الف:حرکت اصـحاب مـدرسه و عـلماء مدارس.
ب:جنبش تـصوف و اثـرات آن(۷).
ج:حرکتهای فلسفی.
د:حـرکتهای اجـتماعی و سیاسی
فروپاشی حکومت سلاجقه با اقتدار سیاسی عثمانیها در آسیای صغیر همراه بود و ظاهرا اجـداد خـاندان آلعثمانی فرمان حکومت محلی را از سوی پادشـاهان سـلجوقی آسیای صـغیر دریـات مـینمودند. و چگونگی به قدرت رسـیدن عثمانیها از حکومت محلی تا امپراطوری جهانی حدیث مفصلی است که در این مقال نگنجد.(۸)
ساختار سـیاسی،اجـتماعی و فرهنگی امپراطوری عثمانی و اثرات آن بر حـرکتهای اصـلاحی
امـپراطوری عـثمانی از زمـان تأسیس تا گـسترش، نـه فقط شاهد حرکتها و حوادث مهم سیاسی بود، بلکه در ساحت جریانات علمی و فرهنگی هم دستخوش دگرگونیهایی چـند گـردید، ایـن تحولات اگر چه مقطعی و حتی عجولانه انـجام پذیـرفت امـا در کـلیت نـظام سـیاسی و کیان حکومتی عثمانیها بیتأثیر نبود. امپراطوری عثمانی به جهت مجاورت با کشورهای اروپایی و استیلاء بر بالکان و بسیاری از ممالک اروپای شرقی و مسلط شدن بر شمال آفریقا و تحت نفوذ در آوردن سرزمینهای عربی خاورمیانه و تعرض به ایران، همواره دولتهای بزرگ اروپایی را به خود مشغول داشته و همیشه در حال منازعه و درگیری بوده است.
روی کارآمدن حکومت عثمانیها در آسیای صغیر و توسعه آن شاید آخرین دور اقتدار تـرکان در آسـیا باشد، و به جهاتی، تجدید قدرت مسلمانان در برابر جهان مسیحیت بعد از جنگهای صلیبی. اگر چه هجوم نابهنگام تیمور خونریز به آسیای صغیر و نبرد معروف آنقره یا آنکارا و اسارت ییلدرم بـا یـزید سلطان عثمانی، تا حدودی و در مرحلهای خاص، امپراطوری بیزانس و جهان مسیحیت را از خطر حمله و حضور ترکان عثمانی بر حذر داشت، اما با مراجعت تیمور بـه تـرکستان، حکومت نیمهجان آلعثمان دوباره در آسـیای صـغیر قدرت و رمق دوباره یافت و مجددا سیاست استیلای بر بالکان و جهاد با مسیحیت در رأس برنامههای نظامی قرار گرفت. نباید فراموش کرد نیروی نظامی ترکان و تصلب آنـان بـه اعتقادات اسلامی و همراهی عـلماء مـدارس و احیاء روح جهاد در میان سربازان و غازیان سبب شد تا ترکان عثمانی در گسترش اسلام و استیلای بر بالکان و ولایات اروپای شرقی پیروزیهای چشمگیری بدست آورند. این پیروزیها و فتوحات، زمانی به اوج خود رسید که سـلطان مـحمد فاتح در سال ۱۴۵۳ قسطنطنیه را فتح و اوراق امپراطوری بیزانس را در هم بست و به حاکمیت سیاسی-دینی مسیحیان بر استانبول پایان داد.
اثرات و انعکاس فتح استانبول توسط ترکان عثمانی آن چنان وسیع بود که در بسیاری از شهرهای اسـلامی بـه پاس این پیـروزی از منارههای مساجد اذان دردادند.
استقرار امپراطوری عثمانی در استانبول نه فقط آغاز قرون جدید است، بلکه آغاز تـوسعه قلمرو عثمانیها در غرب محسوب میگردد و این مسأله همزمان است با حـکومت اوزون حـسنآققویونلو در ایـران که شاهد پیروزی همنژادان خویش در آسیای صغیر بود.
درخشش نیزه سربازان و غازیان حکومت عثمانی در آن سوی استانبول، فـروپاشی حـاکمیت دینی مسیحیان، تبدیل کلیسای معروف ایاصوفیا به مسجد در آن شهر، پذیرش اسلام توسط مـسیحیان، احـیای مـدارس دینی اسلامی در قلب جهان مسیحیت آن روز یعنی استانبول، حوادثی نبود که اروپاییان را نگران نسازد. فیالواقع هـمان هراسی که فرنگیان از صلاح الدینایوبی در دل داشتند این بار درزی حکومت سلطان محمدفاتح از آلعـثمان از خود نشان دادند، و بـدینسان، پاپ و پادشـاهان مسیحی اروپا، مجادله و مبارزه با ترکان عثمانی را به عنوان دفاع از کلیت جهان مسیحیت آغاز نمودند که این مبارزه و حتی توطئه تا انحطاط دولت عثمانی و اعلان جمهوری در سال ۱۹۲۴ میلادی ادامه داشته است.
امپراطوری عـثمانی نه فقط از نظر سیاسی و یا نظامی موفقیتهای بدست آورده بود، بلکه از نظر علمی و فرهنگی هم به درجات راقیه دست یافت و البته اعتلای علمی در همه ادوار تاریخ این دولت حاکم نبوده و چه بسا کوتهفکری و یـا تـعصبات مانع نوآوریها و اصلاحطلبی در مدارس علمیه میشد.
مهمترین سیاست و روشی که عثمانیها تعقیب مینمودند به شرح ذیل میتوان یاد کرد:
- تشویق غازیان و جهادگران در مبارزه علیه مسیحیان بالکان و پاسداری از مرزها.
- تأسیس مـساجد و مـدارس علمیه جهت انکشاف علوم اسلامی.
- تشویق عالمان و اصحاب قلم در مبارزه عقیدتی و فرهنگی علیه مسیحیان.
- تشکیل مجالس مناظره و مباحثه میان علمای اسلام و مسیحی.
- تبدیل پارهای از کلیساها به مساجد از جمله تـبدیل کـلیسای معروف ایاصوفیای استانبول به مسجد در زمان سلطان محمد فاتح.
- ایجاد یک نظام سیاسی-عقیدتی جدید بر اساس فقه اهل سنت(مذهب حنفی).(۱۰)
در خصوص ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دولت عثمانی سـخن زیـاد اسـت، با توجه به موضوعیت مـقاله بـه ایـن مختصر بسنده شد.
مدارس علمیه در امپراطوری عثمانی از آغاز تأسیس تا عصر انحطاط دستخوش دگرگونی گردیده که با توجه به شرایط سـیاسی، نـوع تـحول هم متفاوت بوده است. در ذیل به تقسیم ادواری سـیر جـریانات علمی و فکری در امپراطوری عثمانی اشارت خواهد رفت:
- مدارس علمیه تا فتح استانبول و حرکتهای اصلاحی و اجتماعی.
- مدارس علمیه در دوره سلطان سـلیمان قـانونی.
- از مـرگ سلطان سلیمان تا عصر نظام جدید و موضعگیری علماء.
- مدارس عـلمیه در عصر تنظیمات.
- مدراس علمیه مشروطیت اول.
- مدارس علمیه مشروطیت دوم.
- وضعیت علماء و مدارس در آستانه جنگ جهانی اول.
- بعد از اعلام جمهوریت در تـرکیه*.
حـرکتهای اصـلاحی در امپراطوری عثمانی
اصلاحاتی که در تاریخ دیر سال امپراطوری عثمانی روی داده، دارای چند بـعد و جـهت بوده است.
اول:اصلاحاتی که توسط پادشاهان در مملکت انجام پذیرفته، از آنجا که هدف اینگونه اصلاحات صرفا جـلوگیری و مـمانعت از خـیزشها و مخالفتهای مردم بود، اغلب سطحی، بیمحتوا و زودگذر بوده و اثر چندانی نداشته اسـت.
دوم:اصـلاحاتی کـه توسط وزیران تحقق یافته که اینگونه اصلاحات هم که در اثر مخالفت و عصیان ایالات و ولایـات تـابعه امـپراطوری صورت گرفته چندان مفید فایده نبوده و در بعضی موارد هم مبارزه با اهداف و مطامع اسـتعمارگران را هـمراه داشته است.
اصلاحات و خدمات بیوک رشید پاشا و یا مدحت پاشا که در مسیر ترقی مـملکت انـجام گـرفته بود از این مقوله است.
سوم:اصلاحاتی که توسط متفکران و دانشمندان ارائه گردیده که بـرخی از ایـن اندیشهها بیتأثیر در میان مردم نبوده و پارهای از آنان متابعت از خواستههای استعماری هم در پی داشته اسـت.
چـهارم:اصـلاحاتی که توسط مشایخ و علمای دینی در مدارس علمیه امپراطوری عثمانی انجام گرفت، از آنجا که مقام فـتوا و ریـاست دینی و مسند شیخالاسلامی در حکومت عثمانیها دارای نفوذ و اثر معنوی نیرومند بود، لذا نحوهء بـرخورد ایـن بـزرگان و رجال دین با حوادث و جریانات سیاسی و اجتماعی بسیار مهم و قابل تأمل بوده است.
هدف ایـن اوراق تـأمل روی انـدیشهها و جریانات اصلاحی در حوزههای علمیه است.
و در باب موارد دیگر در فرصت مقتضی سخن گـفته آیـد.
اصلاحاتی که در حوزههای علمیه امپراطوری عثمانی صورت میگرفته دارای دو جهت بوده است:
- دگرگونی در نوع تعلیم و تـربیت طـلاب و مدرسان.
- تـجدید طـلبی و اصـلاحگرایی علمای دین.
البته انـدیشه تجدید طلبی مشایخ و اعاظم دینی در امپراطوری عثمانی، منشأ مناقشات و مناظرات فراوان گردیده که شوهد آن در حـوادث مـشروطیت اول و دوم عثمانیها مشاهده شده است، و ایـنکه هـر حـرکت تـجدد طـلبانه را میتوان اصلاح گـفت و مـصلح چه کسی است و چه نقشی دارد؟ سخنی است که جای گفتگوی آن در این مقال و مقام نیست.(۱۱)
حرکتهای اصـلاحی در امـپراطوری عـثمانی تا فتح استانبول
نهضت اصلاحی شیخ بـدرالدین: قـبل از فـتح اسـتانبول،فـرهنگ اسـلامی در آسیای صغیر با آراء و اندیشههای مختلف مواجه بود، از جمله مجابهات و مناظرات قلمی میان علمای مسیحیت و اسلام وجود داشته و از آنجا که بعد از سقوط دولت سلاجقه آسیای صغیر نوعی خلأ سـیاسی در آن حاکم گشت و این مسأله همراه با عدم مرکزیت سیاسی تا حدودی به آزادی اندیشهها و آراء مساعدت نمود.
از آن جمله در کنار اندیشههای اهل سنت اعتقادات شیعی هم در میان ترکان نفوذ یافته و خصوصا در میان اصـناف و پیـشه وران و بازاریان طرفداران زیاد پیدا کرده بود که تشکیلات اخوت و فتوت نمونه آشکار نفوذ اندیشههای شیعی در میان مردم است.(۱۲)
نهضت شیخ بدرالدین که در اواخر حکومت سلاجقه آسیای صغیر روی داد حرکتی بـود بـرای مساوات طلبی و اصلاح مدارس علمیه و عصیانی علیه فقهای دستگاه حکومت(۱۳) در جوار مذهب رسمی(اهل سنت)ترویج فلسفه و کلام و همچنین تبلیغ اندیشههای شیعی بـا مـمانعتی همراه نبوده و سلاجقه آسیای صـغیر بـه همه فرق مذهبی بامماشات و مسامحه رفتار مینمودند. البته علما و فقهایی که در دستگاه حکومت میزیستهاند هیچگاه به حرکتهای مردمی و نهضتهای فکری روی خوش نشان نداده و در بـعضی مـوارد پادشاهان را در امحاء این حـرکتها تـرغیب و تشویق مینمودند.
شیخبدرالدین، اولین فقیه و عالم مدرسه بود که قیام علیه نظام موجود را علنا آغاز نمود و با ارائه اندیشههای مساوات طلبی، طرفداران فراوان پیدا کرد، و قیام وی یکی از فراگیرترین حرکتهای مردمی در آسـیای صـغیر بود. اگر چه برخی از نویسندگان به تقلید از ایدئولوژیهای ورشکسته و باور به اصطلاح تکامل مادی تاریخ، سعی بر این دارند که بدرالدین و حرکت اصلاحی وی را طبقاتی و شیخ را مزدک دیگر بنامند، اما ایـن تـلاشها راهی بـه مقصد نمیبرد.*
(*)نگاه کنید به کتاب بدرالدین، مزدکی دیگر. شگفت اینجاست بدرالدین سماونا و همچنین سیدفضلاللّه حروفی از تـعلیم یافتگان مدارس علمیه و دارای تحصیلات عالیه اسلامی بودهاند. متأسفانه اندیشه مـساوات طـلبی ایـن نهضت گران اسلامی را گروهی جنبش به اصطلاح اشتراکی تلقی نموده در حالی که اسناد و مدارک تاریخی خلاف تـلقینات و ذهـنیات تاریخی را نشان میدهد.
در اندیشههای اصلاحی شیخ بدرالدین اصلا نباید تردیدی نشان داد و مساوات طـلبی وی ربـطی بـه اندیشههای اشتراکی ندارد، هر چند برخی از نویسندگان علاقمندند چنین توهمی را ایجاد نموده و گسترش دهند.
او شـاگرد شخصی به نام فیضاللّه بود که به روایت مورخان عثمانی از شاگردان فضلاللّه حـروفی بشمار میآمد، و او حتی سـالیان دراز مـدرس مشهور مدارس علمیه قاهره بود و در نزد ممالیک مصر دارای شهرت و ارج و مقامی بالا بوده و پس از هائله تیمور و خلأ سیاسی موجود در آسیای صغیر دست به قیام زد.
حرکت اصلاحی شیخ بدرالدین دو جهت داشت:
- اصلاح اجـتماعی و سیاسی.
- اصلاح فکری و علمی.
حرکتهای اصلاحی در عصر سلطان سلیمان قانونی
الف: نهضت قاضیزاده رومی: یکی از شخصیتهای علمی امپراطوری عثمانی، قاضیزاده رومی است که قبل از اقتدار سلطان سلیمان قانونی در مدارس علمی آسیای صـغیر و ولایـات تابعه از اشتهار علمی برخوردار بود.
جالب اینکه در آن زمان مدارس علمی جامعالعلوم بوده و دروس منحصر به فقه نبوده است. فلسفه از جمله علومی بود که در مدارس علمیه خواهان فراوان داشت.
قاضیزاده رومی کـه خـود از علمای مدارس بود در فاع از فلسفه و مبارزه با تقشر و تعصبات فکری تلاش زیاد نمود و حتی مدتهای طولانی با دانشمندان و بزرگان مدرسه به مناظره نشست و سرانجام علما با توسل به قـدرت حـاکمه، قاضیزاده را تلعین و مصلوب نمودند، با اعدام قاضیزاده رومی، آخرین جرقههای اندیشههای فلسفی و فکری در مدارس علمیه امپراطوری عثمانی خاموش شد.(۱۴)
ب: نهضت اصلاحی ابوسعود افندی: دوران ریاست دینی ابوسعود افندی، مـصادف بـود بـا سلطنت سلطان سلیمان قانونی کـه فـرنگیان وی را سـلیمان با شکوه و یا محتشم مینامیدند. بدون شک در عصر این سلطان، امپراطوری عثمانی به اوج وسعت جغرافیایی و اقتدار نظامی رسید، عصری که امـپراطوری عـثمانی بـا تحولات و پیشرفتهای اقتصادی همراه بود،بگونهای که اسـناد و مـدارک و آرشیوهای موجود بیانگر وضعیت مطلوب اقتصادی در عصر سلطان سلیم است.
دوره سلطنت این پادشاه مصادف بود با ریاست و زعامت و مـقام شـیخالاسلامی ابـوسعد افندی که از اعظم علماء و مشایخ امپراطوری محسوب میشد.
باید تـوجه داشت که عصر سلیمان، عصر حاکمیت سیاسی و دینی و نوعی وحدت فکر و عمل میان سلطان و شیخالاسلام بود.
این دوره بـیشباهت بـه عصر سلاجقه ایران و پیوند سیاسی-دینی سلطان و خلیفه عباسی نیست. مـگر نـه این است که پادشاهان عثمانی هم از زمان سلطان سلیم اول، خود را خلیفه مسلمین مینامیدند.
در دوره زعامت ابـوسعود افـندی دو جـریان متضاد در حوزههای علمیه امپراطوری عثمانی جاری بود:
جریان اول: اصلاحاتی که ابوسعود افـندی در نـظام مـدارس و حوزه علمیه بوجود آورد که در تعاقب این اصلاحات، مدارس علمیه هم از نظر کمی و هم از نـظر کـیفی دسـتخوش تحولات شد و ارتباط با دانشگاه الازهر در قاهره فزونی گرفت و مدارس علمیه تحت نفوذ حـاکمیت دولت درآمـد و عملا استقلال اقتصادی و علمی خود را از دست داد و مقامات دینی و حتی مقام عالی شیخ الاسـلامی، مـستقیما از طـرف سلطان تعیین میشد.
جریان دوم: مدارس علمیه و حوزهها حالت اختصاصی بخود گرفت و مبارزه با تـدریس فـلسفه و علومتجربی شدت یافت بگونهای که حتی علماء دستور سرکوب جنبشها و نهضتها را صادر نـمودند. تـا آنـجا که ابوسعود افندی در رأس مشایخ عثمانی، حکومت صفویان را ضلال و کفر دانسته و در این خصوص فتوا داد.(۱۵)
در آن زمان تـعقیب و تـأدی شیعیان و طرفداران صفویه به حدی شدت گرفت که بسیاری از آنان را به قـبرس و حـتی آلبـانی، تبعید نمودند.
در عصر زعامت ابوسعود افندی با آنکه از لحاظ کمی مدارس علمیه رونق گرفت امـا از لحـاظ کـیفی و علمی نقصان پذیرفت و مدارس علمیه از محتوا و کیفیت افتاد، تقشر و تعصب مذهبی و ایـذاء اهـل کتاب در بالکان و تأذی شیعیان در آناطولی افزونی یافت، بگونهای که مدارس از حکما و مدرسین فلسفه خالی شد، تـفحص و تـفرس در مسائل فقهی محدود گشت. این دورهء تعطل در مدارس علمیه سالها به درازا کـشید و ایـن خود یکی از عوامل عقبماندگی عثمانیان شد.(۱۶)
حـرکتهای اصـلاحی در دوره اصـلاحات
عصر اصلاحات،اولین دوره تحول سیاسی، اجتماعی و اقـتصادی در امـپراطوری عثمانی است.
نباید فراموش کرد، اگر چه هدف نهایی حرکت اصلاحات، تحکیم اسـتبداد عـثمانیها بود، اما عوامل زیادی در ایـن امـر دخالت داشـته کـه بـعدها اثرات این اصلاحات در مدارس علمیه هـم بـر جای ماند: گسترش دیوان سالاری، قیام مردمی پاترونا خلیل، در استانبول، تأذی مـسیحیان بـالکان، قیام شیعیان جنوب ترکیه، اشغال مـصر توسط ناپلئون و شکست دولت عـثمانی در اروپا از دولت پروس، هـمه و همه در حرکت اصلاحات دخالت داشـته اسـت.
این دورهء اصلاحات را عصر نظام جدید مینامند که البته اجرای اصلاحات نظام جـدید مـورد تأیید فقها و علما قرار گـرفت و اسـد افـندی شیخالاسلام معروف عـثمانی در تـأیید اصلاحات، فرمانی صادر کـرد(۱۷)از جـمله تأسیس چاپخانه و انتشار روزنامه مورد تأیید شیخالاسلام قرار گرفت، اگر چه این حرکت شـیخالاسلام، بـا تعرض طلاب مدارس روبرو شد.
اسـعد افـندی دست بـه اصـلاحاتی در مـدارس علمیه زد که بسیار سـطحی بود علمائی که بعد از اسعد افندی بر مسند شیخ الاسلامی قرار گرفتند، اساس نظام جـدید را نـوعی بدعت تلقی نمودند. خصوصا فقه حـاکم و رایـج در مـدارس عـثمانیه، فـقه مذهب حنفی بـود کـه مسأله تفقه و اجتهاد و تحقیق در مسائل فقهی تقریبا منسوخ بود و علمای مدارس هیچگونه استقلال رأی و حکم نداشتند و حـتی اعـمال شـنیع سلاطین و نیچریها را تأیید مینمودند*(۱۸)، و تجدد را نوعی تـحقیر و انـکسار بـرای سـنت حـنفیه مـیدانستند(۱۹).
حرکتهای اصلاحی در عصر تنظیمات
دورهء تنظیمات که به عصر طرفداری از قانون در امپراطوری عثمانی معروف گردید، نه فقط در آن دیار بلکه در اکثر ولایات اسلامی هم بیتأثیر نبوده است، حـتی ایران هم از اثرات ناشی از آن جریانات و دگرگونیها مصون نماند. مبتکر این اصلاحات سیاسی-اجتماعی، صدر اعظم بزرگ عثمانیها، بیورک رشید پاشا بود. اگر چه پارهای از اندیشمندان اسلامی در اصالت کار رشـید پاشـا تردید روا داشتهاند، اما واقعیت این است که وی قصد اصلاح نظام امپراطوری عثمانی را در سر میپروراند و در این راه مجاهدت فراوان نمود.
یکی از اثرات سیاسی عصر تنظیمات، محدود شدن قدرت و نفوذ شـیخالاسلامهما و عـلمای دین و مدارس بود و بهمین جهت حرکت رشید پاشا مورد تأیید مدارس علمیه قرار نگرفت و فقهای استانبول در حوزههای تدریس از اصلاحات و کارهای اجتماعی صدراعظم بـه بـدی یاد کرده و آن را مخالف قوانین شـرعی تـلقی نمودند و حتی علیه رشید پاشا، شبنامه و انتقادنامه نیز منتشر کردند.
در یکی از مواد اصلاحنامه وزیر عثمانی، به تأسی و تبعیت از قانون فرنگ، گذشته از محدود کردن قـدرت پادشـاه و دادن حریت افکار بـه مـسیحیان تابعه امپراطوری، همهء مردم را در برابر قانون مساوی تلقی مینمود. این اصل را علما،خلاف احکام اهل کتاب و موازین اسلامی تفسیر کردند که زمینه احتجاج فراوان شد. شاید نیت رشید پاشا در انـجام اصـلاحات حسنه بوده، اما عواقب و عوارض منفی این حرکت در استانبول و دیگر نواحی بسیار عمیق بود، ترویج غربگرایی، خودباختگی در برابر پیشرفتهای صنعتی اروپا و تحقیر علوم اسلامی، تعرض به مدارس علمیه و طلاب علوم دیـنی، هـمه از آثار مـنفی قانون تنظیمات بود.
با آنکه علما و فقها و مدارسان مدارس با دوراندیشی و درایت میتوانستند عاملی مثبت در ترقی امـپراطوری گردند، به حسب برداشتهای منفی و ترس از شورش عوام، با اصلاحات و تـجددگرایی بـه شـدت مخالفت نموده و آن را با شریعت سازگار تشخیص ندادند، و در حقیقت عملا راه و رسم مدارس علمیه از راه حکومت جدا شد و در نـهایت زمـینه را برای تضعیف مدارس علمیه فراهم نمود، هر چند شیخالاسلام امپراطوری (*) مواد مربوطه به مـحدود کـردن قدرت سلطان را تأیید کرد، اما در برابر اصلاحات اجتماعی سکوت اختیار نمود.
حرکتهای اصلاحی بعد از قانون تنظیمات
شکست اصلاحات بیوک رشید پاشا سبب شد تا گروهی از اندیشمندان و ارباب قلم، که در بیرون از مـدارس علمیه نفوذی داشتند در جراید و روزنامهها، به ضرورت اصلاحات عمیقتر در امپراطوری عثمانی تأکید ورزند، و معروفترین افراد، کمالپاشا، نامق، عاطف افندی سعداللّه پاشا و صادق رفعت افندی بودند و این گروه، عملا در برابر علما و فـقهای مـدارس موضعگیری نمودند. افراد نامبرده با آنکه از آگاهیهای سیاسی هم برخوردار بودند، شاید علاقه به اعتلای وطن و نجات دولت عثمانی از رخوت، جزء آمالشان بود، اما در عمل، حرکات آنان به نفع اسـتعمارگران تـمام شد و ایادی استعماری از اندیشههای وطن دوستی شاعر آزاده نامق کمال به عنوان پانترکیسم و تورانیسم، سوء استفاده نمودند.
این گروه شیفته اصلاحات فرنگ گردیده و خواهان مجلس قانونگزاری به سبک اروپا شدند و عـلنا از افـتراق دیانت از سیاست در روزنامهها سخن گفتند. و خواهان عدم دخالت اصحاب فتوا در امور سیاسی و اجتماعی شدند. و بیجهت نیست که پارهای از محققان تاریخ معاصر ترکیه از این افراد به عنوان معارض و منازع، بـا تـفکر اسـلامی یاد نمودهاند. گرچه نیت و مـقصد ایـن آزاد انـدیشان بر صواب بود، اما زمزمههای جدایی دیانت از سیاست، سبب سوء استفاده فرنگیان شد و عملا مدارس علمیه را در انزوای کامل سیاسی-اجتماعی فـرو بـرد.
اجـرای فرمان خط همایون، اولین پیروزی غربزدگان عثمانی بـود، و ایـن مجابهه و رویارویی علنی رجال سیاسی در برابر مدارس علیمه و حتی اندیشههای اسلامی، اگر چه اصلاح تشکیلاتی دیوانی و اداری، تأسیس وزارتخانه بـه سـبک و سـیاق فرنگستان، محدودیت قدرت و الیان و حکام، دادن امتیازات سیاسی به ولایات تـابعه و مسیحیان کاری پسندیده بود، اما تبعات این اصلاحات با اسلامستیزی همراه بود که تا جنگ جهانی اول باقی مـاند. فـرمان خـط همایون، سبب شد، تا سه جریان حاد سیاسی-فرهنگی در امپراطوری حـادث شـود، یعنی: اتحاد اسلام، اتحاد ترکان و اتحاد عثمانیها.(۲۰)
مسأله برابری همه افراد و طبقات در برابر قانون(چه مـسلان و چـه مـسیحی) سبب انقلاب و اغتشاش در مدارس علمیه شد. طلاب علوم دینی، مدرسین و علما در اسـتانبول عـلیه ایـن قانون دست به تظاهرات زدند و تا آنجا که در تذکرهای که برای سلطان عثمانی ارسـال داشـتند صـریحا به تساوی همه ملل و اقوام در برابر قانون اعتراض نموده و آن را مخالف نص صریح شرع دانـستند. در مـقابل در روزنامهها علیه علمای مدارس مقالاتی تحریر گردید و حتی به شیخالاسلام دولت عثمانی عـلنا اهـانت روا داشـتند.
با آنکه علمای مدارس موضعگیری بجا در برابر پارهای از مواد قانون خط همایون اتخاذ نـمودند، امـا به جهت ضعف قدرت پادشاه و درگیریهای برونمرزی، انقلابات بالکان، مخالفت مردم شمال افـریقا و… نـتوانستند نـفوذ کلمه را به ثبوت برسانند و دولت بیمار اروپا یعنی امپراطوری عثمانی قدم به قدم به سوی انحطاط پیـش رفـت و متعاقبا قدرت مدارس علمیه و نفوذ علما و فقها نقصان پذیرفت و حتی فتوای شـیخ الاسـلام عـثمانیها در آستانه جنگ جهانی اول که سبب هیجان و تشکل مردم شده بود و نهضت اتحاد اسلام را رونق بـخشیده بـود، نـتوانست نفوذ دیرینه علما را احیا کند و موقعگیری علنی و آشکار شیخالاسلام و علمای مدارس در نـبرد اسـتقلال و جنگ داخلی ترکیه علیه مصطفی کمال پاشا سبب شد تا اعلان جمهوری، قدرت و نفوذ مدارس بـه ضـعف گراید و تا آنجا که در سال ۱۹۲۷ میلادی آتاتورک دستور انسداد مدارس دینی را صـادر کـرد و آخرین شعلههای کم رنگ و بیسوی تشکیلات دیـنی مـدارس اسـلامی در امپراطوری به خاموشی گرایید.
کلام آخر
حـرکتهای اصـلاحی در مدارس علمیه امپراطوری عثمانی دارای خصایصی چند بوده است:
- تا فتح استانبول در مدارس عـلمیه قـریب به اتفاق علوم اسلامی تـدریس مـیشد، از جمله فـلسفه، ریـاضیات، نـجوم، جغرافیا. و سلطان محمدفاتح خود در تشویق عـلما کـوشا بود و حتی جهت استماع درس به مدارس میآمد و علما را به مناظره تشویق مـینمود.
- دوره سـلطان سلیمان قانونی علیرغم اقتدار سلطان و انـسجام سیاسی، مدارس از محتوا تـهی شـد. شخصیت و استقلال مقام شیخالاسلام و فـتوا دسـتخوش تزلزل و انکسار گشت و عملا علما صیانت و مصونیت سیاسی و حتیفکری خود را از دست دادند و تـحت سـیطره حکومت درآمدند. این دوره تـعطل سـالهای طـولانی ادامه یافت و اثـرات آن بعدها در عصر انحطاط امـپراطوری عـثمانی ظاهر شد.
- هیچ یک از شیخالاسلامها و فقهای مدارس امپراطوری عثمانی(قریب به اتفاق آنان)در بـرابر جـباریت سلاطین عثمانی موضعگیری مؤثر در پیش نـگرفته و حـتی کشتار مـردم بـیگناه ولایـات توسط سلاطین را با صـدور فتاوا تأیید نمودند.
- فقهای امپراطوری، پادشاهان را حاکم واقعی مسلمین تلقی کرده و هر گونه عصیان و تـعرض عـلیه سلطان را حرام تلقی نموده و هتک و قـتل عـاصیان را جـایز مـیدانستند. و ایـن در حالی است کـه مـورخین از جنایات سلاطین عثمانی علنا سخن روا داشتهاند.
- در بعضی موارد، برخی از علمای مدارس در برابر خواستههای سلاطین ایستادگی نـموده و فـتوای مـورد نظر را صادر ننمودند که در نتیجه یا تـبعید و یـا مـصلوب گـردیدند. از جـمله اخـیزاده حسین افندی و شیخالاسلامها خواجهزاده مسعود افندی و سیدفضلالله افندی بدست ینیچریها اعدام شدند.
- فتوای اسعد افندی در تأیید نظام جدید حکومتی عثمانی و فتوای خیری افندی در اعلان جهاد علیه اروپائیـها در جنگ اول جهانی، اثرات مثبت سیاسی بر جای گذاشته بود. و نهایتا فتوای معروف شیخالاسلام دریزاده عبدالله افندی در حمایت و تأیید آخرین سلطان و خلیفه عثمانیها و مبارزه و اعلان قیام علیه آتاتورک و دیگر افسران- اگـر چـه تا حدودی سبب انسجام مسلمانان آناطولی گردید- ولی عملا به ضرر مدارس علمیه تمام شد و با سقوط عثمانیها و استقرار مصطفی کمال پاشا در آنکارا و اعلان جمهوریت و خلع مقام خلافت، تـشکیلات دیـنی و روحانی دولت عثمانی برچیده شد و مدارس علمیه برای همیشه تعطیل گردید. و به دستور آتاتورک وکالت شرعیه، مسئولیت امور دینی مسلمانان ترکیه را به عهده گـرفت و سـرانجام بعد از تأسیس رسمی جمهوریت در سـال ۱۹۲۴ مـیلادی، ریاست امور دینی در کنار دیگر مقامات دولتی تأسیس گردید و راه دیانت از سیاست جدا گشت و پذیرش نظام لائیک(حکومت غیردینی)وسیلهای شد تا حرکتهای دینی در تـرکیه بـعد از اعلان جمهوری کم رنـگتر شـود و تشکیلات علمی علما، منسوخ شد.
- حرکتهای اصلاح طلبانه در ولایات امپراطوری عثمانی وسیعتر از مرکز بود. در استانبول فقها و علما روش سنتی تدریس و اداره مدارس را بدون هیچگونه تحولی ادامه داده و قریب به اتفاق آنان بـا هـر گونه تجدد و تحولی مخالف بودند. اما در شمال افریقا و ولایات تابعه عثمانیها حرکتهای سازندهتری مشهود گردید(عبده در مصر- کواکبی در شام) با آنکه سیدجمالالدین اسدآبادی بیدارگر بزرگ شرق اسلامی مدتهای طولانی در اسـتانبول اقـامت نمود و مـناظرات علمی و دینی فراوان با علمای مدارس و رجال علمی و سیاسی عثمانیها داشت، اما متأسفانه، تلاشهای وی مؤثر نیفتاد و تـا آنجا که سوءظن سلطان عبدالحمید به وی زیادت گشت و نهایتا به اقـوا روایـت بـه دستور سلطان شهید شد.
از نظر فقها و علمای اصلاحطلب اهل سنت، قدرت سیاسی در اختیار سلطان و یا امیر وقـت اسـت و حتی اطاعت وی بر فقیه و مجتهد واجب است. این بینش سیاسی اهل سنت- کـه مـعوملا بـاب اجتهاد را مسدود تلقی میکنند- همواره نوعی تحجر و تعطل در ساحت فکر و اندیشه و عمل در میدان سیاست و اجـتماع بوجود آورده و عامل بازدارندهای در برابر حرکتهای سیاسی، اجتماعی و دینی بود.
با آنکه در ایـران اسلامی در بعضی موارد عـلماء و ارکـان دیانت با عنایت به مصلحت و تمشیت امر با دولتها همکاری داشتهاند اما این به معنی تأیید حکومتی و شرعی نظامات سیاسی نبوده، ولی اندیشه و تفکر سیاسی رهبر فقید انقلاب اسلامی، بر ولایت و زعـامت فقها متکی بود، و لذا تحول نظام اجتماعی و یا سیاسی و یا اصلاح در ارکان حکومتی و مراکز تدریسی منوط به اقتدار گسترده ولی فقیه و حاکم است، به همین جهت اینگونه تفکر سیاسی و اشراف فقها بر امـور اجـتماعی فرق اساسی با تفکر اصلاحی اهل سنت دارد که ذکر همه موارد افتراق و یا اقتران اندیشههای اصلاحی رهبر فقید با مقایسه با تفکرات اصلاحطلبان دنیای اهل سنت، در کتابهای«کشف اسرار»و«ولایـت فـقیه»مضبوط است که البته ارزیابی دقیق همه آن موارد، در این وجیزه مقدور نیست.
در همین باره بخوانید:
عثمانی گرایی در امپراتوری عثمانی
نقش ناسیونالیسم در فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول
زبان گلها؛ گزارشی از یک زبان محرمانه برای مسائل عاشقانه!
نگاهی دوباره به شخصیت عثمانبیگ، موسس امپراتوری عثمانی
۲۲ نکته دربارهی تاریخنگاری عثمانی
یادداشتها:
(۱)- ر ک:الامام حاجآقا روحالله خمینی(آیتاللّه العظمی)، کشف اسرار،ص ۳۳۰ به بعد.
(۲)- dlohtraB atrO.w adaysA kruT ihiraT , ۱۹۲۷
مقایسه شود با کتاب ارزشمند پروفسور زکـی ولیـدی دوغان به نام تحقیقی در پیرامون سفرنامهابنفضلان.
(۳)- ابراهیم قفس اوغلو،امپراطوری سلجوقی در عصر سلطان ملکشاه سلجوقی، استانبول ،۱۹۵۳ ، و مقایسه گردد با کتاب تاریخ امپراطوری سلجوقی، تألیف استاد کویمان، آنکارا ،۱۹۵۴.
(۴)- eduolc nehac , erp namotto yekruT ,
بخش اول از ص ۱۹ بـه بـعد و بـخش سوم از ص ۱۴۳ به بعد، مقایسه شـود بـا کـتاب اخبار سلاجقه روم با متن کامل مختصر سلجوقنامه ابنبیبی، به اهتمام دکتر مشکور، تبریز ، ۱۳۵۰، بخش مختصر سلجوقنامهابن بیبی از ص ۳۹ به بعد. و مقاله سـودمند پروفـسور خـلیل اینال جیک به نام:
dnal smelborp ni hsikruT yrotsih
در مجله ehT milsuM dlrow سال ۱۹۵۵
(۵)- برای آگـاهی بـیشتر نگاه کنید به کتاب حکومتهای محلی آناطول، تألیف استاد اسمعیل حقی اوزون چارشیلی آنکارا،۱۹۶۵.
(۶)- namilkuM lilaH icnaniY : ralilnamaraK
در این کتاب بحث مبسوطی پیرامون حـرکتهای مـردمی وجـود دارد. و مقایسه شود با تاریخ ابیبیبی و کتاب الاوامر العلائیه فی الامـور العلائیه، تصحیح استاد صادق عدنان ارزی، چاپ آنکارا،۱۹۴۴، کمالالدین آقسرائی، مسامره الاخبار، نشر استادعثمان توران، آنکارا،۱۹۴۴، فریدون نـافذ اوزتـورک، تـاریخ سلاجقه اناطولی،۱۹۵۲،افلاکی، مناقبالعارفین، تصحیح استاد تحسین یازیجی، استانبول ۱۹۵۹.
(۷)- پیرامون حـرکتهای شـیعی در آسیای صغیر مراجعه شود به کتاب تشیع و تصوف از آغاز تا سده دوازدهم، تألیف کامل المصطفیالشیبی، تـرجمه عـلیرضا ذکـاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر،۱۳۵۹، استادمصطفی آق داغ، تاریخ اجتماعی و اقتصادی ترکیه، ج اول، آنکارا، از فصل دوم بـه بـعد.
(۸)- پیـرامون موضعگیری و مجابهه علمای امپراطوری عثمانی در برابر حوادث سیاسی، اسناد، آرشیو و مکاتیب موجود در کتابخانههای تـرکیه اطـلاعات ارزنـدهای را ارائه میدهند. به عنوان مثال اسناد موجود در دائره فتوای استانبول و سجلات شرعیه شهرهای بورسا، و مـانیسا، نـشان دهنده رابطه مقامات دینی با حکومت وقت است. البته جای آن دارد که از مساعدت کـریمان مـسئولان کـتابخانه استانبول، بورسا و غیره صمیمانه سپاسگزاری شود.
(۱۰)- و دانشمند، کزونولوژی تـارخی عـثمانی، استانبول ۱۹۴۷،اوزون چارشیلی، اسماعیل، تاریخ عثمانی،
آنکارا،۱۹۴۷ همچنین نگاه کنید به تحقیقات کایزن، لورگـا و مـطالعات و وگـان درباره حضور ترکها در اروپا.
(۱۱)- جهت اطلاع بیشتر مراجعه شود به کتاب نهضتهای اسلامی صدساله اخیر،تـالیف اسـتاد شهیدمرتضی مطهری و کتاب استاد فقید حمید عنایت به نام:
medoM cimalsI lacitilop thguohT
و ترجمههای فارسی آنـ و هـمچنین کـتاب اندیشه اصلاحی در نهضتهای اسلامی،محمدجواد صاحبی، تهران، ۱۳۶۷ انتشارات کیهان، ص ۹ به بعد. کواکبی، طبایعالاستبداد، چاپ سـنگی. اسـتادحمید عـنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب، چاپ دوم، از فصل دوم به بعد. سیدمحمدمهدی جعفری، نـهضت بـیدارگری در جهان اسلام. حیدرعلی قلمداران، حکومت در اسلام، ابوالحسن الماوردی، الاحکام السلطانیه، چاپ قاهره. ابن تینمیه: السیاسیه الشـرعیه، قـاهره،۱۹۵۱. استاد عبدالوهابفرید تنکابنی، کتاب اسلام آن چنانکه بود، کتاب کشف اسرار، حضرت آیـتاللّه العـظمی حاجآقا روحاللّه الخمینی قدس سره.
(۱۲)- برای تـفصیل بـیشتر در ایـن باره مراجعه شود به: مصطفی آقداغ،تـاریخ اقـتصادی و اجتماعی ترکیه، آنکارا،۱۹۵۶،ج ۱ از فصل سوم به بعد، سماوی ایجه، زاویهها و موسسات دینی در امـپراطوری عـثمانی، استانبول،۱۹۶۲، پروفسور گوکبیگلین، وضعیت اسـتانهای پاشـا، وادرنه در قـرون ۱۵ و ۱۶ مـیلادی، اسـتانبول ،۱۹۵۲، انورشاپولیو، تاریخ طریقتها و مذاهب در ترکیه، اسـتانبول ،۱۹۶۴، اسـتاد فؤاد قوپرولو، تاریخ ادبیات ترکیه،۱۹۱۸، و نیز کتاب تاسیس دولت عثمانی، آنکارا،ص ۹۳-۸۹،عاشق پاشـازاده، بـا تواریخ آلعثمان، استانبول،۱۳۳۲، ایلخان توروس آکـدای، اخیها، استادعبدالباقی گولپینارلی، تـشکیلات فـتوت در جهان اسلام و ترکیه، مجله دانـشکده اقـتصاد ۱۹۴۶، رفیقسویکوت، اخوت یا راه وسط، استانبول ۱۹۱۷، آقسرائی، مسامرهالاخبار، آنکارا، ۱۹۵۷، صولاقزاده، تاریخ استانبول،۱۲۹۷ هـ، مـنجمباشی، تـاریخ،ج ۳، چاپ استانبول، شاپولیو: تشکیلات اصـناف در امـپراطوری عـثمانی، اولیاء چلبی، سـیاحتنامه، آرشـیو سجلات شرعیه بورسا، آرشـیو بـاش و کالت استانبول(با تشکر از مسئولان کتابخانه شهرداری استانبول و موزه توپقاپی و آرشیو دفتر سجلات شـرعی اسـتانبول).
(۱۳)- مراجعه شود به: کتاب شیخبدرالدین پسـر قـاضی سماونا، تـألیف عـبدالباقی گـولپینارلی، استانبول، ۱۹۶۶، شیخ بدرالدین و واردات، تـألیف عصمت زکی ایوب اوغلو، استانبول، ۱۹۸۰، جنبشها و انقلابات مردمی ترک، تألیف چتینپکتین، استانبول،۱۹۷۴، مظفر سنجر، عـثمانلی تـوپلوم یاپسی، استانبول ۱۹۷۲، طاش قوپروزاده، شقائق نـعمانیه در عـلمای دولت عـثمانیه، نـسخه خطی کتابخانه سـلیمانیه اسـتانبول.
(۱۴)- عدنان آدیوار، تاریخ علوم در امپراطوری عثمانی، حسین شهسوار اوغلو، استانبول در مسیر تاریخ، انتشارات جمهوریت، استانبول، شـیخالاسلام مـصطفی صـبری افندی، نوآوران و مصلحان دینی، استانبول، ۱۹۶۸، مصطفی یـغما،تـاریخ یـغما،چـاپ اسـتانبول، گـوک بیگلین، تقریرات درس تشکیلات علمیه عثمانی بخش قاضیزاده رومی و جلالزاده.
(۱۵)- نگاه کنید به مجموعه فتواهای ابوسعود افندی در کتابخانه مسجد جامع سلطان محمدفاتح در استانبول و پروفسور کوتوک اوغلو:مناسبات عـثمانی با صفویه،ج ۱،ص ۳۰ به بعد.
(۱۶)- برای اطلاعات بیشتر به منمابع ذیل مراجعه شود: لونداگاه، تاریخ ادبیات ترک،آنکارا،۱۹۷۳،اسماعیل حامی دانشمند، کرونولوژی توضیح تاریخ عثمانی، استانبول،۱۹۷۱، کتاب جامعالجور، موزه تـوپ قـاپی، قسمت بغداد کوشکو،شماره ۲۰۳ خطی، و کنهالاخبار از علای، چاپ استانبول، ایوانسرائی، حافظ حسین، حدیقهالجوامع، استانبول،۱۹۳۶، سلیمان سعدالدین مستقیمزاده، دوحه المشایخ،استانبول،۱۹۸۰ تجدید چاپ سلیمان تزیا، سجل عثمانیه، استانبول،۱۸۹۰ م، حسنالکافی آقـحصارلی، اصـول الحکم فی نظام العالم، نهال آتسز، تاریخ عثمانی، استانبول،۱۹۴۹، کاتب چلبی، میزان الحق، استانبول ۱۹۴۹، مصالح المسلمین و منافع المومنین، آنکارا،۱۹۸۰،لطفی پاشا، تاریخ آلعـثمان، اسـتانبول ۱۹۲۵، قسمت مربوط به سلطان سـلیمان قـانونی ابراهیم پاشا پچوی، تاریخ ذیل احوال سلطان سلیمان و ابوسعود افندی، مصطفی سلانیکی تاریخ، جاوید بایسون در ذیل احوال ابوسعود افندی در دائره المعارف اسلام به ترکی اسـتانبولی، خـلیل اینالجیک،مدخلی بر حـقوق امـپراطوری عثمانی ۱۹۵۸، مجموعه فتاوای ابوسعود افندی موجود در کتابخانه سلیمانیه استانبول. (جای تأسف است که ابوسعود افندی در مقام زعامت دینی امپراطوری عثمانی بدون تفحص و تحقیق فتاوایی پیرامون صوفیان صادر نموده که مـتأسفانه نـگارنده به جهت تحبیب و اخوت مسلمین و به امید عدم تکرار اینگونه تغافل، از
ترجمه فحوای فتوای ابوسعود افندی معذور است).
(۱۷)- عبدالقادر آلتونسو، شیخالاسلامهای عثمانی، استانبول، قسمت احوال اسعدافندی.
(۱۸)- در این خصوص مراجعه شـود بـه: الماوردی، احـکام السطانیه، جمالالدین اردبیلی، انوار شافعیه، ابن تیمیه، منهاج السند النبویه، عبدالرزاق الحسن، الحسبه، بغداد،۱۹۴۶ ،الجرسقی، رساله فـیالحسبه، قاهره ۱۹۵۷، عثمان نوریارگین، مجله امور بلدیه، استانبول،۱۹۲۲، ابنالفراء،احکام السطانیه، قـاهره ۱۳۵۷ هــ،حـسن فهمی حسن،الحسبه فیالاسلام، قاهره ۱۹۶۳، ابنبسام، نهایهالرتبه فی احکام الحسبه، کمبریج،۱۹۳۷ ،ابنتیمیه، الحسبه فی الاسلام، چاپ ۱۹۶۸،فـضلاللّه روزبـهان خنجی، سلوک الملوک با مقدمه استاد محمدعلی موحد،تهران،۱۳۶۲، استاد حمید عنایت، انـدیشه سـیاسی جـهان اسلام، ترجمههای فارسی آن، و سلسله مقالات استادمحمد محمدی گیلانی در زمینه حسبه و احتساب و احکام تعزیرات در یکی از جـراید یومیه و مقالات آقایعلی حجتیکرمانی از حوزه علمیه قم در روزنامه اطلاعات در باب احتساب،قانون نـامهها سلطان سلیمان قانونی، مـوجود در کـتابخانه سلیمانیه استانبول، مقالات استاد ضیا ءکاواکچی پیرامون احتساب، نگارنده نیز پیرامون احتساب رسالهای در دست تدوین دارد.
(۱۹)- در باب علل و انگیزه اصلاحات در امپراطوری مراجعه شود به:عبدالغفار عاصمافندی، عمدهالاخبار، مجله انجمن تحقیقات ترک،۱۹۲۴، حـسن بیگزاده، تاریخ آلعثمان، استانبول، کتابخانه نورعثمانیه، مخطوط، شماره ۳۱۰۵، منجم باشی، صحائفالاخبار، استانبول ، ۱۲۸۵، استادمصطفی آقداغ، عصیانهای جلالی، مجله زبان و تاریخ و جغرافیای دانشگاه،آنکار، شماره ۴ سال ۱۹۵۳ استاد آقپته، قیام پاتروناخلیل، استانبول، چاپ جـدید.
(۲۰) -نـگاه کنید به مقاله نگارنده در مجله کیهان اندیشه شماره ۸ مهر و آبان ۶۵ به نام جریانات فکری و فرهنگی در امپراطوری عثمانی.
(*)به جهت نبودن حروف لاتین ترکی استانبولی و دشواری ضبط کلمات ترکی،نام بـسیاری از مـآخذ در حد مقدور به فارسی(با کتابت ترکی)آورده شده و اگر خطائی در این خصوص رفته است خوانندگان آگاه و نکتهیاب و اصحاب بصیریت بر بنده به بخشایند.
(*)نـظام آموزشی در امپراطوری عثمانی نمونهای از الگوهای آموزشی دنیای اسلام بود.اگر چه در ابـعاد کـمی و کیفی دارای تغییرایت هم بوده است فیالواقع اشـکال اداری و عـلمی مـدارس علمیه عثمانیها ادامه نظام آموزشی سلاجقه آسـیای صـغیر بود که آن خود از روشهای آموزشی موجود در ایران اسلامی تأثیر میگرفت.مدارس و تشکیلات عـلمیه در امـپراطوری عثمانی هم از نظر فکری و فـرهنگی و هـم به لحـاظ تـشکل از چـهار مرکز علمی دنیای اسلام نشأت مـیگرفت کـه عبارت بود از:الف،مراکز علمی ایران خصوصا ری، اصفهان،نیشابور،هرات.ب:مراکز علمی مـاوراء النـهر و ترکستان(سمرقند،بخارا،جرجانیه)ج-مرکز عـلمی قاهره و تونس در شمال آفـریقا.د:مـرکز علمی حلب و دمشق(شام).
قـابل ذکـر است که پس از فروپاشی سلاجقه آسیای صغیر،بسیاری از علماء و اصحاب قلم به دستگاه حـکومتی آلعـثمان راه یافتند و بعضی از پادشاهان عثمانی مـشوق عـلماء و فـقهاء بودند.مراجعه شـود بـه:اسماعیل حقی اوزون چارشیلی،تـشکیلات عـلمیه عثمانیها،دکتر عدنان آدیوار،تاریخ علوم در امپراطوری عثمانی،استانبول،ص ۵۱ به بعد،افاضات و تـقریرات عـلامه گوگ بیگلین در زمینه تشکیلات علمی عـثمانیها.
(*)بسیاری از مشایخ و عـلمای عـثمانی نـوجوئی و استحداث در احکام را پذیرا نمیشده و با هر گونه تجدد طلبی و اصلاح مخالفت میورزیدند و اصولا قدرت شـیخالاسلام در ظل قدرت سلطان بود و از نظر علمای دولت عثمانی سلطان ولی امر بود و حکم وی واجـبالاطاعه.
این نوشته برای نخستین بار به قلم سید کاظم روحانی، در نشریه کیهان اندیشه مرداد و شهریور ۱۳۶۹ – شماره ۳۱ (۱۵ صفحه – از ۹۵ تا ۱۰۹ ) منتشر شده است.