استانبول عثمانی؛ شهری در مقیاس جهانی (قسمت دوم)

پایگاه مطالعات عثمانی: در قسمت نخست این مقاله به بررسی وضعیت تاریخی استانبول از دوران روم شرقی و امپراتوری بیزانس و تحولاتی که در جایگاه این شهر تا دوره عثمانی رخ داد پرداختیم.

در ادامه به بررسی جایگاه این شهر تاریخی در میان سایر شهرهای بزرگ جهان در طول تاریخ خواهیم پرداخت.

بخش نخست این مقاله را از اینجا بخوانید.

استانبول و شهرهای دنیا

در بخش قبلی، سعی شد با تأکید بر ساختار ژئواستراتژیک استانبول و ارتباط آن با شهرهای جهان، سیر تاریخی استانبول ارائه شود. شواهد مورد استفاده در تعیین این فرایندها بیشتر بر اساس سوابق تاریخی بود. به تعبیری با نگاهی به روابط داخلی و خارجی استانبول، شهر دارای مکانتی جهانی برای خود شد. اکنون لازم است که به جزئیات بپردازیم، کمی بیشتر این ایده را مجسم کنیم و آن را به صورت مقایسه ای در چارچوب شهرهای دیگر بررسی کنیم. ضمن تعیین شهرهایی که قابل مقایسه خواهند بود، شهرهای مختلفی از جغرافیای عثمانی و سایر جغرافیاها انتخاب شده اند که می توان آنها را با استانبول در هر دو دوره مقایسه کرد. تجزیه و تحلیل بر اساس سه معیار با محاسبه اطلاعات دست اول برای مقایسه شهرها انجام شده است. اولین معیار ویژگی های توپوگرافی و سکونتگاهی شهر یعنی موقعیت جغرافیایی، ویژگی های اساسی توپوگرافی و سبک استقرار داخلی آن است. دوم توسعه جمعیتی شهرها یعنی میزان جمعیت و تنوع قومی و مذهبی شهرهاست. آخرین معیار نیز سرمایه گذاری های معماری و ارزش های زیبایی شناختی در شهر است. بلافاصله باید بیان کرد که انواع اطلاعات عددی ارائه شده در اینجا، یعنی اندازه مناطق شهرها، کل جمعیت، برآورد به دست آمده از منابع مختلف است و اطلاعات دقیقی نیستند. به طور خاص، در برآورد جمعیت سعی شده است به منطقی ترین روش در میان اطلاعات دست اول یا سرنخ های بسیار معتبر در منابع استناد شود.

شهرهای مورد مقایسه، شهرهای عثمانی بورسا، ادرنه، صوفیه، سالونیک، حلب، دمشق، قاهره و بغداد بین قرون پانزدهم تا هجدهم هستند. برای قرن های هجدهم و نوزدهم مناسب است که شهرهای بندری مانند اسکندریه و ازمیر را نیز به این شهرها اضافه کنیم. به طور کلی، اگر شهرهای عثمانی را در مقایسه با استانبول گروه بندی کنیم، می توان یک گروه را به عنوان شهرهایی با جمعیت بیش از هشتاد تا صدهزار نفر، گروهی را شهرهای با جمعیت تقریبی پانزده هزار تا هشتاد هزار نفر و گروه دیگر را به عنوان شهرهایی با جمعیت کمتر از این طبقه بندی کرد. البته جمعیت فقط یکی از معیارهایی است که باید در طبقه بندی شهرها رعایت شود. موقعیت سیاسی – استراتژیک شهرها (پایتخت، مرکز ایالت یا لوا بودن، مرکز لجستیک، شهرهای شاهزاده نشین وغیره) یا جایگاه آنها در روابط تجاری (شهرهای دارای اعتبار، شهرهای بندری، شهرهای مسیرهای تجاری، مراکز مواد اولیه و غیره) یا معماری و جایگاه آن در متن هنر یا فرهنگ در این طبقه بندی بسیار مهم است. زیرا استانبول از در همه معیارهای ذکر شده از اهمیت بالایی برخوردار و الگویی برای شهرهای دیگر بوده است.

در میان شهرهای جهان، شهرهایی مانند ونیز، وین ، اصفهان، آگره، پکن، سن پترزبورگ، لیسبون، آمستردام، لندن و پاریس نماینده بررسی میشوند. پنج شهر اول دارای موقعیتهای مرکزی به عنوان شهرهای جهان کلاسیک، یعنی اوایل دوره مدرن، و شهرهای بعدی شهرهای مرکزی جهان جدید، یعنی دوره مدرن و صنعتی هستند. می توان گفت که استانبول چنین دوره دوگانه مشخصی- با در نظر گرفتن معیارهایی مانند جمعیت، حجم تجاری، سرمایه گذاری های معماری و سطح روشنفکری-  را ندارد. با این حال، برای شهرهای جهان و به ویژه برای شهرهای اروپایی، قبل و بعد از سالهای ۱۷۰۰ یک دوره کامل تغییر و تحول از بسیاری جهات است. اگرچه ریشه های این روند از نظر تحولات هنری-زیبایی شناختی و ذهنیت تجاری جدید ایجاد شده توسط این کشفیات به قرن پانزدهم برمیگردد، اما در سال‌های ۱۷۰۰ از نظر مشاهده نتایج و تأثیرات آن بر شهرها، به عنوان یک نقطه عطف به شمار میرود.

مهمترین عناصری که استانبول را از نظر ویژگی‌های توپوگرافی و ژئواستراتژیک برجسته می کرد، یکی تنگه ی بسفر بود که حلقه اتصال مناطق بسیار مهم به هم بود، و دیگر عناصر هم مدخل شاخ طلایی و دیوارهای عظیم بود. دو مورد اول برای تجارت و غذای شهر بسیار حیاتی بود. با این حال، امنیت شهر نیز به خطر می افتاد، اما به لطف سورهای عظیم و با دوام، استانبول تقریبا قرن ها توانسته است از خطرات مصون بماند.

سورهای استانبول یکی از مستحکم ترین سورهای آن زمان و منطقه خود است که دارای طول دیوار ۲۲ کیلومتر ، ۹۶ برج و ۴۰-۵۰ دروازه است. از نظر امکانات اسکان، اندازه ۱٫۵۰۰ هکتار دیوار باید به عنوان یک منطقه بسیار بزرگ در نظر گرفته شود که به لطف آبادی و باغات و مزارع، تامین معیشت کوتاه مدت را به عهده دارد. بعلاوه، با استفاده از مناطق خارج از شهر، استانبول این فرصت را داشته است که از یک سو به تراکیا و از سوی دیگر از طریق گالاتا تا دریای سیاه و از طریق اسکودار به آناتولی گسترش یابد. به ویژه از زمان فتح در دوره عثمانی، “مناطق ایوب”، “سؤتلؤجه”  و “گالاتا” تا “ساری یئر” و “بیکوز”،  “آناتولی حصاری” تا “کادیکؤی” مورد استفاده قرار گرفتند و فرصت های استقرار در این مناطق با سرعت بیشتری ایجاد شد.

از نظر این خصوصیات، شهرهای عثمانی‌ای که پیشتر اشاره کردیم بدون شک هم رده با استانبول نبودند. به عنوان مثال، قاهره که به عنوان “ام الارض” (مادر جهان) شناخته میشد و عثمانی ها از اسم “مصر قاهره” برای آن استفاده می کردند، بعد از استانبول بزرگترین شهرشان بود که در مساحتی به بزرگی ۳۰۰-۳۵۰ هکتارتوسط دیوارها احاطه شده بود. گفته شده است حلب که در سال ۱۵۱۶ تحت سلطه عثمانی درآمد، دارای دیوار ۵ کیلومتری و ۹ دروازه استحکامات بود و مساحت آن حدود ۳۵۰ هکتار مشابه قاهره بود. در دمشق، یکی از شهرهای بزرگ، مساحت دیوارکشی شده ۱۲۸ هکتار و تعداد دروازه هایی که از میشد از آنها به شهر وارد شد ۷ عدد بود. شهرهایی مانند بورسا، ادرنه، سالونیک و صوفیه که در ضلع غربی جغرافیای عثمانی واقع شده بودند، از نظر باروها بسیار کوچکتر بودند و مناطق مسکونی آنها بیش از ۱۰۰ هکتار نبود.

بیشتر شهرهای ذکر شده در اینجا، به عنوان مثال سالونیک، ازمیر، حلب،  دمشق و قاهره ، شبیه استانبول هستند، یا مستقیماً در مجاورت یا بسیار نزدیک به دریا هستند. شهرهایی مانند صوفیه و بورسا که ارتباط کم و غیرمستقیم تری با دریا دارند و در دامنه کوه ها مستقر شده اند، حتی اگر از نظر توپوگرافی به استانبول شباهت نداشته باشند، اما با قرار گرفتن در شبکه های تجاری از لحاظ عملکردی کارکردی همچون کارکرد استانبول را متبادر به ذهن می‌کنند. بنابراین، آنها از منظر بندرها یا ارتباطات تجاری بین مناطق، بسیار استراتژیک بودند. به عنوان مثال، شهرهایی مانند ادرنه، صوفیه و سالونیک، استانبول و در نتیجه اژه و دریای سیاه را به دریای آدریاتیک متصل می کردند.

قرار داشتن در مسیر جاده تاریخی اگناتیا (Via Egnatia) برای این شهرها از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بود و این فرصت را به آنها داده بود تا به شهرهای مرکزی تبدیل شوند. این واقعیت که حلب و دمشق در جاده ابریشم و شهر قاهره در جاده ادویه قرار داشتند، برای آنها فرصت های بسیار مهمی به عنوان نقاط اتصال چین و هند به مدیترانه و از آنجا به استانبول و اروپا فراهم آورده بود. حال، یک سوال به ذهن خطور می کند: اگر همه این شهرها مراکز مهمی در جاده های ارتباطی بین مناطق دوردست، مشابه استانبول بودند، چه عواملی باعث تفاوت آنها با یکدیگر می شد؟ در حال حاضر، دقیق تر این است که ابتدا تفاوت های این شهرها را از نظر جمعیتی و زیبایی شناسی معماری بررسی کنیم، سپس به این سوال برگردیم و به دنبال پاسخ باشیم.

از نظر اندازه جمعیت، می توان شهرهای عثمانی را به عنوان شهرهایی با جمعیت کمتر از پانزده هزار، پانزده هزار تا هشتاد هزار و بیش از هشتاد هزار نفر طبقه بندی کرد. از این منظر، اگر دوره زمانی ۱۷۰۰ را مبنا قرار دهیم، شهرهایی مانند صوفیه، آنکارا و ارزروم در شبکه های تجاری و مانیسا، آماسیا و ترابزون که به عنوان شهرهای شاهزاده نشین  شناخته می شدند، شهرهایی با جمعیت کمتر از پانزده هزارنفر بودند. شهرهایی مانند سالونیک و ازمیر که از لحاظ بندر بودن شبیه استانبول بودند و بورسا و ادرنه، پایتخت‌های سابق عثمانی، بیش از پانزده هزار نفر اما کمتر از پنجاه هزار نفر جمعیت داشتند. شهرهای با بیش از هشتاد هزار و صدهزار نفر جمعیت عبارت بودند از: دمشق، قاهره، بغداد و شهر بزرگ بندری حلب، که  پایتخت دولتهای مهمی مانند بنی امیه، عباسی، سلجوقی، ایوبی ، فاطمی و مملوکی ها بود. حتی با وجود رشد سریع شهرهای بندری به ویژه پس از دهه ۱۷۰۰، شهری با جمعیت بیش از صدهزار نفر در آناتولی و روم ایلی بوجود نیامد. از این نظر، استانبول بی نظیر است.

با در نظر گرفتن ساختار جمعیتی، یعنی وضعیت جمعیت موجود آنها از نظر قومی و مذهبی، تقریباً همه شهرهای عثمانی-حتی اگر به اندازه ی استانبول هم نباشد- چند مذهبی و چند قومی بودند. در کنار عناصر اصلی مانند مسلمانان، یونانی ها، ارمنی ها، یهودیان و کولی ها، کاتولیک ها و سایر اتباع خارجی در شهرهای عثمانی به میزان کم و بیش حضور داشتند.

از نظر معماری و زیبایی شناسی، در شهرهای عثمانی غیر از استانبول نیز آثار زیاد و با کیفیتی وجود داشت. حتی شهرهایی مانند قاهره، دمشق و حلب که قبل از قرار گرفتن تحت سلطه عثمانی، میراث معماری غنی داشتند، با آثاری که عثمانی ها اضافه کردند از این لحاظ غنی تر شدند. مشاهده میشود که در زمان فتح عثمانی، آثار زیادی به شهرهایی که قبلاً ویران شده بودند یا به صورت سکونتگاه های کوچک آورده شده بودند،اضافه شد.به عنوان مثال با توجه به توزیع جغرافیایی آثار معمار سنان در قرن شانزدهم، ملاحظه می شود که هم پادشاهان، هم سلطان خانم ها و هم دیوان سالارها و مقامات عالی رتبه شهر در این روند مشارکت داشتند. شهری که معمار سنان بیشترین کار را در آن انجام داده است بدون شک استانبول است، اما وی آثار زیاد و با کیفیت در اندازه های مختلف در شهرهای مختلفی مانند صوفیه، سارایوو، بورسا، ادرنه، ازمیر، مانیسا، ارزروم، آنکارا ، حلب و دمشق ساخته است.

اگرچه ساخت آثار بزرگ معماری در طی قرون هجدهم و نوزدهم نسبتاً در استانبول کاهش یافته بود، اما ساخت مجتمع های کوچکتر و کتابخانه های مستقل، چشمه ها و فضاهای اقامتی ادامه داشت. در مورد شهرهای ذکر شده هم وضعیت تفاوتی نداشت.ساخت عمارات و مجتمع هایی که برای ایجاد پایداری به سرمایه گذاری های عظیم نیاز داشتند، در شهرهای دیگر به اندازه استانبول مرسوم نبود، اما این به معنی این نیست که اصلا وجود نداشت. مجموعه های بزرگی به ویژه در شهرهایی مانند بورسا، ادرنه، مانیسا و دمشق وجود داشت. آثار معماری رایج تر در آنجا، سازه هایی مانند مساجد، مدارس و حمام بود.

به طور خلاصه، استانبول از نظر تعداد جمعیت در طول تاریخ  پرجمعیت ترین شهر عثمانی بوده است. به جز چند شهر، این اندازه حداقل ده برابر سایر شهرهای عثمانی بود. از نظر ساختار جمعیت، اگرچه دارای جمعیت نسبتاً متنوعی بود (تقریباً نیمی یا کمی بیشتر از نیمی  مسلمان و بقیه افراد از نظر مذهبی و قومی بسیار متفاوت)، اما در سایر شهرهای عثمانی نیز تنوع و فرهنگ همزیستی مشابهی وجود داشت. به طور کلی،در مورد بافت جمعیت مسلمان-غیرمسلمان؛ هرچه به سمت بالکان و دریای سیاه می رویم غیرمسلمانان و هرچه به سمت آناتولی میرفتیم جمعیت مسلمانان افزایش می یافت. به نظر می رسد که تا پایان قرن چهاردهم این نرخ در یک حالت متعادل در استانبول باقی مانده بود.

از نظر معماری، با آداب و رسوم ساختمان و شهرسازی عثمانی، اماکن بزرگ ساختمانی، عبادتگاهها و سایر ساختمانهای عمومی و بازارها توسط سلاطین، دیوان سالار ها و افراد برجسته در شهرهای مذکور تأمین و ساخته می شد. با این حال، از نظر حجم و کمیت، هیچ شهری به میزان سرمایه گذاری های توسعه ای در استانبول نرسید. استثنائات، همانطور که اشاره کردیم شهرهای پایتخت عثمانی مانند بورسا و ادرنه و همچنین دمشق، قاهره و بغداد بودند، اما آنها هم توانایی رقابت با استانبول را نداشتد.

در اوایل دوره مدرن نیز برای شهرهای اروپایی وضعیت به همین منوال بود. شهر لیسبون در قرن های پانزدهم و شانزدهم به عنوان یکی از مهم ترین دروازه های ورودی اروپا به آتلانتیک بود. این شهر در مسیر شبکه های توزیع محصولاتی بود که از هندوستان و خاور دور به مدیترانه می آمد. دیوارهای شهر که در دهه ۱۵۲۰ و ۶۵۰۰۰ نفر در دهه ۱۶۰۰ دارای ۶۵۰۰۰ نفر جمعیت بودند از ۷۷ برج و ۳۴ دروازه تشکیل شده بود. لیسبون برای کشفیات جغرافیایی که منجر به کشف جهان جدید شده است، به ویژه برای سفرهای واسکو دا گاما، به یک شهر مهم تبدیل شده بود. این شهر تا قرن هفدهم همچنان یکی از مهمترین شهرهای اروپا بود تا اینکه نقش خود را به آمستردام و لندن واگذار کرد.ونیز شهر مهم دیگری بود که تجارت آدریاتیک و مدیترانه را قبل از لیسبون در دست داشت. ونیزی ها، که به ویژه در دوره بیزانس تجارت های بزرگی با استانبول انجام دادند، بدلیل درگیری های قدرت با عثمانی ها، نفوذ سابق خود را در مدیترانه از دست دادند و در نتیجه اکتشافات جغرافیایی، قدرت خود را به شهرهای موجود در شبکه آتلانتیک سپردند. ونیز همیشه در طول تاریخ به عنوان یک شهر جزیره ای با جمعیت ۱۵۰هزار نفر در سالهای ۱۶۰۰ اهمیت خود را حفظ کرده بود. این شهر، که از لحاظ ژئو استراتژیک شبیه استانبول بود، به ویژه بین قرن های دهم و پانزدهم، گاه به عنوان یک شریک و گاه به عنوان یک رقیب، با استانبول پیش می رفت که در قرون بعدی از بسیاری جهات از استانبول عقب افتاد. وین، که پس از لندن ، پاریس و برلین با جمعیتی بالغ بر ۲میلیون نفر در اوایل دهه ۱۹۰۰، پرجمعیت ترین شهر اروپا بود، با جمعیتی بیش از ۵۰ تا ۱۰۰ هزار نفر تا ۱۷۰۰ و حداکثر۲۵۰هزار نفر تا ۱۸۰۰ باز هم در مقابل استانبول شهر کوچکی بود. این شهر که در کنار رود دانوب واقع شده و از فرصت های رودخانه بهره می برد، و به لحاظ اهمیت فرهنگی از تاریخی طولانی برخوردار بود در سالهای ۱۸۰۰ به مرکز اروپا تبدیل شد.

در میان شهرهای جهان، مخصوصا در قرون شاتزدهم و هفدهم دو مرکز مهم شبیه به استانبول از نظر جغرافیایی، یعنی از نظر تأسیس کنار یک تنگه یا رودخانه، آگرا (یا اکبرآباد) و اصفهان هستند. آگرا که در سالهای ۱۵۰۰ و ۱۶۰۰ پایتخت حاکمانی مانند اکبر، جهانگیر و جهان شاه بود، در کرانه رود یامونا تأسیس شده یود. این شهر بویژه میزبان یکی از مهمترین آثار میراث معماری جهان، یعنی تاج محل است. این قلعه که ۳۸ هکتار مساحت دارد ۴ دروازه دارد. آگرا، تا اواخر قرن هفدهم،  زمانی که دهلی (یا شاهچیان آباد) پایتخت اعلام شد، به عنوان یک مرکز تجاری مهم در منطقه هند، شهری بزرگ و تأثیرگذار باقی ماند. اگرچه اصفهان که از سالهای ۱۵۰۰ تا ۱۷۲۰ مقر صفویان بود، به دلیل مرکزیت زیبایی شناختی و تجاری شهر مهمی در آن دوره بود، اما عنوان شده است که آگرا شهری در اندازه دو برابر اصفهان در سالهای ۱۶۳۰ بود. از طرف دیگر، به نظر می رسد استانبول دارای اندازه بزرگتری نسبت به هر دو شهر آن زمان باشد. وقتی ارتباط جغرافیا با جمعیت عمومی که در آن هست، در نظر گرفته شود وضعیت بهتر درک می شود. زمانی که جمعیت اصفهان بین سیصد هزار تا پانصد هزار نفر تخمین زده شده جمعیت آگرا و استانبول در سالهای ۱۶۵۰ بیش از پانصدهزار نفر بوده است. علاوه بر این، در حالی که اصفهان و آگرا پس از دهه ۱۷۰۰ نفوذ سیاسی خود را از دست دادند، استانبول همچنان به پایتخت بودن ادامه داد. دهلی با گرفتن جایگاه آگرا و تهران با بدست آوردم موقعیت اصفهان در قرن های هجدهم و نوزدهم، آنها به شهرهایی تبدیل می کرد که می شد آنها را با استانبول مقایسه کرد.

در قرن شانزدهم وهفدهم، مهمترین شهرهای جغرافیای خاور دور بدون شک پکن، پایتخت امپراطوری چین و کیوتو، پایتخت امپراتوری ژاپن بود. پس از اینکه پکن در سال ۱۴۰۹ برای پایتخت شدن احداث شد، در سال ۱۵۵۰ این شهر احتمالاً بزرگترین شهر جهان با جمعیتی نزدیک به یک میلیون نفر بود. مساحت شهر مشهور با دیوارهایش، ۶۲۰۰ هکتار بود که تقریباً چهار برابر مساحت استانبول بود. از نظر جمعیتی، می توان تخمین زد که پکن و استانبول با در نظر گرفتن برآوردهای مختلف با هم جمعیت مشابهی داشتند (زیرا برخی از محققان می گویند که برای سالهای ۱۶۵۰ پکن ششصد تا هفتصد هزار نفر جمعیت داشته است). از طرف دیگر، شهر کیوتو، قبل از قرن هجدهم که وی به طور عملی پایتخت را به شهر  ادو یا همان توکیو واگذار کند، بدون شک یکی از شهرهای مهم با جمعیت تقریبی حدود پانصد هزار نفردر سالهای ۱۶۵۰ بود. ادو در ۱۷۵۰-۱۸۰۰ به همراه پکن و البته لندن که  با سرعت قابل ملاحظه ای در حال رشد و توسعه بود، با داشتن بیش ازیک میلیون نفر جمعیت، به یکی از پرجمعیت ترین شهرهای جهان تبدیل شده بود.

در ضلع غربی دنیای مدرن، با بهره گیری از فرصتهای آتلانتیک و جهان جدید، که پس از کشفیات جغرافیایی ایجاد شد، شهرهای جدیدی ظهور کردند و جایگزین شهرهای بندری کلاسیک شدند و نه تنها با تجارت بلکه با صنعت و دارایی فضا برای آنها باز شد. استکهلم و آمستردام از پیشگامان این نوع شهرها هستند. آمستردام از سالهای ۱۶۰۰ تا ۱۷۰۰ به نرخ رشد بی سابقه ای رسید، بطوریکه جمعیت آن از ۳۰هزار نفر در سالهای ۱۶۰۰ به ۲۰۰هزار نفر در سالهای ۱۷۰۰ رسید و به شهری تبدیل شد که محل تلاقی شبکه های تجاری آسیا، آفریقا و آمریکا شد. در سالهای ۱۷۰۰،این شهر تمام این ویژگی ها، جمعیت و ثروت را به لندن منتقل کرد. لندن جمعیت خود را از حدود ۷۵۰۰۰ نفر در اوایل سالهای ۱۵۰۰ به ۲۲۰۰۰۰ نفر در اوایل سالهای ۱۶۰۰، و ۴۵۰۰۰۰ نفر در سالهای ۱۶۵۰، و حدود یک میلیون نفر درسالهای ۱۸۰۰، و بیش از دو میلیون نفر در سالهای ۱۸۵۰ افزایش داد. با این حال، در مقایسه با این شهرها، استانبول در دوره های مشابه، یعنی از سالهای ۱۶۵۰ تا ۱۸۵۰، تقریباً یک جمعیت یا نرخ رشد جمعیت ثابتی داشته است.

اغراق نیست اگر بگوییم مهارت های آن در امور بانکی و مالی، لندن را به پایتخت جهانی آن دوره تبدیل کرد. لندن که پس از آتش سوزی شدید در سال ۱۶۶۶ فرصت ایجاد شهر جدیدی را از نظر زیرساختی و سازه های معماری پیدا کرد، با ۷-۸ میلیون نفر جمعیت وارد دهه ۱۹۱۰ شد و پس از دهه ۱۹۲۰ قدرت، جمعیت و توانایی مالی خود را به نیویورک منتقل کرده است. پاریس، یک شهر بسیار مهم دیگر در اروپا، تا سال ۱۷۰۰ جمعیتی کمتر از استانبول داشت که حدود پانصد هزار نفر بود،  تا سال ۱۸۰۰، ویژگی مشابهی را با استانبول با جمعیتی نزدیک به ششصد هزار نفر کسب کرد، اما بعداً در سالهای ۱۸۵۰ با جمعیت بیش از یک میلیون نفر از استانبول پیشی گرفته است. به عنوان مثال جهانگردان قرن هفدهم، “ته ونو” و “د مونت” که پاریس و استانبول را با یکدیگر مقایسه کرده اند، می گویند اندازه استانبول دو برابر پاریس است.

سایر شهرهای اروپایی مانند دوبلین، کپنهاگ، ادینبورگ و حتی سن پترزبورگ پس از سالهای ۱۶۵۰ و ۱۷۰۰ دوباره به شهرهای مهمی تبدیل شدند، اما این به دلیل تبدیل آنها به مراکز زیبایی، هنری و روشنفکری بود تا جمعیت یا ویژگی های توپوگرافی-جغرافیایی. ثروت های جدید و شهرهای صنعتی و مالی که با سرعت در حال توسعه بودند نقش های جدیدی را به شهرهای دیگر بخشیدند که در نتیجه، این گونه شهرها شاهد سرمایه گذاری های فرهنگی و تجربه های روشنفکری شدند.

طبق نتایج به دست آمده از مقایسه تمام این ساختارهای جغرافیایی، جمعیتی و معماری، بسیاری از شهرها در جغرافیای عثمانی و سایر مناطق تا حدودی شبیه استانبول بودند: قرار داشتن در کنار دریا در بسفر، موقعیت ژئواستراتژیک و سیاسی-نمادین، ​​دیوارهای عظیم شهر و مناطق بزرگ استحکامات، امکان باز شدن مناطق خارج از دیوارهای شهر برای اسکان، قرار داشتن در وسط شبکه های تجاری، تنوع جمعیت از نظر اندازه و ساختار، دارای آثار برجسته معماری از لحاظ کیفی، اگرچه از نظر کمیت بسیار کم هستند. فقط یک تفاوت وجود داشت، در حالی که استانبول از همه این ویژگی ها برخوردار بود، شهرهای دیگر فقط برخی از آنها را داشتند.

تصمیم محمد دوم برای تبدیل استانبول به پایتخت پس از فتح آن، از مهمترین اقدامات برای پیشبرد مزایا و ظرفیتهای ثابت استانبول بود. استانبول پیش از این بیش از ۱۰۰۰ سال پایتخت بیزانس بود و ادامه آن تصمیمی بسیار مهم برای آشکار کردن توانایی های شهر بود. بنابراین، این کشور از قبل در موقعیت سیاسی خود شبکه ای با شهرهای دیگر ایجاد کرده بود. دومین عامل مهمی که این امر را تقویت می کرد این بود که محمد دوم و بایزید دوم به فتوحات ادامه دادند و سلطه و امنیت حوزه های مدیترانه – دریای سیاه را کاملاً برقرار کردند. بنابراین، استانبول ارتباطات اقتصادی-تجاری با سایر شهرها برقرار کرد. فعالیت های عمرانی و اسکان شهر، که بلافاصله عثمانی ها همزمان با فتح آغاز کردند، با بهبود شبکه های سیاسی و اقتصادی و به عبارت دیگر تشکیل شبکه های مهاجرتی ذهنی و جسمی، توجهات رابه شهر جلب کرد. علاوه بر این با درک مذهبی – مقدس و ارزش نمادین که با این فتح به دست آمد، در کنار پاتریارکی، شهرت آن به عنوان مرکز خلافت، باعث شد تا استانبول را از سایر شهرها متمایز شده و با ویژگی های بسیاری در میان شهرهای مرکزی زمان خود قرار گیرد. اگر دیوارهای استانبول باعث سرپا ماندن بیزانس به مدت طولانی بودند، دلیل پایداری عثمانی ها تا اواخر دوران حکومتشان موقعیت مرکزی محکم و زندگی امن و باآرامش موجود در این شهر بود. سرانجام، در قرن نوزدهم، در استانبول با هدف انطباق امپراطوری با شرایط مدرن، با وضع مقررات شهرداری/ استانی، متمرکز کردن کلیه فعالیت های شهر اعم از برنامه ریزی فرم شهر و بروکراتیک سازی کارها، مداخلاتی انجام شد. اما این یک دنیای کاملاً جدید بود و استانبول از این نظر در حاشیه ماند.

پایان.

نویسنده: یونس اوغور

همچنین ببینید

رویای ناکام سفر به استانبول برای دو هنرمند بزرگ غرب؛ داوینچی و میکل‌آنژ

پایگاه مطالعات عثمانی: تاریخ هنر و فرهنگ اروپا قطعا بدون اشاره به نام میکل آنژ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *