نگاهی دوباره به شخصیت عثمان‌بیگ، موسس امپراتوری عثمانی

پایگاه مطالعات عثمانی: پایگاه بیاض تاریخ ترکیه مصاحبه ای را با دکتر اوغور آلتوغ نویسنده کتاب “عثمان بیگ موسس امپراتوری جهان” که تحقیقاتی در حوزه دوران تأسیس و گسترش عثمانی، عثمانی در بالکان، نهادها و ساختار نظامی، اداری، اجتماعی و اقتصادی امپراتوری و همچنین سلاطین عثمانی دارد، انجام داده است که در زیر ترجمه آن را تقدیم میکنیم.

استاد ابتدا از شما تشکر می‌کنیم. کتاب جدیدتان برای دنیای کتاب و آکادمی مبارک باشد. لطف برای خوانندگانمان از خودتان و فعالیت‌هایتان بگویید.

زنده باشید، من تشکر می‌کنم، امیدوارم این فعالیتم مثمر ثمر واقع شود. فارق التحصیل رشته تاریخ از دانشگاه کیریک کاله هستم. در انستیتوی علوم اجتماعی دانشگاه غازی در گروه تاریخ مدرن، تحت مشاوره پروفسور احمد گونش فوق لیسانسم را خوانده و تحت مشاوره پروفسور خلیل اینالجیق دکترای خود را به اتمام رساندم. تحقیقاتی در خصوص تاریخ شهرهای آنکارا و استانبول، سلاطین عثمانی، ساختار و نهادهای اقتصادی-اجتماعی، اداری و نظامی امپراتوری، عثمانی در بالکان و دوران تأسیس و گسترش عثمانی انجام می‌دهم.

فرد و دوران تاریخی بسیار سختی را به عنوان موضوع پژوهشتان انتخاب کرده اید. به نظرم تا به امروز فعالیتی در ارتباط با عثمان بیگ انجام نگرفته است. چگونه در میان این کمبود منابع این تصمیم را گرفتید؟

مانند هر اثر دیگر، برخی مشکلات در پایه‌های زندگینامه عثمان بیگ هم وجود دارد. همانطور که اشاره کردید، دوره تأسیس عثمانی، اولین عثمانی‌ها و به ویژه شخصیت عثمان یک زمینه تحقیقاتی چالش برانگیزی هستند. سردرگمی به وجود آمده روی آن دوران به دلیل کمبود منابع بعد از اظهارنظرهای ه.آ. گیبونز در سال ۱۹۱۶ بیش از پیش گیج کننده‌تر شد. این مساله تاریخ تأسیس حکومت عثمانی را با مسائل جدیدی روبرو کرده بود.

وقتی امروز به گذشته نگاه می‌کنیم، می‌بینیم این دو الگو هستند که در وجه وسیع چشم انداز تأسیس امپراتوری عثمانی را مشخص می‌کنند. به غیر از برخی استثناها، این گیره دوسر محققان را به سمت تحقیقاتی سوق داده است که در آنها عثمان بیگ عامل بسیار موثر و تعیین کننده‌ای نیست و متخصصان بیشتر بر توضیح سایر عناصر سازنده فرآیند متمرکز شده‌اند. یک عامل پیچیده و حتی گمراه کننده دیگر برای محققان این است که برخی از مفاهیم و ساختارهای مربوط به آن دوره در ادبیات از بین رفته‌اند و یا بیشتر آنها با قضاوت‌های ارزشی امروزی ارزیابی می‌شوند. این پرده رمز و راز، علاقه و کنجکاوی من نسبت به افسانه عثمان بیگ را که از دوران کودکی وجود داشت با گذشت زمان بیش از پیش افزایش داد. در مطالعاتم، مشاهده می‌کردم که تمایلی برای کنار گذاشتن شخصیت بنیانگذار که درست در مرکز روند قرار داشت از تمامی اتفاقات وجود دارد. از ابتدای زندگی آکادمیک در همه تحقیقاتم، علاوه بر جستجوی پاسخ برای سوالات مربوط به دوران عثمان بیگ و تأسیس دولت به دنبال افزایش تعداد این سوالات نیز بوده‌ام. در تمامی مطالعات و تحقیقاتم که چه روی روند اقتصادی، اجتماعی، مالی، نظامی، سیاسی آن دوران باشد و چه روی کلیت نهادی و ساختاری امپراتوری، همواره به دنبال ردپای عثمان بیگ بوده‌ام. نه تنها رمز و راز تصویر عثمانی که در قرن ۱۴ و ۱۵ با آن روبرو شدید، بلکه گره روند پویایی اساسی و فرایندهای ساختاری آن نیز شما را به سمت عثمان بیگ و دوران او سوق می‌داد. جذابیت منظره‌ای که من را در نقطه‌ای که رسیده‌ام استقبال می‌کرد، بسیار جالب بود و باعث شد که در سال‌های اخیر تماما روی افسانه عثمان تمرکز کنم.

استاد، عثمان بیگ کیست؟ به عبارت دیگر وقتی ریشه‌های یک امپراطوری فراگیر را بررسی می‌کنیم، چگونه می‌توانیم عثمان غازی را که یک بیگ است تعریف کنیم؟

عثمان بیگ را باید با عنوان یک سرکرده سربازان قبیله‌ای تُرک، زیرمجموعه سلجوقی‌ها در منطقه سؤیوت و فرمانده گوشه سرزمین سلجوقی شناخت. شخصیتی که دارای نه شرط آلپ بودن است که توسط آشق پاشا در قریبنامه تعریف شده و با شخصیت کاریزماتیک خود آلپ‌های دیگر و بسیاری از عناصر را به خود جلب می کند؛ یک نخبه اداری – نظامی که در سیستم استانی سلجوقی به عنوان زیرمجموعه خدمت می‌کند؛ در دوره‌ای که آناتولی تحت اشغال و فشار مغول بود و ساختار دولت مرکزگرای سلجوقی فرو ریخت، حاکم سؤیوت است که پیشرفته ترین و مهمترین خط در مرز بیزانس بود. در چارچوب پویایی‌هایی مانند جنگ، تجارت، عدالت و فتح، پدری بود که اساس ساختارهای نهادی و فرایند سیاسی، نظامی، اداری، مالی و جمعیتی را بنا نهاد.

تأسیس و گسترش عثمانی چگونه انجام گرفت؟ آیا می‌توان گفت که از یک خلا بهره گرفته شد؟

یکی از مهمترین اصول طبیعت این است که فضاهای خالی را قبول نمی کند و ساختارهای کهنه، در حال فروپاشی و از بین رفته جای خود را به ساختارهای جدید می سپارند. وضعیتی که دولت سلجوقی آناتولی با حمله مغول به آن دچار شد بدون شک شکاف‌ها و فضاهای خالی بزرگی ایجاد کرد. شکاف اقتدار ایجاد شده از این مسئله، باعث شد که فرمانداران و حاکمان سابق سلجوقی که در ولایت‌های مختلف مسئول بودند به شخصیت‌های تقریبا مستقلی تبدیل شوند. در کنار این، با جابجایی مرکز بیزانس از ایزنیک به استانبول در سال ۱۲۶۱، ساختار اقتدارگرای مرکزی در بیتینیا نیز فرسایش یافت. بدون شک این نوع انحلال که باعث ایجاد شکاف های جدی می شود، جایگاه مهمی در ظهور ساختارها و تشکیلات‌های جدید دارد. اما عوامل دیگر نیز در تأسیس دولت عثمانی اهمیت زیادی دارند. اول از همه ، ما باید عثمان بیگ را در این زمینه ارزیابی کنیم. زیرا وی علاوه بر شکاف اختیارات مورد بحث، عوامل تعیین کننده روند تأسیس مانند افراد، کادرها، وقایع مهم، تحولات سیاسی – نظامی را با یک آینده نگری دقیق درک کرده و تمام جنبه‌های ماهیت و اهمیت آنها را پوشش داده است. دقیقا در سایه همین ویژگی و استعدادش، خلاء مورد بحث و فاکتورهای مهم دیگر را روی پایه‌های تشکیلاتش قرار داده است. شرایط و عوامل فعلی برای همه رقبای وی کم و بیش یکسان بود، حتی تشکیلات عثمان یکی از کوچکترین و ناچیزترین عناصر در این چشم انداز بود. در همین مرحله می‌بینیم که یک رهبر کاریزماتیک، چگونه روند مورد بحث را اداره کرده و برای مطرح شدن آن را به فرصت تبدیل کرده و یک شخصیت موثر شده است. در این ارتباط، در می‌یابیم که عثمان بیگ با هویت، شخصیت، اقدامات، روابط و سیاست‌های خود مانند جمعیت، جنگ و تجارت در مرکز محیط اجتماعی-اقتصادی و شرایط و رویدادهای نظامی، سیاسی، اداری، مالی قرار گرفته است. این تحلیل به طور کامل برای ما علاوه بر اینکه پاسخ سوال “چرا این مأموریت را  سایرین نه، عثمانی‌ها انجام دادند” را داده و مهمترین ویژگی متمایز کننده عثمان را آشکار می‌کند. اگر چنین شخصیت و روند شکل گیری هرگز تجربه نشده بود، ما امروز چقدر از این خلاء با خبر بودیم؟ فعالیت های عثمان بیگ و ساختارهایی که ایجاد کرده  است، از یک طرف جنبه‌های منفی آن دوره و شکاف‌های ایجاد شده از این جنبه‌ها را با تمامی جزئیاتش آشکار می کند.

چه چیزهایی می‌توانید در مورد شرایط حاکمیت مستقل عثمانی بگویید؟ مسائلی از قبیل سلطه ایلخانیان و ضرب پول وجود دارد، این‌ها را چگونه می‌توانیم ومعنادار کنیم؟

زمانی که عثمان بیگ به عنوان حاکم سؤیوت انتخاب شد، مردم در آنجا به صورت زنجیروار تحت تحکم به ترتیب از پایین به بالا “حاکمیت قبیله‌ای چوبانیان”، “حاکمیت دولت سلجوقیان آناتولی” و “حکومت بزرگ ایلخانیان” بودند. در این ارتباط، اقدامات عثمان بیگ را می‌توان با عنوان رهایی از این زنجیره نیز شناخت. او سعی داشت با انتقال فعالیت‌های خود به مناطق درونی سرزمین‌های بیزانس، به سرعت از این جهان دور شود. به این صورت با مطمئن شدن از عدم فشار مغول، زمینه‌ای را بدست آورد که بتواند آزادانه حرکت کند. عثمان که با فتح کاراجاحصار در سال ۱۲۸۸ به مقام سنجاق بیگی (حاکم پرچمدار) رسیده بود، به این صورت پُست و مقامش با پرچمداران کاستامونو یعنی چوبانیان برابری می‌کرد. اگرچه سلطه ایلخانیان-سلجوقیان بر حاکمیت قبیله‌ای (بیلیک) ضعیف شده و مدتی نیز ادامه داشت، نبرد بافئوس/ کویین حصاری که در ۲۷ ژوئیه ۱۳۰۲ روی داد، نقطه عطفی بود برای استقلال و تأسیس دولت عثمانی. استاد خلیل اینالجیق که بر روی نبرد بافئوس مداقه کرده، نقش تعیین کننده این پیروزی در برابر ارتش یک امپراتوری را در شکل گیری سلسله عثمانی توضیح داده است. پس از این مرحله است که عثمان بیگ که با پیروزی بافئوس یک پرستیژ و شهرت به دست آورده است، خود را در داخل یک آزادی بزرگ می‌بیند. مشخص است که خاندان عثمانی یک ساختار اساسی دارد. پرستیژ این پیروزی با گشودن راه برای بیگ شدن بدون اعتراض پسرش اورهان، به مهم‌ترین سنگ بنای تشکیل سلسله تبدیل شده است. به گزارش ناظر معاصر پاچی‌مرس، عناصر بسیاری بعد از این پیروزی، به سمت زیرپرچمی عثمان آمدند که شهرتش تا مناطق دوردست پخش شده بود. دیگر کاریزمای عثمان بیگ به حد نهایتش رسیده بود.

به گفته استاد اینالجیق فرایند اساسی در تشکیل یک دولت ترکی مانند ظهور یک رهبر کاریزماتیک و استقرار سلسله وی با پیروزی در جنگ بافئوس به پایان رسید و براین اساس ۲۷ ژوئیه ۱۳۰۲ به عنوان تاریخ تأسیس امپراتوری عثمانی شناخته شده است. به این صورت فرایند تأسیس دولت که در سؤیوت شروع شده بود در ۱۳۰۲ ثمره خود را می‌دهد. تا به امروز، اولین و تنها نظر استوار که عثمان بیگ سکه ضرب کرده است از ابراهیم آرتوک، سکه شناس، می‌باشد اما این استدلال مورد قبول مورخان نیست. این روزها گفته می‌شود چند سکه دیگر مربوط به آن دوران کشف شده است که اگر این موارد را در نظر بگیریم، نتیجه می گیریم که عثمان بیگ سه بار سکه ضرب کرده است. در کتابمان مردم را از دو سکه دیگر که ادعا شده مربوط به عثمان بیگ است، باخبر کردیم. به این صورت تعداد سکه‌های مورد نظر به پنج افزایش می‌یابد که در تضاد با ساختارهای تاریخی، روند تشکیل حکومت و همه پارادایم‌ها است. به عنوان مثال، اگر این‌ها را برای لحظه ای بپذیریم و طبق سوالتان در حوزه استقلال ارزیابی کنیم، با تصویر پوچ و متناقضی روبرو خواهیم شد که عثمان بیگ در زمان ها و مکان های مختلف ۵ بار سکه‌های استقلال را ضرب کرده است. آیا عثمان بیگ اعلان استقلال اولیه را کافی ندیده و با ضرب سکه‌های جدید در پی اعلان استقلال‌های دوباره برآمده است؟ یا آیا سیستم، ساختار و ظرفیت اقتصادی- مالی عثمانی به چنان پتانسیل بالایی رسیده بود که به حجم زیادی از پول در گردش نیاز داشت، به گونه ای که لازم می‌دید طی چند دهه پنج بار پشت سر هم سکه ضرب کند؟ همانگونه که در مطالعه خود اشاره کردیم، وقتی با دقت بررسی کنیم بلافاصله مشخص می‌شود که بیشتر این سکه‌ها جعلی هستند. علاوه بر این، نوشته شدن سؤیوت به عنوان محل ضرب سکه روی یکی از این سکه‌ها، جعلی بودن آن را فورا اثبات می‌کند. اما این را هم بگویم که قبل از حکم قطعی، باید روی برخی از این سکه‌ها ارزیابی و بررسی‌های دقیقی صورت بگیرد. مسئله آنقدر روند ساده‌ای ندارد که وقتی موردی مشاهده شد، درجا یا سوء ظن داشته باشیم یا بگوییم “آه سکه عثمان بیگ پیدا شد” و به اینگونه پیش داوری کنیم. گام اول این مسئله، لزوم رسیدگی به موضوع در چارچوب یک فرمولاسیون تاریخی و تخصصی بسیار جدی در زمینه پول (سکه شناسی)، سیستم پولی، اقتصاد و ساختارهای مالی است. همه جهت‌های این کار باید در چارچوب کارشناسان باتجربه و با حساسیت خاصی ارزیابی شود. از همه مهمتر، اگرچه برخی از این سکه‌ها به غیر از تصاویر یا نقاشی‌هایی چیز دیگری مربوط به وجود داشتنشان ندارند، اما سکه‌های موجود باید تحت آزمایش های کربن و شیمیایی مورد بررسی دوره‌ای و سنی قرار بگیرند. اکنون فکر کنید، اگر یک تاریخ‌نگار که با یک اثر رو به رو شده، ابتدا این اثر را از جهت‌های مختلف مورد بررسی قرار داده و واقعی بودن آن‌ را مشخص نکند، این تاریخ‌نگار چه فرقی با افراد عادی خواهد داشت؟ اخیرا ظهور پی در پی و قارچ گونه سکه‌هایی که با مغایرت‌های زیادی نیز پوشیده شده است، پارامتر مهمی است که اندیشه احتمالی و قوی جعلی بودن این‌ها را نشان می‌دهد. از این نظر لازم است که به مسئله مانند یک آماتور با پیش فرض‌های خارق العاده-پر شور نپردازیم و باید با این قاعده مسئله را درنظر بگیریم که هیچ تاریخی را نمی‌توان بر اساس منابعی بنا کرد که صحت آنها ثابت نشده است.

می‌خواهم وارد مسائلی بشوم که مورد بحث قرار گرفته‌اند؛ حقیقت رابطه بین شیخ اده‌بالی با غازی عثمان چیست؟ آیا او پدرزن عثمان است و یا این که این صرفا یک لقب است؟

وجود، شخصیت و رابطه شیخ اده بالی با عثمان بیگ یک واقعیت تاریخی اثبات شده است. استاد اینالجیق، وجود شیخ اده بالی را با اسناد تاریخی نشان داده است. اسناد موجود در کتاب تحریر لیوای خداوندگار، شیخ اده، کلبه وی در بیلجیک، روستای کوزا آغاجی که از طرف عثمان بیگ وقف کلبه وی شده و روستای کوزجا/ کوزجو را به نمایش می‌گذارد. ادبالی که یک شیخِ بابائی می‌باشد، یکی از شخصیت‌های مهم فرقه وفائیه بوده و در منطقه مرزی سرزمین سلجوقی زندگی می‌کند. عثمان بیگ با رابعه بالا دختر شیخ اده بالی ازدواج کرده است. پسرش علاء‌الدین از این بانو به دنیا آمده است. رابعه دختر ادبالی دومین زن عثمان بیگ می‌باشد. اولین ازدواجش را هم در منطقه‌ای بنام عمربیگ با مالخون خاتون دختر مسئول اداری-نظامی سلجوقی انجام داده است. بدیهی است که عثمان بیگ از طریق ازدواج خواسته روابط خانوادگی با ادبالی ایجاد کرده و از نفوذ شیخ که شخصیتی بسیار محبوب در میان توده‌های ترکمان در منطقه بوده، بهره ببرد. مشاهده می‌شود که اده بالی نیز در این دوران با انگیزه مشابهی حرکت کرده است.

استاد خلیل اینالجیق نظر متفاوتی در خصوص مسئله منصوبیت خاندان عثمانی به قبیله قایی دارد. در خصوص کشف‌های جدید مربوط به واقعیت قبیله قایی چه نظری دارید؟

اول از همه، من می‌خواهم بر این دو واقعیت تاکید کنم که موضوع هنوز بحث برانگیز بوده و به طور کامل روشن نشده  و عثمانی‌ها نیز هر از گاهی روند قایی را به یک بحث سیاسی موثر تبدیل می‌کنند. مشخص است که خلیل اینالجیق تمامی مسائلی را که روی آن کار کرده، با تجزیه و تحلیل دقیق و عمیق و بر اساس منابع معتبر انجام داده است. تاکید او به واقعیت مسئله قایی که بیشتر به عنوان یک مسئله سیاسی استفاده شده است، بین مردم اینگونه تصور می‌شود که این یک رد کلی و قطعی است. در حالی که خودش با تأکید بر واقعیت اثبات مسئله، طی این روند به خصوص در دفتر تحریر هزاران اسم مکان و نفر را با دقت زیادی بررسی کرده و به پیگیری روش مقایسه اطلاعات توپونومی اشاره کرده است. اول از همه باید بگویم که من تحقیق مجدد در مورد نظریه “منصوبیت خاندان به قبیله قایی” را با مطالعات جدید ضروری می دانم. در این روند به خصوص سکه‌ها، اسناد بایگانی، روابط برقرار شده با عناصر ترکمان رقیب و دادههای جمع آوری شده از مطالعات میدانی باید به دقت ارزیابی شوند. وجود آرم قبیله قایی بر روی سکه‌های دوره تأسیس دلیلی بسیار مهم است. تعداد زیادی از اماکن، موقعیت‌ها، ریشه و اصل و نسب منتسب به قبیله قایی که اولین مراکز عثمانی و مناطق تجت جریان روند تأسیس را پوشش می‌دهند در دفتر تحریر قرار گرفته‌اند. در این مورد باید فعالیت‌های توپونومیکی کامل و دقیقی انجام گیرد. برای شما می‌خواهیم یک چیز جالب بگویم که اسناد مربوط به قرن ۱۹ام هم واقعیت قبیله قایی در این منطقه را روشن می‌کند. از این رو اسناد بایگانی به خصوص نوشته‌ها بسیار مهم است. همانطور که آقای اینالجیق همیشه به آن اشاره کرده، اسناد بایگانی جدیدی که در تحقیقات مورد استفاده قرار خواهند گرفت، بسیاری از موضوعات مانند مسئله قایی را حل و روشن کرده و ساختار و روندهای خیلی عمیقی را برایمان آشکار خواهد کرد. من سعی کردم توجه را به این واقعیت جلب کنم که روابط با بیگ‌های آناتولی، تیموریان، آق قویونلو، قارا قویونلو و صفویان باید تحت لنزهای قایی بررسی و ارزیابی شود. من سعی کردم این روند را از شخصیت تیمور نشان دهم و گفتم که نگرش او نسبت به بایزید و کلمه “قایقران” شاهدی محکم است که باید در این زمینه ارزیابی شود. علی‌رغم گذشتن مدت زیادی از روی تحقیقات و تئوری‌هایی که روند قایی را بررسی کرده‌اند، متاسفانه این مسئله توسط محققان امروزی به صورت مثبت یا منفی با یک رفلکس پیش قبولی انجام می‌پذیرد. با این حال در گذشته بسیار دور از اسناد بایگانی یک ادبیات بزرگ به وجود آمده است. همانگونه که در کتاب هم ذکر کرده‌ایم، بررسی مسئله در چارچوب این اتفاقات و اساس، روش و منابع جدید، گام بزرگی در رسیدن به واقعیت قایی خواهد بود.

کتابتان با ورود به حوزه‌ای که زیاد مورد بحث قرار گرفته اما کمتر راجع به آن نوشته شده است، در موضوعات زیادی ایده‌ساز خواهد بود. دوست دارید درباره اندیشه و استدلال های کتاب خود بگویید. خواننده در کتاب چه چیزی را کشف خواهد کرد؟

تشکر می‌کنم. امید و انتظار ما هم این است که فعالیتمان با ایده سازی منبع الهام تحقیقات جدید شده و به کارشناسان این امر کمک کند. هدفمان از این کار بررسی روند تاسیس عثمانی خارج از چارچوب مرسوم بود. همانطور که در بالا اشاره کردم ، سعی کردم عثمان بیگ را در مرکز تمام فرایندهای شکل گیری قرار دهم و بدین ترتیب این فرایندها را از این منظر ارزیابی کنم. پویایی، ساختار، اتفاقات، عناصر، افراد، شرایط و وضعیت دوران تأسیس را با تمرکز به سیاست‌های مورد تعقیب و شخصیت کاریزماتیک عثمان تحلیل کردیم. در این فرایند، ما با یک نوع شناسی کاریزماتیک رهبری مواجه شدیم که با اتصال همه عناصر به یکدیگر، شکل گیری یک حکومت را به یک بلوک ساختمان تبدیل کرد. آنالیز آن دوران برای ما تنها امکان تفسیر دوران کاشت بذرهای امپراتوری عثمانی از منظر دیگر را نداد بلکه دریچه‌ای را نیز باز کرد که برایمان امکان درک شخصیت، تجهیزات و کدهای فکری عثمان بیگ را می‌داد. ما می خواستیم با ارزیابی تشکیلات عثمانی بر اساس برخی فرایندهای اساسی مانند جمعیت، عناصر، ساختار نهادی و توسعه حاکمیت قبیله‌ای، مکان و نقش تعیین کننده عثمان بیگ را در کل منظره نشان دهیم. در نتیجه تحلیل‌هایمان فهمیدیم که نهادهای نظامی، اداری، سیاسی و اجتماعی با تشکیل حاکمیت قبیله‌ای وارد یک استقرار و توسعه هماهنگ شده‌اند و همچنین به این نتیجه رسیدیم که عثمانی‌ها بر روی این پایه‌های نهادی و در چارچوب یک سازوکار اساسیِ اداری توسعه می‌یابند. علاوه بر پویایی تدوین شده با مفاهیم عدالت، تجارت و فتح، مشخص کردین که پدیده عثمان یکی از مهمترین فرایندهایی است که همه ساختارها مشخص می‌کند. در این ارتباط، کشف حضور عثمان بیگ در مرکز تمامی فرآیندها، علاوه بر پاسخ به این سوال که چرا بین تمامی قبیله‌ها و بیگ‌ها این عثمان و عثمانی‌ها بودند که پیشتاز بوده و حاکم بقیه شده‌اند، بزرگترین شخصیت متمایزکننده عثمان را هم برای ما آشکار می‌سازد. به این صورت، خواستیم برای خواننده، علاوه بر شخصیت فرماندهی نیروها و رهبر سیاسی-اداری، عثمان بیگی را به نمایش بگذاریم که با سیاست‌های توسعه داده خود به منابع مورد نیازش رسیده، با طراحی همه مسائل در چارچوب پویایی‌های مهمی مانند تجارت و عدالتریال پایه‌های ساختار نهادی را می‌گذارد و بنابرین در مرکز تمامی فرآیندهای تأسیس قرار می‌گیرد.

 

در همین باره بخوانید: تاریخ امپراتوری عثمانی (۱): دوره کلاسیک تا پایان عصر فترت

همچنین ببینید

پادشاهان عثمانی| عثمان اول: بنیانگذار دولت عثمانی –قسمت چهارم

پایگاه مطالعات عثمانی: فتح قلعه ای در منطقه سلطان اویوغو که دیر زمانی در دست …

۲ نظر

  1. لطفاً درموردعثمان بیگ بیشتر بنویسید چون اون شخصیت ارزشش را دارد، مبارزه با مغولها و سایر بدخواهان ازقبیل رومیها و بعضی ترکهای تهی مغز وحسود کاربسیار سخت و دشواری بود، خلاصه اینکه خیلی مردبود، باتشکرازشما

  2. البته زحمات عثمان بیگ قابل احترام وارزشمندبوده ولی ما پارسیان هم مردان و دلاوران زیادی داشتیم که دنیا را مجذوب خودشان کردند، لطفاً ازدلاوران سلحشور ایران زمین هم بنویسید که تا ابد مایه افتخارهستند، باتشکرازشما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *