استانبول عثمانی؛ شهری در مقیاس جهانی (قسمت اول)

پایگاه مطالعات عثمانی: به هنگام بررسی استانبول و به ویژه استانبول عثمانی، نباید وابستگی های تاریخی آن را نادیده گرفت. چنین رویکردی هم مستلزم در نظر گرفتن اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کلی امپراتوری و هم  بررسی شهرهای مشابه در مقیاس منطقه ای و جهانی است. اگرچه مطالعات موجود در مورد استانبول دوره عثمانی زمینه های تاریخی را در دستور کار خود قرار داده است، اما این پژوهش‌ها از انجام این کار در یک چشم انداز گسترده غافل مانده‌اند.

در این مقاله بی آنکه وارد بحث تاریخ  استانبول شویم،  با در نظر گرفتن شهرهای دیگر موقعیت این شهر در مقیاس جهانی به صورت مقایسه ای مورد بحث قرار خواهد گرفت. اول از همه، موقعیت مرکزی استانبول در روند تاریخی مشخص خواهد شد، و سپس، مقایسه استانبول عثمانی با برخی از شهرهای بزرگ هم در جغرافیای عثمانی و هم در سایر جغرافیاها انجام می شود و سعی خواهد شد مشخص شود که این شهر در مقیاس شهرهای جهان از چه موقعیتی برخوردار بوده است. دوره ای که ما در مورد آن صحبت می کنیم (قرون پانزدهم تا نوزدهم) بازه‌ای بسیار طولانی است و در این دوره شاهد تحولات بسیار مهمی  در مقیاس جهانی برای شهرها هستیم. بنابراین، به نظر می رسد در این مقاله بررسی دو دوره ای  مناسب باشد. دوره اول، قرون شانزدهم تا هجدهم، یعنی دوره ای که استانبول بیشترین جمعیت و نفوذ را در جهان دارد و دوره دوم بعد از قرن هجدهم زمانی که نتایج تجارت آتلانتیک و انقلاب صنعتی در شهرهای جهان احساس شد.

 

استانبول: امپراطوری ها و شهر

کاوش های باستان شناسی ینی کاپی که در سال های اخیر انجام شد، نشان داد تاریخ استانبول به حدود ۸۵۰۰ سال قبل از میلاد میرسد. تاریخی که میتوانیم با جزئیات استانبول را شرح دهیم در قرن ۷ پیش از میلاد آغاز شده است. با این حال بر اساس منابع تاریخی استانبول به عنوان یک شهر مرکزی در مقیاس جهانی، در سال ۳۳۰ توسط کنستانتین تاسیس و در قرن ۵ شکوفا شد. در قرن ششم، استانبول در زمان امپراطوری بیزانس وجود خود را به عنوان یکی از مهم ترین شهرهای جهان به اثبات رساند.در این دوره، استانبول از میراث امپراطوری روم و شهر رم محافظت کرد و با تبدیل شدن به مهمترین بازیگر اصلی مسیحیت از نظر اعتقادی و نهادی، به یک شهر جهانی تبدیل شد. شبکه های سیاسی و تجاری ایجاد شده با سایر شهرهای جهان نیز این موقعیت استانبول را تقویت کرد. در زمانی که شهرهای یونان، پارس و هلن موقعیت مرکزی را دارا بودند، این شهر به دلیل امکان تجمیع پراکندگی های سیاسی موجود و دسترسی به همه شهرهای باستانی، نقشی اساسی داشت و به شهری تبدیل شد که در آن تصویر و وجود امپراطوری روم متجلی بود.

مهمترین بازیگر دوره پاکس رومانا (صلح رومی) که تا قرن دوم بعد از میلاد ادامه داشت، خود شهر رم بود. در آغاز قرن سوم بوجود آمدن ساختار دولتی چهار گانه، که با از بین رفتن تمامیت سیاسی رمی که در صدد محافظت از فرهنگ بت پرستی در برابر گسترش مسیحیت بود، پدیدار شد، منجر به ظهور روم جدید شد. این روم جدید (قسطنطنیه)، که توسط مسیحیت مشروعیت یافت، در وسط جغرافیای غربی روم و شرقی روم قرار داشت و بدلیل قرار گرفتن در نزدیکی مراکز تمدن باستان، در واقع در محور جهان آن روز پدیدار گشته بود.

نظرات هنری بلانت در سفرنامه خود به نام سفر به شام ​​به تاریخ ۱۶۳۴ در واقع مانند نظر رایج بسیاری از جهانگردان است: “از نظر قدرت، فراوانی و راحتی مکانی به مانند استانبول وجود ندارد. ایستادن در استانبول تقریباً ایستادن در مرکز دنیاست. از اینجا می توان کشورهای زیادی را اداره و کنترل کرد.” با این موقعیت، استانبول توانست ارتباطات  سیاسی، مذهبی، فرهنگی و تجاری خود را با مناطق اطراف در مدت کوتاهی ایجاد کند و رم را پشت سر بگذارد و به مهمترین شهر جهان تبدیل شود. بنابراین، فضای جدیدی برای زندگی امپراطوری روم و مسیحیت از طریق قسطنطنیه ایجاد شد.

چند قرن بعد، در نتیجه ظهور و پیشرفت سریع اسلام، دولت بیزانس تسلط بر مدیترانه را به مسلمانان واگذار کرد و در نتیجه، استانبول که ارتباطات مدیترانه ای خود را از دست داد، در نتیجه آشفتگی های داخلی به شهری بیش از پیش افول یافته تبدیل شد. در این دوره، شهرهای مرکزی منطقه شهرهایی بودند که دارای اهمیت سیاسی و تحت سلطه دولت های اسلامی بودند. بخصوص بغداد و دمشق از نظر سیاسی، نظامی، فرهنگی و تجاری شهرهای مرکزی منطقه به شمار می‌آمدند. با این حال، استانبول پس از گذشت چند قرن از دوره فترت، به ویژه به دلیل نقش ایالات ایتالیا و بی نظمی سیاسی در سرزمین های اسلامی دوباره  روابط خود را با بالکان و مدیترانه تقویت کرده  و ظاهرا اهمیت گذشته خود از قرن نهم تا هجوم لاتین در سال ۱۲۰۴ دوباره به دست آورد.

در دوره ۲۰۰ ساله پس از رهایی از دست لاتین ها، می توانیم استانبول را در موقعیتی قرار دهیم که از نظر تاریخی مهم است اما موقعیت خود به عنوان یکی از شهرهای مرکزی آن زمان را از دست داده است. زیرا در دهه ۱۴۵۰، استانبول به شهری با ۴۰ تا ۵۰ هزار نفر جمعیت تبدیل شد که از هر طرف توسط عثمانی ها احاطه شده و فقط به لطف دیوارهای مستحکم خود توانسته بود بقای خود را حفظ کند. بدون شک جمعیت ۵۰ هزارنفری برای آن دوره زیاد است (خصوصاً با توجه به اینکه جمعیت شهرهایی مانند ادرنه و بورسا که بعداً اهمیت پیداکردند، در آن زمان بسیار کمتر بود). البته در مقایسه با جمعیت قرون ششم و دهم-یازدهم که جمعیت به چند صد هزار نفر رسیده و شبکه های جغرافیایی و اقتصادی تحت تأثیر این جمعیت ایجاد شده بود، بدیهی است که استانبول در موقعیتی بسیار کمتر از توان بالقوه خود قرار داشت.

این موقعیت ضعیف شهر تا مدتی پس از فتح عثمانی ادامه داشت، اما این بار بدون اینکه چند صد سال طول بکشد، استانبول طی نیم قرن به یکی از مراکز مهم جهان تبدیل شد. آغاز فوری توسعه و آبادانی شهر، باعث ازدیاد جمعیت و در مدت کوتاهی ظهور شبکه های اقتصادی مدیترانه، بالکان و دریای سیاه با محوریت استانبول؛ ایجاد فضای صلح و امنیت در شهر و سرمایه گذاری در این شهر، استانبول را ظرف پنجاه سال به یکی از مرکزی ترین شهرهای جهان تبدیل کرد. با توجه به فعالیت‌های بزرگ توسعه ای  انجام شده در قرن شانزدهم و آوردن آثار بسیار ارزشمند مقدس اسلامی به استانبول و با در نظر گرفتن استقرار مقام خلافت، این شهر به یکی از مهمترین مراکز نمادین اسلامی در کنار مسیحیت تبدیل شد.

به طور کلی، سنت های ترکی – ایرانی و اسلامی و به طور مشخص، مرجع خلیفه گری با ساخت مساجد و مجتمع های عبادتی آثار خود را در این شهر برجای گذاشتند. در حقیقت، عزم سلطان محمد فاتح برای فتح استانبول و قرار دادن این شهر به عنوان پایتخت، از یک سو فرصتی برای بهبود جوامع اسلامی که از حمله مغول رنج فراوان برده و وحدت سیاسی آنها فرو ریخته بود ایجاد کرد و از سوی دیگر فرصتی فراهم آورد تا میراث بیزانس را که در اثر حمله لاتین بسیار آسیب دیده بود، حفظ کند. اراده عثمانی و استانبول برای زنده نگه داشتن مسیحیت و سنت های رومی (که به صورت کلیساها و صومعه های بزرگ تجلی پیدا میکرد) در کنار اسلام، اعتبار و نفوذ آنها را در جهان بسیار افزایش داد. علاوه بر این با یهودیانی که در قرن پانزدهم از اسپانیا و مناطق مختلف اروپا به این شهر مهاجرت کردند، استانبول قدرت نمایندگی مذهبی مشابهی به دست آورد. با گذشت زمان، استانبول موقعیت ویژه ای برای برخی از گروه های قومی، به ویژه ارمنی ها پیدا کرده و به شهر اصلی همه این عناصر مذهبی و قومی تبدیل شده بود. به تعبیری، استانبول به پایتختی تبدیل شده بود که تمام میراث جهان باستان قبل از دوران مدرنیت را در خود جای داده بود. در واقع در قرون شانزدهم و هفدهم شکل گیری  پاکس اوتومانا (صلح عثمانی) در جهان با چنین پایتختی امکان پذیر شد.

علاوه بر عوامل سیاسی، نمادین و اجتماعی پیش گفته، برقراری مجدد شبکه های اقتصادی بین مدیترانه، دریای سیاه و بالکان نیز عاملی بود که از اهمیت و پتانسیل رشد استانبول پشتیبانی می کرد. همانطور که محمد گنچ اظهار داشته، دریای سیاه در دوره عثمانی کاملاً تحت کنترل درآمده و ادغام اقتصادی استانبول با همه مناطق در مقایسه با دوره بیزانس به طور گسترده تری حاصل شد. هم مسلمانان و هم بازرگانان ملل مختلف، به ویژه غیرمسلمانان (لوانتین ها) از گالاتا، که هنگام فتح به آنها امان نامه داده شده و زندگی و دارایی آنها تحت ضمانت بود، از این شبکه های اقتصادی به طور گسترده استفاده و دارایی خود را متنوع تر کردند و بدین صورت استانبول را نیز بزرگتر کردند.

در نتیجه همه اینها، یک قرن پس از فتح استانبول، در اواسط قرن شانزدهم، استانبول به یکی از پرجمعیت ترین شهرهای جهان با نفوذ سیاسی فروان تبدیل شد. حتی این شهر به یک شهر با شکوه و بزرگترین مرکز منطقه خود، یعنی اروپای امروزی، آناتولی، خاورمیانه و مدیترانه تبدیل شد. استانبول جدا از برخی آشفتگی های داخلی، با داشتن مجموعه های بزرگ و متعدد اجتماعی و بازارها و همچنین موسسات و ساختارهایی مانند کاخ ها، مدارس و تکیه ها، ویژگی خود را بدون وقفه، بعنوان یکی از شهرهای مرکزی امپراطوری و جهان تا دهه ۱۶۵۰ حفظ کرد.

این سرمایه گذاری‌ها و رشدهای بزرگ تا دوره ای که پادشاهانی مانند محمد چهارم، و در پی او سلیمان دوم، احمد و مصطفی دوم ادرنه را ترجیح دادند، ادامه داشت. منطقی تر است فکر کنیم که با وجود علاقه پادشاهان به شکار در این مدت، از یک طرف به دلیل قتل عثمان دوم و اختلافات پردامنه دیوان سالاری- سلطنتی، واز طرف دیگر استفاده از دشت ادرنه به عنوان مبدا سفرها و عزیمت های طولانی، دلایل این تصمیم بود.

دوره پس از ۱۶۵۰ که برای استانبول دورانی متفاوت بود، بدون شک دوره جالبی نیز برای سایر شهرهای جهان بود. به عنوان مثال، پادشاه روسیه پیتر کبیر با  بناکردن سن پترزبورگ، آنجا را پایتخت خود قرار داد (۱۷۰۳). به همین ترتیب، پادشاه فرانسه، لویی چهاردهم پایتخت خود را از پاریس به ورسای منتقل کرد (۱۶۸۶). شهرهایی مانند آمستردام، آنتورپ و لندن، شهرهای مرکزی تجارت آتلانتیک که با کشف آمریکا ظهور کرده بودند، در این دوره به تدریج جای بازیگران اصلی تجارت مدیترانه مانند حلب، اسکندریه، استانبول، ونیز و جنوا را گرفتند. به عنوان مثال، آمستردام در قرن هفدهم، سال‌های طلایی خود را سپری کرد و جمعیتش از ۵۰هزار به ۲۰۰هزار نفرافزایش یافت. افزایش مشابه جمعیت در بسیاری از کشورهای اروپایی نیز در همین مدت مشاهده میشود.

لازم است استانبول -خصوصاً پس از دهه ۱۷۳۰- هم از منظر شهرهای درون امپراطوری وهم از دید شهرهای سایر مناطق مورد بررسی مجدد قرار گیرد. زیرا دلایلی که شهرهای اروپایی فوق الذکر را به سرعت گسترش داد، شهرهای عثمانی مانند حلب، آدانا، ازمیر و سالونیک را هم تحت تأثیر قرار داد. بسیاری از شهرهای بندری هم در ساحل دریای اژه و هم در ساحل مدیترانه، همراه با پس کرانه های داخلی خود، در چارچوب امکاناتی که شبکه های تجاری جدید پدیدار کرده بودند، شروع به تغییر و تحول کردند. شبکه های تجاری مدیترانه ای که سعی در ادغام با شبکه های تجاری آتلانتیک داشتند، شهرهای بندری را به موقعیت ممتازی سوق دادند. در این مرحله اگرچه استانبول هم یک شهر بندری بود، اما به دلیل پایتخت بودن، قوانین دقیق ورود و خروج اداری و تجاری این شهر را از دیگر شهرهای بندری جدا می کرد.

به طور خلاصه، استانبول در طول قرن های طولانی تاریخ خود، در حالی که در بعضی قرون یکی از شهرهای مرکزی جهان بوده، در برخی دوره ها درون گراتربوده است. بدون شک، حتی در زمان های درونگرایی با داشتن دیوارهای عظیم و مساحت بزرگش، همیشه یک شهر بزرگ است. در نتیجه، استانبول به عنوان یک پایتخت تقریباً ۱۶۰۰ ساله، در دوره بیزانس با صفات “ملکه شهرها” و در دوره عثمانی “بلد طیبه” نامیده شده، و به حق انتظار این می رود که بررسی تاریخی این شهر با درک واقعیت شکوه و عظمت این شهر همراه باشد.

وقتی درباره عناصر اصلی‌ای که استانبول را تبدیل به مرکز جهان  کرد سوال میشود، چند عامل اصلی در ذهن نقش می بندد. اولین مورد ادعا و اندازه واحد سیاسی است که استانبول به آن وابسته است. وجود حاکمان بزرگ و جاه طلب یکی از مهمترین شرایط ورود استانبول به روند توسعه بوده است. با در نظر گرفتن موقعیت استانبول در قرون پنجم و ششم و دهم و یازدهم تحت امپراطوری روم-بیزانس و حاکمیت امپراطوری عثمانی در قرون پانزدهم تا هفدهم، این استدلال قابل توجیه خواهد بود. در چنین دوره ای فرصت گسترش شبکه‌های اقتصادی و اجتماعی-فکری باعث میشود استانبول در زمره شهرهای جهانی قرار بگیرد.

به ویژه هنگامی که میتوانست روابط خود را با دریای مدیترانه، دریای سیاه و بالکان افزایش دهد، استانبول از مهمترین شهرهای جهان محسوب میشد. از این لحاظ، دوره های تاریخی فوق الذکر دوره هایی است که استانبول دارای گسترده ترین شبکه ها بوده و بنابراین همه تنوعات قومی، مذهبی، فکری، فرهنگی و اقتصادی را در خود جای داده است. شرایط جدید ایجاد شده توسط جهان جدید، تجارت آتلانتیک و روشنگری اروپا، به اندازه استانبول بر تمام شهرهای وابسته به شبکه مدیترانه – دریای سیاه تأثیرگذار بود و باعث تغییر نقش آنها شد. این تغییر اکنون به وضوح – به ویژه از قرن نوزدهم تا امروز- قابل مشاهده است، می تواند به عنوان تاریخ تلاش برای سازگاری شهرهایی مانند استانبول با وضعیت جدید در نظر گرفته شود.

ادامه دارد…

 

نویسنده: یونس اوغور

همچنین ببینید

پادشاهان عثمانی| عثمان اول: بنیانگذار دولت عثمانی –قسمت چهارم

پایگاه مطالعات عثمانی: فتح قلعه ای در منطقه سلطان اویوغو که دیر زمانی در دست …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *