پایگاه مطالعات عثمانی: حکومت عثمانی در عصر اقتدار و شکوه که همزمان با دورۀ حکومت سلیم اول و سلیمان قانونی بود، از جنبههای گوناگون به پیشرفت و اقتدار رسید. یکی از این جوانب، تحول و توسعه در زمینۀ ادبیات و تاریخنگاری بود که در این دوره به سبب عوامل متعدد، با افزایش شمار آثار و ایجاد گونههای ادبی همراه شد. بر اساس پژوهش حاضر، مهاجران ایرانی حاضر در قلمرو عثمانی که در این دوره شمارشان افزایش یافته بود، یکی از این عوامل بودند. این نخبگان با خلق آثار منظوم تاریخی به شکلهای رسمی و غیر رسمی در این زمینه به فعالیت پرداختند و ضمن سرایش شهنامههای عثمانی و ایجاد نوع ادبی جدید در تاریخنگاری عثمانی، به بزرگنمایی و افزایش مشروعیت این حکومت پرداختند که به شکل مدح مقامات حکومتی و کوچکنمایی وقایع بحران آفرین برای وجهۀ حکومت عثمانی، نمود یافت. این فعالیتها سبب شده است تا نخبگان منظومهسرای ایرانی در کنار دیگر نگارندگان تاریخ عثمانی، به تحول و پیشرفت تاریخنگاری عثمانی در عصر سلیم اول و سلیمان قانونی یاری رسانند؛ تحول و پیشرفتی که از جلوههای شکوه این حکومت در عصر اقتدار بود.
در ادامه مقاله ای علمی – پژوهشی از دکتر طاهر بابایی که برای نخستین بار در پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی (سال چهل و نهم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱) منتشر شده است، تقدیم همراهان میشود.
مقدمه:
شعر و شاعری از نظر ترکان، از بهترین انواع هنر و بهترین نوع ادبی بود (ووسینیچ، ۷۷- ۷۸)؛ از همین رو، تاریخنگاری منظوم در قلمرو عثمانی از همان اوان تاسیس حکومت مورد توجه بود؛ چندان که آغاز تاریخنگاری عثمانی، سرایش منظومهای ترکی از احمدی گرمیانی دانسته میشود (اوزجان،۱۷۱). حمایت عثمانیان از شعر و ادب در دورۀ سلیم و سلیمان، سبب شد تا ضمن تجمع شاعران متعدد در دربار عثمانی،[۲] آثار منظوم و منثور ادبی بسیاری به زبان فارسی و ترکی پدید آید. پیشرفت ادبیات منظوم و منثور، به یاری تاریخنگاری عثمانی آمد و با تلفیق این دو، نگارش آثار منظوم تاریخی با موضوع حکومت عثمانی قوت گرفت. در دورۀ سلیم اول توسعۀ تاریخنگاری ادامه یافت و در این دوره، آثاری به نام سلیمنامه نگاشته شد[۳] که در واقع بیان حماسی پیروزیهای سلیم در نبرد با پدر و برادران در راه کسب سلطنت و نیز نبردهای او با صفویان و ممالیک بود (همو، ۱۷۲).
مهمترین آثار برآمده از تلفیق ادبیات و تاریخنگاری که مبتنی بر زندگی سلاطین عثمانی بود، شاهنامههای عثمانی است که با الگوگیری از شاهنامۀ فردوسی، به شکل منظوم به بیان رویدادهای عصر سلطان و توصیف او و قلمرو عثمانی پرداخته است. شاهنامۀ فردوسی چه در دورۀ سلجوقیان روم و چه در دورۀ عثمانی، منبع الهامی برای آناتولینشینان و عثمانیان بود؛ به خصوص در دورۀ محمد فاتح که سلطان عثمانی برای نگارش و رویدادهای عصر خویش، به سبک شاهنامۀ فردوسی، تاریخنویسانی را به کار گرفت. این چنین به نام سلاطین عثمانی، شاهنامههایی به نظم و نثر فارسی و ترکی پدید آمد که پدیدآورندگانش مُلهَم از شاهنامۀ فردوسی بودند (Bilgen, “Kanuni …”, ۲۱۱; Kut, 2/ 22.). رواج شاهنامهنویسی و شاهنامهسرایی به عنوان نخستین شکل تاریخنویسی درباری عثمانی لحاظ میشود که کارکرد اصلی آن تمجید و ستایشِ ادیبانه و هنرمندانۀ سلطان و اقداماتش بود(اینالجق، ۶۷). با وجود این، بسیاری از این شاهنامهسراها، کمبهره از لطف طبع و قدرت شاعری بودند و فقط به دور از ایران، لاف شاعری میزدند (ریاحی، ۱۴۴). تاریخنگاری عثمانی در دورۀ طولانی حکومت سلیمان به اوج شکوفایی و رونق رسید و در این دوره، با تعیین مقرری برای مورخان درباری، از آنان حمایت مستقیم میشد(اوزجان، ۲۱۳)؛ شکلی که در آن ایرانیان جایگاه والایی داشتند و توانستند با خلق منظومههای تاریخی (شاهنامهها) تاریخنگاری عثمانی را تحت تاثیر قرار دهند. بنابراین، تاریخنگاری عثمانی – که در دورۀ سلیم اول و سلیمان قانونی به اوج شکوفایی رسید- آمیزهای از سبک تاریخنگاری ایرانی- اسلامی با عناصر حماسی و روایتهای ترکی بود(Nur Yıldız, 403). در این پژوهش به بررسی نقش مهاجران ایرانی در تحول تاریخنگاری منظوم عثمانی در عصر سلیم اول و سلیمان قانونی پرداخته خواهد شد که در آن به روند و اشکال تولید آثار و اهداف و انگیزهها از سرایش این منظومهها پرداخته میشود. در بررسی این مساله تلاش خواهد تا به سوالات زیر پاسخ مناسب داده شود: الف. روند تالیف منظومههای تاریخی ایرانیان حاضر در قلمرو عثمانی در عصر اقتدار چگونه بود؟ ب. اهداف و انگیزههای ایرانیان در سرایش این آثار تاریخی چه بود؟
منظومههای تاریخی غیر رسمی ایرانیان حاضر در قلمرو عثمانی
در عصر اقتدار عثمانی ایرانیان به سرایش منظومههای غیر رسمی بر سبک و وزن شاهنامه دست زدند که در آن، ضمن به نظم کشیدن وقایع تاریخی عثمانی، مدح و بزرگداشت سلاطین و مقامات عثمانی نیز برجسته شده است. فعالیت اینان به شکل شاعران خارج از دربار انجام میشد و بدون داشتن مقرری منظم و تنها با چشمداشت صله، به سرایش آثار دست میزدند. گفتنی است شاهنامهسرایی و خلق منظومههای تاریخی پیش از آن که در دورۀ سلیمان قانونی شکلی رسمی به خود بگیرد و به منصبی درباری بدل شود، در میان شاعران و مورخان بسیار رایج بود و حتی پس از رسمی شدن این شکل تاریخنگاری، به همان قوت به راه خود ادامه داد.
یکی از نمونههای مشهور شاهنامهسرایی، سلیمنامه یا شاهنامۀ سلیمخانی اثر ادایی شیرازی است که با ۲۶۷۰ بیت(Argunşah, 42) بر وزن شاهنامۀ فردوسی سروده شده و بسیاری از تشبیهات آن همانند اثر فردوسی است. او از شاعران سده دهم هجری بود که بهرغم برتریاش بر بسیاری از شاعران معاصر خود، کمتر نامی از او در تذکرهها و کتب تراجم آمده است(سلیمانزاده، ۷۸). نام اصلی او بر اساس نسخۀ چاپی اثرش، مولانا محمد ملقب به ادایی شیرازی است(ادائی شیرازی، ۲۰۰۷). حاجیخلیفه در ذکر اثرش با نام سلیمنامه، او را ادایی فارسی خوانده و شمار ابیات کتابش را ۲۵۱۷ بیت برآورد کرده است(حاجیخلیفه، ۲/ ۱۰۰۱). حکیمشاه نیز در بخش افزوده به ترجمۀ مجالس النفائس، نام او را بهاءالدینعلی ضبط کرده و او را دارای اصلیتی شیرازی و متخلص به ادایی خوانده است (حکیمشاه، ۳۶۴). ادایی در توصیف منظومِ سرگذشت خود، به سفرش از شیراز به هند و دکن اشاره کرده و آورده است که در آن سرزمین از مقرّبین سلطان شده بود. او پس از مدتی عازم حج و از آنجا رهسپار دیار روم شده و بهسبب زیبایی قسطنطنیه، مقیم آن شهر شده است (ادایی شیرازی، ۱۷- ۱۸). گویا او در دورۀ حضورش در قلمرو عثمانی، حمایت شهزادهمصطفی پسر سلیمان قانونی و صدراعظم صوقللی محمدپاشا را نیز داشته است(ششن، ۲۸۰). ادایی، سرانجام در سال ۹۲۸ق در استانبول بر اثر ابتلا به طاعون درگذشت (حکیمشاه، ۳۶۵).
ادایی در سلیمنامه یا شاهنامۀ سلیمخانی، پس از تمهید، حدود چهار صفحه به مدح اغراقآمیز سلیم اول دست زده است(ادایی شیرازی، ۱۲- ۱۶) و سپس در بیان جریان انتقال قدرت به سلیم، ضمن برشمردن شماری از فرزندان بایزید دوم، به توصیف تفویض تخت به سلیم اول پرداخته است (همو، ۲۵- ۲۷). ادایی، در این اثر به نظم وقایعی نظیر درگیری سلیم با برادرانش، جلوس، رحلت بایزید دوم، حمله به ایران، برخی از نامهها، علل بازگشت از ایران، فتح مصر و وفات سلیم دست زده و در توصیف شاعرانۀ او، نبرد چالدران (همو، ۵۱- ۱۰۷) و فتح مصر (همو، ۱۰۸- ۱۸۳) بیشترین حجم را به خود اختصاص داده است. سرایندۀ این اثر از سویی به طور اغراقآمیز و پر طمطراق، مدح سلیم کرده و به بزرگنمایی اقدامات او پرداخته و حتی دامنۀ این مدحیات اغراقآمیز را بر شخصیتهای ذینفوذ آن دوره نظیر قاضیعسکر را نیز گسترانده است (همو، ۲۱- ۲۵) و از سوی دیگر، مشاهدات شخصی خود را در باب شرایط جامعۀ آن دوره، بازتاب داده است. ادایی در سلیمنامه –که به اختصار به وقایع نگریسته- در اغراق اقدامات سلیم کوشیده و در کوچکنمایی و نادیده انگاشتن رویدادهایی که مشروعیت سلیم را به چالش میکشید، چیزی فروگذار نکرده که از اهداف شاهنامهسرایان و سلیمنامهنویسان بوده است.
در دورۀ سلیمان قانونی، سرایش منظومههای حماسی خارج از دربار تداوم داشت؛ از آن میان، شاعری ایرانی به نام شاهی، سلیماننامهای سروده بود که به جای نمانده است (ثریا، ۳/ ۱۳۲). شاهی یا شاهی شرقی، زادۀ تبریز و فرزند قاسمچلبی بود (همانجا). شاهی را از امرای کُرد و نیز از مقرّبین شاه اسماعیل صفوی دانستهاند (همانجا؛ لطیفی، ۲۰۱) که در مدح قزلباشان و صفویه نیز اشعاری سروده بود.[۴] او که به ترکی نیز شعر میسرود (لطیفی، ۲۰۲)، در دورۀ سلیم اول به قلمرو عثمانی کوچید و در سال ۹۴۵ق در آنجا درگذشت (ثریا، همانجا؛ لطیفی، ۲۰۱).
اثر دیگری از این دوره به نام فتوحات سلیمانی به زبان فارسی از شاعری ایرانی به نام اسماعیل به جای مانده که دربردارندۀ حدود ۲۶۷۰ بیت به سبک و وزن شاهنامۀ فردوسی است (Bilgen, İsmail ve Futuhati Süleymaniˋsi, ۱۹۹۰) و تاریخ اتمام آن سال ۹۴۶ق بوده است.[۵] او از ایرانیانی بود که در دورۀ سلیمان قانونی، به سرایش این منظومه دست زد و بدنۀ اصلی اثر خود را شرح جنگهای این سلطان تا سال ۹۴۶ق و نیز مدح وزیران و توصیف کاخ عثمانی قرار داده است(ریاحی، ۱۴۵- ۱۴۶؛Bilgen, “Kanuni Devrinde Yaşamış bir İranlı şairin gözüyle İstanbul”, ۲۱۱).
اسماعیل در این اثر، پس از ستایش خدا، پیامبر و چهار یار، با اغراق تمام، به مدح سلطان، وزیران و شاهزادگان پرداخته که اقدامی در جهت بزرگنمایی مقامات بالانشین حکومتی بوده است. این بخش که حدود نیمی از اشعارش را در بر میگیرد، با هدف شاهنامهنویسان در بزرگداشت حکومت و برتری دادن آن بر حکومتهای مجاور همخوانی دارد (Bilgen, Ibid, 214). او پس از این مدحیات، به توصیف تشکیلات عثمانی پرداخته و مناصب پرشمار نظامی، درباری و اداری و نیز نهادهایی نظیر خزانه، توپخانه و اصطبلها را توصیف کرده است. در این بخش از اشعار اسماعیل میتوان به گستردگی و انتظام ساختار حکومتی عثمانی پی برد که میتواند به به اهداف شاعر در بزرگنمایی این ساختار مرتبط باشد. همین بخش که اطلاعات ذی قیمتی در زمینۀ تاریخ اجتماعی و زیرمجموعهها و نهادهای حکومتی عثمانی در اختیار میگذارد، اهمیت این اثر را دو چندان کرده است. اسماعیل پس از این توصیفات، به نبردهای سلیمان قانونی پرداخته است که تماماً نبردهای اروپایی اوست و در ارائۀ توصیف منظوم خود از این نبردها، راه اغراق را پیموده است(Bilgen, Ibid, 215). او صرفاً به شرح منظوم این جنگها بسنده نکرده است و توصیف شهر استانبول،[۶] مدارس، مدرسان، شفاخانهها، میخانهها، حکیمان، حمامها، مساجد و بسیاری از بناهای دیگر در اثر او به چشم میخورد (Ibid, 216). اسماعیل در بخش پایانی، بار دیگر به مدح سلطان سلیمان پرداخته و اثرش را به او تقدیم کرده است(Ibid).[۷]
منظومههای تاریخی رسمی ایرانیان حاضر در قلمرو عثمانی
شاهنامهسراییهای پیشتر گفته شده، خارج از یک سازمان منظم و با وظایف مشخص انجام شده است و در پیشنهاد سرایش و نظارت بر آن، نقشی اندک برای دربار میتوان متصور بود، اما در اواسط حکومت سلیمان قانونی، این وضع دگرگون شد. حدود سال ۹۵۷ق منصبی به نام «شهنامهجی» در دربار عثمانی به وجود آمد که میبایست با الگو قرار دادن شاهنامۀ فردوسی و به زبان فارسی، به توصیف ادیبانۀ تاریخ عثمانی و برجسته کردن داستانهای پیروزی و فداکاری عثمانیان بپردازد (Woodhead, 38/ 456). ایجاد نهاد شهنامهجی که همانند سایر نهادهای رسمی حکومت عثمانی، صاحب منصب آن، دارای حقوق و مقرری بود، به خلق آثار منظوم فارسی که تحت حمایت و تشویق حاکمان قرار داشت، رونق بخشید و ایرانیان به اقتضای تصدی شهنامهجیگری که توانایی در سرایش اشعار فارسی از معیارهای برگزیده شدن بود، امتیاز بزرگی در دربار عثمانی به دست آوردند(Nur Yıldız, 409). از همین روست که از زمان ایجاد این منصب تا سال ۱۰۰۹ق که این منصب برچیده شد(Woodhead, Ibid)، تنها تعلیقیزاده از ایرانیان نبود.[۸] برای اینکه شاهنامهها در نمایش شکوه عثمانیان موثرتر باشند، در کنار سرایش هنرمندانه، گروهی از کتابآرایان (شامل کاتبان، مذهبان و مصوران) با شهنامهجی همراه و همکار بودند و دربار عثمانی برای تأمین مواجب این گروه و اثر تولید شده، مبالغ هنگفتی هزینه میکرد(رفیق، ۱۸۲؛ Nur Yıldız, Ibid). علاوه بر این افزایش شکوه، حداقل یکی از اهداف ایجاد چنین منصبی، پاسخ دادن به کاهش مشروعیت عثمانی در پی یک دهه مشکلات (از اواخر دهه ۹۵۰ق تا اواخر دهه ۹۶۰ق) و مشروعیت دادن به فتوح و ادعاهای ارضی بود که البته با رقابتهای عثمانیان و صفویان نیز بیارتباط نمینماید(نیاترای، ۲۲۵؛ Nur Yıldız, Ibid).
نخستین شهنامهجی عثمانی، شاعری ایرانی به نام فتحالله عارف (د. ۹۶۹ق) بود که در سال ۹۵۷ق با تأسیس این مقام، بدان منصوب شد. او که نامش به صورت فتحاللهچلبی(عالیافندی، گ ۴۰۷ ب؛ بغدادی، ۱/ ۸۱۵؛ Kınalızade, B/ 27) ، فتحاللهافندی (قارصلیزاده، ۴۰؛ رفیق، ۸۲) و فتحالله عجمی(عطائی، ۳۱؛ سامی، ۴/ ۳۰۳۹) نیز آمده است، از ایرانیانی است که بهرغم عدم تردید در ایرانی بودنش، اطلاعی از زادگاه او در دست نیست و در یافتن زادگاه او، از نامش نیز طَرفی نمیتوان بست. در برخی منابع، او را شیرازی و قزوینی ضبط کردهاند که هیچ یک قابل اعتنا نیست(Yazıcı, ۳/ ۳۷۱٫). در منابع تاریخی، او را بهسبب تخلصش در شعر، عارف یا عارفی[۹] و بهسبب تصدّی منصبش در دربار عثمانی، شهنامهجی/ شهنامهچی[۱۰] خواندهاند(جلالزاده، گ ۱۰ الف؛ رفیق، همانجا؛Kınalızade, Ibid). فتحالله عارف، بهسبب مهارت ادبی و شاعریاش[۱۱] با روزی ۶۰ آقچه، شهنامهجی سلیم اول شد و مسئول به نظم کشیدن نبردهای عثمانیان گردید(عطائی؛ رفیق، همانجاها؛ قس: عالیافندی، که مقرری او را ۲۰ آقچه ضبط کرده است (همانجا)). این وظیفه تا زمان مرگ او در اواخر دوره حکومت سلیمان قانونی ادامه داشت(عالیافندی، همانجا؛Kınalızade, Ibid.).
اثر برجستۀ فتحالله عارف، شهنامۀ آل عثمان نام دارد که با اسامی دیگری نظیر شاهنامۀ عارف و یا سلیماننامه نیز آورده شده است (حکیمشاه، بخش افزوده به ترجمه مجالس النفائس، ۳۹۳؛ ریاحی، ۱۴۶). این اثر به زبان فارسی و به سیاق شاهنامۀ فردوسی در پنج جلد سروده شده بود، که گویا بالغ بر شصت هزار بیت بود، اما به شکل ناقص به دست رسیده است. جلد نخست آن دربارۀ پیامبران (انبیاءنامه)، جلد دوم در باب تاریخ صدر اسلام، جلد سوم آن دربارۀ حکومتهای متقدم اسلامی تا دورۀ سلجوقیان، جلد چهارم آن در ظهور عثمانیان تا زمان سلیمان قانونی و جلد پنجم آن دربارۀ تاریخ دورۀ سلیمان قانونی بوده است که جلد نخست و جلد پنجم آن به طور کامل به جای مانده، اما از جلدهای دوم و چهارم تنها چند ریزنگاره باقی است و جلد سوم نیز به کل از میان رفته است(اوزجان، ۲۱۳؛Yazıcı, ۳/ ۳۷۲; Nur Yıldız, 410). جلد پنجم این اثر که بالغ بر ۳۶ هزار بیت است، سلیماننامه نام دارد که در سال ۹۶۵ق تکمیل شده و به شرح رویدادهای عصر قانونی پرداخته که زبانی حماسی دارد و فتحالله در آن -همانند فردوسی- تا حد زیادی در پی عدم استفاده از واژههای عربی برآمده است(Yazıcı, Ibid; Nur Yıldız, Ibid). این اثر که به صورت مخطوط در توپقاپیسرای استانبول نگهداری میشود، بیش از آن که از حیث ادبی مورد توجه باشد، به سبب هنر نگارگری و کتابسازی مورد اعتنا بوده است. اثر فتحالله در کارگاههای هنری دربار عثمانی توسط هنرمندان کتابآرا، کتابت و نگارگری شد که معروفترین کاتب آن میرخویی حسینی (از مروجان قلم نستعلیق در قلمرو عثمانی) از ایرانیان مهاجر به قلمرو عثمانی بود(بابایی و دیگران، ۵۹). به دیگر سخن، در سدۀ دهم هجری، نگارگری کتب، تحول بسیاری به خود دید و سبک نویی ایجاد شد که هنرمند به شکل یک وقایعنگار، رویدادهای گوناگون را در طول یک مدت زمان معین به تصویر میکشید. آغاز این سبک در سال ۹۳۲ق بود و با کتاب سلیماننامۀ به اوج رسید. در این اثر، به شکل ثبت اخبار روزانه (در جلد پنجم)، با حوصله و ظرافت، وقایع مهم آن دوره به تصویر کشیده شده است (هیلنبرند، ۲۶۹). نسخۀ به جای مانده از اثر عارفی کاملاً مصور و دربردارندۀ ۶۱۷ برگ کاغذ پرورده و طلا افشان با تذهیب عالی و ۶۹ نگارۀ بزرگ و چهار نگارۀ دوصفحهای است. در سلیماننامۀ عارفی، اصول تصویرپردازی و فضابندیِ کتابآرایی کهن ایرانی با سلیقهای کاملاً متمایز از هنر عثمانی (در فضابندی جغرافیایی و بازنمایی و چهرهگشایی) تلفیق شده که در آن هنر ایرانی با ابداعاتی از هنر عثمانی درآمیخته و سبک جدید را بهوجود آورده است(بلر و بلوم، ۹۱۹- ۹۲۰). ترکیببندیهای این اثر به همان اندازه که به شلوغ بودن، درهمریختگی، سکون و ایستایی گرایش دارد، به همان اندازه نیز برای القای شکوه و جلال موقعیتهای خاص تلاش کرده است(برند، ۱۹۲).
فتح الله عارف، اثری دیگری به نام وقایع سلطان بایزید مع سلیمخان سروده بود که به سان غالب آثارش بر وزن و اسلوب شاهنامۀ فردوسی و به زبان فارسی است.[۱۲] این اثر به شرح نبردهای فرزندان سلیمان قانونی یعنی سلیم دوم و بایزید در بیستم شعبان سال ۹۶۶ق پرداخته است و در آن، ضمن ذمّ روزگار، از مدح سلطان و شهزاده فروگذار نکرده است(نوریلدیز، ۲۴۰؛ yazıcı, ۳/ ۳۷۲). منظومۀ فتوحات جمیله دیگر اثر فتح الله عارف است که اوزجان آن را سلیماننامهای مجهول المولف ضبط کرده است (اوزجان، ۲۰۰)، اما تحسین یازیجی در نگارش مقالۀ “عارفی فتح الله” (yazıcı, Ibid) و اسین آتیل (به نقل از: اوزجان، ۲۰۰، پانویس ۳) آن را از آن فتح الله عارف خواندهاند. این اثر که به احتمال قوی در سال ۹۵۷ق سروده شده است (اوزجان ، ۲۰۰)، از حیث وزن و لحن و برخی ابیات، شباهت بسیاری به شهنامۀ خاقانی فتح الله دارد، اما از آن مختصرتر است و صرفاً به بخشی از نبردهای اروپایی عصر سلیمان قانونی اختصاص دارد(اوزجان، همانجا؛ yazıcı, Ibid). این اثر به فتوح صوقللی محمدپاشا و احمدپاشا در مجارستان اختصاص دارد که در آن چگونگی فتح قلعۀ پِچ در سال ۹۴۹ق، قلعۀ لیپوه در سال ۹۵۷ق و قلاع اگری و طمشوار در سال ۹۵۸ق به نظم کشیده شده است(yazıcı, Ibid). از فتحالله عارف، آثار منظوم دیگری نیز به جای مانده است که از آن میان میتوان به سلیمنامۀ او اشاره کرد که به زبان فارسی و به سبک سلیماننامهاش، توصیف منظوم رویدادهای دورۀ سلیم یاووز و اوایل سلیمان قانونی را در بر میگیرد(Argunşah, 43). سفرنامۀ سلیمان اثر منظوم دیگری است که در قالب مثنوی سروده شده و شامل دو هزار بیتی در شرح سفر صدراعظم خادم سلیمانپاشا به هند است. دیوان فارسی، ابیات تاریخی، صنم خیال (دربارۀ اشکال انسانها)، فرس الخیال (دربارۀ انواع اسبها)، رساله فی المعما و کتاب ناتمام هنرنامه از دیگر آثار اوست (رفیق، ۸۳؛ بروسهلی، ۳/ ۱۱۶- ۱۱۷؛ Yazıcı, Ibid). او علاوه بر این اشعار فارسی، چند شعر ترکی نیز سروده بوده است(Kınalızade, B/ 29).
دومین شهنامهجی عثمانی، افلاطون شروانی بود که پس از مرگ فتح الله عارف، جانشین او شد. عبداللطیف افلاطون بن شیخ درویش محمد الشروانی (بر اساس اشاره خود افلاطون شروانی در پایان منظومۀ حکایت آمدن سیل به استانبول، Rahman Moshtagh Mehr & Nihat Değirmenci, 19) معروف به افلاطون شروانی از ایرانیان مهاجر به قلمرو عثمانی بود که اصالتی شروانی داشت. او کتابدار /کاتب القاصمیرزا بود و در سال ۹۵۴ق بههمراه او به استانبول سفر کرد (عالیافندی، گ ۳۹۲ ب؛ رفیق، ۸۳). افلاطون از همان اوان تشکیل منصب شهنامهچی در دربار عثمانی، به رقابت با فتح الله عارف برخاست. او در پی کسب شهرت و منصب، به بدگویی و تخریب فتحالله عارف که در آن زمان «شهنامهجی» عثمانیان بود، دست زد و حتی نوشتههایی برای سلیمان قانونی ارسال کرد، اما سلطان عثمانی آنچنان به شهنامهجی خود مفتخر و مطمئن بود که به گفتههای او وقعی ننهاد(عالیافندی، همانجا). سرانجام در سال ۹۶۹ق با مرگ فتحالله عارف، افلاطون شروانی شهنامهچی دربار شد و تا زمان مرگش در سال ۹۷۷ق عهدهدار این مقام بود(رفیق، همانجا؛ اوزجان، ۲۱۳). افلاطون در شعر فارسی، «اسیری» و در شعر ترکی «خزانی» تخلص میکرد و علاوه بر شاعری، ر تذهیبکار و نگارگر چیرهدستی بود(اوزجان، همانجا).
افلاطون که خود هنرمند نگارگر و خوشنویسی توانا بود، نگارش سه فصل از هنرنامهای که فتحالله آغاز کرده بود، به انجام رساند. این اثر که به سبک شاهنامه به تاریخ عثمانیان از بدو پیدایش اختصاص داشت، مهمترین فعالیت افلاطون شروانی در مقام شهنامهچی است و به سان دیگر شاهنامهها، در زمینۀ شکوه افزایی و مشروعیت سازی برای عثمانیان تالیف شد. هنرنامه که ده فصل را در بر گرفت، ناتمام ماند و پس از مرگ افلاطون در ۹۷۷ق، دیگر شهنامهجی ایرانی دربار عثمانی به نام سید لقمان اورموی آن را به پایان رساند(Eroğlu, 1998) که شامل ریزنگارههای فراوان و با نظم و نثر ترکی و فارسی بود(اوزجان، ۲۱۳- ۲۱۴؛ رفیق، همانجا؛ Tarım Ertuğ, ۱۸/ ۴۸۴). منظومۀ دیگر افلاطون شروانی که به زبان فارسی و بر وزن شاهنامه است، حکایت آمدن سیل به استانبول نام دارد.[۱۳] این منظومه در باب سیل سال ۹۷۱ق در استانبول است که جریان آن خسارات بسیاری به شهر و مردم شهر وارد و حتی سلطان سلیمان قانونی نیز که در شکار به سر میبرد، گرفتار سیل شد. افلاطون در این اثر، پس از مدح پرودگار و سلطان عثمانی به توصیف منظوم بارش باران، برخاستن سیل و خسارات آن و نیز گرفتاری سلطان در سیل پرداخته است. او در این منظومه به مناسبت مدح سلطان را در دستور کار خود قرار داده است (Rahman Moshtagh Mehr & Nihat Değirmenci, 1- 19). او همچنین اثری به نام شاهنامۀ اسیری دارد که حماسهای است دینی، در جنگهای پیامبر(ص) و حدود۱۲۰۰۰ بیت را در بر دارد(راشد محصل، ۸۶).
دو شهنامهجی ایرانی عصر سلیمان قانونی، علاوه بر اینکه بر افزایش رواج زبان فارسی در دربار عثمانی مؤثر بودند، با سرایش مثنویهای حماسی که در آن به بزرگنمایی سلطان و اقدامات او و سرانجام حکومت عثمانی توجه بسیار میشد، بر شکوه دربار عثمانی افزودند. نیز اینان سبکی را ترویج دادند که علاوه بر تأثیرگذاری بر ادبیات عثمانی، در تاریخنگاری عثمانی نیز جایگاهی را به خود اختصاص داده است.
اهدف و انگیزههای ایرانیان در سرایش منظومههای تاریخی عثمانی
بنیان منظومههای حماسی بر بزرگنمایی و اغراق نهاده شده است. این بزرگنمایی در منظومههای تاریخی عثمانی که با موضوع دورۀ حکومت یک سلطان، یا سلاطین عثمانی و یا در باب واقعهای خلق میشد، نمود بیشتری یافته است؛ زیرا یکی از اهداف عثمانیان در حمایت از چنین منظومههایی، بزرگنمایی سلطان و حکومت در جهت نشان دادن تفوق بر حاکمان مسلمان رقیب بود. در این برتری جویی، تسلط بر حرمین و شریفین و داعیۀ رهبری جهان اسلام پرتاثیر بود. در منظومههای تاریخی ایرانیان که به شکل تک نگاری به سلیم اول و سلیمان قانونی پرداخته شده، انتساب القاب پر طمطراق در کنار مدح سلاطین و بزرگنمایی اقدامات آنان در جای جای آثار خودنمایی میکند؛ چندان که در آغاز و اتمام همۀ این آثار مدح سلطان به شکلی خاص، مورد توجه قرار گرفته است.
دیگر انگیزۀ ایرانیان در سرایش آثار این آثار نادیده انگاشتن و یا کوچکنمایی رویدادهایی است که با خصوصیات یک سلطان مشروع و عادل مسلمان با دعاوی کلان، ناهمخوانی داشت. این انگیزه که از سوی حکومت عثمانی پشتیبانی میشد، در آثار منظوم تاریخی به موازات اهداف سلاطین عثمانی در کسب و افزایش مشروعیت سیاسی پیگیری میگردید. چندین رویداد در این دوره مشروعیت سیاسی حکومت عثمانی را تحت تاثیر قرار داده بود که مهمترین آنها به روند تخت نشینی سلطان سلیم اول و نخستین اقدامات او پس از کسب تاج و تخت باز میگردد.
بحران مشروعیت حکومت سلیم اول از آنجا آغاز شد که وی در اواخر حکومت بایزید دوم –که ناتوان از ادارۀ مقتدرانۀ امور بود- سر به عصیان نهاد و بهرغم تمایل سلطان به جانشینی فرزند ارشدش -احمد- با پدر از سر ناسازگاری در آمد و به جنگ پدر رفت(خواجهسعدالدینافندی، ۲/ ۱۳۹- ۱۹۹؛ صولاقزاده، ۳۲۵- ۳۵۸؛ عبادی، ۱۴۱- ۱۵۸)، اما در سال ۹۱۷ق شکست سختی یافت (خواجهسعدالدینافندی، ۲/ ۱۴۲- ۱۴۳، ۱۵۵- ۱۶۲، لطفیپاشا، ۲۰۲). با این شکست، زمینه برای ولایتعهدی احمد مهیا شد، اما عصیان ینیچریان، وضع را به سود سلیم پیش برد(خواجهسعدالدینافندی، ۱۸۳- ۱۸۵، ۱۹۰، ۱۹۸- ۱۹۹؛ صولاقزاده، ۳۲۸، ۳۴۵). با اقدامات ینیچریان، رقبای تختنشینی کنار زده شدند و بایزید دوم به جبر کناره گرفت و سلیم بر تخت نشست(لطفیپاشا، ۲۰۲- ۲۰۳؛ سهیبک، ۱۵). بایزید دوم اندکی بعد، در راه دیمتوقه درگذشت. گرچه غالب منابع به بیماری و پیری سلطان اشاره کردهاند(برای نمونه، صولاقزاده، ۳۴۸؛ خواجهسعدالدینافندی، ۲/ ۲۰۷؛ عالیافندی، گ۲۰۴ الف)، اما مسمومیت نیز یکی از احتمالات مرگ او شمرده شده است(قرهچلبیزاده، ۳۹۷؛Müneccimbaşı, ۲/ ۴۴۰). درگیری سلیم با برادرانش در جهت کنار زدن آنان و تثبیت خود بر کرسی سلطنت عثمانیان ادامه یافت و سلطان جدید علاوه بر برادرکشی، دامنۀ کشتار را تا برادرزادگان خویش نیز گستراند(صولاقزاده، ۳۵۰، ۳۵۳، ۳۵۶- ۳۵۸؛ عالیافندی، گ ۲۲۵ب- ۲۲۸ ب).[۱۴] اینچنین، سلیم به سبب جنگیدن با پدر، دستیابی قهرآمیز به سلطنت، ظن نقشآفرینی در مرگ بایزید دوم و کشتار برادران و برادرزادگان به جرگۀ سلاطینی افزوده شد که با ناپسندترین شکل کسب تاج و تخت، به قدرت رسیده بودند و با بحران بزرگی در مشروعیت حکومتش، دست به گریبان شد.
در دورۀ سلیمان قانونی به سبب اینکه پدرش راه تخت نشینی او را هموار کرده بود، درگیریها بر سر جانشینی تکرار نشد، اما توجیه اقدامات پدر و رفع بحران مشروعیت برآمده از آن اقدامات، توجه سلیمان را به خود معطوف ساخت. از همین روست که سلیمنامهها(بهویژه سلیمنامههای منثور) به کسب مشروعیت سلیم بر سر جانشینی بیش از اندازه توجه داشتهاند و حتی سلطان سلیمان قانونی برای اینکه مشروعیتش تحت تأثیر اقدامات پدر بود، توان بسیاری صرف حمایت از سلیمنامهنویسان کرد(رفیق، ۸۲؛ Nur Yıldız, 408, 410). این گونه بود که آثار منظوم ایرانیان که به دورۀ سلیمان مرتبط بود، در کوچکنمایی و نادیده انگاشتن آن کوشیدهاند.
دو ویژگی مدح و بزرگنمایی حکومت و کوچکنمایی برخی وقایع در آثار منظوم ایرانیان به چشم میخورد که پیشتر به نمونههایی از این فعالیتها اشاره شد. در شهنامههای رسمی عثمانی که اساساً هدف آن افزایش مشروعیت و شکوه دربار و نیز مدح سلطان و بزرگنمایی اقدامات او بود، این رویه ادامه داشت و حتی با ایجاد کارگاههای هنری و فعالیت هنرمندان کتابآرا، این بزرگنمایی افزایش یافت. علاوه بر آن موارد، ادایی شیرازی در پایان اثر منظوم خود و در بیان درگذشت سلطان سلیم در مدح وی بسیار کوشیده است (ادایی شیرازی، ۱۸۳- ۱۹۰). همچنین بخشی را به «در رشته کشیدن جواهر سخن آبدار به مدح پادشاه هفت اقلیم السلطان بن السلطان، سلطان سلیم خلدالله ملکه» اختصاص داده است(همو، ۱۲- ۱۶). ادایی در توصیف چگونگی تخت نشینی سلیم (همو، ۲۵- ۲۷) و درگیری او با شاهزادگان و قتل آنان(همو، ۲۸- ۴۲)، راه کوچکنمایی و توجیه را پیموده است. اسماعیل شاعر نیز در فتوحات سلیمانی، مدح سلطان (Bilgen, Ibid, 214) و بزرگنمایی اقدامات این سلطان در نواحی غربی قلمرو عثمانی(Ibid, 215) مورد توجه قرار داده است. دو شهنامهجی دربار عثمانی نیز یکی در منظومۀ وقایع سلطان بایزید مع سلیمخان به توجیه اختلافات شاهزادگان (yazıcı, ۳/ ۳۷۲) و دیگری در آغاز و اتمام حکایت آمدن سیل به استانبول به مدح سلطان سلیمان پرداختهاند (Rahman Moshtagh Mehr & Nihat Değirmenci, 1, 19).
گفتنی است، بی تردید چشمداشت مادی نگارندگان و پشتیبانی سخاوتمندانۀ سلاطین عثمانی از این آثار، در سرایش این آثار پرتاثیر بوده است. نیز اینکه خلق این آثار، علاوه بر ثبت اخبار وقایع مطابق علایق عثمانیان، به غنای ادبیات عثمانیان و رونق تاریخنگاری رسمی این حکومت یاری رساند.
نتیجه
تاریخنگاری عثمانی در عصر سلیم اول و سلیمان قانونی که دورۀ اقتدار و شکوه عثمانیان بود، پیشرفت چشمگیری را تجربه کرد. یکی از قالبهای تاریخنگاری در این عصر، تاریخنگاری منظوم بود که بیش از هر چیز به شکل منظومههای حماسی جلوه کرد و با الهامگیری از ادبیات ایرانیان و زبان فارسی به توصیف هنرمندانۀ وقایع و مدح و بزرگنمایی سردمداران حکومتی معطوف شد. ایرانیان که دستی در شاعری داشتند و به سبب عوامل مختلف، شمارشان در قلمرو عثمانی به فزونی گراییده بود، در این زمینه، نقش برجستهای ایفا کردند. نقش اینان به موازات شکل و قالب منظومه نگاری عثمانی در دو بخش رسمی و غیر رسمی ایفا شد که گاه کل دورۀ عثمانی، یا دورۀ یک سلطان و یا رویدادی را در بر میگرفت. ادایی شیرازی، اسماعیل شاعر و دو شهنامهچی نخست عثمانی که به زبان فارسی و به تقلید از شاهنامۀ فردوسی، آثارشان را به نظم آوردند، از آن جمله بودند. همین شکل گرتهبرداری از بیان حماسی فردوسی، در اواسط حکومت سلیمان قانونی، انتظام و سازمان یافت و به شکل منصبی به نام شهنامهچی در آمد که بر اساس آن، وقایع مربوط به سلاطین عثمانی در بحر متقارب به شکل داستانی حماسی به نظم کشیده شد. در این راه، ایرانیان که نسبت به شاعران بومی و غیر فارسی زبان، زبدهتر بودند، متصدی این مقام شدند و به پدیدآوری شاهنامههای عثمانی اشتغال یافتند.
ایرانیانِ شهنامهسرای رسمی و غیر رسمی، چه به خواست خود و یا به تأسی از انگیزههای حکومت عثمانی، اهداف خاصی را پی گرفتند. نخست، بزرگنمایی حکومت عثمانی در مقابل دیگر حکومتها بود که با مدح و بزرگداشت سلاطین و دولتمردان عثمانی و اغراق در اقدامات و فعالیتهای آنان به شکل منظومههای حماسی رخ نمود. در این بزرگنمایی و بزرگداشت، وجود کارگاههای هنری که به تذهیب، کتابت و نگارگری این کتب اشتغال داشتند، در دستیابی به این هدف، موثر بودند. دیگر هدف منظومهنگاران تاریخی، با بحران مشروعیت عثمانیان در این دوره، ارتباط داشت که برآمده از اقدامات سلیم اول در جریان کسب سلطنت و حذف مدعیان این جریان بود. در این زمینه، منظومهنگاران ایرانی تا حد زیادی از پرداختن به این رویدادها خودداری کردند و یا به شدت در کم اهمیت جلوه دادن و کوچکنمایی آن، کوشیدند. در نتیجه، ایرانیان حاضر در قلمرو عثمانی در عصر سلیم اول و سلیمان قانونی، ضمن ثبت وقایع حکومت عثمانی و غنی سازی ادبیات و تاریخنگاری آن، به بزرگداشت و بزرگنمایی سلاطین عثمانی و مشروعیت بخشی بیشتر به اقدامات و حکومت آنان در عصر اقتدار دست زدند و در این راه، با ایجاد گونۀ ادبی جدید به نام شهمنامهسرایی درباری، به افزایش شکوه و اقتدار عثمانیان در دورۀ دو سلطان مقتدر عثمانی یاری رساندند؛ از این رو، میتوان مهاجران ایرانی را که در زمینۀ تاریخنگاری منظوم عثمانی فعالیت داشتند، یکی از عوامل افزایش شکوه و اقتدار عثمانیان در عصر سلیم اول و سلیمان قانونی بر شمرد.
منابع
ادائی شیرازی، محمد، سلیمنامه ادائی شیرازی (شاهنامه سلیمخانی)، با تصحیح، حواشی و تعلیقات بکوشش دکتر عدالسلام بیلگن، آنکارا: انتشارات بنیاد تاریخ ترک، ۲۰۰۷٫
اوزجان، عبدالقادر، “تاریخنگاری در دورۀ سلیمان قانونی”، در تاریخنگاری و مورخان عثمانی، ترجمه و تدوین: نصرالله صالحی، تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام، ۱۳۹۱؛ صص ۱۷۱- ۲۱۹٫
اولیاچلبی، محمدظلی بن درویش، سیاحتنامه، طابعی احمد جودت، [استانبول]: اقدام مطبعه سی، ۱۳۱۴- ۱۳۱۸ق.
اینالجق، خلیل، “پیدایش تاریخنگاری عثمانی”، در تاریخنگاری و مورخان عثمانی، ترجمه و تدوین: نصرالله صالحی، تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام، ۱۳۹۱؛ صص ۵۱- ۷۳٫
بابایی، طاهر، احمدرضا خضری و حسن حضرتی، “نقش کاتبان ایرانی در تحول و توسعۀ کتابت درباری عثمانی: دورۀ سلیم اول (حک: ۹۱۸- ۹۲۶ق) و سلیمان قانونی (حک: ۹۲۶- ۹۷۳ق)”، مجله مطالعات تاریخ اسلام، پژوهشکده تاریخ اسلام شمارۀ ۳۳، تابستان ۹۶٫
برند، باربارا، هنر اسلامی، ترجمه مهناز شایستهفر، تهران: موسسه مطالعات هنر اسلامی، ۱۳۸۳٫
بروسهلی، محمد طاهر، عثمانلی مولفلری، استانبول: مطبعه عامره، ج ۱ و ۲، ۱۳۳۳ق / ج ۳ ۱۳۴۲ق.
بغدادی، اسماعیل باشا، هدیه العارفین اسماء المولفین و آثار المصنفین، بیروت: دارلاحیاء التراث العربی، [بیتا] (افست استانبول: ۱۹۵۱، ۱۹۵۵م).
بلر، شیلا و جاناتان بلوم، هنر و معماری اسلامی(۲)، ترجمه یعقوب آزند، تهران: انتشارات سمت، ۱۳۸۸٫
ثریا، محمد، سجل عثمانی یا خود تذکره مشاهیر عثمانی، [استانبول]: مطبعه عامره، ۱۳۰۸ق، ۱۳۱۱ق.
جلالزاده (قوجه نشانچی)، مصطفی چلبی، طبقات الممالک و درجات المسالک: Geschichte Sultan Suleyman Kanunis von 1520 bis 1557, oder, Tabakat ul-Memalik ve Derecat ul-Mesalik, ed. Peter Kappert, Wiesbaden, Franz Steiner Verlag GMBH, 1981
حاجیخلیفه کاتب چلبی، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م.
حکیمشاه، محمد بن مبارک [محمد قزوینی]، بخش افزوده به ترجمه مجالس النفائس، (نوایی، امیرعلیشیر، تذکره مجالس النفایس (ترجمه حکیم شاه محمد قزوینی)، به اهتمام علی اصغر حکمت، تهران: نشر منوچهری، ۱۳۶۳).
خواجهسعدالدینافندی، محمد، تاجالتواریخ، [استانبول]: طبعخانه عامره، ۱۲۷۹- ۱۲۸۰ق
راشد محصل، محمدرضا، نامشناخت توصیفی منظومههای دینی فارسی، مشهد: آستان قدس رضوی، شرکت به نشر، ۱۳۸۹٫
رفیق، احمد، عالملر و صنعتکارلر، ناشری ا. حلمی، استانبول: مطبعه اورخانیه، ۱۹۲۴م.
ریاحی، محمدامین، زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی، تهران: انتشارات اطلاعات، ۱۳۹۰٫
سلیمانزاده، علیرضا، “سلیمنامه ادائی شیرازی (شاهنامه سلیم خانی)”، کتاب ماه ادبیات، شهریور ۱۳۹۰، ش ۱۶۷، صص ۷۷- ۸۲٫
سهیبک، ادرنهلی سهی، تذکره سهی (هشت بهشت)، چاپ محمد شکری، در سعادت [استانبول]: مطبعه آمدی، ۱۳۲۵ق.
ششن، رمضان، “مورخان عثمانی”، در تاریخنگاری و مورخان عثمانی، ترجمه و تدوین: نصرالله صالحی، تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام، ۱۳۹۱؛ صص ۲۶۳- ۳۸۰٫
صولاقزاده، محمد همدمی چلبی، صولاق زاده تاریخی، استانبول: محمودبک مطبعهسی، ۱۲۹۷ق.
طاشکپریزاده، احمد بن مصطفی، تاریخ صاف،[بی جا]: ترقی مطبعهسی، ۱۲۸۷ق
عالیافندی، گلیبولولی مصطفی، کنهالاخبار، چاپ عکسبرگردان Ali, Gelibolulu Mustafa, Künhüʼl- Ahbar, Dördüncü rükn: Osmanlı Tarihi, C.I. Ankara: Türk Tarih Kurumu, 2009.
عبادی، مهدی، “بحران مشروعیت سلطنت سلیم اول و ارتباط آن با وقوع جنگ چالدران”، دوفصلنامه تاریخ و تمدن اسلامی، دانشگاه آزاد- واحد علوم و تحقیقات، ش ۱۹، بهار و تابستان ۱۳۹۳، صص۱۴۱- ۱۵۸٫
عطائی، عطاءالله محمد بن یحیی نوعیزاده، ذیل الشقایق (حدائق الحقایق فی تکمله الشقائق)، [استانبول]: طبعخانه عامره، ۱۲۶۹ق.
قارصلیزاده، جمالالدین محمد، عثمانلی تاریخ و مورخلری مشهور به آیین ظرفاء، طبع احمد جودت، [استانبول]: اقدام مطبعه سی، ۱۳۱۴، ۴۰
قرهچلبیزاده، عبدالعزیزافندی، روضه الابرار المبین بحقائق الاخبار، قاهره: مطبعه بولاق، ۱۲۴۸ق.
لطفیپاشا، تواریخ آل عثمان، چاپ کلیسلیمعلم رفعت، استانبول: مطبعه عامره، ۱۳۴۱ق.
لطیفی(قسطمونیلی)، عبداللطیف چلبی، تذکره لطیفی، چاپ احمد جودت، [استانبول]: مطبعه اقدام، ۱۳۱۴ق.
نوریلدیز، سارا، “نخبگان ایرانی در خدمت سلطان عثمانی: تاریخنویسی فارسی در دورۀ عثمانی (سدههای دهم و یازدهم)”، در تاریخنگاری و مورخان عثمانی، ترجمه و تدوین: نصرالله صالحی، تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام، ۱۳۹۱؛ صص ۲۲۱- ۲۴۵٫
نیاترای، ایشتوان، “سومین وهله از کشمکش عثمانی- صفوی: جنگ ایدئولوژیهای سیاسی (۱۵۵۵- ۱۵۷۸)”، در تاریخ پیوستگی فرهنگ ایران با فرهنگ زبان های ترکی در سده های ۱۱ – ۱۷، زیر نظر اوا. ام ژرمیاس، ترجمه عباسقلی غفاری فرد، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۶٫
هیلنبرند، رابرت، هنر و معماری اسلامی، ترجمه اردشیر اشراقی، تهران: روزنه، ۱۳۸۶٫
ووسینیچ، وین، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمه سهیل آذری، کتابفروشی تهران با همکاری موسسه فرانکلین، تبریز، ۱۳۴۶ش.
Argunşah, Mustafa, “Türk Edebiyatında Selimnameler”, In Turkish Studies – International Periodical For The Languages, Literature and History of Turkish or Turkic, Vol 4/ 8, Fall 2009, pp. 31-47
Bilgen, Betül, “Kanuni Devrinde Yaşamış bir İranlı şairin gözüyle İstanbul”, Ankara Üniversitesi Dil ve Tarih-Coğrafya Fakültesi Dergisi, vol 39, no. 1-2, 1999.
Idem, İsmail ve Futuhati Süleymaniˋsi, (doktora tezi) Ankara: Ankara Üniversitesi, 1990.
Eroğlu, Zekeriya, Şehnameci Lokmanin Hüner-namesi, Yüksek lisans tezi, İstanbul: T.C. İstanbul Üniversitesi Sosyal Bilimler Enstitüsü, ۱۹۹۸٫
Kınalızade, Hasan çelebi, Tezkiretüʼş şuˋara, haz. Aysun Sungurhan-Eyduran, Ankara: T. C. Kültür ve Turizm bakanlığı kütüphaneler ve yayımlar genel müdürlüğü, ۲۰۰۹٫
Moshtagh Mehr, Rahman & Nihat Değirmenci, “Kanuni döneminde yazilan ve istanbul’daki sel felaketini anlatan bir mesnevi”, Doğu Araştırmaları: Doğu Dil, Edebiyat, Tarih, Sanat ve Kültür Araştırmaları Dergisi, vol 1 , no. 9, 2012.
Müneccimbaşı, Ahmet Dede, Müneccimbaşı Tarihi(Sahaif- ül- Ahbar fi vakayi- ül aʼsar), Arapça aslından türkçeleştiren İsmail Erünsal, İstanbul: Tercüman 1001 Temel Eser- Kervan kitapcılık, 1974; (منجم باشی، صحائف الاخبار فی وقایع الاعصار)
Nur Yıldız, Sara, “Historiography. xi. Persian Historiography in the Ottoman Empire.” In Encyclopaedia Iranica, ۱۲/ ۴۰۳-۴۱۱.
Tarım Ertuğ, Zeynep, “Hünername”, DİA, vol. 18.
Woodhead, Christine, “An Experiment in Official Historioghraphy: The Post of Şehnameci in the Ottoman Empire”, WZKM, Wien, No. 75. 1983, p.157-182.
Woodhead, Christine, “Şehnameci”, DİA, vol. 38.
Yazıcı, Tahsin, “Arifi Fethullah Çelebi”, DİA, vol. 3.
[۱] دانشآموخته دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه تهران Taherbabaei@gmail.com
[۲] شاعران در استانبول اصنافی داشتند که در قرن یازدهم شمارشان ۸۰۰ تن بود (اولیاچلبی، ۱/ ۵۲۵). سلطان محمد فاتح، سلیم اول و سلیمان قانونی از سلاطین شاعر عثمانی بودند که به شعر فارسی توجه بسیار داشتند؛ چندان که سلطان سلیم اول آنچنان به زبان فارسی گرایش داشت که حتی یک بیت شعر ترکی ندارد(سهیبک، ۱۶) و به نوشتۀ لطیفی، «کسی بهسان او تَرکِ تُرکی نکرد» (لطیفی، ۶۹).
[۳] مولفانی نظیر اسحاقچلبی، ادریس بدلیسی، شکری بدلیسی، کمالپاشازاده، جلالزاده مصطفی قوجه نشانچی، محیی، سجودی، سعدی بن عبدالمتعال، قاضیزاده اردبیلی، شعری و دیگران به نگارش سلیمنامه دست زدهاند.
[۴] تاج یک رنگی که صاحب دولتان را بر سر است/ این همه گلهای سرخ باغ آل حیدر است (لطیفی، ۲۰۲).
[۵] چل و شش شد و نهصد ای پیش بین/ ز تاریخ پیغمبر پاک دین/ که اتمام دید این همایون کتاب/ به نام شهنشاه دولت مآب
(Bilgen, “Kanuni Devrinde Yaşamış bir İranlı şairin gözüyle İstanbul”, ۲۱۳).
[۶] چو گفتیم از شاه و از لشکرش- بگوییم لختی هم از کشورش/ ز وصف ستنبول گویم سخن- از آن تازه گلزار و باغ کهن (Bilgen, Ibid, 218).
[۷] شها نیست مقصود من زین کتاب- بجز نام باقی عالیجناب/ بدادم تواریخ شه را نظام- بماناد شه ختم شد والسلام.
[۸] فتحالله عارف، افلاطون شروانی، سید لقمان اورموی -اولین و برجستهترین شهنامهجیهای عثمانی- هر سه ایرانی بودند. شهنامهجیها تا زمان سیدلقمان، آثارشان را به نظم تقدیم سلطان میکردند، اما از زمان سید لقمان، نثر نیز در کنار نظم به کار گرفته شد (رفیق، ۱۸۲).
[۹] بغدادی، در کنار این تخلص، واژۀ «عازم» را نیز به عنوان تخلص او آورده است (بغدادی، ۱/ ۸۱۵).
[۱۰] عالیافندی، شهنامهچی را به صورت فارسی آن، شهنامهگوی، آورده است (عالیافندی، گ ۴۰۷ ب).
[۱۱] جلالزاده، در طبقات الممالک و درجات المسالک او را اینگونه توصیف میکند: «ببغای شهد مقال و عیسی دم عندلیب روضۀ انس، گویا قدس محرم، پهلوان عرصۀ سخندانی، شیر بیشۀ نظم و پلنگ قلۀ معانی، شهباز بلندپرواز سحر حلال، دره التاج باهر الابتهاج فضل و کمال، مبارز میدان فضایل و معارف، ممتاز زمن، نادر العصر مولانا فتحالله که در میان ارباب نظم، عارف است …» (گ ۱۰ الف).
[۱۲] مطلع اثر: جهانا ندانم چهسان لعبتی/ که هر دم بر آیی به یک صورتی (yazıcı, ۳/ ۳۷۲).
[۱۳] مطلع این مثنوی: به نام خدایی کنم ابتدا/ کزو یافت گردون گردان بنا.
[۱۴] «شاه عالیقدر برای حذر از فتنۀ برادرزادگان، محمد بن شهنشاه، سلطان موسی، سلطان امیر، سلطان اورخان و سلطان عثمان شاه پسر سلطان علمشاه را شربت شهادت نوشاند… برادرانش سلطان احمد و قورقود نیز در پی جنگ و جدال شربت شهادت نوشیدند» (طاشکپریزاده، ۱/ ۶۳).