پادشاهان عثمانی| عثمان اول: بنیانگذار دولت عثمانی –قسمت سوم

پایگاه مطالعات عثمانی: بخش‌های اول و دوم این مقاله کلیک کنید.

حامیان معنوی عثمان غازی در جامعه مرزنشینش اخیان و فقیهانی بودند که در واقع تنظیمگران حقوقی و اجتماعی آن جامعه نیز به شمار می آمدند. عثمان پس از تصرف یک منطقه چگونگی تنظیم ناسبات حقوقی در آن منطقه را با رجوع به فقها سامان میداد. فقیهان به عنوان عالان به فقه اسلامی، عقاید سنی و ساختارهای مدنظر اسلام تامین دانش اسلامی برای پیشوای غازی را برعهده گرفته در سطحی پایین تر در شهرها و روستاها به امامت جماعت میپرداختند. روستاها و مزارع و مراتع فراوانی که از سوی بیگ های عثمانی یعنی عثمان و اورهان غازی وقف برای اخیان و فقیهان شده است همچنان در دفاتر تحریر باقی مانده از آن دوره قابل دسرسی است. در عهد عثمان مشهورترین فقیه دورسون فقیه بوده است. پیش از این تصور میشد که در جامعه مرزنشین تحت امر عثمان غازی این اخیان بودند که گروه پیشرو اجتماعی به شمار می آمدند. اما توجه به موقوفات ثبت شده در دفاتر تحریر حکایت از آن دارد که فقیهان از جایگاه والاتری برخوردار بوده اند.[۱] این موقوفات نشان دهنده این حقیقت است که در عهد عثمان غازی میان عالمان به حقوق اسلامی و بیگ بنیانگذار دولت عثمانی ارتباطی تنگاتنگ وجود داشته است. همچنین میتوان گفت که این وقفیه ها نشان دهنده موجودیت گروهی از دیوانسالاران است که تنظیم کننده این متون بوده‌اند. این فقیهان و اخیان در سازماندهی به بیگ نشین عثمان و تنظیم حیات اجتماعی نقشی بسیار کلیدی ایفا کرده‌اند. انتخاب نخستین وزرای دولت عثمانی از میان فقیهان نیز یکی از نشانه‌هایی است که حکایت از یاریگری این گروه در تنظیم مناسبات دولتی و مشاوره دادن آنها به بیگ‌های عثمانی دارد. در اواخر عهد عثمان علاءالدین پاشا در جایگاه وزیر او بود.

عملیات های نظامی عثمان غازی در منطقه مرزی سلطان اویوغو را باید در سایه تحولات آناتولی مرکزی فهم کرد. در این دوره عثمان توانسته بود با فراهم آوردن نظامیان و گروه های مختلف اجتماعی و دینی پیرامون خود هسته مرکزی بیگ نشین خود را ایجاد کند. به نظر میرسد شورش هایی که ترکمانان آناتولی حوالی سال‌های ۶۸۴ – ۶۹۰ (۱۲۸۵-۱۲۹۱) علیه سلاجقه آناتولی و مغولان داشتند، فرصت لازم را به عثمان داد تا با اقدام علیه تکفور قراجه‌حصار که خراجگذار سلطان سلجوقی بود و به دست قلعه آنجا را در سال ۶۸۷ (۱۲۸۸) به تصرف خود درآورد. نام چوپان یکی از پسران عثمان میتواند در رابطه با چوپان، امیر بزرگ ایلخانی باشد. امیرچوپان نخستین بار در شعبان سال ۶۹۸ (می ۱۲۹۹) برای جنگ با سولمیش وارد آناتولی شده پس از هزیمت او متوجه اراضی مملوکیان شده رو به سمت مرزهای سوریه گذاشت. او برای دومین بار برای مقابله با شورش گسترده ترکمانان آناتولی در سال ۷۱۴ (۱۳۱۴) به لشکری عظیم راهی آناتولی شده در منطقه قران‌بوک که مسافتی هم از اراضی عثمان نداشت قشلاق کرد. در ای منطقه بیگ های ترکمان وارد بر او شده عرض اطاعت کردند. در منابع تاریخی عثمانی هیچ عملیات و اقدامی از سوی عثمان ویا فرزند او اورهان در این بازه زمانی گزارش نشده است. آقسرایی، تاریخ نگار سلجوقی «اتراک»ی را که اعلام اطاعت کرده بودند حمید اوغلو، اشرف اوغلو، بیگ قراحصار، گرمیان اوغلو و سلیمان پاشا از کاستامونی یاد میکند و نامی از عثمان نمی آورد. در این دوره عثمان در دورترین منطقه مرزی در هماهنگی و همزیستی با تکفورهای محلی بوده و به نظر میرسد مشکلی برای ایلخانیان به شمار نمی آمده است.

میتوان آغاز غزا از سوی عثمان علیه تکفورهای محلی و دولت بیزانس را همچون دیگر بیگ‌های مرزی در ارتباط با مقاومت و شورش‌های ترکمانان مرزنشین آناتولی علیه مغولان دانست. در این دوره شورش علیه حاکمیت مغول با قیام عزالدین کیکاوس دوم و نهایتا پناهنده شدن او به ترکمانان مرزی خود را نشان میدهد (۶۵۹/۱۲۶۱). سلاطین مصر با ورود به همکاری با ترکمانان تلاش کردند تا آناتولی مسلمان را از سیطره مغولان در امان نگه دارند. این سیاست مملوکان مصر با حمایت آنان از والیان مغول آناتولی علیه ایلخانیان همچنان تداوم پیدا کرد. از جمله قیام های اینان میتوان به توقاچار (۶۹۴/۱۲۹۵)، بالتو (۶۹۶/۱۲۹۷) و سولمیش (۶۹۹/۱۲۹۹-۱۳۰۰) اشاره کرد. این دوره مصادف است با آغاز غزا از سوی عثمان علیه تکفورهای محلی و یک درگیری از سوی او با مغولان. خصوصا قیام سولمیش مورد حمایت ترکمانان مرزنشین بود و عثمان نیز همچون دیگر بیگ های ترکمان طرفدار سولمیش بود که از سوی سلطان مملوکی نیز حمایت میشد. این که نام یکی از پسران عثمان غازی ملک ناصر است نیز طبیعتا تصادفی نبوده است. الملک الناصر محمد بن قلاوون، سلطان مملوکی بین سالهای ۱۲۹۳-۱۲۹۴، ۱۲۹۹-۱۳۰۹ و ۱۳۱۰ تا ۱۳۴۱ سلطنت کرده بود. همزمان با دومین جلوس محمد بن قلاوون بر تحت سلطنت مملوکی آناتولی در اوج شورش سولمیش به سر میبرد. در روایات قدیمی عثمانی این حوادث به شکل مبهی روایت شده است. بر اساس این روایت گویا سلطان علاءالدین کیقباد سوم (۱۲۹۸-۱۳۰۲) در حالی که به همراه عثمان مشغول محاصره قراجه‌حصار بود، بایینجار تاتار وارد آناتولی شده به تحریب ارغلی (قرامان) میپردازد. پس از این حوادث علاءالدین کیقباد به جنگ او میرود که دو طرف در بیگااویوغو رودررو شده و در جنگی بزرگی بایینجان به هزیمت می افتد.[۲] در این روایت اگرچه سخن از جنگ سلطان سلجوقی علاءالدین کیقباد علیه بایینجار است اما در حقیقت این قازان خان بود که باییجیر و بوچوقور را با ارتشی بزرگ با هدف از میان برداشتن سولمیش راهی کرده بود. اما سولمیش آنها را شکست داده و بایینجار را به قتل رساند. نکته قابل توجه در این میان این است که بر اساس روایات عثمانی دقیقا در همین بازه زمانی سال ۱۲۹۹ به عنوان سال فتح بیلجیک از سوی عثمان و اعلام استقلال او معرفی میشود.

تکفور بیلجیک که خراجگزار سلطان سلجوقی بود، قدرتمندترین تکفور منطقه به شمار می آمد. او حاکمیت سلجوقی – ایلخانی را به رسمیت میشناخت. به گزارش عاشق‌پاشازاده عثمان نیز در اوایل امر با او «مدارا» میکرد.[۳] برای فهم علت این مدارا باید به ۶۸۴ (۱۲۸۵) که عثمان به همراه عشیرت خود میان سوغوت و دومانیچ در کوچ بود بازگشت. او در این دوره محتاج حمایت های تکفور بیلجیک بود چرا که به علت تخریب مزارع دشت اینه‌گول به هنگام کوچ از سوی حیوانات عثمان او با تکفور آنجا که از ابتدا نیز با هم سرناسازگاری داشتند دچار مشکل شده بود.[۴] تکفور بیلجیک که از عثمان هدایایی دریافت میکرد در مقابل حامی او نیز به شمار می آمد. چرا که عثمان با تکفور اینه‌ول که سد طریق کوچ در این مطنقه بود در حال درگیری بود. این درگیری که که با نام درگیری ارمنی‌بلی شناخته میشود جنگی کم اهمیت و محلی بود. (منطقه ارمنی‌بلی در مسیر سوغوت – دومانیچ قرار دارد، امروز هم مسیر سوغوت – دومانیچ از طریق ارمنی بازاری/بازاریئری به دشت اینه‌گول ختم میشود.) به روایتی عثمانی‌ها، پس از جنگ ارمنی‌بلی عثمان به دست ادبعالی شمشیر غزا بر کمر بسته و علیه تکفورهای محلی شروع به غزا کرد. شبی علیه رومیان اینه‌گول شبیخون زده در نزدیکی اینه‌گول حصار کوچک قولاجه را غارت کرده به آتش کشید (۶۸۴/۱۲۸۵). امروز نیز بقایایی از یک قلعه در نزدیکی روستای قولاجه اینه‌گول به جا مانده است که بعدها اورهان در آنجا مسجدی را تاسیس میکند.[۵]

با شبیخون عثمان به قولاجه رومیان منطقه اینه‌گول به هیجان افتاده به استمداد از تکفور قراجه‌حصار برخاستند. به نظر میرسد در این تاریخ عشیرت عثمان غازی ترکمانان کوچ رو ساکن سوغوت بوده است که فقط تابستان ها را در ییلاق دومانیچ میگذرانده است. با استمداد رومیان تکفور قراجه‌حصار لشکری را به همراه یکی از سرکردگانش راهی منطقه کرد که رومیان نیز به آنا ملحق شدند. عثمان نیز به جمع آوری غازیان پرداخت. این دو لشکر در نزدیکی ایکیزجه پس از بلندی های دومانیچ وارد جنگی سخت با یکدیگر شدند (۶۸۵/۱۲۸۶). این جنگ را باید نخست جتگ حقیقی عثمان به شمار آورد. برادر او، سارو یاتی در این جا بود که کشته شد. به این ترتیب نبرد میان عثمان و تکفور قراجه‌حصار آغاز شد. دو سال پس از حمله به قولاجه عثمان توانست که مسلط بر قلعه دومین تکفور قدرتمند منطقه یعنی تفکور قراجه حصار شود و اینجا را به عنوان مرکز بیگ‌نشین خود معرفی کند. بنا به روایت عثمانی، او پس از این فتح مهم بود که توانست به عنوان سنجاق بیگ مناطق مرزی شناخته شود.[۶] موقعیت جغرافیایی قراجه‌حصار با تحقیقات انجام شده مکان یابی شده است. دراین دشت حاصلخیز که محل تلاقی چند رودخانه است در طول زمان این مراکز تاسیس شده اند: شارهویوک –که بر بقایای شهر باستانی دوریلایون بنا شده بود-، اسکی‌شهر -که شهری مسلمان و تاسیس شده بر اراضی مجاور اودون‌بازاری در ورای رود پوروق بود-، قراجه حضار –که قلعه بیزانسی مشرف بر اسکی شهر در ۷ کیلومتری این شهر بود-، قراجه‌هشر –که در دامنه قراجه‌حصار قرار داشت-. قراجه حضار از آنجا که موقعیت جغرافیایی ارهبردی ای در مسیر ارتباطی آناتولی با ازنیک و استانبول قرار داشت قلعه ای سخت یاب برای فتح به شمار میرفت. عثمان با فتح قراجه حصار بر کل منطقه تفوق یافته عملا جانشینی برای نواب سلجوقی – ایلخانی در منطقه شده بود. به قول نشری، عثمان غازی با فتح قراجه حصار بر اسکی‌شهر مالکیت یافت.[۷] اگر روایتی که حکایت از اعزام آقتیمور، عموزاده عثمان به قونیه و آوردن سمبول های بیگی سنجاق از آنجا را صحیح بدانیم در آن صورت باید نتیجه گرفت که ثمان در سال ۱۲۸۸ به نام سلطان سلجوقی حکمروا شده است. در دفاتر تحریری که بعدها نوشته شده است سنجاق سلطان‌اونو، علاوه بر قضاهای بیلجیک، اسکی‌شهر، اینونو، سیدغازی نواحی قراجه‌شهر و گون‌یوزو را نیز دربر میگیرد. در این تحریرها نشانه ای از غیرمسلمانان در اسکی شهر وجود ندارد و این شهر از ابتدا به عنوان یک شهر ترک – مسلمان تاسیس شده است. در مقابل مردم قلعه بیزانسی، قراجه حصار که در تپه مرتفع زندگی می‌کردند در عهد سلطان محمد فاتح است که به قراجه‌شهر که در دامنه تپه قرار داشت منتقل شده اند.[۸] بنابر این روایت عثمان در قراجه حصار به نام خود خطبه خوانده بیگ نشین خود را مستقل اعلام میکند. عاشق‌پاشازاده برای اثبات ادعای استقلال عثمان که با خطبه خواندن به نام خود آن را آشکار میکند، مسائل زیر را روایت میکند که البته اینها مسائل در اصل سیار بعدها از سوی کسانی که تاریخ خاندان عثمانی را به عثمان میرساندند اضافه شده است. به نا به این روایت جمعیتی از مسلمانان در قراجه حصار اسکان داده شده و این شهر به عنوان مرکز بیگ نشین معرفی میشود. از این رو شهر نیازمند امام، قاضی و خطیب میشود. عثمان نیز بیان میکند که اگرچه او زیر سنجاق سلحوقی وارد جنگ شده است اما با شمشیر خود این شهر را گشوده است و با غزای اوست که خداوند خان بودن را به او عطا کرده است. او تاکید میکند که او در غزای با کفار بر منطقه مسلطه شده است و از نیاکان او سلیمان شاه که پدربزرگش بود برای نخستین بار وارد آناتوطی شده و او از نسل گوک‌آلپ است. به روایت عاشق‌پاشازاده عثمان به عنوان «خان» به تقنین پرداخته، در برخی از نواحی بیگ نشین خود به برخی از دوستان آلپش تیمار بخشیده و با یه عبارت دقیقتر ایل-یورتلوق تعیین میکند. تمام این وقایع از آن رو مورد توجه راوی قرار گرفته است که او در تلاش است تا نشان دهد که تمام سازمانمندی های دولت عثمانیبر اساس دولتمداری ترکی سامان یافته است. این سازماندهی ها بنیان اصلی بیگ نشین عثمان بوده اند. عموما عثمانیان با فتح یک منطقه سه کار انجام میداند: یک قاضی، یک سوباشی و محلی برای بازار تعیین میکردند.منابع عثمانی در تلاشند تا عثمان را نیز مانند دیگر بیگ های ترکمان به عنوان بیگی که در نتیجه غزا استحقاق حاکمیت پیدا کرده خانی که توان خواندن خطبه به نام خود را داشته است معرفی کنند. البته روایت نشری دارای یک تفاوت است. او معتقد است که با مرگ سلطان سلجوقی، علاءالدین کیقباد بر حاکمیت خاندان عثمانی پایان داده شد و پس از آن بود که به نام عثمان غازی خطبه خوانده شد.[۹] از نظر نشری از این تاریخ است که عثمان به عنوان یک حاکم مسلمان صاحب خطبه و سکه به نام خود شده است. سلطان سلجوقی علاءالدین سوم در تاریخ ۱۳۰۲ از سوی مغولان به تبریز بده شد و آخرین حاکم سلجوقی مسعود دوم نیز تا ۱۳۰۸ حاکمیت داشته اشت. تمام بیگ – امیز – خان‌های آناتولی پس از ۱۳۳۵ با مرگ ابوسعید بهادرخان در ایران که دیگر هیچ حاکم ایلخانی که از نسل چنگیز باشد نبود اعلام حاکمیت مستقل کرده، خطبه و سکه به نام خود کردند. تاکنون مورخان با پذیرش این روایت تاریخ ۱۲۹۹ را به عنوان تاریخ تاسیس حقیقی و حقوقی خاندان و دولت عثمانی دانسته اند. در سنت ترکی تاسیس دولت پیش از هرچیز وابسته به ظهور حاکمی فرهمند است که پیش از هرچیز ایمان دیگران به این که حاکمیت به او از سوی خداوند اعطا شده است جلب کند. اما بنابر سنت اسلامی این مساله برای خطبه خواندن و ضرب سکه کفایت نمیکند. (ادامه دارد.)

نویسنده: خلیل اینالجیق

[۱] BA, MAD, nr. 16016, s. 13-17

[۲] Âşıkpaşazâde, s. 97; Neşrî, I, 66

[۳] Târih, s. 99, 100

[۴] a.g.e., s. 94

[۵] Kaplanoğlu, Bursa Ansiklopedisi, I, 197

[۶] Âşıkpaşazâde, s. 98

[۷] Cihannümâ, I, 86

[۸] BA, MAD, nr. 18333

[۹] Cihannümâ, I, 106-112

همچنین ببینید

پادشاهان عثمانی| عثمان اول: بنیانگذار دولت عثمانی –قسمت پنجم و پایانی

پایگاه مطالعات عثمانی: با پیروزی بافئوس، عثمان به مثابه یک نیروی سیاسی – نظامی قابل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *