پایگاه مطالعات عثمانی: در مقابل چشمان کسانی که به موزه نیروی دریایی در بشیکتاش -یکی از شلوغ ترین محله های استانبول- می روند، ناگهان پرچم جنگی سبز رنگ دریاسالار معروف بارباروس خیرالدین پاشا ظاهر می شود(۱۴۶۶-۱۵۴۶). ذوالفقار، شمشیر دولبه حضرت علی(ع) نیز به شکلی بسیار چشمگیر بر روی پرچم خیرالدین پاشا،که مزارش در بیست-سی متری موزه قرار دارد، دیده میشود. شکاف وسیعی بین دو تیغه شمشیر که به سبکی خاص از شمایل نگاری عثمانی به تصویر کشیده شده است، دیده می شود. ذوالفقار یکی از نمادهای اسلامی است که عثمانی ها برای قرن ها از آن استفاده کرده اند. با این حال، به نظر می رسد موزه از این واقعیت آگاه نیست. در شرح زیر پرچم، ذوالفقار به عنوان نماد «تثلیث مسیحی» تعریف شده است و توضیح آن به شرح زیر است:
در قرن شانزدهم، نیروی دریایی عثمانی بر جغرافیای تجاری که در آن هر سه دین حاکم بودند، تسلط داشت. به همین دلیل نماد مسیحیت نیز بر روی پرچم حک شده است…’
بین تیغه های شکاف شمشیر یک ستاره شش پر وجود دارد: مهر حضرت سلیمان یا ستاره حضرت داوود، که باز هم یک نماد رایج اسلامی است. با این حال، موزه این نماد را به عنوان “تثلیث” تفسیر کرده است، نمادی موسوی که ظاهراً نشان دهنده تساهل و تسامح عثمانی است. این توضیح متعجب کننده در زیر اثر به نمایش گذاشته شده، بازتابی از این مسئله است که جمهوری ترکیه، یا حداقل یکی از موزههای جمهوریت چقدر نسبت به جهان نمادهای امپراطوری که وارث آن است، بیگانه است. با این حال، با بررسی دقیقتر شمایلنگاری ذوالفقار در دوره عثمانی، روشن میشود که عثمانیها نیز درگیر تفسیر مجدد اصالت تاریخی شمشیر یا حداقل حقیقت آن در متون مقدس بودهاند. در نتیجه، عثمانی ها با استفاده از چند بعدی بودن خاصیت بصری خود، نماد منحصر به فرد عثمانی را ایجاد کردند که برای مردم با سنت های فرهنگی مختلف دارای اهمیت معنوی بود.
ذوالفقار، شمشیر حضرت علی(ع) در سنت اسلامی
ذوالفقار نمادی به قدمت خود اسلام است– یا بر اساس مذهب شیعه عمر آن به قدمت بشریت است. طبق سنت شیعه،این شمشیر، توسط حضرت آدم، بهمراه تابوت خودش و با عصای حضرت موسی و صندوق مقدسی که “ده فرمان” در آن بود، از باغ عدن خارج شده است. طبق روایات اهل سنت، این شمشیر قبلا مال “العاص بن منبه الحجاج”، رهبر ثروتمند جامعه مشرکان مکه و دشمن هدایت ناپذیر مسلمانان بود. اگرچه گفته می شود که این شمشیر توسط آهنگر عرب مرزوق ساخته شده است، اما همچنین ادعا می شود که این شمشیر محصول صنعتگران هندی است که کیفیت شمشیرهای فولادی آنان مشهور بود. داستان هایی که به چنگالی بودن تیغه شمشیر اشاره کرده اند، منجر به توسعه یک اسطوره شناسی غنی شدند. بعدها شمشیر دولبه در شمایل نگاری اسلامی جایگاه مهمی پیدا کرد. برخی از محققان مدرن ادعا کرده اند که دو لبه بودن این شمشیر مانند شمشیرهای هندی است. در شمشیرهای ساخت هند، تیغه شمشیر شامل دو صفحه فولادی بود که دور یک لوله توخالی شبیه ستون فقرات انسان پیچیده شده بود. نام ذوالفقار (ذو-الفقار) به معنای صاحب فقرات نیز از اینجا آمده است. به این معنا، شمشیر دارای دو تیغه است، که تیغه ها در یک نقطه به هم نزدیک می شوند. از سوی دیگر، در متون مربوط به زندگی پیامبر(سیره) آمده که نام شمشیر از شیارها یاحفره های موجود در تیغه شمشیر که برای شکافتن راحت تر زره ایجاد میشد گرفته شده است.
شاید عاص بن منبه با چنین شمشیری در جنگ بدر (۶۲۴ م) جنگید. با تسلط مسلمانان بر مسیر تجاری مشرکان مکه با سوریه که رگ حیاتی مکه بود، نیروهای کمکی مکه مسلمانان را در حصار شهر بدر در شمال مکه گرفتار کردند، اما شکست قاطعانه ای خوردند. عاص بن منبه در جنگ کشته شد، اما پیامبر ذوالفقار، شمشیر منبه را به عنوان بخشی از غنایم مسلمانان پیروز برداشت. منابع اولیه مسلمانان در مورد اینکه آیا حضرت محمد(ص) در جنگ های بعدی با ذوالفقار جنگیده است یا خیر مبهم است. پیامبر اکرم (ص) شمشیرهای مختلفی داشت از آنها استفاده میکرد و هر کدام نامهای متفاوتی داشتند (از این نظر قابل ذکر است که ذوالفقار در مجموعه شمشیرهای پیامبر در اتاق بقاع مقدس موزه توپقاپو موجود نیست). اما طبق سنت اسلامی در سال ۶۲۵ میلادی در جنگ احد که مکی ها بر مسلمانان پیروز شدند، پیامبر وصیت کرد که ذوالفقار همراه با انگشتر و سایر سلاح های خود به پسر عمو و دامادش علی بن ابیطالب داده شود. پس از رحلت پیامبر، حضرت علی(ع) چهارمین خلیفه و رهبر جامعه مسلمانان شد. از ذوالفقار بیشتر به عنوان شمشیر حضرت علی(ع) یاد می شود و افسانه های عظیم پیرامون شمشیر، از این واقعیت ناشی می شود که شمشیر، شمشیر حضرت علی(ع) بوده است.
افسانه هایی که در مورد پیامبر و یارانش وجود دارد، شمشیر را به وضوح به علی پیوند می دهد. در این افسانه ها، حضرت علی(ع) به عنوان ابرقهرمان سالهای اولیه اسلام دیده می شود، فردی که می تواند در میدان جنگ به موفقیت های بزرگی دست یابد. ضرب المثل «جوانمردی جز علی و شمشیری جز ذوالفقار وجود ندارد» (لا فَتى اِلاّ عَلِىّ، لا سَیفَ اِلاّ ذُو الفَقار) معروف است. ذوالفقار در افسانه های متأخر اسلامی و مهمتر از آن در افسانه های شیعی یا متأثر از شیعه خواص جادویی به دست می آورد. گفته می شود که ذوالفقار طولانی ترین شمشیر جهان است. گفته می شود که دو تیغه شمشیر که اکنون به صورت دو سر جدا از هم توصیف می شود، برای درآوردن چشم دشمنان اسلام است. این باور را میتوان بر اساس افسانهای دانست که در حماسه ایرانی شاهنامه نقل شده است، که در آن رستم قهرمان با پرتاب یک تیر دو پر به چشمان اسفندیار که تنها نقطه ضعف او بود، او را کشت.
با شهادت حضرت علی(ع) ذوالفقار به پسرانش حسن(ع) و حسین(ع) می رسد. آنچه برای ذوالفقار پس از شهادت حضرت حسین(ع) در سال ۶۸۰ میلادی اتفاق افتاد، همچنان یک راز باقی مانده است. اعتقادات کسانی که ادعای داشتن شمشیر را دارند این راز را بیش از پیش تشدید می کند. در قرون اول اسلامی، ذوالفقار به عنوان نماد حقانیت حضرت علی(ع) تلقی شده است. بنابراین، داشتن شمشیر به معنای نمایندگی از خاندان پیامبر (اهل بیت) نیز بود، که برخی از گروههای شیعه اولیه آن را تنها حق مشروع رهبری جامعه مسلمانان میدانستند. در واقع، روایات شیعه، بر اساس اعتقادات دوازده امامی، اذعان دارد که ذوالفقار تا زمان غیبت امام دوازدهم در سال ۸۷۳ در دست خاندان حضرت علی(ع) باقی ماند. گفته می شود خلفای عباسی، که در ابتدا به عنوان مدافعان حقوق خلافت اهل بیت ظاهر شدند، اولین سلسله ای هستند که صاحب ذوالفقار بودند. ذکر شده که خلیفه معروف عباسی، هارون الرشید (۷۸۶-۸۰۹ میلادی) به یزید، سردار ایرانی، اجازه استفاده از شمشیر خود را در جنگ داد. آخرین خلیفه عباسی (۹۰۸-۹۳۲ میلادی) که گفته می شود صاحب شمشیر بود، المقتدر است. بر اساس برخی روایات اسلامی، فاطمیان در دفاع از خلیفه ضداسماعیلی، در جریان آشوب پس از کشته شدن المقتدر به دست سردار خودش مونس، شمشیر را از دربار عباسی ربوده (یا طبق دیدگاه خودشان آن را آزاد کرده) و آن را به المهدیه، پایتخت آن زمانشان در تونس برده اند.
پس از قرن پانزدهم، مکان ذوالفقار در روایات مختلف فرقه ای مانند گذشته اهمیت چندانی ندارد. با این حال، تصویر شمشیر همچنان در بازنمایی رقبایی که برای مشروعیت دینی و برتری نظامی در جهان اسلام میجنگیدند -که در دوران پیشامدرن تغییر شکل داد- از اهمیت حیاتی برخوردار بود. برخی از اولین نمونههای تصویر شمشیر را میتوان در اسنادی که در زمان حکومت ایلخانیان به دست آمده، مشاهده کرد. سلسله ایلخانیان مغول در اواخر قرن دوازدهم و سیزدهم از تبریز تا شمال غربی ایران کنونی حکومت کردند. بیرونی (I.S. 973-1048) که به داشتن مهارت و استعداد در شاخه های مختلف ریاضیات معروف است، در اثر خود با عنوان “داستان مردمان باستان” که بین سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۰۸ در تبریز تولید و با تذهیب تزئین شده است، ذوالفقار را به صورت یک قمه چنگالدار به تصویر کشیده شده است. از آنجایی که می شود ادعا کرد که تأثیر مغولی در این تصویر وجود ندارد، می توان حدس زد که این تصویر از ذوالفقار، برگرفته از سنت های نقاشی پیش از حضور مغول در منطقه است. ضمنا با توجه به اینکه ایلخانیان در اوایل با بودیسم، تشیع و تصوف همراهی می کردند و گرایشات شدید علوی و عرفانی در نزدیکی تبریز در قرون وسطی وجود داشت، این روایات نیز ممکن است منعکس کننده این تأثیرات باشند. برای صفویان- که در آغاز قرن شانزدهم بیشتر ایران را فتح کردند- و عثمانیان ، تصویر ذوالفقار ارتباط تنگاتنگی با احترام و عشق به حضرت علی(ع) داشت.
اگرچه صفویان شاخهای مبارز از تشیع عرفانی را که با ارادت شدید به حضرت علی(ع) و اولاد او تجلی مییافت، پذیرفتند، اما ذوالفقار در هنر و سلاحهای صفویه، مانند هنر و سلاحهای عثمانی، اهمیت شمایل نگاری نداشت. با این حال، نشانه هایی از اهمیت نمادین شمشیر درست قبل از فتح ایران توسط صفویان، زمانی که ایران بین حکومت های مختلف تیموریان و بعد از آن ترکمن تقسیم شده بود، وجود دارد. در تصویری از نسخه خطی فارسی خاوران نامه، اثر ابن حسام در اواخر قرن پانزدهم که به زندگینامه حماسی حضرت علی(ع) میپردازد، حضرت علی(ع) دیده می شود که مهارت خود را در اسلحه در برابر پیامبر نشان می دهد. در دست حضرت علی(ع) ذوالفقار دیده میشود که به صورت شمشیری پهن با دو انتهای منحنی مجزا به تصویر کشیده شده است. از آنجایی که دو سر شمشیر تقریباً همپوشانی دارند، شمشیر بیشتر شبیه قیچی است. زیر سم اسب حضرت علی(ع)، جنازه یکی از دشمنان اسلام که توسط حضرت علی(ع) کشته شده، دیده می شود. بر روی لباس جنازه نیز یک جفت زخم وجود دارد که – احتمالاً اثر ذوالفقار-است. این خاوران نامه در شهر شیراز، در جنوب ایران که توسط خاندان ترکمن قراقویونلو اداره می شد و این ایالت را از دست شاهزاده شاهرخ از سلسله تیموریان گرفته بودند، نوشته شده است. این هنرمند به طرز چشمگیری هم چهره حضرت علی(ع) و هم پیامبر را ترسیم کرده است. در بسیاری از سنت ها، ترسیم چهره پیامبران ابراهیمی و خاندان پیامبر به شدت تابو بود.
با این حال، همانطور که مکتب شیراز در اکثر زمانهای قرن پانزدهم اقتباس کرده، حضرت علی(ع) و حضرت محمد(ص) به صورت تنومند و صاف که یادآور جوانمردان ایرانی قرن پانزدهم است به تصویر کشیده شده اند. به پیروی از همین سنت، نسخه خطی قرن شانزدهم عثمانی مقتل آل رسول از لامعی چلبی شاعر ، که با تذهیب تزئین شده است، حضرت علی(ع) را در حال نبرد با ذوالفقار به تصویر می کشد که عین تصویر خاوران نامه است، با این تفاوت که در اینجا حضرت علی(ع) یک اسب دشمن را به شمشیر کشیده است. در این سنت شیعه گرای ترکی-ایرانی نیز همانند سنت شیعی شیراز، چهره حضرت علی(ع) کاملاً نمایان است.
سنت ذوالفقار عثمانی
در عثمانی، ذوالفقار در رابطه با ینیچری ها، واحد پیاده نظام نخبه عثمانی که در قرن چهاردهم ظهور کرد، درک می شود. ارادت ینیچری ها به ذوالفقار بخشی از ارادت آنها به حضرت علی(ع) و همچنین ادامه روابطشان با فرقه بکتاشی -جریان صوفی معروف به گرایشات شدید علویانه- است. افسانه های ینیچری حاکی از آن است که حاجی بکتاش ولی، عارف آناتولی که این فرقه را تأسیس کرد، به دومین پادشاه عثمانی، اورخان دوم(۱۳۶۲-۱۳۲۶) در مورد لباس های مناسب برای واحدهای نظامی جدیدش توصیه هایی کرد و پیشنهاد داد که آنها کلاه سفید بگذارند تا از سپاهیانی که از مناطق خارج از مرکز می آیند و کلاه قرمز بر سر دارند متمایز شوند. طبق افسانه های بکتاشی، ردای نمدی سفید حاجی بکتاش ولی الهام بخش کلاه هایی است که ینیچری هایی را متمایز می کند. نماد کلاه ینیچری ها نمد سفیدی بود که از بالای سر تا شانه ها ادامه داشت. دلیل این امر این است که در برخی از نسخههای افسانه، نوشته شده که آستین حاجی بکتاش ولی هنگامی که سربازان را تقدیس میکرد بر روی سر سربازان افتاده و در برخی نسخه های دیگر از افسانه، ادعا شده که حاجی بکتاش ولی تکه ای از ردای خود را برای ساختن کلاه ینیچری ها بریده است.
علاوه بر روابط آنها با فرقه بکتاشی، بارزترین نشان ارادت ینیچری ها به حضرت علی(ع)، نحوه استفاده آنها از تصاویر ذوالفقار است. ذوالفقار نقش مهمی در میان و رنگ سربازان سلطان سربازان ینیچری مستقر در استانبول ایفا می کند. در کتاب معروف Codex Vindobonensis، که مجموعهای از تصاویر ماموران دولتی عثمانی در قرن شانزدهم گرد آوری شده توسط وینی ها را شامل میشود، ینیچری ها به تصویر کشیده شده اند که در ردیفهایی راه میروند و ماکتهای چوبی ذوالفقار را در اندازه هایی بزرگتر از اندازه واقعی اش حمل میکنند. بر روی سنگ قبرهای ینیچری و بکتاشی ها، نمادهای تصاویر نفوذ شیعیان و ذوالفقار، حک شده بر روی سنگ موجود است. برخی از انسانانگارترین نمونههای ذوالفقار بر روی سنگ قبرهای ینیچری ها یافت میشود.
متداول ترین و معروف ترین این نگاره ها تصویر ذوالفقار است که بر روی پرچم جنگی ینیچری ها نقش بسته است. بر اساس افسانه، سلطان اورخان تصویر ذوالفقار را بر روی پرچمی که در زمان تأسیس واحد به ینیچری ها داده بود، دوخته بود تا نیروهای جدید را تحت حمایت حضرت علی(ع) قرار دهد. در دوره های بعدی تاریخ عثمانی، نه تنها ینیچری ها، بلکه سلطان نیز این پرچم را حمل میکرد. سنجاق ذوالفقار نه تنها سنجاق ینی چریها بود، بلکه سنجاق سلطان نیز بود، همانطور که ینیچری ها به عنوان سربازان شخصی سلطان را در میدان جنگ احاطه کرد و به عنوان خدمتکارانش از جان او محافظت می کردند، پرچم ذوالفقار هم نه تنها پرچم ینیچری ها، بلکه پرچم سلطان نیز بود. پرچم بطور ناگزیری با قدرت و مشروعیت سلطان پیوند داشت.
پرچم ذوالفقار عثمانی به شکل یک پرچم مستطیلی، مثلثی یا درفش دوشاخه ای بود. رنگ سطح پرچم یا به رنگ سلسله عثمانی، قرمز، و یا به رنگ کلاه ینیچری ها سفید بود. بر روی پرچم، شمشیر به شکل بسیار چشمگیری، چنگالدار، با شکاف وسیع دو سر به تصویر کشیده شده بود. به طور کلی لبه های تصویر شمشیر با آثار خوشنویسی حاوی ضرب المثل ” لا فَتى اِلاّ عَلِىّ، لا سَیفَ اِلاّ ذُو الفَقار” نوشته شده است. زادیسلاو زیگولاسکی توجه را به انسانانگاری شمشیر که بر روی پرچمهای ذوالفقار عثمانی به نمایش گذاشته شده بود، جلب کرده است. تیغه های شمشیر شبیه پاها، انتهای قبضه شبیه بازوها و سر شمشیر شبیه سر انسان است. زیگولاسکی استدلال می کند که این انسانانگاری از نوعی «نوستالژی ترکی» سرچشمه می گیرد، زیرا با توجه به ارتباط مکرر ذوالفقار با نقوش دست که در گفتار اسلامی از آن به دست حضرت فاطمه(س) و گاهی به دست حضرت علی(ع) یا حضرت حسین(ع) تعبیر شده است، می توان حدس زد که این تا حدی به دلیل تأثیر سنت های شمنی آسیای مرکزی است.
بنا به نقل وقایع نگار مملوکی، ابن الیاس که شاهد فتح مصر توسط عثمانی ها بود، هنگامی که یاووز سلطان سلیم وارد قاهره شد، خیمه جنگی خود را در جزیره روضه بر روی رودخانه نیل برپا کرد و پرچمی قرمز و سفید در مقابل خیمه خود نصب کرد. به احتمال زیاد تصویر ذوالفقار روی این پرچم ها بود. در واقع، در مجموعه موزه قصر توپقاپی، پرچم قرمز رنگ ذوالفقار وجود دارد که یاووز سلطان سلیم آن را به مصر برده بود. این که پرچم ذوالفقار در قرن شانزدهم و هفدهم در میان لشکرهای عثمانی چقدر گسترده بوده را می توان از تعداد زیادی نمونه که هنوز هم در موزه های مختلف اروپا یافت می شود دریافت، که بیشتر آنها از لشکر عثمانی به جای مانده است. بازدیدکنندگان کاخ سابق دوک های ونیز که در یکی از سالنهای نمایشگاه قدم میزنند، ممکن است از دیدن پرچم بزرگ قرمز مثلثی شکل ذوالفقار که از سقف آویزان شده است شگفت زده شوند.
بنابراین، حداقل در قرن پانزدهم، ذوالفقار دستخوش دگرگونی در زمینه فرهنگ عثمانی شد، و از یک شمشیر واقعی که توسط رهبران علویان در نبردها استفاده میشد، به تصویری از شمشیر بر روی پرچم تبدیل شد. این تحول همچنین به ذوالفقار محبوبیتی داد که نمی توان ادعا کرد قبل ها صاحب آن بوده است. به هر حال، یک پرچم، بیشتر از یک شمشیر واقعی توسط سربازان و غیرنظامیان دیده و پذیرفته می شود. چون این امکان وجود داشت که برای حمل پرچم های خود، به تعداد زیاد برای واحدهای ارتش مستقر در مناطق مختلف و نیروهای مختلف یک ارتش واحد تولید شود. با افزایش تعداد لشکرهای مسلمان و دفاع از سرزمینهای بزرگتر و وسیعتر، اهمیت چنین رویکردهایی شروع شد. در قرن شانزدهم، لشکرهای عثمانی به طور منظم در دو جبهه می جنگیدند، علیه امپراتوری هابسبورگ در مرز غربی و صفویان در مرز شرقی. اینها ارتشهای عظیمی احتمالاً با صدها هزار نفر نیرو، همراه با ارتش شخصی سلطان مستقر در پایتخت و نیروهایی که مناطق خارج از مرکز باید می فرستادند، بودند. در آغاز قرن هجدهم، لشکری که فقط از مصر باید فرستاده می شد، متشکل از ۳۰۰۰ سرباز بود. برای مقایسه، در جنگ بدر، لشکر ۳۰۰ نفری مسلمانان، نیروهای ۱۰۰۰ نفری مکه را شکست دادند. در سال ۶۳۶ میلادی، ارتش مسلمانان که یرموک را که در قلمرو اردن کنونی است از بیزانسی ها گرفت، شامل ۴۶۰۰۰ نفر بود.
در این شرایط متغیر، تبدیل ذوالفقار از یک شی منحصر به فرد به یک نماد تولید انبوه نیز فرصت های پیش بینی نشده ای را ایجاد کرد. اگر به این شکل توصیف شود، فرقه شمشیر میتوانست با تقلیدهای چوبی و تصویرش روی پرچم ها بسیار راحتتر از خود شمشیر گسترش یابد. میتوان گفت که ذوالفقار با این پرچم ها، تقلیدهای چوبی و اساطیری که با تصاویر همراه بود، حالت نمادین پیدا کرد. از این نظر، گسترش و رواج شمشیر شبیه به روند گسترش و رواج نمادهای مشهور مسیحی مانند باکره گوادلوپ است که تصویر آن بر روی پرچم ها، تابلوها، شمع های کلیسا (و اخیراً تی شرت ها) موقعیت خود را به عنوان نماد ملی مکزیک تثبیت کرد. همانطور که برای ادای احترام، نیازی به دیدن تصویری از مریم باکره یا ملاقات با کسی که چنین تجربه ای داشته است، نیست، برای ارزیابی شمشیر با هیبت و اهمیت مذهبی آن، لازم نیست که فرد ذوالفقار واقعی را دیده یا با قهرمانی که شمشیر به دست دارد ملاقات کرده باشد. مورخان و مردم شناسان ادعا کرده اند که محبوبیت گسترده باکره گوادلوپ در مکزیک ناشی از اعتقاد به الهه های باوری پیش از کلمب است. به همین ترتیب، افسانه ذوالفقار شبیه افسانههای رایج شمشیر در فرهنگهای دیگر در میان ینیچری های عثمانی بود که جوانانی که بهعنوان دِوشیرمه به خدمت نیروهای ینیچری استخدام شده بودند، با آن مواجه شده بودند. تا قرن هفدهم، نیروهای ینیچری در استانبول و سایر ایالات متشکل از دِوشیرمه ها بودند. دِوشیرمه متشکل از جوانان مسلمانی بود که از جمعیت مسیحی بالکان و آناتولی استخدام شده بودند و به عنوان پیاده نظام آموزش دیده بودند. در میان نیروهای ینیچری، اسیران جنگی و مزدوران اروپا و ایران هم بودند. این افراد ممکن است از آمیزش افسانه های شمشیر که به راحتی با داستان های ذوالفقار ادغام می شوند، آگاه باشند.
کنستانتین میخایلوویچ، سرباز صربستانی که پس از اسیر شدن توسط نیروهای محمد فاتح در جنوب بلگراد در سال ۱۴۵۵ به مدت ۱۲ سال در پشت جبهه برای ینیچری ها خدمت کرد، در خاطرات معروف خود، داستانی از ذوالفقار بر اساس عناصر برگرفته از افسانه شمشیر در سنگ و اکسکالیبور شاه آرتور روایت می کند. حضرت علی(ع) که میخواهد ذوالفقار را نابود کند، شمشیر را «تا زمانی که شمشیر کاملاً در داخل صخره ناپدید شود»، در صخره فرو می کند. حضرت علی(ع) در ساعت مرگش شمشیر را در دریا می اندازد و دریا سه روز در سوگ وی «کف کرده و می جوشد». در این داستان، حضرت محمد(ص)، نقش شاه آرتور و حضرت علی(ع) نقش پرسیوال، شوالیه میز گرد را بر عهده می گیرند که بعدا جام مقدس را پیدا می کند.
از سوی دیگر، سربازانی که از شرق آناتولی، قفقاز و مناطق کردنشین می آیند ممکن است از “آیین باستانی ایرانیان در پرستش خدایی که با شمشیر تا دسته فرو رفته در سنگی نشان داده شده است” مهرداد ایزدی، که کردهای علوی در شرق آناتولی تا امروز ادامه داده اند، آگاه باشند. میکله ممبره سفیر ونیزی که در سال ۱۵۳۹ عازم کاخ شاه طهماسب صفوی بود، در کلیسایی در خارج از گرجستان توجهش به “یک تیر چوبی با سه یا چهار خنجر و دو دسته شمشیر” جلب می شود. داستانهای مشابه شمشیر و نیزه جادویی از دیگر عناصر اساطیر اروپایی، ایرانی و عربی نیز ممکن است در افسانه ذوالفقار نفوذ کرده باشد: افسانههای اسکندر مقدونی در شاهنامه حماسی ایرانی، افسانههای سربازان اوچ بیزانسی معروف به آکریتوی، که به داستان حماسی دیگنیس آکریتاس ختم میشود، و افسانههای خارقالعاده اولین سلطان ممالیک معروف به سلطان الظاهر بَیبَرس. در واقع، این واقعیت که افسانه ذوالفقار با سنتهای مختلف سازگار است، تا حدی توضیح میدهد که چرا ینیچری های با ریشههای بسیار متفاوت، آنقدر آماده بودند که به شمشیر و شخصی که آن را به کار میبردند ادای احترام کنند.
از برخی جهات، ذوالفقار عثمانی شباهت عجیبی به صلیب مسیحی یا شمایل نگاری مسیحی مرتبط با آن دارد. ذوالفقار که بر روی یک پرچم دریایی دوشاخهای مواج نمایش داده میشود، به راحتی میتواند با صلیبهای مواج روی پرچمهای جنگهای صلیبی و بعداً کشتیهای امپراتوری مقدس روم اشتباه گرفته شود. صلیب هایی که روی پرچم های سه پر نمایش داده می شد برای مسیحیان اصلا غریبه نبود. در شبه جزیره سینا، نماد سنت سرجیوس در صومعه سنت کاترین، حامل پرچم صلیبی است که در پایین به سه قسمت تقسیم شده است. تصادفی نیست که سنت سرجیوس به عنوان قدیس حامی عشایر خاورمیانه شناخته می شود. پرچمی تقسیم شده مشابه روی نقش برجسته سنت جورج بر روی دیوار کلیسایی در فوردینگتون انگلستان نیز دیده می شود. با توجه به اینکه پیش از کنار گذاشته شدن سیستم دوشیرمه، اکثر ینیچری ها از تبار مسیحی اروپای شرقی و آناتولی بودند.این شباهت نزدیک به صلیب مسیحی ممکن است تصادفی نباشد. از این نظر، همچنین قابل توجه است که دو انتهای تصویر ذوالفقار به جای تصویر «یک جفت قیچی» که در دوران مغول و تیموریان ایجاد شد، تنها در زمان حکومت عثمانی پدیدار شد. حتی بدون انتهای شمشیر شکافته، ذوالفقار عثمانی باز هم صلیب را در ذهن متبادر میکرد، زیرا لبه های دسته شمشیر به عنوان “بازوهای” صلیب قرار داده شده بودند.
بررسی ما از سنت شمایل نگاری پیرامون ذوالفقار در امپراتوری عثمانی ما را به این نتیجه رساند که تصویر شمشیر عثمانی به عنوان نوعی آزمون رورشاخ (Rorschach) شمایل نگاری عمل می کند. در اینجا می خواهم بگویم که تصویر شمشیر بدون توجه به سنت ایدئولوژیکی یا مذهبی که بیننده از آن آمده است، معنایی را به همراه دارد. در نتیجه، تصویر شمشیر و افسانههای مرتبط با این تصویر میتواند پاسخگوی نیاز کسانی باشد که از پیشینههای فرهنگی و مذهبی بسیار متفاوت برای پیوستن به فرهنگ نظامی و اداری عثمانی آمدهاند. از این نظر، اگرچه شمشیر به جای انگیزههای ایدئولوژیک، اهداف عملی را دنبال میکرد، اما نمادی از اکومنیزم(نهضت وحدت کلیساها) و انسجام بود که بخشی از نظام مدیریتی عثمانی بود.
این مساله ما را به ورودی موزه نیروی دریایی و درک نادرست از ذوالفقار بر روی پرچم بارباروس خیرالدین پاشا بازمی گرداند. طنز موزه نیروی دریایی در این واقعیت نهفته است که دیوارهای آن پر از نقاشی های ذوالفقار در قرن نوزدهم و بیستم است که در آن زمان به وضوح تصویر متعارف قدرت نظامی عثمانی بود. در نقاشیهای رنگ روغن آخرین دوره امپراتوری عثمانی و حتی سالهای اول جمهوریت، لشکر و نیروی دریایی عثمانی با پرچمهای ذوالفقار دو شاخه به نمایش درآمده است که ویژگیهای انسانانگاری بسیار کمتری نسبت به نمونه روی پرچم بارباروس خیرالدین دارد.
این نقاشیها چه نمایانگر حقیقت تاریخی باشند چه نباشند، نشان میدهند که برای عثمانی های متأخر،تصویرِ تا حدی سالم و استاندارد شده شاخک ذوالفقار، نشانه تسلط نظامی عثمانی است. این ذوالفقار منعکس کننده یک تخیل مجدد از گذشته “کلاسیک” عثمانی است که در آن عثمانیان متأخر به تصویر شمشیر- صرف نظر از اینکه واقعا استفاده میشده یا خیر- اهمیت نمادینی قائل بودند. با این وجود، معنای تصویر شمشیر در بافت عثمانی در دوران پیشین همچنان در این نقاشی ها زنده است.
اما در عرض بیست یا سی سال، تمام ساختار مرتبط با این معنای نمادین برای سازمان دهندگان موزه نیروی دریایی از بین رفته است. اگرچه موزه شواهد فیزیکی این شمایل نگاری را حفظ کرده است، اما این نماد معنای خود را از دست داده است. می توان گفت که مسئولان چیدمان موزه دریانوردی نتوانسته اند از آزمون رورشاخ شمایل نگاری سربلند بیرون بیایند و یا حداقل مفروضات آزمون بطور کامل تغییر کرده است. تصویر شمشیر به جای اینکه یک نماد مسلمان که با بافت فرهنگی بیننده منطبق باشد، باقی بماند ، نقش یک نماد مسیحی هژمونیک را به خود گرفته و تاریخ عثمانی برای انطباق با این نماد تغییر داده شده است. این که مورخان، محافظان و وارثان میراث عثمانی چه درس هایی را می توانند از این وضعیت عجیب (و آشکارا پست مدرن) بگیرند، بر عهده خوانندگان می سپارم.
این مقاله به قلم Jane Hathaway در فصلنامه Cogito شماره ۱۹، تابستان ۱۹۹۹ منتشر شده است.
در همین باره بخوانید:
خضر ملقب خیرالدین پاشا با اینکه سنی مذهب بود،اما عاشق پیرو عدالت و دلیر مردی علی ع بوده، یک پیرمردی بنام حسین درویش از دلاوری و شجاعت علی ع دائما در جوانی خیرالدین پاشا نقل می کرد،در جنگ ها سخت چکار باید انجام دهد از فداکاری ها علی ع به خیرالدین گوشزد می کرد در مواقع سخت علی ع چطوری می جنگیدند.
در یکی جنگ های تن به تن با یکی از فرماندهان اسپانیای کاتالون با خیرالدین پاشا امید همه نیروی مسلمان در اسکندریه مصر به این جنگ بستگی داشت؛ جنگی در خیبر علی ع به نبرد پهلوان نامی مشرکین می رود.
فیلمبردار فیلم سریال شمشیر دریای مدیترانه بارباروس ها با چه هیجانی این دو نبرد با همدیگر مقایسه به تصویر می کشد، حسین درویش با گفتن خیرالدین را روانه میدان مبارزه می کند.
در واقعه پرچم کشتی خیرالدین پاشا ذوالفقار حضرت علی ع روایت می کند ربطی به چیزی ندارد.
شمشیر ذوالفقار بزرگترین شمشیر دنیا و شمشیر عدالت نامیده می شود.
آدم های بد صفت را به آل یزیدیان تشبیه می کنند.
سلیمان شاه اوغلو ارطغرل غازی پدر عثمان پایه گذار سلسله عثمانی حاکمیت ش با نام عدالت علی الگو قرار میداد.
شیعه ستیزی در بین مردم ترکیه وجود ندارد،