پایگاه مطالعات عثمانی: اسلام گرایی در ادبیات به معنای ادبیات سنتی دینی یا ادبیات اسلامی نیست؛ بلکه گونه ای از آثار ادبی با دغدغه های اسلامی است که در اواسط قرن نوزدهم از مواجهه عثمانی با تمدن غرب پدیدار شد و بازتاب برخی علوم و مفاهیم سیاسی، فلسفی، فرهنگی، علمی و فنی این تمدن و سبک زندگی و ارزش های اخلاقی آن بوده است. اولین اظهارات نوعثمانیان در مورد اسلام گرایی نه در آثار ادبی که در نوشته های تئوریک آنان جای گرفت. با این حال، ضیا پاشا که مانند دیگر نوعثمانیان در نوشته های نظری خود به دفاع از پارلمان و نظام مبتنی بر مشروطه می پرداخت و اسلام را به عنوان منبع چنین نظامی در نظر می گرفت اولین نمونه های ادبی این جنبش را با ابیات زیر بیان کرده است:
«در دیار کفر سیاحت نمودم و بسی شهر و کاشانه دیدم
و چون در ملک اسلام گشت و گذار کردم تنها ویرانه دیدم[۱]
در هر کار خود ملیت را فراموش کردیم
تبعیت از افکار فرنگ، به تازگی باب شده است[۲]
اسلام مانع ترقی حکومت بوده است
این روایت قبلا نبود و جدیدا پیدا شده است[۳]
اندیشه های نامق کمال نیز که با مدافعه نامه رنان[۴] و بسیاری از مقالات خود از نخستین نویسندگان اسلامی در این حوزه به حساب می آید در شعر، نمایشنامه و رمان های وی منعکس نگردید.
در زمان عبدالحمید دوم (۱۹۰۹-۱۸۷۶) عبدالحق حمید در یکی از نخستین شعرهای خود به نام «راه آتی برای مسافر ماضی» حفظ ایمان اسلامی و الگو گرفتن از اروپا را توصیه می کند و شعر را با مصراع « بر خلق جهان انقیاد کن» پایان می دهد. در میان تئاترهای تاریخی حمید، اندیشه هایی وجود دارد که حاکی از اتحاد اسلام و برتری اخلاق اسلامی بر اخلاق اروپای مسیحی است. در برخی آثار از قبیل طارق، تزر[۵]، عبدالله اوسّاگیر[۶]، ابن موسی و نظیفه که پس از مشروطه دوم منتشر شده اند مشاهده می شود که این موضوع از منظر دیگری مورد بحث قرار گرفته است. با انتشار ترجمه های ضیا پاشا از کتاب تاریخ اندلس و تاریخ تفتیش عقاید؛ همچنین نمایشنامه های عبدالحق حمید و سایر نشریات پیرامون همین موضوع، فرآیند غربی شدن مسلمانان اندلس -که تا این تاریخ، مورد توجه عثمانیان نبود- دوباره به عنوان نوعی اسلام گرایی ناخودآگاه مورد توجه قرار گرفت. شایان ذکر است معلم ناجی نیز علیرغم اینکه در این خط فکری قرار نداشت در اثر منظوم خود به نام موسی بن ابی الغازان یا حمیت[۷] که به تاریخ اندلس می پردازد ضمن اشاره به مسائل مربوط به زمان خود، تمدن های اروپایی و اسلامی را مقایسه می کند:
برای ما لازم است محسنات فرنگ
نه همین کفش و جامه تنگ[۸]
احمد مدحت افندی -که در بسیاری از کتاب ها و مقالات از تمدن اسلامی ماقبلِ تمدن غرب دفاع می کرد- نویسنده ای است که در این دوره با برخی از رمان هایش بیشترین رسالت اسلام گرایی را بر عهده گرفت. وی به ویژه در رمان های خود به نام های ایکی خدعه کار[۹]، عجائب عالَم، دمیر بیگ، پاریس ده بیر تورک[۱۰]، گونوللو[۱۱] و آرناوودلار-سولیوتلار[۱۲] بر موضوعاتی چون اسلام و تمدن، اسلام و علم، اخلاق اسلامی تأکید دارد. برخی از داستان ها قهرمانانی مسیحی دارند که برتری اخلاق اسلامی را تحسین می کنند.
در فضای آزادی که با سلطنت مشروطه دوم به وجود آمد جریانات فکری با کسب هویت بارزتر سیاسی و ایدئولوژیک، مفاهیمی مانند اسلام گرایی، اسلامیزاسیون و اتحاد اسلامی به طور مکرر مورد استعمال قرار می دادند. محمد عاکف با نوشته های نظری و سیاسی خود در ادبیات، مهمترین مدافع اسلام گرایی در این دوره است. اشعار محمد عاکف -پس از کتاب کرسی سلیمانیه که جلد دوم کتاب صفحات است- متنی ادبی به حساب می آید که مفهوم اسلام گرایی را به گسترده ترین شیوه بیان می کند. شاعر، با یادآوری وظیفه اساسی بنی آدم مبنی بر اعمار و انتظام زمین، تأکید می کند که کسب آن دانش و فن که غرب، فراچنگ آورده است لازمه خِرد اسلامی می باشد. همچنین بر نقصان تمدن غرب، ستمگری آنان نسبت به مسلمانان و ضرورت اتحاد کل جهان اسلام در برابر این امر اصرار دارد. در کنار این، مهمترین ویژگی عاکف، رفتار انتقادی اوست. از این نظر، صفحات شامل سنگین ترین انتقادها از جهان اسلام توسط یک شاعر مسلمان است. بیت زیر نوع اسلام گرایی او را خلاصه می کند:
بایستی ما در این باب از قرآن الهام بگیریم
و اسلام را در حد ادراک زمان خود بیان کنیم[۱۳]
همان طور که در دوره جمهوری، اسلام گرایی ایدئولوژیک زمینه ای برای فعالیت نداشت مضامین مذهبی در آثار ادبی نیز در سطح بسیار پایینی باقی ماند. با جنبش های دموکراتیک نسبی که در سال های پس از جنگ جهانی دوم آغاز شده بود انتشارات مذهبی تا حدودی افزایش یافت. در این دوره، نجیب فاضل قیصه کورک با جهان بینی معنوی خود و کاشتن اولین بذر خود یعنی مجله آغاچ[۱۴] و با تألیفات و نشریات فکری و ادبی خود در بویوک دوغو[۱۵] از سال ۱۹۴۳ تا دهه ۱۹۶۰ تنها نماینده یک نوع اسلام گرایی نوین بود.
مضمون اثر وی با عنوان آفرینش یک انسان[۱۶] که در سال ۱۹۳۹ منتشر شد بیش از آن که اسلامی باشد محتوای دینی، معنویت گرایانه و متافیزیکی داشت که متناسب با شرایط آن سالها بود. او عقاید خود در خصوص نظام جهان اسلام را که با تمام نهادهای اجتماعی و جزئیات آن در کتاب بافت ایدئولوژی[۱۷] مورد بررسی قرار داده بود بار دیگر در یک رمان اندیشمندانه به نام دروغ آینه[۱۸] تکرار کرد. مضامین اسلامی در شعرهای بخش «مساله و جامعه» در کتاب رنج[۱۹] و در برخی نمونه های کتاب نقطه گذاری[۲۰] بارزتر است. آثار منتشر شده دیگر وی در موضوعات مذهبی به ویژه، نزول نور در صحرا[۲۱]، تلالو حلقه[۲۲] و السلام عموما بازنویسی هنرمندانه ای از برخی کتب سیره کهن، نعت و منقبت و سلسله نامه هاست.
پس از سال ۱۹۶۰ تحول ادبی پیرامون مجلاتی مانند ادبیات، ماورا و یونلیشلر[۲۳] که پس از مجله دیریلیش[۲۴] و با حضور اعضای آن متولد شده بود توسط برخی از نویسندگان و محققان به عنوان «جنبش جدید اسلامی» نامگذاری گردید (Kabaklı, IV, 592). نمایندگان این جنبش که پیرامون نجیب فاضل و بویوک دوغو پرورش یافته بودند ترجیح می دادند خط مشی اسلامی خود را به جای اصطلاحِ اسلام گرایی -که دارای مفاهیم ایدئولوژیک کلیشه ای بود- با مفاهیمی مانند «رستاخیز، ادبیات بومی، ادراک متافیزیکی و گرایشات» نامگذاری کنند که بیشتر به افق خلاق هنری و فکری اشاره می کرد.
در همین موضوع بخوانید:
عثمانی گرایی در امپراتوری عثمانی
اسلام گرایی عثمانی در دوره مشروطه دوم
سیاست اتحاد اسلام عبدالحمید ثانی و تاثیر اقدامات روسیه بر آن
اعضای این جنبش جدید از متافیزیکی که مدرنیسم از زندگی بیرون رانده بود حمایت می کردند؛ آنان با بیان اینکه ادراک دینی می تواند همیشه منبع خلاقیت در هنر باشد در مورد نمونه های آن در ادبیات جهان تحقیق می نمودند و فرهنگ پیشامدرن جامعه تُرک را در زبان هنرهای مدرن بیان می کردند. لذا با خلق موارد فوق، مدل هایی را ارائه دادند که تقریباً در همه ژانرهای ادبیات، به ویژه شعر و داستان راه حل ارائه می داد و به این صورت، فاصله میان ادبیات جدید ترکی و ادبیات معاصر غرب را تا حد زیادی کاهش دادند. از طرف دیگر، این افراد سعی کردند ادبیات کشورهای جغرافیای فرهنگ و تمدن اسلامی را دنبال کنند و ارتباطات مقطوع آنان را دوباره برقرار نمایند. هدف آنها نه تقلید از ادبیات غربی، اسلامی یا حتی ادبیات سنتی ترکی بلکه جستجوی اصیل، فعالانه و خلاقانه هنر بود. از این نظر، در آثار این نویسندگان که در فرهنگ قصبات متولد شده و به شهرهای بزرگ آمده بودند نوعی حساسیت مخصوص آناطولیایی که ناشی از میراثداری صوفیه است جلب توجه می کند. سزایی قاراقوچ -که شعر او از دیگر گونه های ادبی پیشی می گیرد- با تأکید بر فرهنگ کلاسیک اسلامی و نگاه به جهان معاصر، وادی گسترده ایجاد کرد که یکی از عوامل تعیین کننده تغییر زیبایی شناختی پس از سال ۱۹۵۰ شد و تأثیر آن در محدوده وسیعی گسترش یافت. نویسندگان و شاعرانی مانند جاهد ظریف اوغلو با تکنیک های مدرن و با حساسیت الهام گرفته از تصوف و عناصر فرهنگ کلاسیک اسلامی جهان های مستقل شعر را خلق کردند. برای تکمیل جنبش جدید اسلامی در ادبیات پس از سال ۱۹۶۰ لازم است به کارهای نورالدین توپچو پیرامون مجله آناطولی چی[۲۵] و همچنین مجله حرکت که مدتی حول سوسیالیسم اسلامی شکل گرفت و مجله درگاه که از میان مجله پیشین تحول یافت اشاره کنیم. علاوه بر این، می توان به ادبیات عامیانه ای نیز اشاره کرد که سعی دارد دیدگاه اسلامی را در حوزه های مختلف زندگی گسترش داده و به توده مردم برساند. هرچند این نوع از ادبیات خلاقانه نیست اما به عنوان یک خط مهم در جامعه شناسی ادبیات، بیشتر در ژانر رمان و شعر دیده می شود.
محمد اورخان اوکای؛ علیم قهرمان
کتابشناسی
Orhan Okay, Batı Medeniyeti Karşısında Ahmed Midhat Efendi, Ankara 1975, s. 245-279.
Rasim Özdenören, Ruhun Malzemeleri, İstanbul 1986, s. 56-67.
Ahmet Kabaklı, Türk Edebiyatı, İstanbul 1991, IV, 592-665.
- Ertuğrul Düzdağ, Mehmed Âkif Hakkında Araştırmalar, İstanbul 2000, II, 38-45, 116-125.
Ebubekir Eroğlu, “İslâmî Edebiyat Terimi”, Yönelişler, I/7, İstanbul 1981, s. 17-20.
a.mlf., “Dinî Duyarlık Sanatsal Yaratıcılığa Kaynaklık Edebilir”, Gösteri, sy. 203, İstanbul 1998, s. 70.
İsmail Safter, “Yeşil Kültürün Anatomisi”, a.e., sy. 203 (1998), s. 65-66, 68-72.
Yusuf Çotuksöken, “İslâmcı Edebiyattan Sözedilebilir mi?”, Théma Larousse, İstanbul 1993, VI, 106-107.
[۱] Diyâr-ı küfrü gezdim beldeler kâşâneler gördüm / Dolaştım mülk-i İslâm’ı bütün vîrâneler gördüm
[۲] Milliyyeti nisyân ederek her işimizde / Efkâr-ı Fireng’e tebaiyyet yeni çıktı
[۳] İslâm imiş devlete pâbend-iterakki / Evvel yoğ idi işbu rivayet yeni çık
[۴] Renan Müdâfaanâmesi
[۵] Tezer
[۶] Abdullahussagîr
[۷] Mûsâ bin Ebi’l-Gāzân yâhud Hamiyyet
[۸] Bize lâzım muhassenât-ı Fireng / Yoksa lâzım mı kefş ü câme-i teng
[۹] İki Hud‘akâr
[۱۰] Paris’te Bir Türk
[۱۱] Gönüllü
[۱۲] Arnavutlar-Solyotlar
[۱۳] Doğrudan doğruya Kur’an’dan alıp ilhâmı / Asrın idrâkine söyletmeliyiz İslâm’ı
[۱۴] ترجمه: درخت
[۱۵] ترجمه: شرق بزرگ
[۱۶] Bir Adam Yaratmak
[۱۷] İdeolocya Örgüsü
[۱۸] Aynadaki Yalan
[۱۹] Çile
[۲۰] Noktalamalar
[۲۱] Çöle İnen Nur
[۲۲] Halkadan Pırıltılar
[۲۳] ترجمه: گرایشات
[۲۴] ترجمه: رستاخیز
[۲۵] Anadolucu