تاریخ امپراتوری عثمانی (۱): دوره کلاسیک تا پایان عصر فترت

پایگاه مطالعات عثمانی: تاریخ ۶۰۰ و اندی ساله امپراتوری عثمانی اگرچه بسیار خوانده شده اما باز هم نیازمند بازخوانی و توجه به جوانب مختلف آن است. در این مجموعه نوشتارها به بررسی دوره های مختلف تاریخی این امپراتوری با در نظر داشتن جوانب مختلف آن خواهیم پرداخت. قسمت نخست این مجموعه نوشتارها به دوره کلاسیک این امپراتوری که دوران پیدایش دولت عثمانی تا پایان عصر فترت را شامل میشود می‌پردازد:

 

دوره کلاسیک (۱۳۰۰ – ۱۷۷۴). بر اساس سنت تاریخ نگاری اولیه عثمانی نسب آل عثمان به اوغو خان رسیده و از شاخه قایی که اختیاز تشکیل یک بیگ نشین به آنان داده شده بود میرسد. منصوب بودن به شاخه قایی صرفا از صوی منابع تاریخی بیان نشده و از سوی خود خاندان عثمانی نیز مورد پذیرش قرار گرفته است که یکی از نشانه های آن استفاده از دمغای این قایی در اشیاء و وسایل آنان است. ظهور عثمان بیگ، بنیان گذار سلسله عثمانی، به عنوان یک شخصیت تاریخی در ارتباط مسقیم با شرایط سیاسی ایجاد شده توسط بیگ نشینان ترکمان در حال غزا با بیزانس در مناطق دوردست سلجوقی است. او خود نیز پس از هزیمتی که بر اردوی بیزانس در سال ۱۳۰۲ تحمیل کرده و وارد مبارزه با حاکمان محلی بیزانسی (تکفور) میشود فرصت ظهور به عنوان یک بیگ مستقل را به دست می آورد. در منابع تاریخی عثمانیریشه دودمان و تشکیل بیگ نشین به صورت منقبت باری تشریح شده و ضمن اشاره به پدرعثمان بیگ و پدربزرگ او از آنها با نام های ارطغرل و گوندوز آلپ یاد میشود. غیر از این دو شخص روایات دیگری که در باب اسامی اجداد و شجره عثمانیان بیان شده است فاقد هر نوع ارزش تاریخی است.

پس از عثمان بیگ، پسر او اورهان بیگ که جانشین او شده بود برای نخستین بار وارد مرزهای روملی شده و ضمن پیگیری سیاست هایی که منجر به ماندگاری آنها در آنجا شود نخستین گامهای لازم برای تاسیس یک بیگ نشین را آغاز میکند. سنت اداره مبتنی بر عرف عشیرتی در درون ساختار قبایلی این فرصت را به او داد تا در میان همگنان خود بیشتر به چشم آمده و با برعهده گرفتن رهبری عشیرت نقطه عطفی را در این فرآیند سیاسی پشت سر بگذارد. در این میان طبیعی است که علاوه بر ساختار محض عشیرتی از تشکیلات سازی دولتی سلجوقی نیز بهره برده باشد. در این مرحله همبستگی میان عثمان بیگ و همراهان او از اهمیت بالایی برخودار بوده و چارچوب نخستین تشکل سیاسی آنها را شکل داد. تبدیل ساختار بیگ نشینی عثمانیان به یک جایگاه دولتمدارانه مربوط به دوره مراد یکم و خصوصا ییلدیریم بایزید میشود. در این دوره با تشکیلات سازی های نظامی و اداری، تقویت نظام مرکزی و فتوحات روزافزون که خود باعث نیازمندی آنها به منابع انسانی و تشکیلات سازی برای اداره آنها شد، ساختار سیاسی عثمانیان ویژگی ها، ظواهر و نظام یک دولت یکجانشین را به دست آور. با فعالیت های سلطان محمد فاتح این حکومت رو به تکامل گذارده و مدلی از حاکمیت ترکی – اسلامی ظهور کرد. در این دوره حکومت عثمانی با ورود به یک حکومت ورزی مرکزی قدرتمند متکی بر یک خاندان شکلی متفاوت از دیگر اشکال حکومتی به خود گرفته و به این ترتیب امکان دیرپایی و ماندگاری حاکمیت فراهم آمد. به این ترتیب با حاکمیت سلطان محمد فاتح دولت عثمانی وارد در مرحله “امپراتوری” شده، و در دوره های بایزید دوم، یاووز سلطان سلیم و سلطان سلیمان قانونی همین روند تکمیل تر و جاافتاده تر شده، از قرن هفدهم به بعد جز یکی دو استثنا همواره تحکم پادشاه بر حاکمیت و تسلط دربار و بروکراسی مرکزی بر امور اداری محقق شده است.

قدرت سیاسی پادشاهان عثمانی دردوره کلاسیک بی شک تاثیرگذارترین و مطلق ترین قدرت در حاکمیت بود. پادشاه چه از منظر عرفی و چه از منظر شرعی یک حاکم مطلق بود. او اصلی ترین رسالت خود را صیانت از اتباعی میداسنت که در واقع امانت حضرت حق به او بودند. از این منظر نیز مفهوم خلافت در میان عثمانیان در همین چارچوب دارای مفهومی متفاوت بود. خلافت به دلیل آشکار بودن عدم همخونی عثمانیان با خلفای عباسی به جای تعریف کلاسیک خود به معنای ادای شرط غزا و جهاد، حفاظت از اماکن مقدسه و گسترش عدل در جهان به کار میرفت. تلاش هایی که برای بازگشت به تعریف کلاسیک خلافت با مطرح شدن ادعاهایی در مورد وابستگی خونی خاندان به قبیله قریش مطرح میشد، بعدها در قرن ۱۸ رخ داد و در قرن ۱۹ نیز به دلایل متعدد سیاسی همین مساله باردیگر مورد توجه قرار گرفته و تبدیل به مساله ای مهم شد.

پادشاهان عثمانی تا دوره سلیم دوم، حضور در جنگ و انجام غزا را در شمار وظایف اصلی خود تلقی میکردند و این سلیم دوم بود که برای نخستین بار از شرکت در جنگ بازمانده و در استانبول وفات کرد. همچنین از ابتدای قرن هفدهم یعنی زمانی که دیگر مفهوم کلاسیک حاکم عثمانی تبدیل به امری تاریخی شده بود مفهوم وراثت عثمانی نیز متحول شد. بر تخت نشستن بزرگترین فرد خاندان پس از سلطنت احمد اول باعث شد تا شیوه ای نوین در این مساله ایجاد شود. تا پیش از آن پادشاه خلف پیشتر تعیین نمیشد و شیوه کهن سلطنت ترکی مرعی داشته میشد، همچنین برای برطرف شدن نگرانی هایی که نسبت به آینده حکومت به دلیل اختلافات درون خاندانی رخ میداد با “قانون نامه فاتح” مساله “قتل برادر” نیز تبدیل به یک شیوه شده و بعدها از سوی حاکمان اعمال شده بود. اما در دوره احمد اول با در نظر داشتن تجربه های تلخ گذشته و با حمایت هایی که از سوی دیوان سالاران انجام میشد بزرگترین عضو خاندان به عنوان وارث سلطنت معرفی شده، دیگر مدعیان تخت نیز تحت نظارت شدید قرار گرفتند که به این ترتیب شیوه “اکبریت” در مساله جانشینی ایجاد شد. در این دوره خاندان عثمانی دیگر نه به دست مطلق یک پادشاه که با مشارکت جمعی اعضا خاندان ااداره میشد. از این رو افرادی همچون والده سلطان ها، دامادها، وزرا و افراد وابسته به هرکدام از این نفرات مجموعه عناصر تشکیل دهنده بروکراسی مرکزی عثمانی بودند. همچنین عنوان غازی نیز برای پادشاهان بیش از آنکه منوط به حضور شخصی آنها در جنگ ها باشد با در نظر داشتن جنگها و پیروزی های لشکر عثمانی به پادشاه اطلاق میشد. نخستین بحران جدی در خاندان عثمانی مربوط به سالهای آغازین سلطنت سلطان ابراهیم است که پس از وفات مراد چهارم تنها عضو زنده خاندان عثمانی به شمار می رفت. با توجه به همین نکته است که تمام سلاطین بعدی همگی از سلاله سلطان ابراهیم به شمار می آیند. کم بودن تعداد اعضای خاندان که گاه تا یک نفر کاهش می یافت اگرچه در برخی موارد باعث مطرح شدن برخی خاندان های دیگر برای امر حکومت میشد اما از سوی دیگر باعث امتزاج ذات حکومت با خاندان شده و نوعی قداست را برای خاندان به بار آورد که این ویژگی تا پایان سلطنت خاندان تداوم یافت و حتی در قانون اساسی اعلام شده در اواخر قرن نوزدهم نیز بر این جایگاه ممتاز و ویژه خود را بروز داد.

بیگ نشین عثمانی:

در نتیجه فروپاشی سلجوقیان در قرن سیزدهم که با فشار ایلخانیان انجام شد، جماعات ترکمانی که در سرحدات غربی حضور داشته و جمیعت بالایی نیز داشتند به شکل خان نشین های مستقل ظهور پیدا کردند. در مرکز قدیمی سلجوقیان قرامانیان و در مرزهای بیزانس گرمیان، قراسیان، آیدینیان، ساروخانیان، منتشائیان و اسفندیاریان و نهایتا عثمانیان که اتفاقا در ابتدا به هیچ وجه جلب توجهی نمی کردند حضور داشتند. این بیگ نشین کوچک که تحت رهبری عثمان بیگ قرار داشت در ابتدا در مناطق پیرامونی قاستامونی قرار داشت. در گذر زمان حوزه تحت حاکمیت او به مناطق اسکی‌شهر، بورسا و ازنیک گسترده تر شد. عثمان بیگ در جنگ با تکفورهای همجوارش تلاش داشت تا ازنیک را به عنوان یک دف مهم به دست آورد. شکست دادن یک لشکر بیزانسی در سال ۱۳۰۲ بر اشتهار او افزود و بیگ نشین عثمانی را در مقایسه با بیگ نشین هم ردیف خود از نامبرداری بیشتری برخوردار کرد. عثمانیان کوتاه زمانی بعد با بهره بردن از موقعیت جغرافیایی مناسبی که داشتند  چشم به دریاهای پیش روی خود و حتی به نواحی ای که در ورای این آبها بود دوختند. به این ترتب اراضی ای که پیش از این از سوی ترکمانان منطقه با نام روملی شناخته میشد هدف اصلی غزا و غنیمت اندوزی شد. عثمانیان پس از تحکیم موقعیت خود در مناطق اصلی شان ابتدا بورسا را به دست گرفتند (۱۳۲۶) و پس از آن با پیروزی در جنگ پِلِکانون در سال ۱۳۲۹ سیط شهرتشان افزونتر شد. در ادامه همین پیشروی ها با تصرف ازنیک (۱۳۳۱)، ازمیت (۱۳۳۷) و قوجه‌ایلی خود را تا مرکز بیزانس رساندند. پس از الحاق قراسیان به خود (۱۳۳۴ – ۱۳۴۵) با بهره برداری از جنگ داخلی موجود در بیزانس خود را به سواحل مرمره رسانده وارد گلیبولو شدند. آنان به عنوان متفق کانتاکوزنوس که در حال جنگ برای به دست آوردن پادشاهی بود بین سالهای ۱۳۴۹ – ۱۳۵۲ در منطاق پیرامونی گلیبولو حاضر شده و نهایتا در سال ۱۳۵۴ خود گلیبولو را به تصرف در آوردند. این فتح در واقع سنگ بنای فتوحات بزرگ آینده در اروپا بود.

بیگ نشین عثمانی، به ویژه از دوره مراد اول به واسطه فعالیت هایی که در آناتولی و بالکان پیگیری میکرد وارد در مسیر دولت سازی شده، رفته رفته تلاش برای ایجاد یک نظام مرکزی را آغاز کرده و نخستین بروزات بیرونی از ایجاد یک تشکیلاتی بروکراتیک را ظاهر ساخت. در همین دوره بود که بنیان نهادهای نوین و تشکیلات های نظامی گذاشته شد. پیشروی های عثمانیان در بالکان که در سه جبهه در حال انجام بود به رغم مقاومت های سختی که عناصر بوی از خود نشان میدادند اما در نتیجه سیاست های نرمی که در پیش گرفته شده بود و نیز با استفاده از شیوه هایی همچون حفظ مقام نظامیان و دولتیان مناطق تصرف شده در مان مقامات پیشین، عدالت ورزی و پیگیری سیاست اقامت طولانی مدت توانست با سرعت بالایی پیش برود. با تصرف ادیرنه و در ادامه آن با پیروزی در جنگ ماریتسا (چرمن) در سال ۱۳۷۱، بیگ نشین صرب مقدونیه، امراتور بیزانس و پادشاه بلغار به عثمانیان اعلام وابستگی کردند. در این دوره نیروهای عثمانی در بالکان که درگیری درگیری های داخلی بوده و عاری از هر نیروی نظامی قدرتمند بود تبدیل به یه تاز میدان شده با سرعت بالایی در حال فتوحات بودند. اما با این همه در برخی موارد مقاومت های سختی را نی زدر پیش روی خود میدیدند. برای متوقف ساختن این پیشروی ها و اخراج عثمانیان از روملی، نهایتا نیروهای بالکان در یک بسیج عمومی به جنگ در مقابل عثمانیان آمدند که با پیروزی در برابر این سپاه بالکانی که از آن با نام پیروزی کوزوو یاد میشود علاوه بر این که چشم انداز آینده حضور عثمانیان در اروپا روشن شد، نقطه عطف مهمی نیز در تاریخ بالکان رقم خورد.

این پیروزی علاوه بر امتبازات نظامی و سیاسی ای که در کوتاه مدت نصیب عثمانیان کرد، راه صربستان شمالی را نیز برای آنان باز کرد که در نتیجه آن دسپوت صرب تبدیل به دست نشانده و وابسته عثمانیان شد. همچنین در پیشروی های انجام شده در مقدونیه، صربستان، آلبانی و بوسنی گام های مهمی برداشته شد. در حالی که تراکیا، مقدونیه و نواحی شمال شرقی بلغارستان اصلی ترین پایگاه فاتحان این منطقه بود، ابتدا شاهد ترکمانان کوچ نشین آناتولیایی و پس از آن صاحبکاران و گروه های شهری و روستایی یکجا نشین بود که در این میان با مسلمان شدن اهالی بوسنی و آلبانی عثمانی قدرت پایداری در منطقه بالکان به دست آورد. توسعه و استقرار حاکمیت عثمانی در بالکان صرفا با توان شمشیر نبود بلکه سیاست “استمالت”ی که آنا در این مطنقه در پیش گرفته بودند نیز از تاثیر بسیاری در این مساله برخوردار بود. ضمیمه کردن اهالی بومی و گروه های فئودال با تعدیلاتی که در نظام های مالوفشان انجام میشد در داخل ساختار عثمانی، کاهش مالیات های سنگین و متنوع سابق به یک حد معقول و ساده سازی این نظام مالیاتی، رفع وابستگی اجتماعی – اقتصادی موجود میان روتاسئیان و فئودال ها و تبدیل کردن روستائیان به اهالی آزاد عثمانی، اِعمال مبانی حقوقی اهل ذمه و جلوگیری از درگیری هیا مذهبی و برداشتن فشارهای دینی سابق از جمله مواردی است که در استقرار حاکمیت عثمانی در آن مناطق به طرز مشهودی تاثیرگذار بود. در همین چارچوب است که باید بار دیگر بر قرائت مسامحه‌کار و تسهیل‌اندیش عثمانیان از مساله غزا تاکید کرد. زمانی که در نظر داشته باشیم که در دوره های متاخری همچون اوایل قرن هفدهم دوایر دینی و علمای عثمانی به همین نوع قرائتی که در این دوره از مساله غزا بوده استناد و عطف نظر داشته اند میتوان به اهمیت آن پی برد. به این ترتیب اراضی بالکان تبدیل به پایگاه اصلی دولت عثمانی شد و مدت زمانی بسیار پیشتر از آن که سرزمین های آناتولی امروزی به تصرف دولت عثمانی در آید، نیروی عثمانی تبدیل به نیرویی مستقر در اروپای مرکزی شده بود. این وضعیت نشان دهنده چهره و ویژگی بالکانی این دولت بود. در دولت عثمانی در بالکان کشاورزی پیسرفت کرده و شهرها و قصبه های نوپدیدی تبدیل به مراکز تجاری مهمی شدند. باید تاکید کرد که تاریخ اسلامی بالکان و پیدایش یادبودهای تاریخی آنجا عثمانی از تاثیر اصیلی برخودار بوده است. در این منطقه حتی در مناطقی که مسیحی نشین بودند نیز شیوه دولتمداری عثماین با تساهل و تسامح خاص خود باعث راحتی و آسایش بیشتر اهالی شد. طبیعی است که این شیوه در برخ یمقاطع تریخی با انقطاعاتی نیز مواجه شده باشد اما در هر حال در حفظ و نیل موزائیک ملل بالکان تا به امروز شیوه کشورداری عثمانی از تاثیر قابل توجهی برخودار بوده است.

با شهادت مراد اول در کوزوو، ییلدیریم بایزید به تخت نشست و با پادشاهی او دولت عثمانی شاهد ایجاد یک تشکیلات متمرکز حکومتی قدرتمند و تاثیرگذار شد. بیگ نشینان آتولی بدیل به ولایت های تحت امر عثمانی شدند و مساله دو مرکز سیاسی غیروابسته یعنی حکومت قرامانیان و دولت قاضی برهان الدین نیز در سال ۱۳۹۸ برطرف شد. بیگ نشینان منطقه شرقی و میانه دریای سیاه نیز از این وضعیت مستثنا نبودند و حاکمیت عثمانی در مالاتیا که تحت اداره مملوکیان بود گسترده شد. این سیاست جسورانه که در آناتولی در حال پیگیری بود در نواحی غربی نیز در پیش گرفت شد و در نتیجه پادشاهی بلغار و دسپوت دوبروجا به تاریخ پیوست. آخرین گروه صلیبیان در سال ۱۳۹۶ در نبرد نیکوپولیس (Niğbolu) به شکست محکوم شدند. پس از این مساله اولویت با محاصره استانبول بود که از مدتی پیشتر تحت فشار قرار گرفته بود. در حالی که چیزی به نیل به این هدف بسیار مهم باقی نمانده بود مساله سیاسی جدیدی که در شرق رخ داده بود در سطحی که بتواند سیر تاریخی دولت عثمانی را متحول کند ظاهر شد.

فعالیت های تیمور که در آسیای میانه و ایران دولت بزرگی تشکیل داده بود تبدیل به تهدیدی غیرقابل چشم پوشی برای دولت ییلدیریم بایزید بود که با غزاهای خود توجه ها را به خود جلب میکرد. تلاش تیمور برای حفظ وضعیت قدیمی آناتولی و بر عهده گرفتن نقش حامی برای بیگ نشینان کوچک این منطقه به زودی تاثیرات مخرب خود را در برابر سیاست یکپارچه سازی عثمانیان به نمایش گذاشت. جنگی که در سال ۱۴۰۲ در دست چوبوک رخ داد با شکست عثمانیان و مهمتر ا آن فروپاشی دولت مرکزی همراه بود. مدل دولتمداری ای متمایل به مرکزگرایی که ییلدیریم بایزید با تلاش های فراوانی ایجاد کرده بود و به نوعی سرآغاز حرکت به سمت امپراتوری شدن بود در نتیجه این جنگ متلاشی شد. وضعیت سیاسی پیشین در آناتولی بار دیگر احیا شده بیگ های سابق بار دیگر بر اراضی پیشینشان تحکم یافته و بیگ نشین عثمانی نیز در مقیاسی کوچکتر از آنچه که پیشتر بود محدود شد. در تعاقب این وضعیت درگیری بر سر تخت پدر میان فرزندان ییلدیریم آغاز شد. آنچه نباید از دیده دور داشت این است که این وضعیت متلاطم تاثیر بسیار بالایی در فرآیند ایجاد امپراتوری در نیمه دوم قرن پانزدهم و تاثیرگذارتر کردن قدرت سیاسی داشت. به عبارت دیگر پیروزی تیمور در نبرد آنکارا واسطه ای برای ورود عثمانیان به دورانی نو شد.

دوران درگیری فرزندان ییلدیریم برای تصاحب تخت پدر که از سال ۱۴۰۲ تا ۱۴۱۳ ادامه داشت با عنوان “دوران فترت” شناخته میشود. درگیری آغاز شده بین سلیمان، عیسی، موسی و چلبی محمد در نهایت با توفیق چلبی محمد به پایان رسید. در این دوره پرمخاطره و سخت آنچه مانع نابودی کامل عثمانیان شد، منابعی بود که آنان از حضور خود در روملی به دست آورده بودند. چلبی محمد در نتیجه حمایتی که از سه بیگ نشین روملی و قاپی قولوها و صاحبات تیمار در آن منطقه دریافت کرده بود توانستبر اداره امر مسلط شود. او اولویت خود را بر تامین و بازسازی وحدت پیشین در آناتولی قرار داد.  از سوی دیگر سیاست بسیار ملایمی را در برابر خاندان های محلی، بیزانسی‌ها، ونیزی‌ها، شوالیه های رودوس و حکومت جنوا در پیش گرفت. او همچنین نفوذ و حضور تیموریان در آناتولی را مدنظر داشته و از هر اقدامی که باعث حساسیت آنها شود خودداری کرد. او با گذر زمان توانست که اسفندیاریان و قرامانیان  را هضم کرده و تعدادی از بیگ نشینان آناتولی غربی را تحت تحکم مطلق خود در آورد. در روملی نیز در سال ۱۴۳۰ سلانیک بار دیگر فتح شده سیاست غزا با سرعت بیشتری مورد توجه قرار گرفت. در ادامه همین سیاست اگرچه پیشروی هایی در اروپایی مرکزی انجام گرفت اما با شکست در سال ۱۴۴۰ در بلگراد، عثمانیان مجبور به عثب نشینی شده در برابر مجارها وارد فاز دفاعی شدند. اما این وضعیت به طول نیانجامید و با پیروزی در جنگ وارنا در سال ۱۴۴۴ و جنگ دوم کوزوو در سال ۱۴۴۸ عثمانیان نشان دادند که امکان اخراج آنها از بالکان وجود ندارد و حتی امکان فتح استانبول محتملتر از زمان های قبلتر ظاهر شد. در این دوران پرمشقت مراد دوم که اداره امور را به دست گرفته بود نسبت به بازیابی و احیا سنت های اوغوز – ترکمانی اعتنا و همت کرد. در نتیجه همین سیاست نیز آثار قابل توجه در زمینه زبان و فرهنگی ترکی پدیدار شد. برخی معتقدند که تمایل شاهرخ، فرزند تیمور بر تداوم نفوذ دولتش بر آناتولی یکی از عوامل موثر برای در پیش گرفتن چنین سیاستی از سوی عثمانیان بود. ممکن است که عثمانیان در کنار پیگیری ادعاهای خود رد زمینه حاکمیتشان رد آناتولی در حوزه سیاسی تلاش کرده باشن که بر سنن کهن ترکی تاکید بیشتری کنند. اما به نظر میرسد فهم این سیاست در چارچوب اقتضائات طبیعی فرآیند سیاس آغاز شده از دوران شکل گیری دولت فهم صوابتری در مورد این وضعیت باشد.

 

ادامه دارد…

همچنین ببینید

کتابیات(۱)؛ معرفی کتاب ترکان جوان: کمیته اتحاد و ترقی -۱۹۰۸-۱۹۱۴-

پایگاه مطالعات عثمانی: فروز احمد از جمله نویسندگان و محققان شناخته شده ای است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *