پایگاه مطالعات عثمانی: امـپراتوری عـثمانی یکـی از معدود امپراتوریهای بزرگ جهانی است که متجاوز از شش قرن ، گستره وسیعی از جهان آن روز ـ اعم از مسلمان و غـیرمسلمان ـ را تحت انقیاد و فرمانروایی درآورد. امپراتوری مزبور، تأثیر بسیار مهمی در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجـتماعی و نظامی بر مناطق و کـشورهای تـحت سلطۀ خود بر جای گذاشت . در مقالۀ پیش روی، تلاش شد تا با ورود به مبحث سیاست نظامی حکومت یاد شده ، مبانی و شیوه های ایجاد پایداری در سپاهیان با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. یافـته های پژوهش نشان میدهد که عثمانیان از آغاز تکاپوهای نظامی و فتوحات روش های متعدد و کارآمدی را در جهت بسیج ، تهییج و ایجاد پایداری در نظامیان در حین اعزام ، قبل و در جریان نبرد استفاده کرده و به کار بسته اند. از جمله روش هـای اعـمال شده میتوان به بهره گیری از منابع و متون مقدس اسلامی، شخصیت ها و نمادهای معنوی و ادبی مورد احترام ، وعده مواهب مادی و دستیابی به غنایم و اموال کفار حربی، حضور فعال مقامات عالی امـپراتوری در مـیدان های نبرد و قائل شدن حق رأی برای فرماندهان در اتخاذ تصمیم ها و تاکتیک های جنگی اشاره نمود.
١- مقدمه
عثمان بن ارطغرل برخاسته از قبیلۀ قایی اغوز (یکی از قبایل ترک آسیای مرکزی) پس از مهاجرت قبیله اش از ترکستان به آناتولی، توفیق یافت تا با انـقراض امـیرنشین هـای آسیای صغیر و سرانجام ، انقراض سـلاجقۀ روم در سـال ۶٩٩ هــ ـ ق / ١٢٩٩.م . پایه و اساس حکومتی را بنا نهد که تا سال ١٣۴١ هـ.ق /١٩٢٢.م . ادامه یافت .
امپراتوری عثمانی یکی از امپراتوریهای بزرگ جهانی و از سویی، بزرگ ترین دولت های اسـلامی اسـت کـه توفیق یافت سرزمین های وسیعی را در قاره آسیا، آفـریقا و اروپا و دربـردارنده نژادها و مسلک های مختلف (مسلمان و غیرمسلمان ) تحت سلطه درآورد. محدوده جغرافیایی و قلمرو حاکمیت مزبور از شمال مجارستان تا جنوب شبه جـزیره عـربستان ، از شـبه جزیره کریمه تا آفریقای شمالی و از آنجا تا اقیانوس اطلس را فـرا گرفته بود.
دولت عثمانی در کارنامه و کارکرد چند قرنیاش در ابعاد متعدد و متنوع اعتقادی، سیاسی، نظامی، اقتصادی، هنری، علمی، فرهنگی و اجـتماعی مـسائل در خـور اهمیت ، قابل پژوهش و عبرت آموزی از خود به یادگار گذاشته است .
١-١- بـیان مـسئله
بدون تردید در پایه ریزی، تحکیم ، اعتلا و اقتدار منطقه ای و جهانی دولت عثمانی نظامیگری و جنگ نقش کارآمد و ویژه ای را ایفا کـرده اسـت . در حـوزه سیاست نظامی و نیز توصیف و تحلیل ماهیت و کارنامۀ سپاه عثمانی موضوعات متعددی در خـور بـررسی و واکـاوی است ؛ لیکن از آن میان ، کیفیت مبانی و عوامل بسیج، تهییج و ایجاد روحیۀ مقاومت و پایداری فتح آفرین در جـنگجویان تـوجه و رویکـرد ویژه ای را به خود اختصاص میدهد.
مقالۀ حاضر در نظر دارد تا معطوف به اسناد، منابع و داده های تـاریخی مـوجود و در دسترس مرتبط با دوران فرمانروایی و حاکمیت امپراطوری عثمانی و به روش توصیفی ـ
تحلیلی، پرسش های زیر را پاسـخ دهـد:
١. مـقاومت و پایداری سپاهیان عثمانی در رویارویی با دشمنان و کسب فتوحات از کدامین مبانی نظری و عملی نشأت گرفته است ؟
٢. در ایجـاد و تـداوم پایداری، باورها و آموزه های دینی و انگیزه های دنیوی و مادی هر کدام چه نقش و جـایگاهی را بـه خـود اختصاص داده اند؟
١-٢- ضرورت و اهمیت تحقیق
دولت عثمانیان با تکاپو و حرکت نظامی یک گروه اندک از سربازان عشایری و از یک امـیرنشین کـوچک آغاز گردید. دیری نپایید که دولت و امپراتوری مزبور به عنوان یکی از نمادهای قـدرت ، مـقاومت و تـوسعۀ ارضی مسلمانان در میان غیرمسلمانان ، به ویژه مسیحیت غرب در جهان به خودنمایی پرداخت . زمامداران عثمانی از بدو تـأسیس و تـا تـشکیل بزرگ ترین دولت اسلامی همواره مبتنی بر اندیشۀ دینی و ادعای اشاعۀ اسلام در دارالکـفر بـه نبردهای خود صبغۀ دینی (جهاد در راه خدا) میبخشیدند. بر این اساس ، شناخت مؤلفه ها، بن مایه هـا و چـگونگی بسیج ، تهییج و ایجاد پایداری و تداوم آن در جنگجویان که منجر به توسعۀ روزافزون ارضی و نـیز کـسب و حفظ درازمدت آن فتوحات و پیروزیهای شگفت انگیزگردید، ضـرورتی انـکارناپذیر اسـت .
تنش برخاسته و برگرفته از دیدگاه های مذهبی و رقـابتهای سـیاسی میان امپراتوری مورد بحث و دولتهای همسایۀ ایرانی (صفویه ، افشاریه ، زندیه و قاجاریه ) از زمان تـأسیس سـلسلۀ صفویه آغاز و با فراز و نـشیب هـایی همراه بـا جـنگ و صـلح همچنان ادامه یافت . همجواری دراز مدت مـوجب گـردید تا دولت ها و جوامع ایرانی و عثمانی لاجرم در ابعاد مختلف بریکدیگر تاثیر داشته بـاشند؛ لیکـن تجارب و دستاوردهای تمدن و فرهنگ دیرپای و گرانسنگ ایرانـی و نوظهور بودن دولت عثمانی بـاعث شـد تا کارگزاران آن در جهت نهادینگی، تـوسعۀ روزافـزون و ماندگاری هرچه بهتر و بیشتر، ضرورت و اهمیت استفاده و بهره وری از تجارب و دستاوردهای سیاسی، نظامی، مـدنی، عـلمی، فرهنگی و ادبی ایرانیان را احساس کـنند و بـه اقـتضای شرایط در بوته عـینی و عـملی-کمابیش – به کار بـندند.
١-٣- پیشـینۀ تحقیق
ابعاد مختلف کارنامه دولت و امپراتوری عثمانی به لحاظ جایگاه و اهمیت آن در عرضۀ جهانی و در دنیای اسـلام از دیربـاز تاکنون همواره مورد اعتنا و توجه مـورخان و پژوهـشگران مسلمان و غـیرمسلمان بـوده ، و دراین بـاره آثار فراوانی در قالب کـتاب و مقاله نشر یافته است ؛ لیکن طی بررسیهای دقیق به عمل آمده درباره موضوع و مقالۀ پیش روی، پژوهـشی مـستقل انجام نگرفته و چگونگی آن مجهول و ناشناخته بـاقیمانده اسـت .
٢- بـحث
از آنـجا کـه پایه ریزی و توسعۀ مرزی دولت و امـپراتوری عـثمانی بر سپاهیگری و اقتدار نظامی استوار بود، زمامداران حاکمیت مزبور، هر یک به سهم خود تلاش میکردند تـا بـه اشـکال و روش های مختلف ، متنوع و کارآمد موجبات و زمینه هـای بـسیج ، تـهییج ، پایداری و تـداوم آن را در جـهت فـتوحات هرچه بیشتر و فزون تر فراهم سازند. مجموعه اقدام های تحقق یافته را در یک دسته بندی کلی و اصلی میتوان به سه دستۀ «بهره گیری از اعتقادات ، منابع و نمادهای دینی»، «استفاده از مـوقعیت جایگاه و اقتدار افراد و شخصیت های صاحب نفوذ دینی سیاسی و نظامی» و «نویدهای مادی و دنیوی » تقسیم بندی کرد. در ادامۀ بحث ، سعی خواهد شد تا اجزای اقدام ها و روش های اعمال شده را در ابعاد عـملی و کـاربردی به هنگام اعزام نیروهای رزمی، قبل از شروع نبردها، در زمان نبردها و پایان آنها مورد بررسی، توصیف و تحلیل قرارگیرد.
٢-١- دعا و استغاثه
استغاثه و راز و نیاز به درگاه پروردگار و طلب پیروزی برای سپاهیان از مواردی بود کـه در جـریان اعزام ، لحظات قبل از آغاز نبرد و در جریان آن مرسوم و معمول بود. در مواقعی که سلطان در میدان جنگ حضور نمییافت ، به همراه رجال کشوری و جمعیت های مـردمی در جـمع سپاهیان اعزامی برای آنان دعـا مـیکرد. اعزام شدگان به این نکته باور داشتند که دعای امت مسلمان و سلطان ، بدرقۀ راه آنها است ؛ و باید با پایداری هرچه بیشتر، اجابت آن را محقق سازند (اوزون چارش لی، ١٣٧۵، ج ۴: ١٢۶-١٢۵). در پاره ای از موارد، هـنگامی کـه سپاهیان از میان صفوف بـدرقه کـنندگان مردمی عبور میکردند؛ آنان با سوز و گداز، بانگ بلند و دست های برافراشته به آسمان دعای «اللهم انصر الاسلام و اید المسلمین و اخذل من خذل الدین و انصر من نصرالدین » را قرائت میکردند (افندی سلانیکی، ١٠٨:١٣٨٩). این اقـدام در تـهییج ، تقویت روحیه ، ایجاد انگیزه و پایداری نیروهای رزمی بسیار مؤثر بود.
پیش از شروع نبرد، درویشان ، پیشاپیش سپاه با قرائت دعایی موسوم به گلبانگ (دعای طریقۀ بکتاشیه ) از امام علی(ع ) و حاجی بکتاش ـ پیر طریقۀ بکتاشیه کـه خـود را از فرزندان امـام علی(ع ) میدانست ـ استمداد میطلبیدند. دعای مزبور به امید اجابت ، هماهنگ ، با صدایی رسا و لحظاتی قبل از حمله تـوسط سپاهیان نیز خوانده میشد (پورگشتال ، ١٣۶٧، ج ١: ۴٩٢؛ اوزون چارش لی، ١٣۶٩، ج ٢: ۵٨۶).
سلاطین حاضر در میدان نبرد ـ بـه انـگیزه تـهییج و تقویت روحیۀ نیروها ـ قبل از آغاز جنگ در جمع جنگجویان ، خاضعانه به راز و نیاز میپرداختند. مراد اول در نبرد با مسیحیان در جـبهۀ بـوسنی، شب قبل از شروع جنگ تا صبح در جمع سپاهیان به راز و نیاز گذراند و پیوسته از پروردگـار درخـواست شـهادت و کسب فتح و پیروزی نمود (پورگشتال ، ١٣۶١، ج ١: ١٢٩).
سلطان سلیمان قبل از آغاز جنگ با مجارها ـ در جبهۀ اروپا ـ در جمع سپاهیان گـریان و در حالی که اشک بر گونه هایش روان بود، دست ها را به آسمان بلند کـرد و عرضه داشت : «ای خدای مـن ! قـدرت و قوت به تو تعلق دارد، مدد و اعانت از جانب تو میرسد. سایۀ بازوهای قدرت و توانایی را بر فرق امت محمد(ص ) بگستران ». متعاقب مشاهده راز و نیاز سلطان ، غیرت مذهبی لشکریان به هیجان آمد. همگان به حـالت سجده سر بر زمین نهاده و قسم یاد کردند تا با عزمی راسخ و تا پای جان و مرگ ، تحت فرمان سلطان در مصاف با دشمن پایداری نمایند (همان : ج ٢/ ٩٩١). پیش از شروع عملیات نظامی با روس ها، سلطان محمد چهارم در جـمع سـپاهیان با حالت تضرع و خضوع دست ها را به سمت آسمان برافراشته و اظهار داشت: «خداوندا! مسلمانان پاک اعتقاد را حفظ فرما؛ و در هر حال ، هرچه را تو خواسته ای، البته به وقوع خواهد رسید.» متعاقب اتمام دعـا، حـملۀ سهمگینی آغاز و سرانجام ، پیروزی نیز حاصل آمد (همان : ج ۴/ ٢۶٠٩).
در شرایطی که فرماندهی کل به صدراعظم ها سپرده میشد، آنان نیز در جهت تقویت روحیۀ مذهبی و ایجاد پایداری هرچه بیشتر در سپاهیان پیش از شروع عملیات و در جـریان آن در حـال تضرع و ناله ، اورادی چون «یا مالک الملک نجنا من المهالک، انت الباقی و کل شی هالک » و «یا صمدی من عندک مددی، علیک معتمدی، یا عالم السر و الخفیات » را با صدایی رسا قرائت و از پروردگار پایداری و پیروزی طلب مـیکردند (افـندی سـلانیکی، ١٣٩:١٣٨٩).
٢-٢- استفاده از علم مقدس رسول اکـرم
عـثمانیان در رویارویی بـا دشمنان ، مکرر از روح پیامبر(ص ) طلب اعجاز و استمداد نموده و در جهت ایجاد پایداری در سربازان بر این نکته تأکید داشتند که رسول اکرم (ص ) ناظر صحنه های نـبردهای آنـان اسـت ؛ و به طور حتم از سپاه اسلام در مصاف با کـفار حـمایت میکند (ابوبکربن عبدالله ،١٣٧٨: ١٠١؛ پورگشتال ، ١٣٨٧: ج ۴/ ٢۶٩٧). بسیاری از فرماندهان پس از کسب پیروزی، اظهار میداشتند که پیروزی حاصله ، ناشی از معجزات کثیرالبرکات سیدالرسل بوده است (اوزون چـارش لی، ١٣٧۵: ج ٣/ ١١٧).
در جـریان مـحاصره تکان دهنده و سرنوشت ساز قسطنطنیه حدیثی مهیج و منقول از رسول خـدا(ص) در میان سپاهیان عثمانی منتشر و پیوسته دهان به دهان میگشت که در آن نوید فتح حتمی شهر مزبور به مسلمانان اعـلام شـده بـود (پورگشتال ، ١٣۶٧: ج ١/ ۴٧٣).
به قولی در عصر سلطان سلیم ، خرقه و پرچم پیامبر(ص ) از شهر دمـشق ـ بـه عنوان هدیه ـ به او تقدیم شد. پرچم مزبور به عنوان علامت جنگ ، پرچم امپراتوری، باعث وحدت امـت مـحمد(ص ) عـلیه کفار، سمبل اتحاد جنگجویان و عامل پایداری در مقابلۀ با دشمنان محسوب میگردید. این بیرق مـقدس (سـنجاق شـریف ) در میدان های نبرد، پشت سر جایگاه استقرار صاحب منصبان لشکر اعم از سلطان ، صدراعظم و دیگـر فـرماندهان نـصب میگردید (استانفورد جیشاو، ١٣٧٠:ج ١/ ٣٧٩؛ بروکلمان ، ١٣۴۶: ٢۴۵-٢۴۴؛ اوزون چارش لی، ١٣٧۵: ج ۴/ ٨۶).
به محض اتخاذ تصمیم سلطان به جنگ ، پرچم مـقدس یاد شـده ، باز و برافراشته میشد. در جریان نبرد ـ همان طور که پیش تر اشاره شد ـ فرماندهی کـل ، بـه ویژه سـلطان ، در مکان نصب پرچم استقرار مییافت ؛ و بر این باور بود که در سایۀ معجزات آن حضرت ، لشـکر اسـلام پیروز خواهد شد. در بسیاری از موارد قبل از نبرد و حتی در کشاکش آن در کنار علم مزبور برنامۀ تـلاوت قـرآن و اسـتغاثه صورت میگرفت . در سخت ترین لحظه های جنگ سعی بر آن بود تا در راستای ایجاد پایداری هرچه بـیشتر جـنگجویان پرچم شریف همچنان برافراشته نگاه داشته شود (پورگشتال ، ١٣٨٧: ج ۴/ ٢٧۶۵؛ همان : ج ۵: ٣٢۶٧؛ اوزون چارش لی، ١٣٧۵، ج ٣: ۵٧۶-١١٧؛ ابوبکربن عـبدالله ، ١٠١:١٣٨٧).
چـنانچه سـلطان خود در میدان نبرد حضور نمییافت ، به اتفاق رجال مملکتی پایتخت و گاه توده های مردم ، عـلم شـریف را تـا مسافتی خارج از شهر بدرقه و سرانجام ، آن را به وزیر اعظم (فرمانده اعزامی سپاه ) میسپرد. بـه هـنگام بازگشت سپاه از جبهه ، فرماندهان کل ـبه ویژه صدر اعظم ـ در حالی که علم مقدس را در دست داشت ، به درب سـرای سـلطان میآمد و به حالت سجده به خاک میافتاد. او پس از لحظاتی با اشاره از خاک بـرمیخاست و مـورد تفقد قرار میگرفت (لاموش ، ٢٠٨:١٣١۶؛ اوزون چارش لی، ١٣٧۵، ج ٣: ۵٧۶؛ همان : ج ۴/ ١٠٧-٨۶؛ پورگـشتال ، ١٣۶٧: ج ١/ ٧١٢؛ هـمان : ١٣٨٧، ج ٢٧۶۵/۴؛ هـمان : ج ۵/ ٣٢٧۶).
٢-٣- تکبیر و تهلیل
لشکریان عثمانی در آغاز یورش به دشـمن بـه منظور نمایش پایداری به گونه ای هماهنگ و با بانگی رسا ـ البته همراه با آواز طبل ، طـنبور و شـیپور ـ کلمۀ مقدس «الله » را پیوسته تکرار مـیکردند. در هـنگامۀ نبرد نـیز در جـهت ثـبات قدم و پایداری هرچه بیشتر، فریادهای بلند و هـیجان آفـرین الله ، الله ، الله … در میان لشکریان ، پرتوافکن بود (پورگشتال ، ١٣۶٧: ج ٣/ ١٨٩۵؛ همان : ج ١/ ٢۶٨-١۵٩؛ همان : ج ۴/ ٢۶۶).
در روایتی نویدآفرین و منقول از نبی اکـرم (ص ) در فـتح قسطنطنیه توسط مسلمانان به این نـکته نیز اشاره شده بـود کـه شهر مزبور با شعار و فـریاد «لااله الا الله » و «الله اکـبر» به تصرف در خواهد آمد. بر همین اساس ، در جریان محاصره ، سلطان ، فرماندهان و سربازان بـا فـریادهای بلند و پیوسته ، واژه و جملات «الله ، الله ، لا اله الا الله ، لله الحمد، الله اکـبر، الله واحـد و لیس کـمثله شئ» را تکرار و بـدین طـریق هیجانی خاص ، شورآفرین و مـقاومت بـرانگیز در مصاف با دشمن ایجاد نمودند (پورگشتال ، ١٣۶٧، ج ١: ۴٧٣؛ همان : ۴٩٢-۴٨٨-۴٨٧-٣٨٣).
٢-۴- تلاوت آیات قرآن کریم
قراء، درویشان ، وعاظ و بـرخی فـرماندهان در راستای تهییج و ایجاد پایداری در نیروهای رزمی قـبل از آغـاز نبرد و در جـریان آن بـا صـدایی رسا و هیجان آفرین ، آیات قـرآنی مبین فداکاری در راه خدا، دین اسلام و ارزش های والای آن ، پیروزی مؤمنان بر کفار، پیروزی اقلیت مؤمن بر اکثریت کفار، پیروزی حزب الله ، سـستی و ضـعف کفار و نیز آیات دیگری که در آنها وعـده و بـشارت بـهشت و مـواهب آن بـه متقیان اعلام شـده بـود، قرائت میکردند. در این ارتباط میتوان به آیات ٢۵، ٢٠٧، ٢۴٧ و ٢۴٩ سوره بقره ١، آیات ١٢۶ و ١٢٧ سوره آل عمران ،
۲ آیۀ ۵۶ سوره مائده ٣، آیات ١٧ و ١٨ سوره نمل ۴، آیه ۵ و ٧٢ سوره توبه ۵ و سـوره اخـلاص ۶ اشـاره کرد (ابوبکربن عبدالله ، ١٠٢:١٣٨٧؛ هارولدلمب ، ١٨٠:١٣٣٧؛ پورگشتال ، ١٣۶٧: ج ١/ ١٩٢).
قاریان قـرآن در مـحاصره قـلاع و شـهرها بـیش از دیگـر سوره ها، سوره اخلاص را قرائت میکردند. به طور مثال ، در جبهۀ اروپا و محاصره یکی از قلاع مستحکم و فتح نهایی آن که چهار هفته به طول انجامید، هفتاد هزار بار سوره مـزبور توسط درویشان قاری تکرار شد (پورگشتال ، ١٣٨٧: ج ۵/ ٣٢۶٧). از دیگر آیاتی که به قرائت مکرر آن اشاره شده ، آیۀ ٢۴٩ سوره بقره است . این آیه که دلالت پیروزی اقلیت مؤمن بر اکثریت کافر را به همراه دارد، بیشتر در زمانی تکرار و تأکید مـیشد کـه نسبت سپاه دشمن به سپاه عثمانی فزون تر به نظر میرسید. به گزارش مورخان ، قرائت آیۀ مذکور در جهت تقویت روحیۀ رزمندگان و پایداری آنان در مقابلۀ با دشمنان بسیار مؤثر واقع میشد (هـمان : ١٣۶٧، ج ١/ ١٩٣-١٩٢؛ هـارولدلمب١٨٠:١٣٣٧؛ اوزون چارش لی، ١٣۶٨: ج ١/ ٢٩٢).
٢-۵- بیان ارزش جهاد
غزا، جهاد و اندیشۀ جهادی از عوامل و مبانی مهم در استقرار و توسعۀ امپراتوری عثمانی بود. غزا، فریضه ای دینی بود که هرگونه اقدام و ایثـار را الهـام میبخشید. اندیشه و آرمان جهادی کـارگزاران و نـظامیان عثمانی دربردارنده تصرف و مطیع ساختن جهان کفر و غیرمسلمان تحت سلطۀ عثمانیها بود (دورسون ، ١٨٧:١٣٨١؛ لردکین راس ، ١٧٨:١٣٧٧؛ اینالجق ، ١٣٨٨: ١٨-١٧).
مؤسس سلسلۀ عثمانی و دیگر پادشاهان قدرتمند عثمانی به ویژه در عـصر مـتقدم ، امپراتوری خود را تحت عـنوان غـازی (جنگجوی مذهبی و جهادگر با کفار) معرفی و به آن افتخار میکردند. آنان ، نخستین بار سنت غزا و جهاد اسلامی را در هجوم به مناطق مسیح نشین غرب آغاز نمودند. عثمانیان ، حکام مرزنشین خود در جبهۀ بـیزانس و سـرزمین های مسیحینشین را با القابی چون غازی، افتخارالمجاهدین و اشرف الغزاه ، مفتخر میساختند. ترویج روحیۀ جهادی به عنوان وظیفۀ حقیقی و مقدس مؤمنان ، موجب میشد تا شهادت در راه خدا و یا کسب درجه و عنوان والای «مجاهد راه خـدا» بـه آرمان و آرزویی بـزرگ برای سپاهیان و شمشیرزنان متدین و مؤمن عثمانی مبدل شود (دورسون ، ١٣٨١: ١٨٨-١٨٧؛ آندرسون ، ١١:١٣۵٨؛ اوزون چارش لی، ١٣٧۵، ج ۴: ۴٧).
در جهان بینی و تبلیغات عثمانیها، کره زمـین به دو منطقۀ دارالاسلام و دارالحرب تقسیم میشد. دارالاسلام شامل سرزمین هایی بـود کـه سـکنۀ آن مؤمنان واقعی و مسلمانانی بودند که میبایست به تدریج زیر بیرق سلاطین عثمانی گرد آیند. دارالحرب به سرزمین هـای غـیرمسلمان و از جمله اروپای مسیحی اطلاق میگردید که میبایست دین اسلام در آنجا گسترش یابد. بر این اساس ، تـرویج و تـبلیغ پیوسـتۀ جهاد در دارالحرب باعث گردید تا لشکریان عثمانی با اطاعت کم نظیر و بیچون و چرا از فرماندهان خـود و هیچ انگاشتن حیات و زندگی و نترسیدن از مرگ ، بیباکانه ، شادمانه و سرشار از روحیه به میدان هـای نبرد شتافته و پیروزیهای بـزرگی را بـیافرینند (پورگشتال ، ١٣٨٧: ج ۵ / ٣۶۶۵؛ اوزون چارش لی، ١٣۶٩: ج ٢/ ۶٠۴-٢٢٢؛ هارولدلمب ،١٣٣٧: ٣۴؛ پل رو،١٣۵٢: ١۶١؛ آندرسون ، ١٣۵٨: ۶،١٢،١٣ و ۴۵؛ بروکلمان ،١٣۴۶: ۴۵٢؛ احمد یاقی،١٣٨۵: ٢١). یکی از گزارش گران ناظر غربی در مقایسه میان جنگجویان عثمانی و غربی مینویسد: «… سربازان عثمانی از هر جهت بر سربازان ما برتری دارند؛ زیرا اولا از فرمانده هانشان بیچون و چـرا اطاعت میکنند و در میدان جنگ کوچک ترین ارزشی برای جانشان قائل نیستند.» (باربر،١٣۶٨: ۶).
٢-۶- نقش چاووشان (آشوب انگیزان)
چاووشان و آشوب انگیزان ـ که در زبان ترکی به آنها، بوزغون جیها میگفتند ـ گروه و جمعیتی بودند کـه از هـمان آغاز تأسیس دولت در عملیات های نظامی با آواهایی بلند و هیجان انگیز، جنگجویان را به پایداری تحریک و تشجیع میکردند (اوزون چارش لی، ١٣۶٨: ج ١/ ۵٠۴).
چاووشان با دریافت جیره مخصوص ، به طور معمول از میان مردانی که دارای صوت پرهیجان و رسـا بـودند، گزینش میشدند. تکاپوی مهیج گرایانۀ آنان از همان ابتدای نبرد آغاز میشد؛ لیکن به هنگام مقاومت شدید دشمن ، احساس خطر و مشاهده ضعف و تزلزل در نیروهای رزمی با حضور در لابلای صفوف آنـان و بـا شور و هیجان خاص و بیان عبارات و جملاتی چون : «جنگاوران حمله برید»، «چرا درنگ میکنید»، «کفار در حال فرارند»، «کفار شکست خورده و گریزانند» و … جنگجویان را به پایداری فرا خوانده و در بسیاری موارد، زمینۀ پیروزی را فراهم مـیساختند (هـمان : ۵٠۴و٣٩۵؛ لردکـین راس ،١٣٧٧: ٣٣).
٢-٧- نقش علمای دینی
عثمان ، بـنیانگذار دولت عـثمانی در وصـیت نامۀ خود به جانشین و فرزندش بر این نکته تأکید نمود که دین اسلام به نیروی اسلحه ، تحکیم جایگاه علمای دین و استوار ساختن قوانین اسـلامی رونـق خـواهد یافت . در رأس علمای دینی قلمرو عثمانی، مفتی (شیخ الاسـلام ) قـرار داشت . او به عنوان برگزیده سلطان و عنصر مشروعیت بخش حاکمیت ، مسئولیت تفسیر قوانین شرعی و صدور فتوا را عهده دار بود (آندرسون ،١٣۵٨: ٢٣؛ دورسـون ،١٣٨١: ٢٣).
جـنگ هـای عثمانیان و هرگونه رویارویی آنان با دشمنان پس از صدور فتوای مفتی اعظم ، جـنبۀ جهاد اسلامی و مشروعیت مذهبی مییافت . برخی از علمای دینی، شرکت شخص سلطان را در جنگ علیه کفار حربی و دشمنان امپراتوری، واجـب مـیدانستند. چـنانچه اهمالی صورت میگرفت ، آنان با بیان این نکته که سلطان با تـن پروری از تـکلیف عمده مسلمانی (جهاد) بازمانده و نفس نفیس خود را محروم نموده ، او را مورد انتقاد قرار میدادند (پورگشتال ، ١٣۶٧: ج ٢/ ١٣٠٧-٩١٣؛ همان : ١۶٨٣؛ پورگـشتال ، ١٣٨٧: ج ۴/ ٣٠٩١-٣٠٩٠؛ هـمان : ج ۵/ ٣۵٢٣- ٣٣٢٠؛ لامـوش ، ٢٠٨:١٣١۶؛ باربر، ١٣۶٨: ١٠٩-١٠٨).
از همان آغاز تشکیل دولت عثمانی، بعضی از علمای دینی شاخص ، در میدان های نـبرد حـضور مـییافتند. آنان در صحنه های جنگ با قرائت آیات جهاد، بیان احادیث دربردارنده نوید پیروزی مسلمانان بـر کـفار و مـنقول از نبی اکرم (ص )، خواندن اشعار در مدح ابوحنیفه (پیشوای مذهبی حنفی رایج در امپراتوری عثمانی) و شعارهای «لا اله الا الله و محمدا رسـول الله »، نـیروهای رزمی را به پایداری فرا میخواندند. در انجام و تحقق همین اقدام و وظیفه ، برخی از آنان در میدان هـای جـنگ بـه قتل رسیدند (پورگشتال ، ١٣۶٧: ج ١/ ۴٧٣؛ همان : ج ٣: ١۶٨٣؛ پورگشتال،١٣٨٧: ج ۴/ ٣٠١٧).
٢-٨- نقش درویشان
درویشان از جمله نخبگان آنان ، به لحاظ دارا بـودن پایگـاه مردمی در میان توده های مردم در مناطق مرزی دنیای اسلام و بیزانس ، در تحکیم قدرت و تـوسعۀ قـلمرو عـثمانی نقش ویژه و اساسی ایفا کردند (هارولدلمب ، ٢٢۶:١٣٣٧؛ دورسون ، ١٣٨١: ۴۶٢-٢١٨-١٨٢).
از میان فرقه های مختلف صوفیه ، فرقه بکتاشیه در مناطق مـرزی یاد شـده از جایگاه مهمی برخوردار بود. حاجی بکتاش رهبر فرقۀ مزبور در میان ایلات پرجمعیت تـرکمن آنـاتولی، از جـمله در منطقۀ جغرافیایی حد فاصل قزل ایرماق و ارزروم و در جنوب جبال توروس ، نفوذ فوق العاده ای داشت . عقاید و دیدگـاه هـای او آمـیزه و ملغمه ای از عقاید مسیحیت نسطوری، شیعیان امامیه ، غلات شیعه و اهل سنت بود (بـورلو، ٢۴٩:١٣٨۶؛ سـاسانی، ١٣۵۴ :١٧٧؛ اینالجق،(۳۱۵-۳۲۴-۳۲۵-۳۲۶ :۱۳۸۸.
در زمان سلطنت اورخان (دومین سلطان عثمانی) و تشکیل قوای منضبط و قدرتمند ینیچری (قشون تازه )، نامگذاری و تـرکیب کـلاه آنان توسط حاجی بکتاش پیشنهاد شد. نقل است که سلطان اورخان بـا سـپاه خود به دیدار شیخ مزبور در حوالی آماسیه رفـت . در جـریان مـلاقات ، ضمن ادای احترام و طلب همیاری، تقاضا نمود تـا او و سـپاهش را با نامگذاری و اعطای نشان از فیض معنوی خود برخوردار نماید. حاجی بکتاش با پاره کـردن آسـتین خرقۀ خود و انداختن بر سـر یکـی از افراد سـپاه گـفت : «اسـم این گروه ینیچری (ینکی چری) باشد؛ و هـمیشه روسـفید، با بازوی قوی، شمشیر بران و سنان تیز حامل فتح و ظفر باشند.» از این پس ، ینـیچریان خـود را فرزندان معنوی و مریدان پیرو مرشد یاد شده مـیپنداشتند (پورگشتال ، ١٣۶٧، ج.(۹۲-۱۴۷-
حضور درویشان به ویژه درویشـان بکتاشیه و شیوخ آنان ـ در میدان هـای نـبرد به لحاظ جایگاه معنوی آنان در میان سپاهیان عثمانی، به ویژه «ینیچریها» موجب برکت ، عـامل تـهییج ، پایداری و نویددهنده فتح تلقی میشد؛ بـه ویژهـ در جـنگ های مهم ، حـساس و سـرنوشت ساز حضور درویشان بـسیار، مـشهود بود. آنان در صفوف جنگجویان هماهنگ و رسا، با تلاوت آیات قرآن کریم ، دعا و راز و نیاز، زمینۀ پایداری و مـقاومت هـرچه بیشتر در جهت کسب پیروزی را فراهم میساختند. پس از فـتح و ظـفر نیز بـا اظـهار شـادمانی و انجام مراسم آوازخوانی، سـماع ، ذکر اوراد و نقل سخنان رسول خدا(ص ) از فاتحان تشکر میکردند و پیروزیهای حاصله را گرامی میداشتند (پورگشتال ، ١٣٨٧، ج ۵: ٣٢۶٧؛ دورسون ، ١٨۶:١٣٨١؛ اینـالجق ،١۵١:١٣٧٣).
٢-٩- نـقش شعر و شعرا
از آغاز تأسیس دولت عثمانی شـعرای شـهیر و صـاحب نـام در دربـار سلاطین حضور یافـته و از حـمایت آنان برخوردار بودند. شعرای درباری در تهییج و سرودن اشعار حماسی و منظوم نمودن صحنه های نبرد نقش مـؤثری ایفـا نـمودند. احمدی از شعرای مشهور عثمانی در سروده های حـماسی خـود مـکرر از سـلاطین و سـپاه عـثمانی تحت عناوین غازی، آلت و عامل گسترش دین خدا، خدمتگزار خداوند، سیف الله و پاککننده زمین از لوث شرک یاد کرده است (برنارد لوئیس ،١٣۵٠: ۵۴). به عنوان مثال از نمونه های عینی اشعار او به ابیات زیر میتوان اشاره داشـت :
غزا و جهاد از ابزارهای دین و از بهترین ویژگیهای آن است
غازی در راه حق شمشیر میزند و پناه اهل ایمان است
سلطان غازی با سپاه آماده کارزار را آغاز کرد
سپاه با ورود و نفوذ به دارالکفر، کفار را به خـاک و خـون کشید (Ahmedi, 2112: 433-444)
سلطان سلیم در لشکرکشیها شعرا را با خود میبرد. آنان علاوه بر سرودن اشعار مهیج حماسی و مشوق پایداری جنگجویان ، رشادت ها و جانفشانیهای آنان و فرمانده هانشان را به نظم میکشیدند. یکی از شعرای حـماسه سـرا و مشهور دربار او «بخشی» نام داشت . قصیده حماسی او درباره فتح مصر ـ توسط سلطان سلیم ـ از شاهکارهای شعری اوست . (جی شاو ـ استانفور، ١٣٧٠، ج ١: ٢۶١).
سلطان سلیمان با درک جـایگاه و نـقش شعرا در تهییج و ایجاد پایداری در نیروهای رزمـی، آنـان را مورد حمایت قرار میداد. از شعرای مشهور و حماسه سرای دربار او میتوان به «باقی» اشاره نمود. او در سروده هایش از سلطان سلیمان تحت عناوین جنگجو و مجاهد در راه خـدا، گـسترش دهنده اسلام در دیار کفر و شـرک یاد کـرده است . باقی مرگ طبیعی سلطان سلیمان را که در میدان نبرد و در جبهۀ اروپا پیش آمدـ مرگ در راه خدا و شهادت برمیشمارد. در ابیاتی از سوگنامه او خطاب به سلطان یاد شده چنین آمده است : سرانجام طبل وداع به صدا درآمد و تـو از این جـهان رخت بربستی بدان که نخستین توقفگاه تو در میان باغ بهشت است. خدا را سپاس که تو را در هر دو جهان بزرگ نمود و در برابر نام پرافتخار تو، هم عنوان شهید و هم غازی را رقم زد. (اوزون چـارش لی، ١٣۶٩، ج ٢: ۴۵٢؛ لردکین راس ، ١٣٧٧: ٢۶۴-٢۶٣) حـضور شاعران در میدان های جنگ تنها در رکاب سلطان نبود؛ بلکه آنان به همراه صدراعظم و دیگر فرماندهان در صحنه هـای نبرد حضور یافته و با سرودن اشعار حماسی علاوه بر ایجاد پایداری هـرچه بـیشتر در سـپاهیان ، کیفیت وقوع و پایان جنگ ها و به ویژه رشادت ها و قهرمانیهای رزمندگان را منظوم میساختند (پورگشتال ، ١٣٨٧، ج ۴: ٢۵٨۶؛ جیشاو، ١٣٧٠، ج ١: ٢۶١).
گاه شعرا با سـرودن اشـعار حماسی و پیشکش آنها به سلاطین عثمانی، غیرت دینی آنان و سپاهیان شان را در مبارزه و مـقابله بـا کـفار و دشمنان اسلام و دفاع از حریم اسلام و مسلمانی مورد تهییج قرار میدادند. سروده هایی که در پاره ای موارد بـیدرنگ واکنش سلاطین را در رویارویی با کفار ـاز جمله کفار مسیحی غرب ـ در پی داشت . به عنوان مثال ، هـنگامی که مسلمانان در اندلس از مـسیحیان شـکست خورده و با فجایع بزرگ انسانی و فرهنگی مواجه شدند؛ شعرای مسلمان با ابزار شعری خود امپراتور عثمانی را به نبرد با متجاوزان مسیحی ترغیب نموده و از او استمداد طلبیدند. این اشعار واکنش فوری سلطان وقت عـثمانی را به همراه داشت (پورگشتال ، ١٣۶٧، ج ١: ٧١٩).
٢-١٠- مشورت با فرماندهان و صاحب منصبان نظامی
چنانچه سلطان ، خود فرماندهی سپاه را بر عهده میگرفت ، پیش از شروع جنگ ، در شرایط حساس و یا پس از عدم توفیق در نبرد با تشکیل شورای جنگی، ضمن احـوال پرسـی و مورد تفقد قرار دادن یکایک اعضا، در خصوص چگونگی اتخاذ تاکتیک ، آغاز و یا استمرار نبرد، رأی آنان را در قالب سؤال و جواب جویا میشد. پس از بحث ، تبادل نظر و بررسی دیدگاه ها ـ با محوریت و مدیریت سلطان ـ بهترین نـظر و دیدگـاه جمع ، مورد تأیید و تصویب قرار میگرفت (همان : ج ٣/ ١۶٢۵؛ پورگشتال ، ١٣۶٧: ج ١/ ۴٩١؛ پورگشتال ،١٣٨٧: ج ۵/ ٣۵٢١؛ همان : ج ٢/ .(۱۲۱۷-۹۹۱
نظرخواهی و مشارکت دادن صاحب منصبان نظامی در تصمیم سازیها و تصمیم گیریهای جنگی و قائل شدن شأن و جایگاه برای آنان در همدلی، همراهی، پایداری هـرچه بـیشتر و بروز رشادت ها در میدان های نبرد، بسیار مؤثر واقع میشد؛ به عنوان مثال ، در زمینۀ واکنش مثبت اعضای شورای جنگی به مشورت خواهی سلطان سلیمان درباره چگونگی حمله به ایران چـنین آمـده اسـت: [سلطان سلیمان اظهار داشت ] … از بـرای دفـع دشـمنان دین و دولت ما که ایرانیان باشند، لازم شده است که اسلحه برگیریم و با عساکر نصرت مآثر داخل مملکت ایشان شویم ، رأی شما در این باب چیست ؟ و چـه صـلاح میدانید؟ در حـاضران مجلس ، از پیر و جوان ، رقت حاصل شده گریستند و سپس از روی کـمال شـوق و شعف عرض کردند که ما به حسب امر پادشاه ، هند و چین که سهل است ، تا کوه قاف اگر حـکم شـود، بـدون توقف روانه خواهیم شد.» (پورگشتال ، ١٣۶٧: ج ٢/ ١٢١٧).
در شرایطی که فرماندهی نبرد بـه صدر اعظم ها سپرده میشد، آنان نیز همانند سلاطین پیش از آغاز نبرد و در صورت بروز شرایط خاص و حساس با فـراخوانی صـاحب مـنصبان نظامی و رجال مملکتی حاضر در میدان نبرد اعم از وزرا، سرداران ایالتی و مرزی و رؤسـای دسـته های محلی با آنان به شور مینشستند. پس از شنیدن دیدگاه های اعضا، تصمیم نهایی و لازم اتخاذ مـیگردید. بـرخی صـدراعظم ها با زیرکی، ترفند خاص و مدیریت جلسه نظر شورا را در جهت اهداف و مـقاصد جـنگی دلخـواه خود هدایت میکردند (اوزون چارش لی، ١٣٧۵:ج ۴/ ١٢۶- ١٢۵-١٠؛ پورگشتال ، ١٣٨٧: ج ۴: ٢٧۶۴)، به عنوان مثال ، صدراعظم چلبی ابراهیم پاشا در سال ١١٠٠هــ.ق /١۶٨٨.م . در جـبهۀ لهـستان با تشکیل شورای جنگی، ضمن مشورت خواهی از فرماندهان، با ادای سخنان زیر واکنش مورد انتظار خـود را دریافـت نمود:
«اینک خصم به اینجا آمده است ؛ سلطانمان ما را به فرماندهی و مقابلۀ بـا آنـها اعـزام نموده است . از قریب چهار قرن پیش تاکنون همنوعان مسلمان ما با به خطر انـداختن جـان خود و در راه دین اسلام این سرزمین را فتح و آنها را نگهداری کرده و مورد عنایت سلاطین زمان خـود قـرار گـرفتند. آیا سزاوار است مناطق و سرزمین هایی که آنها با خون دل و بذل جان به دست آورده اند، بـه دشـمن بسپاریم ؟ حاضران در حالی که میگریستند، فریاد زدند: هرگز؛ و افزودند: با جان و دل مـیکوشیم و بـا دشـمن میجنگیم و خواهان اجابت دعای سرورمان و امت مسلمان هستیم » (اوزون چارش لی، ١٣٧۵: ج ۴/ ١٢۶-١٢۵).
٢-١١- حضور سلاطین و صدراعظم ها در میدان هـای نـبرد
از آغـاز تأسیس دولت عثمانی به ویژه تا عصر سلطان سلیم دوم (٩٧۴ هـ.ق تا ٩٨٢ هـ.ق )، سـلاطین عـثمانی در راستای تحقق وظیفۀ اصلی و مقدس خود (جهاد با کفار) و پاک کردن زمین از لوث شرک و کفر با شـور و شـعف کامل و در رأس سپاه در میدان های رزم حضور یافته و در کنار جنگجویان (مجاهدان ) با دشـمن رویاروی مـیشدند. با آغاز و در جریان نبرد، سپاهیان ـ از جمله ینـیچریها ـ در صـفوف خـود به صورت حلقه شاه را در میان میگرفتند. از مـنظر افـراد سپاه ، شخص شاه موظف بود تا در جهت ادای تکلیف مسلمانی و جهاد با کفار و مـشرکان در مـیدان های نبرد حضور یابد. آنـان حـضور سلطان را مـوجب فـتح ، تـقویت روحیه و پایداری نیروهای خودی و تضعیف روحیۀ دشـمن تـلقی میکردند (اوزون چارش لی، ١٣۶٨: ج ١/ ۵۶٠؛ ابوبکربن عبدالله ، ٣٢:١٣٨٧؛ پورگشتال ، ١٣۶٧: ج ٢/ ١٣٠٧؛ همان : ج ٣/ ١۶٢١؛ ,Paul Wittek .(1938:168; HalilInalcik, ۱۹۷۰:۲۳۹
در عصر متقدم امپراتوری عثمانی، اورخان ، مـراد اول ، بـایزید اول ، محمد فاتح ، سلیم اول و سلیمان اول از جمله سـلاطین عثمانی بودند که هـمدوش بـا سپاهیان در میدان های نبرد حـضور مـییافتند. عثمان و اورخان با انتخاب لقب غازی و مجاهد، در میدان های نبرد حضور حتمی و جـدی داشـتند. سلطان مراد اول با افتخار بـه لقـب غـازی و مجاهد، سرانجام در مـیدان نـبرد و در جبهۀ اروپا به قتل رسـید. بـایزید اول در جنگ با تیمور همانند یک سرباز با دشمن جنگید و سرانجام به اسارت درآمد. محمد فـاتح در شـرایط حساس نبرد همانند یک سرباز بـه نـبرد میپرداخت ؛ و در یکـی از جـنگ هـا ـ در جبهۀ اروپا ـ مجروح گردید. سـلطان سلیم ضمن حضور جدی و علاقمندانه در جمع نیروها با خطابه های کوتاه ، قاطع اما تلخ و تـند، غـرور و عزت نفس آنان را تحریک میکرد. سـلطان سـلیمان در آخـرین لحـظات حـیات و در شرایط شدت بـیماری نـیز در رویارویی با مسیحیان در اروپا شرکت کرد و در همانجا نیز بدرود حیات گفت (پورگشتال ، ١٣۶٧: ج ١/ ۵١٨-۴٨٠-۶٣۴؛ همان : ج ٢/ ٨٨٢-۴۴٣-٢٨۵؛ اوزون چارش لی، ١٣۶٨: ج ١/ ۵١٨-۴٨٠-۶٣۴.)
بعد از سلطان سلیمان ، بـیشترین سـلاطین عـثمانی با روی آوردن به عیاشی از حضور در جنگ ها و هـمراهی بـا سـپاهیان خـودداری مـیکردند. سـلطان مصطفی دوم (١١٠۶-١١١۵ هـ.ق ) اعتراف نمود که روی آوردن تدریجی سلاطین عثمانی به عیش ، عشرت و عدم شرکت آنان در جنگ ها موجب شده تا نه تنها قلمرو ارضی دولت عثمانی توسعه نیابد؛ بـلکه در مصاف با دشمنان مسیحی در موضع ضعف ، انفعال و عقب نشینی قرار بگیرد. او یکی از راه های احیای دوباره عظمت عثمانیان را حضور شخص سلطان در نبردها میپنداشت ؛ و بر اساس همین دیدگاه ، در رأس سپاهی عازم بلگراد در جـبهۀ اروپا شـد (اوزون چارش لی، ١٣٧۵: ج ۴/ ١۴۴ (۱۴۳
چنانچه سلاطین به هر دلیل در نبردهای مهم ، به ویژه در جبهۀ اروپا حضور نمییافتند، فرماندهی کل به صدراعظم ها سپرده میشد. سلاطین به نیابت از خود اختیار لازم را در هدایت نبرد به آنان اعـطا مـیکردند. صدراعظم ها نیز در راستای کسب رضایت و به دست آوردن هدایا و محبت سلطان و ارائۀ کارنامۀ مطلوب در مقابلۀ با دشمن از هیچ کوششی فروگذار نبودند.
آنان به ویژه در شـرایط حـساس و مشاهده خطر شکست ، با ورود مـستقیم در مـیدان های نبرد شجاعانه به صفوف دشمن مهاجم ، یورش برده و به شیوه های مختلف و با به هیجان آوردن نیروهای تحت امر، آنها را به پایداری هرچه بیشتر تـرغیب مـیکردند. گرچه در بسیاری موارد نـبرد بـا پیروزی پایان مییافت ؛ لیکن گاه در اثر فشار شدید دشمن برخی از آنان به قتل رسیده و یا مفقودالاثر میشدند (اوزون چارش لی، ١٣۶٩: ج ٢/ ۴۴٣؛ پل رو، ١٨١:١٣۵٢؛ پورگشتال،١٣٨٧: ج ۴/ ٢٧۶۶).
سایر فرماندهان برجستۀ سپاه عثمانی نیز به تقلید از سلاطین و صدراعظم ها در شرایط احساس خـطر و در صـورت ملاحظۀ عقب نشینی نیروها، بیمحابا و با هر ابزار جنگی که در دسترس داشتند به دشمن حمله ور میشدند. این اقدام در تهییج ، مقاومت و فتح آفرینی جنگجویان بسیار مؤثر و کارساز بود (پورگشتال ، ١٣۶٧: ج ٣/ ١٨٨١).
٢-١٢- وعده غنایم
گـرچه در دولت عـثمانی دین اسلام بـه عنوان نمادی تحرکآفرین ، توده های مسلمان و سران آنان را به جنگ و پایداری در مصاف با دشمنان ترغیب میکرد؛ لیکن هـدف اقتصادی (تأمین معاش و کسب ثروت ) از طریق فتوحات در دارالکفر نیز مشروعیت دینـی یافـته بـود؛ به عبارت دیگر، از منظر زمامداران عثمانی، اموال غارتی که در نتیجۀ غزا و جهاد مقدس در دارالکفر و در جهت اشاعۀ اسـلام بـه دست میآمد، مباح و حلال تلقی میشد. با افزایش روزافزون حملات و نبردهای عثمانیان ، مـاجراجویانی کـه آوازه ثـروت امپراتوری روم و دنیای مسیحی غرب را شنیده بودند، جهت دستیابی به غنایم جنگی با میل وافر بـه میدان های نبرد میشتافتند (دورسون،١۴٨:١٣٨١؛ ایتسکویتس ، ١٣٧٧: ٢۵-٢۴).
قریب نیمی از سپاهیان عثمانی داوطلبان و غیرمستمریبگیرانی بـودندکه چشم به غنایم جـنگی دوخـته بودند. آنان مختار بودند تا در صورت فتح مناطق و شهرهای مورد هجوم ، به غارت اموال اهالی مبادرت نمایند. در میان این گروه از جنگجویان ، مردان شجاعی بودند که به منظور کسب غنیمت و ثروت ، تمامی تـوش و توان خود را به کار میبستند. طبق رسوم جاری، غنیمت حاصله بیدرنگ میان فاتحان به نسبت سهم و مشارکت عملی آنان در میدان نبرد تقسیم میشد (اوزون چارش لی، ١٣۶٨: ج ١/ ٢٠٨؛ بروکلمان ،١٣۴۶: ۴٢٢).
به طور متعارف ، در محاصره بسیاری از شـهرها، پیش از آغـاز نبرد و در جریان آن ـبه ویژه در نبردهای مهم و سرنوشت سازـ منادیان با صدایی رسا به فرماندهان و سربازان نوید آزادانۀ غارت شهرهای مورد محاصره را در صورت فتح اعلان میکردند. به عنوان مثال ، در محاصره و نـبرد سـرنوشت ساز قسطنطنیه به سپاهیان وعده داده شد که پس از فتح به مدت سه روز غارت شهر و دستیابی به هرگونه غنایم مجاز خواهد بود. چنانچه در پاره ای موارد معدود، غارت شهرها ممنوع میشد، جنگجویان بـه شـدت خشمگین میشدند. بر همین اساس ، مقامات عالیۀ لشکری در غارت بیشتر مناطق و شهرهای مفتوحه ، جنگجویان را به حال خود رها میساختند (پورگشتال ، ١٣۶٧: ج ٢/ ١٠٣٩؛ اوزون چارش لی، ١٣٧۵: ج ٣/ ١٧٩؛ لوئیس ، ١٣۵٠: ١۵١-۶-۵).
٢-١٣- قدردانی از فرماندهان و سربازان شجاع و پیروز
سلاطین عثمانی با مـشاهده و یا شـنیدن گـزارش پیروزمندانۀ سپاهیان با بیان جـملات مـحبت آمـیز و نیز اعطای جوایز آنان را مورد تفقد، تقدیر و تشویق قرار میدادند. از جمله کلمات و عبارات محبت آمیز ادا شده توسط سلاطین میتوان به: «آفـرین »، «سـعادتمند بـاشید« «در دو جهان رویتان سفید باد»، «خداوند از شما راضی بـاد»، «نـان و نمک من حلال و گوارایتان باد»، «سعی و تلاشتان در راه دین اسلام و شاه مأجور باد»، «بیش از انتظارم تلاش کردید»، «خداوند یارتان بـاد»، «جـایگاهتان در بـهشت باد»، «شمشیرتان بران باد» «قادر به جبران خدمات شما نـیستم »، «عمرتان دراز باد» و «انشاءالله که به درجات و اعتبار بالا نایل آیید» اشاره نمود (اوزون چارش لی، ١٣۶٩: ج ٢/ ١۵١۴-١۵١٣؛ اوزون چارش لی، ١٣٧۵، ج ۴/ ٣١٧۵-١١۴؛ ابوبکربن عبدالله ، ١٣٨٧: ٩٣-٩٢-٣۶).
سلاطین در ضمن تـعریف ، تـمجید و بـیان جملات فوق ، فرماندهان و سربازانی را که در صحنۀ نبرد رشادت ویژه از خود بـه نـمایش گذاشته بودند، با اعطای جوایز مادی مورد تقدیر قرار میدادند. از جمله جوایزی که در جمع رجال لشـکری و کـشوری بـه آنان تقدیم میشد، میتوان به نصب نشان افتخار جیقه از پرمرصع با سـنجاق المـاس ، سـکه طلا، وجوه نقد، خفتان ، شمشیر، کارد جواهرنشان ، پوشاندن خلعت و لباس مخصوص ، حوالۀ زمین و مـلک و پوسـتین پوسـت سمور اشاره کرد (اوزون چارش لی، ١٣٧۵: ج ۴/ ٢۴۵٢-٣١٧۵-١١۴؛ اوزون چارش لی، ١٣۶٩: ج ٢/ ١۵١۴-١۵١٣).
در غیاب سلطان ، فرماندهان صحنه های نبرد ـبه ویژه صدر اعـظم ـ نـیز پس از کسب پیروزی و در پایان نبرد، به تقلید از سلطان ، فرماندهان و سربازان زیرمجموعۀ خود را از جمله آنان که رشـادت ویژه بـه نـمایش گذاشته بودند، با بیان جملات محبت آمیز مشابه سلطان ـ البته با جهت دهی و مـحوریت خـدمات آنان به سلطان ـ همانند «نان و نمک شاه حلالتان باد»، «تلاشتان در راه دین اسـلام و شـاه مـأجور باد» و… و نیز اعطای جوایزی چون پوستین پوست سمور، سکۀ طلا، پارچۀ گرانبها، نوار فلزی مـخصوص غـازیان و ارتقای درجه و رتبۀ نظامی، مورد تقدیر و تشویق قرار میدادند (ابوبکربن عبدالله ، ۵٣:١٣٨٧؛ اوزون چـارش لی، ١٣٧۵: ج ٣/ ۴٩٣).
قـدردانی و اعـطای جوایز توسط سلطان ، صدراعظم و دیگر مقامات برجستۀ نظامی در تشویق ، تهییج و ایجاد مقاومت و پایداری در آنان و کسب فـتوحات در مـقاطع بـعدی، بسیار مؤثر و کارآمد بود (اوزون چارش لی، ١٣۶٩ : ج ٢/ ۶٠٠-٢٩١؛ اوزون چارش لی، ١٣٧٩: ج ۶/ ٢٩١). چنانچه افرادی از سپاه در میدان نبرد بـه قـتل رسیده و یا به مرگ طبیعی میمردند؛ خانواده و فرزندان آنها ـ در حد گذران امور زندگی ـ مورد حمایت مالی و تـحت پوشـش و دریافت مقرری قرار میگرفتند. این امر موجب میشد تا جنگجویان در خصوص آتیۀ خـانواده هـایشان پس از قتل و مرگ نگرانی به خود راه نـدهند (اوزون چـارش لی، ١٣۶٩: ج ٢/ ۶٠٠).
٣- نـتیجه گیری
جنگ و نظامیگری یکی از عوامل عمده و مـؤثر در پایهـ گذاری، توسعۀ مرزی، اقتدار و شوکت دولت عثمانی در جهان آن روز بود. این سیاست و رویکرد موجبات نـگرش و تـوجه ویژه به نیروهای نظامی و جنگی و بـهره گـیری از توان و تـخصص آنـان و کـسب فتوحات بزرگ در دریاها و خشکیها را فراهم سـاخت . بـر این اساس ، از همان ابتدای تکاپوهای نظامی دولت مزبور چگونگی بسیج ، تهییج ، مبانی و ایجاد پایداری و تـداوم آن در نـیروهای رزمی بسیار مهم و شایان اهمیت خـاص تلقی شد و در برنامه ریزی عـملی و کـاربردی، به تدریج شیوه های مـتعدد و مـتنوعی در دستور کار و اقدام قرار گرفت .
استفاده از مفاد و نکات تهییج برانگیز و زمینه ساز پایداری در مـنابع و مـتون مقدس اسلامی (قرآن و سنت ) و بـهره گـیری از جـایگاه و منزلت چهره هـای مـقدس ، معنوی و مورد احترام دینـی و اسـلامی یکی از اقدام های اساسی در ایجاد پایداری در نیروهای رزمی میتوان برشمرد. در این عرصه ، طلب نصرت از پروردگار و روحـ هـای مقدس مورد احترام در قالب استغاثه و دعـا، تـلاوت آیات نویددهنده فـتح و ظـفر مـؤمنان بر کفار، طرح جـایگاه رفیع جهاد و شهادت، بهره وری معنوی و روحی از علم و پرچم منسوب به رسول خدا(ص ) و استفاده از وجاهت و مـنزلت عـلما و شیوخ صوفی از موارد اجرایی و تحقق یافـته اسـت .
مـشارکت دادن دیدگـاه هـا و نظرات فرماندهان و صـاحب مـنصبان نظامی و قائل شدن حرمت برای آنان در اتخاذ تصمیمات نظامی و تاکتیک های نبرد، حضور فعال سلاطین و صـدراعظم هـا در صـحنه ها و صف مقدم نبرد و حتی گاه درگـیری و رویارویی شـخصی آنـان بـا دشـمن و هـمچنین ، حاکمیت دقیق نظم و انضباط از اقدام های کاربردی دیگر در ایجاد پایداری در جنگجویان بود.
در ابعاد مادی، دنیوی و جاذبه های آن ، وعده دستیابی به غنایم و غارت آزادانۀ مناطق و شهرهای دشمنان و کفار حـربی در صورت فتح ، نوید، قدردانی و پاداش مادی گرانبها به فرماندهان و سربازان در صورت بروز شجاعت و کسب پیروزی توسط شخص سلطان و صدراعظم و به فعلیت درآمدن حتمی و فوری آن وعده ها، در ایجاد پایداری در سپاهیان به وضوح کارآمد و مـؤثر قـلمداد و محسوب میشد.
این مقاله به قلم دکتر سید محمد طیبی در فصلنامه ادبیات پایداری، پاییز و زمستان ۱۳۹۶، شماره ۱۷ منتشر شده است.
فهرست منابع
١. آنتونی، بریج . (١٣۶٧). سلیمان باشکوه . ترجمۀ محمدحسین آریا. مشهد: آستان قدس رضوی.
٢.آندرسون ، پری. (١٣۵٨).دارالاسلام امپراتوری عثمانی. ترجمۀ آرسن نظریان . تهران : پویش .
٣. ابوبکربن عبدالله . (١٣٨٧). تاریخ عثمان پاشا. ترجمۀ نـصرالله صـالحی. تهران : طهوری.
۴. احمد یاقی، اسماعیل . (١٣٨۵).دولت عثمانی از اقتدار تا انحلال . ترجمۀ رسول جعفریان . قم : پژوهشگاه حوزه و دانشگاه .
۵. افندی سلانیکی، مصطفی. (١٣٨٩).تاریخ سلانیکی. ترجمه حـسن بـن علی. تهران : طهوری.
۶. اوزون چـارش لی، اسـماعیل حقی. (١٣۶٨).تاریخ عثمانی. ج ١. ترجمۀ ایرج نوبخت . تهران : کیهان .
٧. ــــــــــــــــ، ـــــــــــــــــ. (١٣۶٩)، تاریخ عثمانی. ج ٢، ترجمۀ ایرج نوبخت . تهران : کیهان .
٨. ــــــــــــــــ، ـــــــــــــــــ. (١٣٧۵). تاریخ عثمانی. ج ٣. ترجمۀ وهاب ولی.تهران : مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
٩. ــــــــــــــــ، ـــــــــــــــــ. (١٣٧۵). تـاریخ عـثمانی. ج ۴. ترجمۀ ایرج نوبخت . تهران : کـیهان .
١٠. ـــــــــــــــــــ، ــــــــــــــــــــ. (١٣٧٩). تـاریخ عثمانی. ترجمۀ ایرج نوبخت . ج ۶.
تهران : کیهان .
١١. ایتسکویتس ، نورمن . (١٣٧٧). امپراتوری عثمانی و سنت اسلامی. ترجمۀ احمد توکلی. تهران : پیکان .
١٢. اینالجق ، خلیل ،گوگ بیلگن ، م . طیب . (١٣٧٣).استانبولی و فتح آن . ترجمۀ علی کاتبی. تهران : دایره المعارف اسـلامی.
١٢. اینـالجق ، خلیل . (١٣٨٨).امپراتوری عثمانی در عصر متقدم (١٣٠٠-١۶٠٠). ترجمۀ کیومرث قرقلو. تهران: بصیرت .
١٣. باربر، نوئل . (١٣۶٨).فرمانروایان شاخ زرین از سلیمان قانونی تا آتاتورک . ترجمۀ عبدالرضا هوشگ مهدوی. تهران : گفتار.
١۴. بروکلمان ، کارل . (١٣۴۶).تاریخ ملل و دول اسـلامی. تـرجمۀ هادی جـزایری. تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب .
١۵. بورلو، ژوزف . (١٣٨۶).تمدن اسلامی. ترجمۀ اسدالله علوی. مشهد: مؤسسه و انتشارات آستان قـدس رضوی.
١۶. بیلماز چتین ، صلاح الدین بیگ ، حلیم پاشا، سعید. (١٣٧٧).افول و اقـتدار عـثمانیان . تـرجمۀ اصغر دلبری. تهران : مؤسسه فرهنگی هنری ضریح .
١٧. پل رو، ژان . (١٣۵٢).ترکیه ، ترجمۀ خانبابا بیانی. تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب .
١٨. پورگـشتال ، هـامر. (١٣۶٧).تاریخ امپراتوری عثمانی، ج ١، ج ٢، ج ٣. ترجمۀ میرزا زکی علیآبادی. تهران : زرین .
١٩. ـــــــــــ، ـــــــ. (١٣٨٧).تاریخ امپراتوری عثمانی، ج ۴، ج ۵. تـرجمۀ مـیرزا زکـی علیآبادی. تهران : اساطیر.
٢٠. جی شاو، استانفورد. (١٣٧٠).تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ج ١. ترجمۀ محمود رمضان زاده . مـشهد: معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی.
٢١.جی شاو، استانفورد، ازال کورال شاو. (١٣٧٠).تاریخ امپراتوری عـثمانی و ترکیه جدید، ج ٢. ترجمۀ مـحمود رمـضان زاده . مشهد: معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی.
٢٢. دورسون ، داود. (١٣٨١). دین و سیاست در دولت عثمانی. ترجمۀ منصوره حسینی و داود فانی. تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
٢٣. ریاحی، محمدامین . (١٣۶٩). زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی. تهران : پاژنگ .
٢۴. ساسانی، خان ملک . (١٣۵۴). یادبودهای سـفارت استانبول . تهران : بابک .
٢۵. لاموش . (١٣١۶). تاریخ ترکیه . ترجمۀ سعید نفیسی. تهران : چاپخانۀ مجلس .
٢۶. لردکین راس . (١٣٧٧). قرون عثمانی. ترجمۀ پروانه ستاری. تهران : کیهان .
٢٧. لوئیس ، برنارد. (١٣۵٠). استانبول و تمدن امپراتوری عثمانی. ترجمۀ ماه ملک بهار. تهران : بـنگاه تـرجمه و نشر کتاب .
٢٨. وین ووسینیچ . (١٣۴۶).تاریخ امپراتوری عثمانی. ترجمۀ سهیل آذری. تهران : کتابفروشی تهران .
٢٩. هارولدلمب . (١٣٣٧). سلیمان فاتح . ترجمۀ حمید رهنما. تهران : بنگاه مطبوعاتی صفیعلیشاه با همکاری مؤسسه انتشاراتی فرانکلین .
- Ahmedi, (۲۱۱۲), Iskendername, hazirlayan Dr. Yasan A DOGAN, Ankara, kutu PHANALA VE yayamalar Genel mudur LUGU.
۳۱. Paul wittk, (1938), The Rise of the ottoman Empire, London: Empire Royal Asiatic Society Monographs23.
۳۲. HalilInalcik, (1971), The policy on Mehmed II toward the Greek population of Istanbul and Byzantin of the city: Dumbarton oaks papers.