علوی‌گری آناتولی، نمونه ای از دینداری مردمی: تاریخ، باورها و اعمال- قسمت سوم

پایگاه مطالعات عثمانی: در حالی که نویسنده مقاله دکتر محمد چلنگ در بخش اول این مقاله به ضرورت مطالعات میان رشته ای در بررسی علویان ترکیه و در بخش  دوم به رویکردهای مختلف به منابع تاریخی این جریان پرداخته بود در بخش سوم و پایانی این نوشتار به بررسی جنبه های مختلف ایمانی علویان میپردازد.

  1. علوی‌گری ـبکتاشی‌گری و عقاید اساسی اسلامی

۳.۱. اعتقاد به الله در علوی‌گری

در علوی‌گری آناتولی اعتقادی قوی به الله وجود دارد. این اعتقاد را می توان در تمام عناصر مکتوب و شفاهی سنت علویان مشاهده کرد. وحدانیت و توحید و خالقیت خداوند در علوی‌گری و نیز در تسنن جزو مبانی اعتقادی است. اما ساختار اعتقادی علوی‌گری همگن نیست. شاعران علوی که عقیده علوی خود را بیان می کنند و با ابزار و کلام خود مبانی اعتقادی علوی را به توده مردم می رسانند، برداشت های متفاوتی از خداوند و معبود خود دارند. این تفاوت را می توان در نفس های مختلف یک شاعر و نیز از شاعری به شاعر دیگر مشاهده کرد. دلیل اصلی این امر عدم شکل گیری کلام-الهیات نظام مندی است که اصول اولیه دین در علوی‌گری را شناسایی و از آن دفاع کند. در غیاب ثابت‌ها و معیارهای معین، شکل گیری یک ساختار اعتقادی همگن مطرح نیست. مشاهده و خواندن این منظر از بازتاب های مختلف در حوزه اعتقادی علوی‌گری ضروری است.

دهه‌های ۶۰ و ۷۰، زمانی که جنبش‌های چپ و سوسیالیست در ترکیه فعال بودند، منجر به شکل‌گیری یک چهره جدید فکری علوی، به‌ویژه در شهرهای بزرگ شد. این نسل جدید علوی‌گری را در خطی انقلابی، آتئیسیتی و اومانیستی عرضه کرد. در همان دوره، علویت سنتی و دده‌هایی که از این عقیده دفاع می‌کردند، هیچ‌گاه فرصت عرض اندام در عرصه عمومی و تبیین بافت واقعی عقیده علوی را برای توده‌ها نداشتند. از این رو موج آتئیستی مورد ادعا و تبلیغ نسل جدید روشنفکران علوی همچون سایه ای تاریک بر عقیده علوی چیره شد. در نتیجه، دیدگاه های رایج و گسترده ای پدید آمد که علوی‌گری را با آتئیسم یکی می دانست. در دوره‌های بعد نیز بحث‌های هویتی مختلفی که سعی در کنار گذاشتن علوی‌گری از ساختار دین محور داشتند بروز یافتند. اثر فائق چلیک با عنوان “جستجوی آزادی در اسلام ۱، علوی‌گری بدون علی” این بحث ها را به درجه نهایت رساند. این موج به قدری مؤثر بود که در حال حاضر نیز توده قابل توجهی از مردم در مقیاس آتئیزم به بحث علوی‌گری می پردازند. بطال پهلوان، یکی از نویسندگان علوی که از این تصور «خدا را نمی شناسند» در رابطه با علوی‌گری ناراحت است، بیان می کند که این ادامه این مغالطه است که «علویان مراسم شمع خاموش کنی انجام میدهند»(مراسمی که ادعا میشود وقتی علویان در حال عبادت هستند، شمع را خاموش میکنند و با یکدیگر، حتی محارم خود، وارد رابطه جنسی میشوند). این نویسنده می‌گویدعلویان موحدند، اما تصور آنها از خدا با تصور اهل سنت متفاوت است. به طور خلاصه، اگرچه در گذشته در میان علویان برداشت‌های متفاوتی از ماهیت خداوند وجود داشت، اما بحث وجود خداوند هرگز مورد بحث نبوده است.

مشاهده می شود که اعتقاد به الله در علویان با صرف نظر از اختلافات و افراط ها به صورت استوار وجود دارد. مقالات حاجی بکتاش ولی با این جملات آغاز می شود: «خداوند تبارک و تعالی را سپاس و حمد و شکر بی پایان، که ما بندگان ضعیف و ناتوان را از هیچ آفرید و ایمان و اسلام را به ما ارزانی داشت»، و اینگونه ادامه می دهد: «ایمان شش شرط دارد: ایمان به خدا، فرشتگان او، کتابهایش، پیامبرانش، روز قیامت، تقدیر و این که خیر و شر از جانب خداست». در نسخه ای از یک بویروک آمده است که گفتن «علی ولی الله» به کسانی که «لا اله الا الله، محمد رسول الله» می گویند واجب است. در نسخه ای دیگر از بویروک، پس از ذکر این موضوع که فراگیری دین و اسلام و ایمان به یگانگی الله و حقانیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر هر خردمند و جوانی واجب عینی است، ایمان این گونه تعریف شده است: «ایمان آوردن به آنچه در قرآن دستور داده شده است، قرآنی که که توسط حق جل و اعلی، به واسطه حضرت جبرئیل(ع) بر مولایمان سلطان انبیا نازل شده است». ما به موجود متعالی که خالق و حافظ همه موجودات زنده و غیر زنده در جهان مانند باد، آب، خاک و آتش است، الله(تانری) میگوییم. او تنها خالق حاکم و تنها خدایی است که باید پرستش شود. باید دانست که خدای بزرگ دارای دو (نوع) نام است. یکی پنهان است، یکی آشکار. نام آشکار او “الرحمن الرحیم” و نام مخفی او “هو” است. پس خداوند متعال هزار و یک اسم دارد. جوهره تعالیم همه پیامبران از زمان حضرت آدم، معرفی وحدانیت خداوند و دعوت مردم به سوی حق است. در مقالات غیبیه و کلمات عینیه که منسوب به حاجی بکتاش است آمده است که رسیدن به خدا با طهارت نفس و پاکی دل و تعالی روح امکان پذیر است.

یکی از بویروک ها، توحید را در دو گروه توحید عوام و توحید عین‌الیقین بیان می‌کند. بر این اساس، «لا اله الا الله» توحیدی مختص عوام است. از سوی دیگر توحید عین الیقین یعنی سالکین پس از گفتن «لا اله الا الله» حقیقت هر چیزی را با چشمان یقین خود می بیند و می داند که معبودی جز خدا نیست. پس به این معناست که وجود اشیا غیر از الله تعالی در نزد الله تعالی معدوم و مضمحل است. با بیانی پرشورتر و غنایی تر، عقیده علویان، “ایمان آوردن با ایمان به حق-محمد-علی، سعی در انسان کامل شدن با عشق به خالق و خلق و آسیبن نرساندن به دیگران از طریق تصوف، دلبستگی و تولی نسبت به اهل بیت که یگانه یادگار محمد(ص) هستند  و تبری از ظالمان بنی امیه که به این امانت مقدس خیانت کردند”، هست.

شاعران علوی نیز در ابیات خود اعتقاد به خدا را بیان کرده اند. اشعاری مانند ابیات زیر بیانگر ایمان به الله شاعران متعلق به سنت علوی بکتاشی است:

زینل بابا:

خلاق عالمی، شریکی نداری،
رحمت تو بر بندگان ضعیفت بسیار است،
گناهم زیاد است، ثوابی ندارم
گناهم را به ثواب تبدیل کن خدای من.

منیر:

جان و جانانم،
دین و ایمانم،
ورد زبانم،
الله ایوالله.

خرابی:

دریا مال تو، صحرا مال توست،
دنیا مال توست، عقبی مال توست،
هرچیزی که دیده میشود مال توست،
وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ هستی.

زینل بابا:

اول و آخر،
باطن و ظاهر،
حاضر و ناظر،
تویی خدای من.

علویان آناتولی معمولاً ترجیح می دهند از کلمه “تانری” به معنای “الله” استفاده کنند. آنها این کار را با این ادعا توجیه می کنند که هم به زبان ترکی اهمیت می دهند و  هم خوف در «الله» را به رجاء در «تانری» تبدیل می‌کنند. بدین ترتیب علویان «الله» اعراب را تبدیل به «تانری» کرده و آن را محبوب قرار میدهند. پیروان شریعت در اعتقاد اهل سنت و جماعت، همواره خداوند را به عنوان عامل خوف معرفی کرده اند که باید از او ترسید. عقیده علویان، بر اساس «اناالحق» منصور به این نتیجه میرسد که خدایی که باید پرستش شود، انسان است و می‌توان با انسان به خدا رسید. منصورها، نسیمی ها، پیرسلطان ها با تانری تکامل یافتند. تانری شدن به معنای انکار خدا نیست. تانری شدن به این معناست که به ۷۲ ملت به یک چشم نگاه کنی و هر موجود زنده ای را حقیقت بدانی. گزاره‌های فوق نشان‌دهنده تلاش برای بیان عقیده علویان به زبانی مدرن و فلسفی و معرفی علوی‌گری به عنوان اسلام واقعی ترکی است.

وقتی ادبیات علوی ـ بکتاشی را در مجموع بررسی می کنیم، می بینیم که اعتقاد به الله به شدت وجود دارد. اما اتفاقاً از موضوعات ایمانی نیز به طعنه انتقاد می شود. این طعنه های مبتنی بر استهزا، در لطیفه های بکتاشی نیز منعکس شده است. در این سنت ادبی می توان عناصری را دید که در سنت صوفیه شطحات نامیده می شود و حتی می توان در جاهایی عناصری را دید که در اندازه شطحات هم افراط می کند. اما بر اساس گفته های برخی از محققین و برخی از شاعران علوی، باید به رویکردهای علویان در رابطه «الوهیت حضرت علی(ع)»، اعتبار چندانی قائل نشد.

۳.۲. اعتقاد پیامبر به علویت

حضرت محمد(ص)، تشکیل دهنده رکن دوم صورت بندی سه گانه در قالب الله-محمد-علی است و بر این اساس اعتقاد به نبوت از اعتقادات محوری علویان است. در مبحث «ایمان چیست» در بویروک، ایمان به عنوان «ایمان به وحدانیت الله تعالی و حقانیت رسول علیه السلام» مطرح شده است. این بیان مطابق با اصل کلی توحید است که در میان مذاهب اسلامی پذیرفته شده است. همچنین عبارت «علی ولی الله» را به «لا اله الا الله، محمد رسول الله» که کلمات «شهادتین» است، اضافه می کنند. علویان بکتاشی از نظر مذهبی خود را به جعفریه منسوب می کنند. از این حیث اصول مذهب جعفری برای علویان-بکتاشی ها نیز جاری است. اما برخی از نویسندگان علوی مدعی هستند که این منسوبیت فقهی نیست، بلکه یک وابستگی قلبی است. شریعت اصلی، احکام حضرت محمد(ص) است. تعابیری از قبیل «در دین، طریقت افعال است، در راه حق، حقیقت احوال است، و در ایمان معرفت ارکان است»، جایگاه حضرت محمد(ص) را در اسلام بر اساس درک علوی– بکتاشی از دین را نشان می دهد. نویسندگانی که به تفکر سنتی علوی ـ بکتاشی پایبند هستند، قاطعانه بیان می کنند که «اسلام و محمد را نمی توان از علوی‌گری حذف کرد.»

اعتقادات درباره حضرت پیامبر در ادبیات علویان بکتاشی او را، “پیشوای انبیا، پیامبری که کلام الهی را آورد، شفیع مؤمنان در آخرت، آخرین پیامبر مبعوث برای تکمیل اخلاق نیکو، علت خلقت جهان، دارای معجزات و اینکه کسانی که به او ایمان ندارند مانند حیوانات و جهنمی هستند” توصیف میکند. همانطور که ملاحظه می شود، این توصیقات کاملاً با الگوی اعتقادی مورد قبول مذاهب اسلامی درباره پیامبر منطبق است.

از نظر علویان نور علی(ع) و نور محمد(ص) یکی است. محمد(ص) شهر علم است. علی(ع) دروازه آن شهر است. از نظر علویان تنها از این در می توان وارد اسلام شد. در فلسفه علوی، محمد و علی کفو شده اند که در نتیجه مفهوم محمد-علی متولد شد. این اشتباه است که این را به عنوان محمد با علی، یا محمد و علی تصور کنیم. موضوع مورد نظر یک وجود است که دو وجود دیده میشود. ظاهر هستی محمد و باطن آن علی است. ظاهر، نشانگر نبوت (شریعت) و باطن نشانگر ولایت (حقیقت) است. علی با گفتن «من قرآن ناطق هستم» بیان داشته که من خلیفه علم پیامبر هستم و با این خلافت میراث نبوت را به معنای معنوی ادامه داده است.

این باور که محمد و علی نور مشترک هستند، امروزه نیز در میان علویان پذیرفته شده است. اما این درک به این معنا نیست که نبوت پیامبر به عنوان یک ایمان انحصاری پذیرفته نشده است. کسانی که به علوی‌گری سنتی پایبند هستند، حضرت محمد(ص) را دوست دارند و بر او صلوات می فرستند. در مراسم جمع خانه آنها با گفتن «شفاعت یا رسول الله» شفاعت او را طلب می کنند.  چیزی که مردم را در مورد تفکر علوی-بکتاشی به اشتباه می اندازد این است که احتمالاً این فرهنگ و سنت را یکپارچه نمی دانند و برای شناخت آنها تلاش جدی نمی کنند و بر اساس شنیده ها نظرات خود را درباره این جامعه بیان می کنند.

در یکی از بویروک ها، داستانی نمادین برای بیان ارزش حضرت محمد(ص) در نزد خداوند بیان شده است. در این داستان خداوند به حضرت محمد(ص) می فرماید: “ای حبیبم محمد مصطفی، میان ما و تو محبتی حاصل شد. به رده من بیا، از طریق بگذر که تا روز قیامت بین ما دشمنی نباشد.” ادبیات علوی-بکتاشی نیز نشان دهنده جایگاه حضرت محمد(ص) در دین و عشق و احترام به ایشان است.

ابیات زیر تنها تعدادی از اشعار متعددی است که در مورد حضرت محمد(ص)  سروده شده است:

پیر سلطان ابدال:

دین ما دین محمد است،
راه ما از طریقت میگذرد،
رهبر ما جبرئیل امین است،
مومن و مرشد ما علی است.

محی الدین ابدال:

گشتم و جز تو یار وفا نیافتم،
سر در راه عشق تو در حیرت ماند،
از وقتی عاشق تو شدم جور و جفا ندیدم،
ای محبوبم در هردو جهان، حبیب حق یا مصطفی

زینل بابا:
امیدم تویی ای حبیب الله حق،
تو شفاعتم میکنی یا رسول الله،
به تو ایمان دارم آمنت بالله،
دلم را با نورت پر کن خدای من.

۳.۱.۳. علوی‌گری و حضرت علی(ع)

در فرهنگ اسلامی کسی که بعد از حضرت پیامبر، بیش از همه نامش برده شده، بدون شک حضرت علی(ع) است. بطورکلی تشیع، و زیر گروه ها و مذاهب و جوامعی که از آن نشأت می گیرد، همواره از ولایت او شروع شده است. در حالی که برخی از آنها، مانند اثنی عشری و زیدیه، بینشی معتدل و ظاهری نسبت به حضرت علی(ع) دارند، گروه هایی مانند نصیریه، اسماعیلیه، اهل حق، علویان و بکتاشیان، تصور باطنی و گاه افراطی حضرت علی(ع) را توسعه داده اند. منظور از افراط در اینجا، بیشتر از اینکه اشاره به مبالغه استاندارد باشد، مبالغه ای است که در مقایسه با دیدگاه های گروه هایی مانند اثنی عشریه و زیدیه که دارای روایات مکتوب هستند، ظاهر می شود.

علوی‌گری آناتولی نام خود را از حضرت علی گرفته است. علوی‌گری با محوریت ولایت علی در این دیدگاه با شیعه هم نظر است. به عنوان شاهدی بر امامت علی، آیه ۲۱۴ سوره شعرا، آیه ۵۵ سوره مائده، آیات دیگر، نمونه هایی از شجاعت حضرت علی و واقعه غدیر خم را نشان می دهند. در بویروک ها، امام شدن حضرت علی(ع) با انتصاب پیامبر به تفصیل بیان شده است. حضرت علی(ع) به عنوان یک جنگجو، عالم، حکیم و قدیس نیز به شخصیتی عظیم در سنت بکتاشیان تبدیل شده است. به عنوان منبع اطلاعاتی درباره او و پسرانش، کتاب حدیقه السعدا فضولی خوانده می شود. علی به عنوان سرآمد اولیا مورد احترام است. افراطی تر از شیعیان، در محرم به عزاداری حضرت علی(ع) و پسرانش می پردازند و در نوروز ولادت ایشان را جشن می گیرند. شعر تولی و تبری به عنوان آموزش واقعی در مراسم نفس و اقرار به طور جدی تدریس می شود. حضرت علی در فلسفه علویان آغاز امامت (ولایت) است که باطن نبوت شمرده می شود. به همین دلیل نام همراه با حضرت محمد مصطفی(ص) ذکر میشود. علویان حضرت محمد(ص) را آخرین پیامبر و حضرت علی(ع) را وصی و خلیفه او می دانند. الله، محمد و علی را از یکدیگر جدا نمی کند. آنها را اجزایی از یک کل می دانند. علی بزرگترین خطیبی است که جهان اسلام تربیت کرده است. او شخصاً توسط پیامبر تربیت شد. علی هم علم ظاهر و هم باطن پیامبر را دریافت و معتمد و برادر او شد. از علی همیشه در میان علویان آناتولی به عنوان یک جنگجو یاد شده است. اما عظمت واقعی او این است که جریان اسلامی واقعی در عصر اول اسلامی  را تداوم بخشیده است. برای علویان آناتولی، قرآن، محمد و علی مقدس هستند. اما این تقدس مستلزم تقلید از هر سه نیست.  از این نظر، محمد و علی را نه شخصیت‌های تاریخی با مأموریت‌های معین در زمان و مکان، بلکه به‌عنوان اشخاص انتزاعی و نمادهای متعالی فراتر از زمان و مکان در نظر می‌گیرند. دعای «به فریاد برس یا علی» که جامعه علویان در محیط‌های مختلف و در مناسبت‌های مختلف بر زبان می‌آورند، دعایی است که به این ترتیب از زمان و مکان فراتر می‌رود.

برخی از نویسندگان ادعا می کنند که در بین علویان آناتولی، بیش از یک تصور درباره حضرت علی وجود دارد. یکی از آنها علی تاریخی است و دیگری شخصیتی مذهبی که می توان آن را علی اسطوره ای نامید که ماهیت واقعی اش مشخص نشده و در تخیل علوی‌گری آناتولی ایجاد شده است. این همان علی است که رئیس مجلس چهل جمع است و در آن مجلس سماع میکند و حتی محمد نیز راز او را نمیداند. گول‌پینارلی نیز به ساختار اعتقادی علوی‌گری در دو گروه به عنوان باورهای افسانه‌ای/خرافاتی مبتنی برارکان دین و علی می پردازد.

ادبیات علوی-بکتاشی پر از نمونه های زیبایی است که حضرت علی(ع) را می ستاید و او را در هر سطحی توصیف می کند.

ویرانی یکی از هفت شاعر بزرگ مینویسد:

به ولله نور محمد و علی است که در چراغ قدرت می درخشد.

همچنین قول همت یکی دیگر از هفت شاعر بزرگ نوشته:

به مرشد همه گفته اند، علی،
تسبیحاتشان الله-محمد-علی،
مشربشان حسینی و نامشان علوی،
راهشان میرسد به به محمد-علی.

باز هم ویرانی مینویسد:

جانان جانم علیست ای زاهد
سلطان ملکم علیست ای زاهد
مهربانی و شفاعت برای من از علیست
مهمان دلم علیست ای زاهد
چه میگویی؟ کل دارایی من علیست
دین و ایمانم علیست ای زاهد
علی چهار کتاب جاویدان من است
ورد قرآنم علیست ای زاهد

۳.۳. قرآن

از نظر جامعه علوی ـ بکتاشی، بطور نظری، قرآن بزرگترین منبع و حجت حوزه دینی است. با این حال «در باره مفهوم قرآن، اثر خاصی نوشته نشده است». وقتی به ولایت نامه ها، بویروک ها و دیوان شاعران علوی-بکتاشی نگاه می کنیم، حجت بودن قرآن به خوبی نمایان می شود. اما بر خلاف اهل سنت و تشیع، قرآن نه بصورت ظاهری و لفظی، بلکه بطور باطنی ارزیابی می شود. دده‌های علویان قرآن را به صورت باطنی که سنت علویان را تأیید کند، تلاوت و تاویل می کنند. با توجه به کیفیت شفاهی سنت علوی-بکتاشی، مشاهده می شود که این امر کاملاً طبیعی است. تاویل باطنی، سبکی از توضیح است که در آن منش و دیدگاه فردی با تفسیر ظاهری متفاوت است. بنابراین، در سنت علوی-بکتاشی می توان تعابیر کاملاً متفاوتی از حوزه های اساسی دین پدید آورد. علت اصلی این امر همان گونه که قبلاً گفته شد این است که برخی از ثابت ها در چارچوب سنت مدرسه و کتابی شکل نمی گیرد.

اعتقاد به قرآن و محتوای آن در یک بویروک چنین بیان شده است: «و حتی انجیل بر عیسی و تورات بر موسی و زبور بر داوود و قرآن بر محمد علیه السلام نازل شد. ایمان به این می گویند، ایمان آوردن به آنچه در قرآن دستور داده شده است، قرآنی که که توسط حق جل و اعلی، به واسطه حضرت جبرئیل(ع) بر مولایمان سلطان انبیا نازل شده است،این همان ایمان است». رضا زلیوت، یکی از نویسندگان علوی با بیان ثبوت قرآن می گوید: «حرف پیری که بدون آیات و کتاب حرف می زند و نصیحت می کند قابل احترام نیست. کلام گفتاری باید حتماً مطابق با قرآن باشد.»

بیشتر ادبیات علویان ماهیتی مذهبی دارد. قرآن در شکل گیری نمادهای این ادبیات سهم جدی داشته است. ادبیات علویان که در آن آیات با ابیات آمیخته شده است، با قرآن عمق یافت. در جمع خانه ها آیاتی که معمولاً مربوط به اهل بیت است در جای مناسب مراسم قرار می گیرد. تمام دعاهای دیگر به زبان ترکی است. در هسته علوی‌گری، تفسیر قرآن، انسان گرایانه و اجتماع گرایانه است.

گرچه رویکردهای جامعه علویان نسبت به قرآن عموماً مثبت است، اما مشاهده می‌شود که برخی از علویان گاه به بیان افراطی از غلات تشیع در مورد قرآن می‌پردازند. اینها به طور کلی رویکردشان این است که حجم قرآن اصلی سه برابر قرآن فعلی است، قرآن اصلی در جایی پنهان و محفوظ است و آیات اهل بیت حذف شده است، و اگر قرآن مورد بحث پیدا شد علویان هم نماز خواهند خواند. این ادعاها که مبتنی بر هیچ کتاب و منبعی نیست، عناصری است که مذاهب غلات در فرهنگ اسلامی گنجانده اند. از این منظر به هیچ وجه نباید به این دیدگاه ها تکیه کرد. دده‌های علوی نیز چنین ادعاهایی را “شایعات بدون منبع” عنوان می کنند.

۳.۴. اهل بیت

محبت اهل بیت، محبتی ریشه دار و مشروع است که اساس خود را از قرآن و سنت پیامبر می گیرد. در مجموع ساختارهای مذاهبی که با نام تشیع شکل گرفته بود بر اساس این گفتگو شکل گرفت. این ساختار که به عنوان ولایت علی(ع) و فرزندش تدوین شد، موجب تداوم سنت اندیشه اسلامی به صورت دو جانبه، سنی و شیعه نیز شد. تشیع به دو گروه ساختار مذهبی منجر شده است، بصورت ظاهری، اثنی عشری و زیدیه، و باطنی، اسماعیلیه، نصیریه و دروزیه. علوی‌گری آناتولی نیز در این ساختار باطنی جایی برای خود می یابد. همه گروه های فوق برخاسته از اندیشه تشیع بودند. گرچه علوی‌گری آناتولی نیز خود را با این نفس و اندیشه تداعی می کند، اما در واقع بین تاریخ تشیع و شکل گیری علوی‌گری ارتباطی وجود ندارد. همانطور که قبلاً گفته شد، علویان آناتولی با تأثیر مکانیسم تبلیغاتی صفوی در نیمه دوم قرن پانزدهم با عناصر شیعه آشنا شدند. شاه اسماعیل از طریق «خلفایی» که فرستاد، برخی از عناصر «اسلام شیعی» مانند «اهل بیت و ۱۲ امام» را در فرهنگ هترودوکس ترکمن مسلمان که در آن، باورهای قدیمی ترک غالب بود، تقویت کرد. از این نقطه به بعد، ترکمن های آناتولی به هم نهاد جدیدی به عنوان فرهنگ علوی روی آوردند. تحت تأثیر این تبلیغات، توده جدیدی به نام «قزلباش علوی» از درون بدنه ترکمن ها به وجود آمد. با وجود این، سنت علوی-بکتاشی تاریخ و شکل گیری خود را به بحث های خلافت محوری در دوره های اولیه اسلام و مبارزات پس از آن می رساند. از سوی دیگر برخی محافل علوی با بیان ضرورت بررسی روند شکل گیری علوی‌گری با در نظر گرفتن متغیرهای فراوان، می گویند که تقلیل پیدایش و شکل گیری علوی‌گری به مبارزه حضرت علی(ع)-معاویه دور از تبیین است.

اهل بیت، پنج تن آل عبا، دوازده امام و عقاید تقیه در همین چارچوب به علوی‌گری ـ بکتاشی گری راه یافتند. تولی و تبری یکی از مفاهیم اساسی که پیرامون فرهنگ اهل بیت در تشیع شکل گرفته است، در فرهنگ علوی نیز پذیرفته شده و از یادگارهای حضرت محمد(ص) به شمار می رود. عشق اهل بیت چنان در باور و قلب علویان آناتولی جای گرفته است که ادبیات علوی- بکتاشی تقریباً به طور کلی به این مضامین پرداخته است. علاوه بر نفس ها و دِییش های مربوط به اهل بیت، ژانر غنی و گسترده ای به نام «دوازده امام» ایجاد شده است که منحصراً دوازده نفر را ستایش می کند و درباره آن صحبت می کند.

این ابیات از شاه خطایی نمونه خوبی از سبک دوازده امام است:

شاه مردان علی و حوض کوثر
از آن علی المرتضی است
حسن عالم و شاه شریعت
حسینش شاه شهیدان کربلا است
محمد باقر و جعفر صادق
امام کاظم و علی بن موسی الرضا است

 

۳.۵. علوی‌گری  و ​​عبادات اساسی اسلامی

وقتی صحبت از علوی‌گری  می شود، بدون شک یکی از اولین چیزهایی که به ذهن متبادر می شود، نگرش این جامعه به عبادات اساسی اسلامی است. آیا علویان نماز می خوانند؟ روزه می گیرند؟ نظرشان در مورد حج و زکات چیست؟ امکان افزایش این سوالات وجود دارد. همیشه علویانی وجود داشته اند که در هر دوره ای نماز خوانده، روزه گرفته و به حج می رفتند. با این حال توده اصلی تشکیل دهنده جماعت این عبادات را انجام نمیدادند. دلیل این امر بدون شک عدم پذیرش یا انکار این عبادات نیست. علویان – بکتاشیان به تناسب ساختار اجتماعی خود درکی از دینداری پیدا کرده اند. در این درک از دینداری، ارزش اصول اخلاقی اسلام بیشتر از عبادات خاص است و بیشتر بر اساس کنترل بر روی دست و زبان و کمر تدوین شده است.

از آنجایی که بررسی برداشت و موضع علوی-بکتاشیان نسبت به عبادات با در نظر گرفتن هر عبادت تحت عنوانی جداگانه از حدود این تحقیق فراتر می رود، تنها دیدگاه آنان در مورد عباداتی مانند نماز و روزه، و مشروبات الکلی بعنوان یکی از حرامات دین مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

در مورد مفاهیم شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت در کتاب بند جبار، چنین بیان شده است: “شریعت دوری از آنچه خدا حرام کرده و انجام دادن آنچه او امر کرده است. کسی که اینها را قبول نکند با مسلمانی رابطه ای ندارد. مفهوم طریقت تربیت نفس است و معرفت یعنی انجام هر کاری طبق قوانین خود.” چنین عباراتی اغلب در کتاب ها یافت می شود. اهل سنت به این عبارات نگاه می کنند و می گویند علویان هم باید نماز بخوانند و روزه بگیرند. اما اینطور نیست. جامعه علوی-بکتاشی عموماً عبارات را در اینجا تاویل کرده کند و آنها را مطابق با درک عملی خود شرح داده و تفسیر می کنند.

بزرگترین انتقاد جامعه اهل سنت به جامعه علوی- بکتاشی در مورد نماز است. وقتی آنها دیدند که در محیط اطراف خود علویان به مسجد نمی آیند، عموماً قبول کردند که علویان کاری با مسجد و نماز ندارند. نویسندگان و روشنفکران علوی موضع جامعه علوی را در قبال عبادات اساسی اسلامی، نه در موضع دفاعی، بلکه به عنوان اعضای جامعه ای که مشروعیت خود را در افکار عمومی ثبت کرده اند “اعلام” کرده اند. دده‌های علوی می گویند عبادت اساسی در علوی‌گری نماز نیست، بلکه «نیاز»(دعا) است. زیرا مراد از نماز، نیاز است. این برای سر فرود آوردن و سجده برای خداست. رضا زلیوت، نویسنده علوی مدعی است که دلایل بی علاقگی جامعه علوی-بکتاشی به نماز و مساجد چند وجهی است. بر این اساس، لعن و نفرین امویان به اهل بیت از منابر مساجد از نظر تاریخی، اهانت به علویان در مساجد از نظر اجتماعی، عدم امکان ترک شغل برای نمازهای پنج‌گانه بدلیل فقر از نظر اقتصادی، اهمیت دادن به ذات به جای ظاهرگرایی از نظر فلسفی و عدم محدود کردن عبادت به نماز از نظر دینی از دلایلی است که با آن روبرو بوده ایم. در گذشته نیز برخی از علوی-بکتاشیان نماز می خواندند. اما نمازشان را در منازل خود و یا در مساجد خانقاه اقامه می کردند.

حقیقت نماز در زبان شاعران علوی به اشکال مختلف بیان شده است. تعبیر پیرسلطان از نماز، نمونه خوبی از زبان شاعران علوی است که می توان بیان کرد:

وجودش قبل از ما بوده،
دائما پنج گانه را ادا میکرده،
دستی که ده انگشتش چشمه بوده،
متعلق به محمد-علی است.

همچنین محی الدین ابدال مینویسد:

نماز را می خوانیم، فکر نکنید نمی خوانیم،
فکر نکنید امر حق را نمیدانیم،
قرآن کتابمان و اسلام دینمان است،
با عشق به بحرش میزنیم.

۳.۵.۲. روزه

در مورد روزه نیز دیدگاه های مختلفی وجود دارد. از نظر علوی-بکتاشیان، واقعیت روزه پذیرفته شده است، اما نوع آن با اهل سنت متفاوت است. اگرچه قرآن، بویروک و نفس و دییش های شاعران علوى به روزه رمضان اشاره شده است، اما معلوم است که اکثریت علویان آناتولی از روزه رمضان فاصله گرفته اند. علویان معتقدند در ماه رمضان فقط ۳ روز می توان روزه گرفت. تفاسیر مختلفی از قرآن نیز نشان می دهد که این روزه ممکن است به ۱ روز محدود شود. بعضی از بکتاشیان هستند که در ماه رمضان روزه می گیرند. معروف است که مخصوصاً بکتاشیان شهرنشین روزه می گیرند. افرادی که راجع به علوی‌گری صحبت کرده و می نویسند، علوی‌گری-بکتاشی گری را نه بر اساس درک استانداردی از دین، بلکه بر پایه برداشت خود تعریف می کنند. بنابراین، نظر لازم برای یک گروه ممکن است برای گروه دیگر معنایی نداشته باشد.

عزاداری روزه در ده روز اول محرم نیز معیار مشخصی ندارد. اگرچه کسانی که در مناطق روستایی زندگی می کنند و به علوی‌گری سنتی پایبند هستند، گاهی اوقات این امر را رعایت می کنند، اما این سنت در میان علویان شهری تقریباً وجود ندارد.

رباعیات زیر زینل بابا از نمونه های برجسته راجع به روزه در ادبیات علوی-بکتاشی است:

به کسی که برای ملت ها دنیاها را آفرید،
به کسی که برای دوانواع دولت ها روزه را واجب کرد ،
لازم است با کمال میل در برابر این خدمت سر تعظیم فرود آوریم،
بیایید با عشق و علاقه روزه بگیریم،

او در چهار کتاب چنین دستور داده است،
او با فرستادن پیامبران به بندگانش اعلام کرده است،
مؤمنان واقعی از پیامبرانشان پیروی کرده اند،
برای ما امر معروف است، بیایید روزه بگیریم.

 

۳.۵.۳. مشروبات الکلی

مشروبات الکلی یکی از موضوعات مهم مورد بحث در مورد علوی – بکتاشیان است. مکرراً ذکر می شود که آیا علوی-بکتاشیان مشروب می نوشند یا نه؟ یا اینکه آیا الکل در این فرهنگ جایگاه ویژه ای دارد و دیدگاه آنها در مورد آن چیست؟ باز هم این باور عمومی در جامعه وجود دارد که علویان به وفور مشروبات الکلی مصرف می کنند و در نتیجه احکام اسلامی را زیر پا می گذارند و گناهکار هستند.

چاموراوغلو، از نویسندگان علوی می‌گوید که مشروبات الکلی در علوی‌گری و بکتاشیسم آناتولی جایگاه «ویژه و مثبت» دارد و نوشیدن مشروبات الکلی توسط علویان یا بکتاشیان تعارض یا گناهی در منافات با اعتقادات آنها نیست. همین نویسنده می گوید کسانی که مشروبات الکلی را با الکلیسم می شناسند، نمی توانند یک نظام دینی که الکل را مدح میکند، درک کنند، و مدعی است که علویان وبکتاشیان عمدا مشروب می نوشند و از این طریق «آداب نوشیدن الکل» را به فرهنگ جامعه اضافه میکنند.

رضا زیلوت، دیگر نویسنده علوی که از منظر خود به این موضوع می پردازد، مدعی است که مردم علوی-سنی از همه اقشار مشروبات الکلی مصرف می کنند، حتی بحث در مورد مصرف یا عدم مصرف مشروبات الکلی از این منظر معقول نخواهد بود، و اگر آنهایی که مشروبات الکلی می نوشند خارج از دایره اسلام محسوب شوند، مسلمانی باقی نخواهد ماند. همین نویسنده دلیل حرام بودن مشروبات الکلی را در اسلام، تنش های روحی و روانی می داند که بعد از جنگ احد رخ داد. از نظر وی مسلمانانی که روحیه آنها تضعیف شده بود، رو به شراب‌خواری و مستی آورده و درگیری ایجاد کردند، که این مساله باعث وضع حد برای شراب‌خواری شد. وی پس از استناد به آیات ۹۰ و ۹۱ سوره مائده که شرب را نهی می کند، مدعی است که نهی در اینجا مطلق نیست و مشروب فقط زمانی حرام می شود که موجب دشمنی و کینه توزی و دوری از ذکر خدا شود، بنابراین ادعا می کند که مشروبات الکلی بر کسانی که شراب را زیانبار می نوشند حرام است.

چه چیزی باعث می‌شود علویان آناتولی که خود را مسلمان واقعی می‌دانند، با وجود اعتقاد به الله و پیامبر و قرآن به عنوان کتاب مقدس ، در نوشیدن شراب راحت باشند؟ پیری اَر، یکی از نویسندگان علوی، در پاسخ به این سوال مینویسد که ترک ها قبل از آمدن به آناتولی فرهنگ نوشیدن مشروبات داشتند. از یک طرف سبک زندگی آناتولی مبتنی بر تولیدات کشاورزی و فراوانی انگور و وجود فرهنگ نوشیدن الکل در فرهنگ های ساکن که در گذشته در آناتولی زندگی می کردند، و از سوی دیگر تلاش برای زنده نگه داشتن فرهنگ قدیمی، باعث شد که ترک ها در اینجا نیز به فرهنگ نوشیدن خود ادامه دهند.

اگرچه عموماً پذیرفته شده است که جامعه علوی-بکتاشی در مورد شراب‌خواری راحت و از کار خود راضی هستند، اما نمی توان گفت که این امر برای همه علوی-بکتاشیان معتبر است. زیرا ساختار متفاوت و رنگارنگی که در سنت و بافت اعتقادی علوی-بکتاشی پدید آمده، در مورد مشروبات الکلی نیز مورد بحث است. در واقع در جمع خانه ها هیچ وقت مشروب نوشیده نمیشود زیرا معتقدند این کار اصلا عمل مناسبی نیست، همچنین کسانی هم هستند که می معتقدند دییش و نفس هایی را که در ستایش نوشیدنی است نیز باید به صورت استعاری تاویل کرد.

ابیات زیر از خرابی، قوی‌ترین عباراتی است که در مورد مشروب و تجویز کنندگان  الکل در فرهنگ علوی-بکتاشی دیده میشود:

ای زاهد به شراب احترام بگذار،
این قیل و قال را ترک کن،
بر اهلش حلال و بر نااهلش حرام است،
ما میخوریم و بر ما وبالی نیست،

تو منکری و بر تو حرام است،
پس صبر کن تا در آن دنیا بنوشی،
خرابی ! بیش از در این مورد حرف نزن،
چون که حلال و حرام را نمی دانند.

 

نتیجه

علوی‌گری یکی از اصیل ترین جنبش های دینی/جامعه شناختی است که در سنت اسلامی شکل گرفته است. یک آلیاژ غنی فرهنگی است که شامل اعتقادات اسلامی، فرهنگ قدیمی ترکان، تصوف، عشق به اهل بیت و عناصر دیگر است. اگرچه هر یک از مؤلفه‌ها به شکل‌های مختلف در شکل‌گیری علوی‌گری نقش داشته اند، اما اعتقادات و مبانی اسلامی بدنه اصلی این ساختار را تشکیل می‌دهند. با پیروی از یک خط توسعه متفاوت به دلایل مذهبی، سیاسی و فرهنگی، علوی‌گری به عنوان یک درک موازی از اسلام تا به امروز به حیات خود ادامه داده است. علوی‌گری که عمدتاً با فرهنگ شفاهی تا به امروز باقی مانده است، همچنان درک آرام و زنده ای را که با فرهنگ شفاهی به اعضای خود بخشیده است، حفظ کرده است. سی سال پشت سر گذاشته شده و روندی که ادامه دارد، علوی‌گری را به یکی از موضوعات جدایی ناپذیر در دستور کار افکار عمومی ترکیه تبدیل کرده است. این جریان با اینکه که در شناخت علوی‌گری و کم رنگ کردن چهره نادرست و ناپسند پیرامون آن و بحث برانگیز کردن مشکلات انباشته علوی‌گری بسیار پربار بوده، اما در عین حال، شکل دادن به مباحث توسط افراد نالایق، باعث از هم گسیختگی فرهنگی، واگرایی عمیق در خصوص هویت علوی و نیز برخی بازتاب های منفی هم شده است.

کارگاه های علوی‌گرایی -که می توان آن را اولین در نوع خود در تاریخ جمهوریت دانست- که باعث ایجاد موجی از شور وهیجان  در رابطه با علوی‌گری علمی، بستر شناسایی و رفع مشکلات انباشته و انتظارات جامعه علوی شد، عمر زیادی نداشت. تنش‌های سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیکی که ترکیه تجربه کرده است، طبیعتاً بر برنامه علوی‌گری نیز تأثیر گذاشته است و تلاش‌ها برای راه‌حل نتایج زیادی در بر نداشته است. گرچه چنین است، اما فرهنگ و عقیده علوی در بسیاری از بخش‌های جامعه بیشتر شناخته شده است و تنش‌ها پیرامون مباحث علوی‌گری تا حدودی کمرنگ‌تر شده است.

درک دینی علوی- بکتاشی که به دلیل ماهیت شفاهی آن موضوع تحقیق ریشه‌ای نبوده است، اخیراً به شدت مورد توجه قرار گرفته و مجموعه‌ای بسیار غنی پدید آمده است. علاوه بر این کتاب ها که اکثر آنها با منطق تاریخ نگاری آماتوری حق چاپ دارند، کتاب هایی از محافل نیز وجود دارد که اندکی علاقه آکادمیک و علمی به این موضوع دارند. علاقه مورخان، الهیاتی ها، جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان این فرآیند را به یک زمینه محکم تبدیل کرده است. علیرغم تعاریف متفاوتی که از علوی‌گری وجود دارد، امید است که تلقی آن به عنوان یک جامعه دین محور ما را به نتایج بهتری برساند. در تحلیل نهایی، بدیهی است که ارائه این جنبش با امکانات و چشم انداز یک رشته، ایدئولوژی یا سنت سیاسی واحد امکان پذیر نیست، بنابراین مطالعات میان رشته ای در این رابطه ضروری است.

 

این مقاله به قلم دکتر محمد چلنگ، استاد تاریخ مذاهب دانشگاه اولوداغ بورسا، در کتاب «HALK İNANIŞLARI VE UYGULAMALARI» منتشر شده است.

 

Mehmet Çelenk, Bir Halk Dindarlığı Örneği Olarak Anadolu Alevîliği: Tarih, İnanç Ve Uygulama, Halk İnanışları Ve Uygulamaları, Editör Niyazi Akyüz Ihsan Çapcıoğlu, : 1. Basım, Aralık 2021, Nobel Yayınları, Ss. 371-405

همچنین ببینید

در حاشیه نظرات سیدجواد طباطبایی در مورد عثمانی، از یک پژوهشگر تا یک ایدئولوگ

پایگاه مطالعات عثمانی: این روزها که اظهارات دکتر سیدجواد طباطبایی در یک سخنرانی در آمریکا …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *