Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /var/www/vhosts/ottomanstds.com/httpdocs/wp-content/plugins/wp-jalali/lib/date.php on line 96

Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /var/www/vhosts/ottomanstds.com/httpdocs/wp-content/plugins/wp-jalali/lib/date.php on line 98

Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /var/www/vhosts/ottomanstds.com/httpdocs/wp-content/plugins/wp-jalali/lib/date.php on line 260

Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /var/www/vhosts/ottomanstds.com/httpdocs/wp-content/plugins/wp-jalali/lib/date.php on line 262

Deprecated: Unparenthesized `a ? b : c ? d : e` is deprecated. Use either `(a ? b : c) ? d : e` or `a ? b : (c ? d : e)` in /var/www/vhosts/ottomanstds.com/httpdocs/wp-content/plugins/wp-jalali/lib/date.php on line 283

Deprecated: Unparenthesized `a ? b : c ? d : e` is deprecated. Use either `(a ? b : c) ? d : e` or `a ? b : (c ? d : e)` in /var/www/vhosts/ottomanstds.com/httpdocs/wp-content/plugins/wp-jalali/lib/date.php on line 351

Deprecated: Unparenthesized `a ? b : c ? d : e` is deprecated. Use either `(a ? b : c) ? d : e` or `a ? b : (c ? d : e)` in /var/www/vhosts/ottomanstds.com/httpdocs/wp-content/plugins/wp-jalali/lib/date.php on line 353
تاتارهای کریمه و رابطه با عثمانی و صفوی – مطالعات عثمانی

تاتارهای کریمه و رابطه با عثمانی و صفوی

پایگاه مطالعات عثمانی: چنگیزخان قلمرو وسیع خود را به چهار‌ بخش یا اولوس بین چهار پسـر اصلی خود جوجی، جغتای، اوکتای و تولوی تقسیم‌ کرد. این چهار بخش‌ را‌ اولوس اربعه مـی‌گفتند. منظور از اولوس، تمام مردم ایـل یـا شهر و منطقه‌ای بود که خان مغول به فرزندان خود واگذار می کرد.

اولوس جوجی که به آن اردوی زرین می‌گفتند، شامل‌ روسیه جنوبی، دشت قبچاق و قفقاز بود. پس از مرگ جوجی (۶۲۴ ق) اولوس او به چهار شعبه بین چـهار پسرش تقیسم شد: ۱٫ شعبه با تو در قبچاق غربی ۲٫ شعبه اوردا در قبچاق‌ شرقی‌ ۳٫ شعبه توقاتیمور در قبچاق شمالی ۴٫ شعبه شیبان در خیوه و بخارا.

شعبه باتو که به عنوان خوانین بزرگ درقبچاق غربی فرمانروایی می‌کردند، نـسبت بـه سه شعبه دیگر اهمیت زیادتری داشت و بر‌ آنان‌ فرمانروایی می کرد. اما پس از فوت جانی بیک آخرین خان بزرگ این شعبه در سال ۷۵۸ ق آشفتگی و هرج و مرج سراسر دشت قبچاق را فراگرفت. نتیجه آن فـروپاشی وتـجزیه‌ اردوی‌ زرین بود. در این آشفتگی اسلاف توقاتیمور بر شبه جزیره کریمه مسلط شدند. آنها ابتدا زیر سلطه توقتمش خان رقیب تیمور گورکانی بودند. توقتمش خان از اسلاف اوردا بود‌. پس‌ از‌ مـرگ جـانی بیک و بروز هرج‌ و مرج‌ توانست‌ به عنوان آخرین خان بزرگ اردوی زرین بر سراسر اولوس جوجی مسلط شود، ولی در نبرد با تیمور ناکام ماند. تیمور‌، شهر‌ سرای‌ پایتخت توقمش خان را ویران کـرد و بـارها او‌ را‌ شـکست داد. بعد از مرگ توقتمش خان (۸۰۸ ق) اسـلاف تـوقاتیمور بـه سرکردگی حاجی گرای خان با استقلال بر کریمه‌ مسلط‌ شدند‌. نام خانوادگی گرای احتمالاً از گرای یکی از طوایف اردوی‌ زرین أخذ شـد کـه از حـاجی گرای حمایت کردند. اسلاف حاجی گرای به عـنوان خـانات کریمه، شهر باغچه‌ سرای‌ را‌ به پایتختی برگزیدند. اما مهمترین شهر قلمرو آنها بندرکفه (کیف کنونی‌ پایتخت‌ اوکراین) بود کـه از مـراکز عـمده تجارتی دریای سیاه محسوب می‌شد. استقلال تاتارها چندان نپایید. زیـرا‌ عثمانی‌ ها‌ در زمان سلطان محمد فاتح، شبه جزیره کریمه را در سال ۸۸۰‌ ق تصرف‌ کردند‌ و خانات تاتار سلطه آنها را پذیرفته؛ بـه عـنوان دسـت نشانده به حکومت خود ادامه‌ دادند‌ (باسورث‌، ۱۳۸۱: ۴۹۲-۴۸۳؛ لین پول،۱۳۷۰ : ۴۲۶- ۴۲۱).

عثمانی‌ها از نیروی نـظامی ایـن طوایف‌ جنگجو‌ برای ضربه زدن به روسها، اروپای شرقی و ایران به میزان زیادی استفاده کردند‌.

روابط‌ صفویه‌ بـا تـاتارهای کـریمه از بدو شکل گیری دولت صفویه بر اساس دشمنی و جنگ نهاده‌ شد‌. این دشـمنی اجـتناب نـاپذیر بود، زیرا تاتارها دست نشانده دولت عثمانی بودند و در‌ منازعات‌ ایران‌ و عثمانی از عثمانی‌ها حمایت می کـردند. ایـن مـسأله و روحیه غارتگری تاتارها باعث شد سهم عمده‌ای‌ در‌ حملات عثمانی‌ها به ایران ایفاء کنند و مـشکلات زیـادی برای دولت صفوی در‌ قفقاز‌ و آذربایجان‌ به وجود آورند.

سلطان سلیم در جنگ چالدران- به عـنوان اولیـن رویـارویی بزرگ ایران و عثمانی‌- از‌ طوایف‌ تاتار کریمه در سپاه خود استفاده کرد. تاتارها به فرماندهی سـعادت گـرای‌ خان‌ اول (۹۳۸- ۹۲۹ ق) در این جنگ حضور داشتند (پور گشتال، ۱۳۶۸ :۲/۱۱۵۵).

در جنگهای ایران وعثمانی‌ در‌ دوره شاه طهماسب اول (۹۸۴- ۹۳۰ ق) نیز ر تـاتارها در سـپاه عـثمانی حضور‌ داشتند‌. البته خوانین طراز اول تاتار شخصاً در‌ این‌ جنگها‌ حضور نداشتند و تنها سپاهیانی به فـرماندهی زیـردستان‌ خود‌ برای همراهی سپاهیان عثمانی اعزام می‌کردند. اما از دوره شاه محمد خدابنده (۹۹۶‌- ۹۸۵‌ ق) سـپاهیان تـاتار هـمیشه تحت فرماندهی‌ شخص‌ خان یا‌ فرزندان‌ او‌ به ایران حمله می‌کردند.

 

دوران شاه‌ محمد‌ خدابنده (اوج حملات تـاتارهای کـریمه بـه ایران)

دوران شاه محمد اوج حملات‌ عثمانی‌ها‌ به ایران بود. در نتیجه، قسمتهای‌ وسیعی از قـلمرو صـفوی‌ ویران‌ شد یا به تصرف دولت‌ عثمانی‌ درآمد. در این حملات تاتارها سهم عمده‌ای داشتند و بارها قـفقاز و آذربـایجان را غارت‌ و ویران‌ کردند. در دومین سال پادشاهی‌ شاه‌ محمد‌ (۹۸۶ ق) عثمانی‌ها سپاهی‌ به‌ آذربـایجان و شـیروان فرستادند. همزمان‌ از‌ محمدگرای خان (۹۹۲- ۹۸۵ ق) خواستند از راه در بند بـه شـیروان حـمله کند. محمد‌ گرای‌ خان پسر خود عـادل گـرای خان‌ را‌ که جوانی‌ دلیر‌ بود‌ با بیست هزار سپاهی‌ به شیروان فرستاد. عـادل گـرای در اولین حمله، سپاهیان صفوی را غـافلگیر کـرد و تعداد زیـادی‌ از‌ آنـها را بـه قتل رساند. سپس‌ شیروان‌ را‌ به‌ ویـرانی‌ کـشاند. میرزا سلمان‌ جابری‌ وزیر شاه محمد و شاهزاده حمزه میرزا ولیعهد برای مـقابله بـا او به شیروان اعزام شدند. چون‌ قـلعه‌ شماخی‌ به دست عـثمانی‌ها افـتاده بود، سپاه ایران‌ تصمیم‌ گـرفت‌ ابـتدا‌ آنجا‌ را‌ بازپس گیرد. عثمان پادشاه، فرمانده سپاهیان عثمانی مستقر در قلعه از عادل گرای خـان کـمک خواست. او نیز در کنار رود ارس به مـقابله بـا سـپاه ایران‌ شتافت. در جـنگی کـه در تاریخ ۲۸ رمضان ۹۸۶ ق رخ داد، عادل گـرای شـکست خورد وبه اسارت درآمد. این پیروزی برای ایرانی‌ها بسیار باارزش بود. به دنبال آن شـیروان بـه‌ دست‌ سپاه ایران افتاد وعثمانی‌ها قـلعه مـهم شماخی را تـخلیه کـردند (حـسینی قمی،۱۳۶۳ : ۲/ ۶۸۶- ۶۷۹ ؛ افوشته‌ای نطنزی،۱۳۷۳ : ۱۰۰- ۹۳).

بـا وجود آنکه عادل گرای خان مشکلات زیادی برای‌ دولت‌ صفوی به وجود آورده بود، ولی شاه مـحمد سـعی کرد دل این شاهزاده تاتار را به دسـت آورد. شـاه قـصد داشـت بـا این‌ تدبیر‌ روابـط صـفویه و تاتارها را بهبود‌ بخشد‌ تا از حملات آنها به ایران جلوگیری کند و در صورت امکان با تاتارها علیه عـثمانی‌ها مـتحد شـود. چون تاتارها از سلطه عثمانی‌ها ناراضی بودند‌.

اسـکندر‌ بـیگ تـرکمان در ایـن‌ مـورد‌ مـی‌نویسد: «عقلا و مدبران صلاح در آن دیدند که با آن سلسله طرح دوستی انداخته، طبقه تاتار به تلطف و نیکویی از معاونت لشکر روم بازآورده ولایت شیروان را از آسیب ایشان‌ صیانت‌ نماید و این معنی پسـندیده وضیع و شریف گشته، عادل گرای خان را اعزاز و احترام نمودند. چند نفر از گرفتاران تاتار را آزاد کرده به ملازمت او گماشتند» (ترکمان منشی،۱۳۵۲ : ۱/ ۲۳۸‌- ۲۳۷‌).

شاه محمد‌ حتی قصد داشت دختر خود را به ازدواج عادل گرای خـان درآورد تـا به نوشته اروج بیگ‌ بیات «با این وصلت بین دو خاندان روابط دوستانه و صمیمیت بین‌ ایرانیان‌ وتاتارها‌ برقرار سازد» (بیات،۱۳۳۸ :۱۸۵). این سیاست نتایج مثبت خود را به سرعت نشان داد. زیرا محمدگرای ‌‌خـان‌ هـنگامی که از توجهات شاه محمد به عادل گرای خان اطلاع یافت، مادر‌ عادل‌ گرای‌ را با هدایای زیادی به ایران فرستاد تا ضمن عذرخواهی، عـادل گـرای را آزاد کند‌ و بعد از آن روابط دوستانه بـین تـاتارها و صفویه برقرار گردد. این سفارت به‌ نتیجه نرسید. اعضای آن‌ از‌ میانه راه برگشتند، زیرا توجهات شاه نسبت به عادل گرای خان حسادت امرای قزلباش را بـرانگیخت. آنـان که تصور می‌کردند بـه زودی عـادل گرای خان موقعیت برجسته‌ای در دولت صفوی به‌ دست می‌آورد، شایعه کردند با مهد علیا همسر شاه روابط نامشروع دارد. بدین گناه او و مهد علیا را به قتل رساندند (همان: ۱۸۶- ۱۸۵ ؛ ترکمان منشی، ۱۳۵۲ : ۱/۲۶۳- ۲۶۱).

قتل عادل‌ گـرای‌ خـان فرصت مناسبی که برای بهبود روابط صفوی و تاتارها ایجاد شده بود از بین برد و دشمنی تاتارها با ایرانیان را تشدید کرد. بعد از آن تاتارها برای انتقام خون عادل‌ گرای‌ خان حملات خود را وسـعت دادنـد. دولت عثمانی نـیز به این دشمنی ها دامن می‌زد.

کوتاه مدتی بعد محمدگرای خان برای انتقام خون پسرش با سـپاهی بزرگ عازم شیروان‌ شد‌ . پس از شکست سپاه ایران درآنجا و قراباغ خرابی زیـادی بـه بـار آورد و سپس با غنایم زیادی به کریمه برگشت. ولی پسرانش غازی گرای خان، سلامت گرای خان و صفی گرای‌ خـان‌ ‌ ‌را‌ بـا قسمت عمده سپاه برای‌ ادامه‌ عملیات‌ به داغستان و دربند فرستاد (ترکمان منشی، ۱۳۵۲ : ۱/۲۵۵- ۲۵۴).

بـرای دفـع حـملات تاتارها، سپاهی به فرماندهی میرزا سلمان جابری عازم شیروان‌ شد‌. تاتارها‌ آنجا را ترک کردند؛ ولی کـمی بعد برگشتند‌ و آنجا‌ را مورد حمله قرار دادند. این بار در جنگی در شماخی، میرزا سـلمان بر تاتارها غلبه کـرد و غـازی گرای‌ خان‌ را‌ به اسارت درآورد (حسینی قمی،۱۳۶۳ :۲/ ۷۱۴ ؛ حسینی استرآبادی، ۱۳۴۶‌ : ۱۱۱).

این دومین پیروزی ایرانیان بر تاتارها بود. به دنبال آن تاتارها شیروان را ترک کردند و به کریمه‌ رفتند‌. غازی‌ گرای خان بر خلاف عادل گـرای خان در ابتدا به مدت‌ سه‌ سال (۹۹۱- ۹۸۸ ق) در قلعه الموت به زندان افتاد (ترکمان منشی،۱۳۵۲ :۱ /۲۷۱- ۲۷۰). تا اینکه‌ شاهزاده‌ حمزه‌ میرزا او را آزاد کرد هدف وی آن بود که روابط با‌ تاتارها‌ بهبود‌ یابد.

قمی دراین مورد مـی‌نویسد: «هـم دراین زمستان (۹۹۱ق) غازی گرای خان تاتار که‌ در‌ قلعه‌ الموت محبوس بود، رأی ملک آرای عظام بدان قرار گرفت که وی را بیرون‌ آورده‌ تربیت و رعایت فرمایند تا لشکر تاتار جانب قزلباش را داشته من بـعد اطـاعت‌ رومیه‌ ننمایند‌. او را از قلعه بیرون آورده به نوازشات و تفقدات خسروانه سرافراز ساختند» (حسینی قمی‌، ۱۳۶۳‌: ۲/۷۵۶). این تدابیر به نتیجه نرسید. زیرا دربار شاه محمد آنچنان آشفته و گرفتار‌ بود‌ که‌ فرصتی برای پی گـیری آن بـرنامه وجود نداشت. غازی گرای خان که چندان مورد توجه‌ نبود‌ و حتی از لحاظ معیشت در تنگنا بود در سال ۹۹۴ ق از اردوی‌ شاه‌ گریخت‌ و به عثمانی رفت وعثمانی‌ها را تحریک کرد که از اوضاع آشفته ایـران اسـتفاده کـرده به‌ ایران‌ حمله‌ کنند (هـمان :۷۷۸).

در هـمان سـال عثمانی‌ها سپاهی برای تصرف آذربایجان فرستادند‌. غازی‌ گرای خان یکی از فرماندهان آن بود. این سپاه تبریز را تصرف و به شدت ویران کرد‌ (هـمان‌:۷۹۰- ۷۸۲). غـازی گـرای خان در سال ۹۹۶ ق به پاس خدماتی که‌ در‌ جنگ با ایـران انـجام داد، به جای‌ اسلام‌ گرای‌ خان به حکومت کریمه منصوب شد (پورگشتال‌، ۱۳۶۸‌: ۲/۱۵۵۸). وی در مقام بزرگترین خان کریمه با شاه عباس (۱۰۳۸- ۹۹۶ ق) بـزرگترین‌ پادشـاه‌ صـفوی روبرو گردید.

 

شاه عباس‌ اول‌ و غازی گرای‌ خان‌ (دوران‌ صلح ودوسـتی)

عثمانی‌ها تصور می‌کردند غازی‌ گرایخان‌ به خاطر جنگهایی که با ایران داشته واسارت چند ساله‌اش در ایران‌ پس‌ از کـسب قـدرت در کـریمه جدیت‌ زیادی برای جنگ با‌ ایران‌ خواهد داشت؛ ولی او روابط‌ دوستانه‌ای‌ بـا شـاه عباس برقرار کرد. مسلم است که غازی گرای خان از سلطه‌ عثمانی‌ها‌ بر سرزمین خود ناراضی بـود‌ و مـایل‌ نـبود‌ با آنها در‌ جنگ‌ با ایرانیان که در‌ دوران‌ اسارتش رفتار دوستانه‌ای با او داشـتند هـمکاری کـند.

غازی گرای خان دو مرحله بر‌ کریمه‌ حکومت کرد. منابع اشاره‌ای به چگونگی‌ روابط‌ او بـا‌ شـاه‌ عـباس‌ در مرحله اول حکومتش‌(۱۰۰۲- ۹۹۶ ق) ندارند. اما چون هیچ گونه جنگی میان طرفین رخ نداد و غازی گرای در‌ لشـکرکشی‌ هـای عثمانی‌ها به ایران مشارکت نداشت‌ مسلماً‌ از‌ همین‌ زمان‌ روابط دوستانه‌ای با‌ شاه‌ عـباس بـرقرار کـرده بود.

وی در سال ۱۰۰۲ ق به مدت چند ماه از حکومت عزل شد‌. ولی‌ پس‌ از کسب قدرت در دومـین مـرحله حکومتش‌ به‌ مدت‌ ۱۵‌ سال‌ (۱۰۱۷‌- ۱۰۰۲ ق) بر کریمه فرمانروایی کرد. دراین مرحله، آشکارا روابط دوسـتانه‌ای بـا شـاه عباس برقرار کرد و در لشکرکشی‌های عثمانی‌ها به ایران شرکت نمی‌کرد. در سال ۱۰۱۴ ق عثمانی‌ها که‌ در شیروان درگیر جـنگ بـا شاه عباس بودند و شکستهای سختی نیز متحمل شده بودند، برای تضعیف روحـیه ایـرانیان شـایعه کردند به زودی غازی گرای خان به شیروان حمله خواهد کرد‌ (ترکمان‌ منشی، ۱۳۵۲: ۲/۷۳۰). این مسأله بـه خـوبی اتـکای عثمانی‌ها به سپاهیان تاتار در جنگ با ایران را نشان می‌دهد. به همین دلیـل شـاه عباس تأکید داشت روابط دوستانه‌ای با‌ تاتارها‌ برقرار کند. غازی گرای خان نیز به وی پاسخ مـثبت داد بـنابراین در حالی که عثمانی‌ها به شدت به او احتیاج داشتند با‌ شاه‌ عباس رابـطه دوسـتانه برقرار کرد‌. از‌ طرف شاه عباس، ابوالقاسم بـیگ یـوزباشی ایـواغلی برای اظهار دوستی نزد غازی گرای رفـت. در مـقابل حاج بیرام از سوی غازی گرای با نامه‌ دوستانه‌ و هدایای فراوان به ایران‌ آمـد‌. در نـامه او «خان مشارالیه خود را از جمله مـحبان و مـعتقدان این دودمـان والا شـمرده، اظـهار اخلاص و بندگی تذکار حقوق سابقه…» (هـمان:۷۳۶). ایـن روابط دوستانه و امتناع غازی گرای خان‌ از‌ ارسال سپاه به شیروان باعث نـاامیدی عـثمانی‌ها شد، بنابراین شاه عباس به آسـانی بر دربند، باکو و شـماخی دسـت یافت.

غازی گرای خان نـه تـنها حاضر نشد در حملات عثمانیها به‌ ایران‌ مشارکت داشته‌ باشد، بلکه حتی نقشه‌های جـنگی عـثمانی‌ها را به شاه عباس اطلاع مـی‌داد. در سـال ۱۰۱۵ ق عـثمانی‌ها از‌ غازی‌گرای خواستند بـه شـیروان حمله کند. او برای طـفره رفـتن از‌ این‌ درخواست‌ در نامه‌ای از شاه عباس خواست به سرعت بر شیروان مسلط شود تا نـاچار نـشود به شیروان ‌‌حمله‌ کند. قسمتی از نـامه او چـنین است: «… جـمعی بـر سـر من آمده‌اند که‌ مـتوجه‌ شیروان‌ شوند. من بایشان قرار داده‌ام که در لواسان کنار آب مرق قلعه می‌سازیم که اهل‌ و عـیال در آنـجا بگذرانیم و با شما متوجه شیروان شـوم. زنـهار کـه در گـرفتن‌ شـروان و قلاع آن استعجال‌ نـمایید‌ تـا بهانه نیامدن من به آن صوب بهم رسد»(منجم یزدی،۱۳۶۶ : ۳۱۷).

در سال ۱۰۱۶ ق غازی گرای خان نامه دوستانه‌ای بـا هـدایای فـراوان توسط حافظ قراقاش تبریزی برای شاه عـباس‌ فـرستاد. در مـقابل شـاه عـباس نـیز نامه‌ای محبت آمیز برای غازی گرای خان فرستاد و از او درخواست کرد: «مغایرت و بیگانگی فی ما بین بالکلیه مرفوع بوده از تحف این دیار هر‌ چه‌ خواهد بی تکلفانه طـلب نماید» (ترکمان منشی، ۱۳۵۲: ۲/ ۷۷۸). در همان سال غازی گرای از شاه عباس خواست خندان آقا متفرقه آقاسی از سرداران عثمانی را که در ایران در‌ اسارت‌ بود وبا او سابقه دوستی داشت آزاد کند. شاه عباس درخواست او را پذیرفت و چـون خـندان آقا مرد عاقل و سخنوری بود، شاه عباس امیدوار بود او و غازی گرای خان‌ بتوانند‌ مقدمات صلح ایران و عثمانی را مطابق میل شاه عباس فراهم آورند. این تدبیر به جایی نرسید. زیـرا خـندان آقا در میانه راه بود که خبر مرگ غازی گرای خان‌ منتشر‌ شد‌ (همان:۷۵۴- ۷۵۳).

غازی گرای‌ خان‌ با‌ کفایت و فاضل بود. به فارسی وترکی شـعر مـی‌سرود و غرائی تخلص می‌کرد. به عـنوان نـمونه چون در مدت اقامت در اردوی شاه‌ محمد‌ از‌ نظر معیشت در تنگنا بود این رباعی را‌ در‌ مذمت آن ایام سرود:

تا بوده غم و شادی و حرمان بوده این نوع گذشته تـا کـه دوران بوده

ما تجربه‌ کـردیم‌ کـه‌ در شهر شما شادی هم در قلعه و زندان بوده (حسینی‌ قمی، ۱۳۶۳ :۲/۷۷۸ ؛ ترکمان منشی، ۱۳۵۲ :۲ / ۷۷۹).

مرگ غازی گرای خان برای ایران ناگوار بود. زیرا دوران دوستی‌ ایران‌ وتاتارها‌ خاتمه یافت و دولت عثمانی که این روابط را تـحمل نـمی‌کرد. فرزندان‌ غازی‌ گرای خان را از حکومت محروم کرد (ترکمان منشی، ۱۳۵۲ :۲ / ۷۷۹).

 

روابط شاه عباس با جانشینان‌ غازی‌ گرای‌ خان

غازی گرای خان دو پسرش توقتمش گرای و صفر گرای را به‌ ترتیب‌ ولیعهد‌ و جانشین ولیـعهد کـرد. با مـرگ غازی گرای خان، توقتمش گرای زمام امور را به‌ دست‌ گرفت‌. عثمانی‌ها که از روابط شاه عباس و غازی گـرای ناراحت بودند، به بهانه اینکه توقتمش‌ بدون‌ اجازه آنها به قـدرت رسـید، او را عـزل کردند و سلامت گرای برادر غازی‌ گرای‌ را‌ به خانی تاتارها برگزیدند. توقتمش زیر بار نرفت. ولی نتوانست کاری از پیـش ‌ ‌بـبرد‌. سلامت‌ گرای او را شکست داد و به قتل رساند (پورگشتال، ۱۳۶۸ :۳/ ۱۷۳۹).

سلامت گرای‌ خان‌ اول‌ (۱۰۱۹- ۱۰۱۷ ق) را عثمانی‌ها به امـید آنـکه بـار دیگر از تاتارها در جنگ با ایرانی‌ها‌ استفاده‌ کنند به خانی کریمه منصوب کردند. بنابراین، از او درخواست کـردند به‌ شیروان‌ حمله‌ کند. سلامت گرای خان موافقت کرد؛ ولی بزرگان تاتار او را منع کـردند و هشدار دادند‌ که‌ جـنگ‌ بـا صفویه برای تاتارها شوم است. زیرا عادل گرای در جنگ با‌ صفویه‌ اسیر شد و به قتل رسید و غازی گرای خان نیز به اسارت درآمد. سلامت گرای تحت تأثیر‌ این‌ هشدار حاضر نـشد به شیروان حمله کند.

در مقابل متعهد شد برای‌ کمک‌ به عثمانی ها سپاهی برای جنگ با‌ شورشیان‌ جلالی‌ اعزام کند (ترکمان منشی، ۱۳۵۲ :۲ / ۷۷۹).

به‌ این‌ ترتیب شاه عباس از حملات تاتارها در امان مـاند. بـا آسودگی خیال سرگرم‌ جنگ‌ با عثمانی‌ها شد. پیروزی‌های قابل‌ توجهی‌ در شماخی‌، باکو‌، دربند‌ و شیروان به دست آورد.

شاهین گرای‌ خان‌ برادر سلامت گرای خان مدعی حکومت بود. برای حصول مقصود خـودش را‌ تـحت‌ حمایت شاه عباس قرار داد و در‌ همان سال جلوس سلامت‌ گرای‌ خان (۱۰۱۷ ق) به دربند شیروان‌ آمد‌. در آنجا در انتظار فرصت ماند. شاه عباس نیز «همت والا بر حصول‌ این‌ مطلب گماشته، معاونت و مـعاضدت صـوری‌ و معنوی‌ به‌ ظهور می‌آوردند» (همان‌: ۳/ ۱۰۱۶‌).

شاه قصد داشت با‌ حمایت‌ از شاهین گرایی خان بین تاتارها تفرقه ایجاد کند، تا بدین وسیله از حملات‌ آن‌ ها به ایران جلوگیری شود و از‌ قـدرت‌ نـظامی عـثمانی‌ها‌ نیز‌ کاسته‌ گردد. به عـلاوه، شـاه‌ امـیدوار بود در صورتی که شاهین گرای خان به حکومت برسد، همانند غازی گرای خان‌ روابط‌ دوستانه‌ای با ایران برقرار کند. حضور‌ شـاهین‌ گـرای‌ درایـران‌ و حمایت‌ شاه از او‌ یکی‌ از دلایلی بود که سلامت گـرای خـان را از حمله به ایران بازمی‌داشت. زیرا در این‌ صورت‌ شاه‌، شاهین گرای خان را برای برپایی شورش‌ به‌ کریمه‌ می‌فرستاد‌.

بدین‌ سـان‌ سـیاست شـاه عباس برای حمایت از شاهین گرای خان نتایج مثبتی برای ایـران به همراه داشت. در مقابل عثمانی‌ها نیز برای جلوگیری از اتحاد شاهین گرای خان‌ و شاه عباس، به شاهین گرای خـان وعـده دادنـد بعد از سلامت گرای خان، حکومت کریمه به او داده خواهد شد. ولی پس از مرگ سـلامت گـرای خان (۱۰۱۹ق) به عهد‌ خود‌ وفا نکردند و جانی بگ گرای خان را به حکومت کریمه منصوب کردند. شـاهین گـرای کـه برای کسب قدرت به کریمه رفته بود، از ترس جانی بک به ایـران گـریخت‌ و در‌ گـرجستان به شاه عباس ملحق شد (همان: ۲ /۸۸۱ ؛ پورگشتال،۱۳۶۸ :۳ /۱۷۳۹).

علاوه بر شاهین گرای، برادر جانی بـیک بـه نـام جهانگیر خان نیز‌ به‌ شاه عباس پناهنده شد. او‌ که‌ در سال ۱۰۲۵ ق درایران بود، نزد شـاه عـباس موقعیت ممتازی، هم شأن امام قلی خان سردار بزرگ شاه عباس داشت (دلاواله،۱۳۷۰: ۳۴۰).

شـاه‌ عـباس‌ قـصد داشت با پناه‌ دادن‌ به این افراد در مواقع مقتضی از وجود آنها علیه تاتارهای دشـمن و در واقـع علیه عثمانی‌ها استفاده کند. درسال ۱۰۲۶ ق عثمانی‌ها برای جبران شکستهای سالهای قبل، سپاهی بـه فـرماندهی خـلیل‌ پاشا‌ به آذربایجان اعزام کردند. برای تقویت این سپاه از تاتارها کمک خواسته شد. جانی بـگ گـرای با یک سپاه بیست هزار نفری به عثمانی ها ملحق شد. در جـنگی کـه‌ در‌ سـراب میان‌ آنها و سپاهیان شاه عباس رخ دادایرانی ها پیروز شدند و تعداد زیادی از عثمانی‌ها به قتل رسـاندند (تـرکمان‌ مـنشی،۱۳۵۲ :۲ /۹۱۲). ولی جنگ خاتمه نیافت. در بهار سال بعد‌ (۱۰۲۷‌ق) بار‌ دیگر سپاه عثمانی‌ها و تاتارها بـه ایـران حمله کردند (همان:۲/ ۹۲۴). تاتارها در شروع این جنگ سهم عمده‌ای ‌‌داشتند‌. اسکندر بیک در این مورد می‌نویسد: «جـانی بـک گرای پادشاه قبیله تاتار … و چندی‌ از‌ امرا‌ و پاشایان روم و … جنگ جویان آن مرز و بوم نـزد سـردار (خلیل پاشاه) جمع آمده در باب‌ معامله قـزلباش گـفتگو آغـاز نهادند. ما حصل گفتگوی ایشان آنکه دو سـه سـال‌ شد که عزیمت سفر‌ عجم‌ و محاربه قزلباش تمهید یافته و سپاه تاتار بدین عـزیمت در دیـار روم اقامت دارند و نقصان و خسران بـیشمار بـه ملک و مـال رسـیده و اصـلاً نتیجه بدین آمد و رفت مترتب نـمی‌شود و لشـکر تاتار زیاده از‌ این درین دیار توقف نمی‌توانند نمودو در محاربه اصرار دارند صـلاح در ایـن است که با گروهی از جنود رومـیه و تاتار به عزم رزم بـر سـر قزلباش رویم» (همان: ۹۳۴).

این‌ سـپاه‌ تـبریز را تصرف کرد. شاه عباس سپاهی به فرماندهی قرچقای خان سپهسالار برای مقابله بـا آنـها فرستاد. در جنگی که در نزدیک سـراب رخ داد، سـپاه عـثمانی به سختی شـکست‌ خـورد‌ و تعداد زیادی از امرا و پاشـایان عـثمانی و تاتار کشته شدند یا به اسارت درآمدند. دراین جنگ شاهین گرای خان پیشاپیش سـپاه ایـران می‌جنگید و در کمین جانی بک گرای خـان بـود‌. جانی‌ بـک از تـرس شـاهین گرای درمیدان جنگ حـضور نیافت و از دور نظاره گر بود. هنگامی که نشانه‌های شکست را در سپاه خود دید، به سرعت فرار کـرد (دلاواله،۱۳۷۰‌ :۳۹۸‌- ۳۹۴‌؛تـرکمان منشی،۱۳۵۲: ۳/ ۹۳۵- ۹۳۴‌) و باعث‌ شکست‌ کامل سپاه عـثمانی شـد.

شـاه عـباس بـرای جلب دوستی تـاتارها اسـرای آنها را آزاد کرد و نزد جهانگیر خان فرستاد (دلاواله،۱۳۷۰‌ :۴۰۷‌). برای‌ ضربه زدن به جانی بک گرای و عثمانی، جهانگیر‌ خان‌ را بـه کـریمه فـرستاد تا در غیاب جانی بک گرای بر کـریمه مـسلط شـود (هـمان: ۴۰۹). مـوقعیت جـانی بک‌ به‌ خاطر‌ شکست از ایران متزلزل شده بود، چون عثمانی‌ها او را‌ متهم کرده بودند که در شکست سپاه عثمانی مقصر بود، زیرا از ترس جانی بک از میدان جنگ‌ گریخت‌. جـهانگیرخان‌ کاری از پیش نبرد. ولی جانی بک را عثمانی‌ها عزل کرده‌ و به‌ جای او محمد گرای خان برادر شاهین گرای خان را به حکومت کریمه منصوب کردند و شاهین‌ گرای‌ نیز‌ ولیعهد او شد (پورگشتال، ۱۳۶۸ :۳/ ۱۷۸۴، ۱۸۸۳- ۱۸۸۲).

این انـتصابات کـاملاً به‌ نفع‌ شاه‌ عباس بود و شاه به اهداف خود دست یافت. زیرا شاهین گرای به سرعت در‌ جهت‌ اهداف‌ او گام برداشت. در سال ۱۰۳۲ ق علیه عثمانی‌ها دست به شورش زد. زیرا منجمی‌ بـه‌ او گـفت: پادشاهی زمین نصیب کسی خواهد شد که هم نام یکی از‌ پرندگان‌ شکاری‌ است. شاهین گرای نیز به اتفاق محمدگرای سپاهی بزرگ گرد آورده و تـصمیم گـرفتند با‌ تصرف‌ ادرنه علناً عـلیه عـثمانی‌ها دست به شورش بزنند. سلطنت عثمانی را از بین‌ ببرند‌ و در‌ صورتی که موفق نشدند، به ایران پناهنده شوند. در مقابل دولت عثمانی نیز محمد گرای‌ و شاهین‌ گرای را عـزل کـرد و دوباره حکومت کریمه را بـه جـانی بک دادند‌. محمدگرای‌ و شاهین‌ گرای مقاومت کردند و سپاهی را که عثمانی‌ها برای انتصاب جانی بک به کریمه فرستادند به‌ سختی‌ شکست‌ دادند. چون دولت عثمانی در این زمان با مشکلات زیادی از جمله‌ حـملات‌ قـزاقها روبرو شده بود. به ناچار جانی بک را عزل کرد و محمد گرای و شاهین گرای دوباره‌ زمام‌ امور را به دست گرفتند (همان :۱۸۸۷- ۱۸۸۳).

این وقایع برای شاه‌ عباس‌ فرصت مناسبی ایجاد کرد. زیـرا عـثمانی‌ها نه‌ تـنها‌ از‌ کمک سپاهیان تاتار محروم شدند، بلکه ناچار‌ شدند‌ قسمتی از سپاهیان خود را برای مقابله با محمدگرای خان وشـاهین گرای خان‌ به‌ کریمه اعزام کنند. شاه عباس‌ با‌ استفاده از‌ ایـن‌ مـشکلات‌ پیـروزی‌های قابل توجهی در مقابل عثمانی‌ها‌ به‌ دست آورد. نمونه بارز آن تصرف عراق عرب در سال ۱۰۳۲ بود‌. این‌ موفقیت‌ها تا مـرگ ‌ ‌وی ادامـه داشت‌.

 

روابط شاه صفی با‌ تاتارهای‌ کریمه

عثمانی‌ها حکومت محمدگرای خان‌ و شاهین‌ گـرای خـان را تـا سال ۱۰۳۸ ق تحمل کردند. ولی دراین سال پس از‌ غلبه‌ بر مشکلات داخلی و دفع حملات‌ قزاق‌ها‌ دوباره‌ جانی بـک را‌ به‌ حکومت کریمه منصوب و محمدگرای‌ را‌ عزل کردند. لذا شاهین گرای خان برای سومین بـار به ایران پناهنده شـد. شـاه‌ صفی‌ (۱۰۵۲- ۱۰۳۸ ق) از شاهین گرای استقبال‌ کرد‌ و او را‌ در‌ زمره‌ همراهان خود قرار داد‌ (واله قزوینی، ۱۳۸۲ : ۴۹).

شاهین گرای خان مدت زیادی در ایران نماند. شاه صفی او‌ را‌ در ۱۲ شوال ۱۰۳۹ ق با هدایای‌ فراوان‌ به‌ کریمه‌ فرستاد‌ (خواجگی اصفهانی،۱۳۷۰‌: ۸۵‌). چون دراین زمـان عثمانی‌ها سپاهی به فرماندهی خسرو پاشا برای حمله به ایران اعزام کرده بود‌ واین‌ سپاه‌ همدان را تهدید می‌کرد. به نظر می‌آید‌ فرستادن‌ شاهین‌ گرای‌ خان‌ به‌ کریمه برای برپایی شورش در آنـجا بـود تا مانع حملات تاتارها به ایران وهمراهی آنها با سپاه عثمانی گردد. اما هرچند جانی بک گرای رابطه خوبی با‌ عثمانی‌ها داشت، ولی در جنگ با ایران چندان به عثمانی‌ها کمک نـکرد. در سـال ۱۰۴۳ ق عثمانی‌ها از او خواستند لشکری برای همراهی سلطان مراد چهارم (۱۰۵۰- ۱۰۳۳ ق) که عازم جنگ‌ با‌ ایران بود اعزام کند. ولی تمایلی به این کار نشان نداد. بنابراین عثمانی‌ها او را عزل کرده، به جزیره رودس فـرستادند و عـنایت گرای خان (۱۰۴۸- ۱۰۴۵ ق) خان کریمه شد‌. ولی‌ او هم به جای اینکه عثمانی را در جنگ با ایران کمک کند، درگیر جنگ با قبایل تاتار رقیب شد. بنابراین او را‌ هم‌ عزل کردند (پورگشتال، ۱۳۶۸: ۳ / ۲۰۱۶‌- ۲۰۱۵‌).

ایـن آخـرین بـاری بود که عثمانی‌ها می‌خواستند از تـاتارها بـرای جـنگ با ایرانی‌ها استفاده کنند. زیرا با صلح ذهاب (۱۰۴۷ق) جنگهای ایران و عثمانی خاتمه‌ یافت‌ و دیگر نیازی به تاتارها‌ نبود‌. اما شاهین گـرای خـان کـه شاه صفی برای برپایی شورش به کریمه فـرستاده بـود، در سال ۱۰۴۱ ق به فرمان سلطان مراد چهارم در جزیره رودس زندانی شد (همان:۱۹۸۲) و در‌ سال‌ ۱۰۵۲ ق به فرمان سلطان ابراهیم (۱۰۵۸- ۱۰۵۰ق) به قتل رسید (هـمان: ۲۰۶۹- ۲۰۶۸). بـدین تـرتیب دفتر زندگی او که خدمات زیادی به سیاست ایران کرده بـود، بسته شد. در این‌ زمان‌ دفتر روابط‌ صفویه و تاتارها نیز بسته شده بود زیرا با خاتمه جنگ های ایـران و عـثمانی، تـاتارها هیچ اهمیتی در‌ سیاست خارجی ایران نداشتند. بنابراین از این زمان حتی بـه آمـد‌ و شد‌ سفرای‌ آنها اشاره ای ندارند.

 

نتیجه:

تاتارهای کریمه به عنوان دست نشاندگان دولت عثمانی در حملات آن دولت ‌‌علیه‌ ایـران نـقش زیـادی داشتند. خسارات زیادی به آذربایجان و قفقاز وارد آورده و بارها سپاهیان‌ ایران‌ را‌ شکست دادند البـته چـند بـار نیز مغلوب شدند. از دوره شاه محمد خدابنده، عثمانی‌ها نیاز‌ بیشتری به تاتارها برای جنگ بـا ایـران داشـتند، از این زمان تاتارها در‌ سیاست خارجی ایران اهمیت‌ بیشتری‌ پیدا کردند. دولت صفوی سعی داشت روابـط دوسـتانه‌ای با آنها برقرار کرده یا در فرصت مناسب بین تاتارها تفرقه ایجاد کند. ایـن سـیاست در دوره شـاه عباس اول موفق آمیز بود‌. ولی در مجموع در بیشتر منازعات ایران و عثمانی، تاتارها با عثمانی‌‌ها متحد بـودند و بـرای ایران مشکلات زیادی به وجود آوردند. تا این که با انعقاد قرارداد صـلح ذهـاب و پایـان جنگ های‌ ایران‌ و عثمانی روابط ایران با تاتارها قطع شد و اهمیت خود را از دست دادند.

مـنابع

۱- افـوشته‌ای نطنزی، محمودبن هدایت الله(۱۳۷۳)، نقاوه الاثار فی ذکر الاخبار، تصحیح: احسان اشراقی، چـاپ دومـ‌، تـهران‌: انتشارات علمی و فرهنگی.

۲- باسورث، کلیفورد ادموند(۱۳۸۱)، سلسله‌های اسلامی جدید، ترجمه: فریدون بدره‌ای، تهران: مرکز شـناسی اسـلام و ایـران.

۳- بیات، اروج بیک(۱۳۳۸)، دون ژوان ایرانی، ترجمه: مسعود رجب نیا‌، تهران‌: بنگاه نشر و ترجمه کـتاب.

۴- پورگـشتال، هامر(۱۳۶۸)، تاریخ امپراطوری عثمانی، ترجمه: میرزا زکی علی آبادی، به اهتمام: جمشید کیان فر،تهران: انـتشارات زریـن.

۵- ترکمان منشی، اسکندر بیک(۱۳۵۲)، تاریخ‌ عالم‌ آرای‌ عباسی، چاپ دوم، تهران: انتشارات‌ امـیرکبیر‌.

۶- حـسینی‌ استرآبادی، سید حسن(۱۳۴۶)، تاریخ سلطانی (از شیخ صـفی تـا شـاه صفی)، تصحیح : احسان اشراقی، چاپ دوم، تهران: انـتشارات عـلمی و فرهنگی‌.

۷- حسینی‌ قمی‌، قاضی احمد(۱۳۶۳)، خلاصه التواریخ، تصحیح: احسان اشراقی‌، تهران‌: دانشگاه تـهران.

۸- خـواجگی اصفهانی، محمدمعصوم(۱۳۷۰)، خلاصه السیر، چـاپ دوم، تـهران: انتشارات عـلمی.

۹- دلاواله، پیـترو(۱۳۷۰)، سـفرنامه، ترجمه: شعاع‌ الدین‌ شفاء‌، چاپ دوم، تـهران: انـتشارات علمی و فرهنگی.

۱۰- لین یول، استانلی‌ و دیگران(۱۳۷۰)، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومت گـر، تـرجمه: صادق سجادی، جلد دوم، تهران: نشر تـاریخ ایران.

۱۱‌- منجم‌ یزدی‌، مـلاجلال(۱۳۶۶)، تـاریخ عباسی (روزنامه ملاجلال)، تصحیح: سـیف الله وحـید نیا‌، تهران‌: انتشارات وحید.

۱۲- واله قزوینی، محمدیوسف(۱۳۸۲)، خلد برین (حدیقه ششم و هفتم از روضه شـشم)، تـصحیح‌: محمدرضا‌ نصیری‌، تهران: انجمن آثـار و مـفاخر فـرهنگی.

 

این مقاله به قلم لیلا محبی در فصلنامه تاریخ روایی، تابستان ۱۳۹۵، سال اول، شماره ۱ (از صفحه ۹۰ تا ۱۰۱) منتشر شده است.

همچنین ببینید

پادشاهان عثمانی| عثمان اول: بنیانگذار دولت عثمانی –قسمت پنجم و پایانی

پایگاه مطالعات عثمانی: با پیروزی بافئوس، عثمان به مثابه یک نیروی سیاسی – نظامی قابل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *