پایگاه مطالعات عثمانی: امپراتوری دیـرپای عـثمانی(۹۹۲۱-۲۲۹۱ م)مـناطق وسیعی از جهان اسلام و حتی مسیحیت را زیر سیطرهء خود داشت.ثبات امپراتوری و توجه کارگزاران آن به ثـبت مشخصات مردمشناختی و مالی و مالیاتی سرزمینهای تحت تسلط،سبب شده که امروزه پژوهشگران بـا خزانهای شگرف از اسناد و مـستندات قـدیمی نقاط مختلف امپراتوری عثمانی روبرو باشند.از شهرها و روستاهای ایران به ویژه منطقهء آذربایجان نیز اسناد فراوانی در ترکیه وجود دارد که مؤلف مقالهء حاضر،با بیرون کشیدن یکی از آنها و ترجمهء آن از ترکی به فـارسی،به تفصیل از آن سخن گفته است.این سند، وقفنامهء خانقاهی در یکی از روستاهای تابعهء شهر خوی است که به زاویهء پیر سالتوق معروف است. نویسنده با تحقیقات خود،مشخص کرده که وی از اولاد حاجی بـکتاش(از صـوفیان سدهء هفتم) است. در این وقفنامه از روستایی که این خانقاه در آن واقع شده و صورت مالیات کالاهای مختلف آن سخن رفته است.
مقدمه
در بـررسی گذشتهء تاریخی هر منطقه،علاوه بر مطالبی که از لابهلای کتابهای تاریخی به دست میآید،اسناد قدیمی نیز دارای ارزش فراوانی هستند.حتی از منظری ارزش این اسناد بیش از کتابهای تاریخی است؛از آنرو کـه بـرخلاف کتابهای تاریخی که با اغراض و اهدافی مشخص و بعضا سوء نگاشته شدهاند،سندها غالبا از این امر مبّرا و تنها گویای واقعیتها هستند.واقعیتهایی که باید با بررسیهای دقیق و تطبیقی از درون متون اسـناد بـیرون کـشیده شوند.
در این میانه،برخلاف کـشور مـا کـه آتش جنگهای مختلف و تغییر مداوم سلسلههای حکومتگر و حتی تغییر پی در پی پایتختها مجالی برای حفظ و نگهداری اسناد آرشیوی از گذشتگان دور-آنگونه که بـاید-نـداده اسـت،وجود حکومتی ۶۰۰ ساله در سرزمین آناتولی و مناطق اطراف آن بـه مـرکزیت استانبول سبب گردیده است امروزه محققان با خزانهای شگرف از اسناد و آرشیوهای قدیمی از نقاط مختلف امپراتوری عثمانی روبرو باشند.اداره آن امـپراتوری عـظیم که از مرکز اروپا تا شمال آفریقا و بخش عظیمی از خاورمیانه را شامل مـیشد، مستلزم داشتن آگاهیهای دقیق و کامل به ویژه در حوزهء مالیات و درآمدها بود.«عثمانیها هر منطقهای را که تصرف میکردند، دفـاتری مـتضمن فـهرست آبادیها و میزان مالیات آنها و نامهای ساکنان آنها(خانه به خانه)تـهیه مـیکردند».[۱] این دفاتر که«طاپو[۲] تحریر دفتر لری»خوانده میشدند،ضمن آنکه در زمان خود کاربرد داشتند،بعدها نـیز دور ریـخته نـمیشدند، بلکه در آرشیوهای مستقلی نگهداری میشدند و خوشبختانه تا به امروز محفوظ مانده و بـه دسـت پژوهـشگران رسیدهاند.
امروز در«آرشیو عثمانی نخست وزیری در استانبول»[۳] تعداد زیادی از این دفاتر موجود است کـه بـررسی دقـیق محتویات آنها میتواند در شناخت زیرساختهای اجتماعی- اقتصادی جامعهء عثمانی و شناخت زوایای ناشناخته مناطق غـربی ایـران که روزگاری در تصرف عثمانیان بود بسیار سودمند باشد.
در میان این دفاتر،دو دفتر بـه شـمارههای ۸۹۶ و ۹۱۱ وجـود دارد که برگهایی از آنها موضوع نوشته حاضر است. اینکه این دو دفتر چگونه پدید آمدهاند خـود حـکایتی جالب و غمناک دارد: جنگ میان دولتهای حاکم بر دو سرزمین ایران و آناتولی پیشینهای طولانی دارد. قـبل از آنـکه دو دولت صـفوی و عثمانی به بهانهء اختلافات مذهبی درگیر جنگهای بیهود و درازمدت شوند،دولتهای دو سوی سلسلهء کوههای زاگـرس هـم سالها به لشکرکشی علیه همدیگر مشغول بودند. تاریخ حکایتهای فراوانی از جنگهای آشـوریان و مـادها و ایـرانیان و رومیان در خود دارد. شاید بزرگترین و دردناکترین این نبردها جنگ چالدران باشد که بین دو دولت مقتدر مسلمان صـفوی و عـثمانی روی داد و ضـربات سنگینی بر پیکره دنیای اسلام وارد آورد. آخرین این نبردها در واپسین سالهای حکومت صـفوی اتـفاق افتاد؛ آنگاه که سلطان بیکفایت صفوی، شاه سلطان حسین، با تشدید اختلافات مذهبی و سوءتدبیرهای پی در پی مـوجبات حـمله افغانها به اصفهان و سقوط سلسله صفوی را فراهم آورد. در پی این اتفاق،روسها و عـثمانیها نـیز از فرصت استفاده کردند و به فکر تصرف بـخشهایی از ایـران افـتادند؛ چنانکه روسها گیلان را متصرف شدند و دولت عثمانی کـه در رأس آن سـلطان احمد سوم قرار داشت، در پی اشغال مناطق غربی برآمد و برای تحقق این امر از سـه جـبهه به ایران حمله کرد. عـبد اللّه پاشـا کوپر ولیـزاده مـأمور تـصرف خوی و تبریز بود. نویسندهء دائره المعارف اسـلام تـرکی جریان این لشکرکشی را اینگونه بیان میکند:
در جبهه وان،عبد اللّه پاشا کوپر ولیـزاده قـلعهء خوی را که شهبازخان[دنبلی]از آن دفاع میکرد بـه مدت ۵۳ روز محاصره کرد. در ایـن اثـنا دو بار نیروهای امدادی طهماسب را-کـه از نـخجوان به تبریز میآمدند- مغلوب ساخت.او خوی را با حمله (۱۲ شعبان۱۱۳۶/۷ مه۱۷۲۴)و چورس[۴] را با امـان دادن مـتصرف شد.در آگوست۱۷۲۴ عبداللّه پاشا بـه سـوی تـبریز حرکت کرد.در تـسوج پیـش قراولان قزلباش را مغلوب سـاخت و سـپس حاکم تبریز را شکست داد.با آنکه قلعه را به مدت ۲۹ روز از راه دور محاصره کرد، اما به دلیل نـاکافی بـودن آمادگی برای انجام محاصره، عقب نـشست و سـال بعد بـا هـمراه داشـتن نیروهای کمکی به تـبریز حمله برد و آن را به تصرف خود درآورد(۱۷-۲۰ ذی القعده ۱۱۳۷).با دعوت و تهدید عبداللّه پاشا که تبریز را ضـبط کـرده بود، حاکم قرهداغ و مردم اردبیل مـجبور شـدند بـه اطـاعت عـثمانیان گردن نهند.[۵]
در ایـن مـیان حکایت دفاع جانانه مردم خوی به رهبری شهباز خان دنبلی خود داستانیخواندنی و مهیج است.داسـتانی کـه بـا شهادت حاکم پیر و بسیاری از مدافعان قلعهء خـوی بـه پایـان مـیرسد.[۶]
اشـغال آذربـایجان تا محرم ۱۱۴۳ که نادرشاه افشار تبریز را آزاد ساخت ادامه داشت. حتی بعد از آن نیز در اثر بیکفایتی شاه طهماسب،نیروهای عثمانی باز تبریز را به اشغال خود درآوردند که این اشـغال تا جمادی الاول ۱۱۴۶ به طول کشید.
دو دفتر مذکور مالیاتی نیز در همین سالهای اشغال و در عرض سه سال (۱۱۳۷-۱۱۴۰ هـ.ق)به رشته تحریر درآمدهاند. نگارنده به واسطه دو کتاب تاریخ خوی[۷] و یونس امره و تصوف[۸] از وجـود ایـن دفترها در آرشیو نخست وزیری ترکیه اطلاع داشت، اما سال گذشته که دو تن از اساتید دانشگاه ارزروم(دکتر علی سنان بیلگیلی[۹] و دکتر احمد بشه[۱۰])با استفاده از این دو دفتر،در مقالهای متن وقفنامهء «زاویـه پیـر سالتوق»از فرزندان حاجی بکتاش واقع در خوی را به همراه توضیحات منتشر کردند،اطلاعات بیشتری به دست آورد.[۱۱]
دفتر شمارهء ۸۹۶: دارای تاریخ تحریر ۱۱۴۰ قمری،جلددار و بدون کـاغذ ابـر و باد و در اندازهء ۵۵-۲۰ سانتیمتر است و ۶۹ صـفحه دارد. ذیـل عبارت «اوقاف شیخ صفی الدین اسحاق قدس اللّه سره العزیز…»در صفحه اول، اوقاف بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی و در صفحات ۶۶-۶۱ ذیل عبارت «اوقاف متفرقه در ایالت تبریز»، اوقـاف بـعضی زوایا و مساجد ایالت تـبریز (ارومـیه، خوی، گرگر، خلخال و شهر تبریز) آمده است. در همین قسمت و در صفحات۶۲-۶۳، وقفنامه زاویه پیر سالتوق وجود دارد. ابتدا اقلام درآمدی زاویه و سپس شرطنامه ابقای وقف از سوی دولت عثمانی قید شده است.
دفتر شـماره۹۱۱: ایـن دفتر مفصل دارای جلد و بدون کاغذ ابر و باد و در اندازه ۵۳-۲۱ سانتیمتر است و ۴۵۲ صفحه دارد. محتوی آمار نفوس و اراضی لواهای خوی،قاپان (قپان)و قرهداغ است.وقفنامه زاویه پیر سالتوق در صفحات ۷۳-۷۳ این دفتر قرار دارد. اطـلاعات آن مـانند دفتر قـبلی است،اما شرطنامهء وقف در آن وجود ندارد.
ترجمه متن شرطنامه ابقای وقف زاویه پیر سالتوق و اقلام درآمدی آن.
در قریه مذکور زاویه، فردی به نام پیر سالتوق -از اولاد حاجی بکتاش و از اهـل سـنت و جـماعت- زاویهای بنا[کرده]و محصول و مالیات حاصل از قریهء مزبور و مزرعه زری رود(؟) و [روستاهای] شیرهکی و چرتاوا -سه عدد قریه و یک مزرعه- به شـرط اطـعام آینده و روندگان زاویه مذکور، به اولادش براساس شروط در قدیم وقف شده است. کـسی بـعدها نـمیتواند مانع قری و اراضی مزرعه و اهالی آن شود.اسناد متعدی را که از ملوک ماضیه اسلامیه مبنی بر مـعاف و مسلم بودن از تکالیف عرفیه و شاقه و سایر،من کلّ الوجوه تکالیف و…[۱۲] در دست داشتند اظـهار[کردند] و با ابراز فرامین صـادره از مـحافظین مشعر بر ابقای آنها،به موجب حجج شرعیه، اوقاف اصحاب خیرات که از اهل سنت و جماعت هستند کما فی الاول ابقا و به موجب فرمان عالیشان صادره اقدم، اوقاف مزبور بر قرار سابق از تـکالیف عرفیه و شاقه و سایر من کل الوجوه …معاف و مسلم شده و به شرط اطعام آینده و رونده برای اولادش براساس شروط ابقا و ثبت دفتر شد.[۱۳]
وقف زاویهء پیر سالتوق عن اولاد حاجی بکتاش در قضای خوی قـریه زاویـه نام دیگر زیوه[۱۴] عن وقف مزبور تابع خوی عن اولاد
شیخ میر حاجی ولد سید خان(جفت)
پیر محمد ولد سید خان(جفت)
آقا محمد ولد سید خان(مجرد)
قاضی ولد شاه بوداق(بناک)
شـیخ مـحمد ولد میرزا خان(بناک)
عبد اللّه ولد شاه محمد(بناک)
محمد حسن ولد کلب محمد(جفت)
میر جعفر برادر او(جبه)
حاجی محمد ولد ابراهیم(جفت)
حاصل مزرعهء زری رود در سنور(مرز)قریه مزبور محسوب است.
حـاصل خـمس غلات
قریهء شیرهکی وقف زاویه پیر سالتوق تابع مزبور
شهسوار ولد نوروز(بنّاک)
سلیمان ولد آقا شیر(بناک)
گوللو ولد میرزا خان(بناک)
عبد الرحمن برادر او(جـبه)
تـیمور ولد نـوروز(بناک)
مصطفی ولد او(مجرد)
گمه گـو ولد زیـنل(بـناک)
آشیان ولد علیخان(جبه)
قدیم قلی ولد اصبار(جبه)
شاه مراد ولد بهادر(بناک)
حاصل خمس غلات
توضیحات دربارهء وقف نامهء مزبور و بررسی بـیشتر آن روسـتای زاویه در کجا قرار دارد؟
در شهرستان خوی دستکم سه روسـتا بـا نام زاویه (و به تعبیر و تلفظ مردم خوی زیوه Zeyva وجود دارد:زاویه حسن خان، زاویه سکمن آباد (هر دو واقع در غرب خـوی)و زاویـه شـیخلر(در جنوب خوی). اینکه زاویه مورد اشاره در وقفنامه کدام یک از ایـن روستاهاست،با قرینهای که در وقفنامه وجود دارد مشخص میشود.در آنجا علاوه بر روستای زاویه،به دو روستای دیگر نیز اشـاره مـیشود:شـیرهکی و چرتاوا.[۱۵]
روستای شیرهکی امروزه در جنوب خـوی و در مـحدودهء شهرستان سلماس واقع است و نزدیکترین روستای«زاویه»نام بدان، زاویه شیخلر(شیخلر زاویهسی)است. زاویه شـیخلر روسـتای کـوچکی است در۲۵ کیلومتری جنوب شهر خوی و در فاصلهء ۹ کیلو متری جاده خوی-اورمیه. اهـالی آن هـمانند دیگر روستاهای مجاورش از طایفه کوره سونلیها هستند -ترکان سنی مذهبی که در روستاهایی چون اسـتران، یـزدیکان، بـابکان، کورپیلان، شیرهکی، قولنجی و…(واقع در شهرستانهای خوی،سلماس و اورمیه)ساکن هستند. از آنجا که در لیست روسـتاهای خـوی در دفتر شمارهء ۹۱۱[۱۶] نام روستای کورپیلان (korpilan)دیده نمیشود، حدس نگارنده آن است که روستای چـرتاوا هـمان روسـتای کورپیلان باشد؛ چرا که هرسه روستای زاویه شیخلر،شیرهکی و کورپیلان در نزدیکی هم واقع شـدهاند.
زاویـه خانقاه مورد اشاره در وقفنامه نیز در فاصله حدود ۵۰۰ متری روستا و در دامنه تپهای مشرف بـر روسـتا قـرار دارد. به گفته اهالی تا چند سال پیش ساختمان قدیمی و بزرگتری در آنجا وجود داشته که بـه دلیـل مخروبه شدنش، بنای آجری و ساده فعلی به جای آن ساخته شده است. کـسی از اهـالی روسـتا از هویت واقعی فرد مدفون در داخل بنا خبر ندارد و سنگ قبری هم که به تازگی در آنـجا قـرار داده شـده حاوی هیچ نامی نیست.[۱۷]
پیر سالتوق مدفون در زاویه کیست؟
براساس اشـاره وقـفنامه، پیر سالتوق[۱۸] از اولاد حاجی بکتاش است. حاج بکتاش (متوفی ۶۹۹ هـ.ق) از صوفیان قرن هفتم و پیر طریقت بکتاشیه در سـرزمین آنـاتولی است. گویا از اهالی نیشابور خراسان، از احفاد امام موسی کاظم علیه السّلام و از مـریدان خـواجه احمد یسوی (پیر ترکستان) بوده است کـه بـه اشـاره او به آسیای صغیر آمده و سرانجام در قریه قـره اویـوک(در قیرشهر ترکیه) سکنی گزیده و همانجا نیز وفات یافته است. بعدها براساس آموزههای او طـریقت بـکتاشیه در آناتولی تاسیس شده که حـتی تـا اروپا نیز گـسترش یـافته اسـت.امروزه هم در ترکیه و هم در آلبانی خـیل کـثیری از پیروان او وجود دارند.[۱۹]
نکته قابل توجه آنکه در مورد وجود فرزندانی از نسل حـاجی بـکتاش اختلاف هست. برخی از بکتاشیها یعنی چـلبیها معتقدند حاجی بکتاش بـا قـادین جیق آنا(قوتلو ملک) ازدواج کـرده و از او فـرزندی به نام سید علی سلطان(تیمور تاش)به وجود آمده است. چلبیها خـود را«بـل اولادی»(اولاد صلبی)حاجی بکتاش میدانند.در مـقابل بـاباها(ددهـا) معتقدند حاجی بـکتاش هـرگز ازدواج نکرده و آنها «یول اولادی» (اولاد طـریقتی) حـاجی بکتاش هستند.
از آنجا که در قید وقفنامه اشارهای به نـوع رابـطهء فرزندی پیر سالتوق با حاجی بـکتاش نـشده، در این بـاره نـمیتوان اظـهارنظری کرد،اما از انجا کـه در طریقت بکتاشیه مسئله «اولاد طریقتی» بیشتر مورد قبول است، میتوان حدس زد که پیر سالتوق از خلفای تـربیتدیده در درگـاه بکتاشی بوده که توانسته به مـقام ددهگی(بـابایی)بـرسد و اجـازه تاسیس زاویه بـیاید.
در مـتن وقفنامه به زمان حیات پیر سالتوق اشارهای نشده است، اما از آنجا که دربارهء فرزندان او اشاره کـرده اسـت کـه «اسناد متعددی از ملوک ماضیهء اسلامیه …در دست داشـتند» مـیتوان حـدس زد کـه پیـر سـالتوق در دوره جلایریان و قویونلوها زندگی میکرده است. از آنجا که در دفتر شمارهء ۸۹۶ عبارت «ملوک ماضیهء اسلامیه» بیشتر مشعر به حکومتهای قره قویونلو و آق قویونلو[۲۰] است و حتی در قیدهای دیگر دفتر، دربـاره دیگر زاویهها به وضوح عبارت «از ازمنه ملوک ماضیه جهانشاه و حسن پادشاه» به کار رفته است، میتوان پنداشت که پیر سالتوق در دوره حکومت این دو پادشاه (جهان شاه حک.۸۴۱-۸۷۲ و اوزون حسن حک.۸۵۷-۸۸۲) مـیزیسته اسـت.این نکته نیز که اوزون حسن آق قویونلو خود به اهل تصوف ارادت داشته و در گستره فرمانرواییاش حدود ۴۰۰۰ تکیه و زاویه بنا کرده بوده،میتواند تأییدی باشد بر این حدس.[۲۱]
شروط وقف زاویه پیـر سالتوق
خوی از دیرباز بر سر راههای بزرگ تجارتی شرق به غرب و شمال به جنوب منطقه قرار داشته است، به گونهای که شعبهای مهم از جـاده ابـریشم از آن عبور میکرده است. امروزه نـیز در افـواه مردمی این راه به «اپیک یولو»(راه ابریشم) معروف است. این واقعیت مستلزم آن بوده که امکانات پذیرایی از مهمانان و مسافران در منطقه برقرار باشد. از سوی دیگر، بسیاری از طـریقتهای صـوفیه برای ترویج عقاید خـود و تـحکیم مبانی مورد اعتقاد، در نقاط مختلف دست به ایجاد خانقاهها و زوایایی میزدند که این محلها، مکانی مناسب برای بیتوته مسافران بود؛ چرا که این زوایا به دلیل داشتن منابع درامدی وقـفی،بـهطور رایگان از آنها پذیرایی میکردند.
براساس شرطنامه، زاویه پیر سالتوق نیز به همین سبب ایجاد شده است تا «آیندگان و روندگان را اطعام کند». براساس همین شرط است که برای حفظ و نگهداری مـوقوفه، حـق تصرف اراضـی وقف شده (هم محصول و هم مالیات آن) و نیز انتقال موقوفه به فرزندان پیر سالتوق اجازه داده شده است. بـرای تأمین هزینههای موقوفه نیز درآمد حاصل از محصولات و مالیات روستاهای زاویه، شـیرهکی و چـرتاوا و مـزرعه زریرود بدان اختصاص یافته است. براساس بندی از شرطنامه، منتسبان زاویه -که نامشان در وقفنامه ذکر شده- در مقابل خـدمت بـه مسافران، از هرگونه تکالیف عرفیه و شاقه و دیگر مالیاتهای عرفی معاف بودهاند، اما به رغـم وجـود چـنین موضوعی، براساس قید دفتر، چهار جفت، سه بناک، یک جبه و یک مجرد از فرزندان پیر سـالتوق موظف به پرداخت مالیات (رسم جفت و دیگر رسمها) بودهاند. دلیل وجود چنین تـضادی در شرطنامه و قیدهای دفتر مـعلوم نـیست، شاید از مالیاتی به نام عوارض دیوانیه-که در شرطنامه بدان اشاره نشده است-سرچشمه گرفته باشد.[۲۲]
درآمدهای موقوفه
درآمدهای موقوفه شامل مالیاتهای مختلفی بوده که از افراد و محصولات سه روستای زاویه،شیرهکی و چـرتاوا و مزرعهء زری رود گرفته میشده است:
۱. مالیات موسوم به«رسم جفت(-چفت)» و گونههای مختلف آن
نظام مالیاتی«رسم جفت»موجود در عثمانی در اوقاف زاویهء پیر سالتوق نیز اعمال میشده است.«قانونا هر زمینی که بـا دو گـاو نر قابلیت شخم داشت،بدان جفت (چفت)میگفتند»[۲۳] بر این اساس از کسانی که زمینی به اندازه یک جفت(یک جفتلیک)در تصرف داشتند، ۵۰ آقچه رسم(مالیات)جفت اخذ میشد. کسانی کـه زمـینی کمتر از نیم جفت در اختیار داشتند، ۱۸ آقچه به عنوان «رسم بنّاک» میپرداختند. کسانی که زمینی را با سند مربوطه(طاپو) در اختیار نداشتند و بر روی اراضی دیگران و یا سپاهیان کار میکردند، ۲۱ آقچه بـه عـنوان «رسم جبه» میدادند. افراد مجرد صاحب کار و درآمد نیز موظف به پرداخت ۶ آقچه به عنوان«رسم مجرد»بودند. کسانی که نام آنان به عنوان جفت، بناک و جبه ثبت شـده بـود هـمگی متأهل بودند.
با این حـساب از ۴ خـانوار جـفت،۲۰۰ آقچه؛ از ۱۰ خانوار بناگ، ۱۸۰ آقچه؛از ۴ خانوار جبه، ۴۸ آقچه؛و از ۲ مجرد، ۱۲ آقچه مالیات اخذ میشد که حاصل جمع آن ۴۴۰ آقچه بود. با توجه به ایـن قـیدها تـقریبا بین ۱۰۰-۱۲۰ نفر در اوقاف زاویه پیر سالتوق فعالیت مـیکردهاند.
۲. مـالیات مأخوذ از محصولات زراعی
در اراضی سه روستای مذکور محصولاتی مانند جو، گندم، ارزن، کرسنه(گاودانه)، زکرک(تخم کتان)، پنبه، یـونجه، کـتان و صـیفیجات(بستان) کشت میشده است.در زمان ثبت در دفتر، هر کیله[۲۴] گـندم ۴۰ آقچه، هر کیله شعیر(جو)۳۰ آقچه، هر کیله ارزن، تخم کتان و کرسنه ۲۰ آقچه، و هر من پنبه ۱۰۰ آقچه قیمت داشـته اسـت. بـنابراین مالیات اخذ شده از گندم ۴۰۰۰ آقچه،جو ۱۵۰۰ آقچه، ارزن ۴۰۰ آقچه، کرسنه ۲۰۰ آقچه،تـخم کـتان ۲۰۰ آقچه و پنبه ۱۰۰۰ آقچه بوده است.
حاصل جمع مالیات مأخوذ از محصولات زراعی ۷۶۸۰ آقچه بوده است.
۳. مالیات مـأخوذ از حـیوانات و زنـبورداری
از کسانی که به زنبورداری (پرورش زنبور عسل) مشغول بودند، ۲۰۰ آقچه به عنوان «رسـم کـوّاره» و از صـاحبان گوسفند و بز، ۲۱۰ آقچه به عنوان «عادت اغنام» مالیات گرفته میشد.کسانی نیز که از بـیرون آمـده، بـر روی زمین یک سپاهی کار میکردند(و سند زمین به نام آنها نبود)، ۵۱۰ آقچه مالیات بـه عـنوان «رسم قشلاق، آغل، اوتلاق(مرتع) و چاییر(چمنزار)» به خاطر گوسفندان و بزهایشان میپرداختند. حـاصل جـمع مـالیات مأخوذ از این طریق ۹۲۰ آقچه بود.
۴. مالیاتهای متفرقه(باد هوا)
اینگونه مالیاتها مواردی شامل رسـم عـروسانه[۲۵]، جرم و جنایت، طاپوی زمین، دشتبانی، یاوه و قاچقون[۲۶]، عبد عایق[۲۷] و… را شامل میشده است. در مـورد زاویـه پیـر سالتوق، مالیات مأخوذ از عروسانه ۳۶۰ آقچه، دشتبانی و طاپوی زمین ۵۰۰ آقچه و بقیه موارد ۱۰۰۰ آقچه و در کل ۱۸۶۰ آقچه بـوده اسـت.
با توجه به موارد مذکور، مالیات کل مأخوذ از دو روستای زاویه و شیرهکی و مـزرعه زری رود ۱۰۹۰۰ آقـچه بـوده است. مالیات مأخوذ از روستای چرتاوا نیز-بدون آنکه به جزئیات آن اشاره شود ۱۰۰۰ آقچه قید شـده اسـت. بـا محاسبه مالیات اخیر، جمع کل درآمد مالیاتی زاویه پیر سالتوق ۱۱۹۰۰ آقچه بـوده اسـت که در مقایسه با درآمدهای دیگر موقوفههای موجود در جغرافیای ایران،یک درآمد متوسط محسوب میشود.[۲۸]
این مقاله برای نخستین بار به قلم دکتر علیرضا مقدم در مجله وقف میراث جاویدان، تابستان ۱۳۸۹، شماره ۷۰ (از صفحه ۱۰۹ تا ۱۲۴) منتشر شده است.
در همین باره بخوانید:
بابا در میان ترکان
به بهانه انتشار دو اثر جدید: نگاهی به حیات علمی احمد یاشار اوجاق
دفتر احکام ایران در آرشیو عثمانی
نسخهشناسی چند رساله؛ موسیقی ایرانی در امپراتوری عثمانی
منابع
–رسولی اختر (۱۳۸۳)، «بکتاش ولی»، دانشنامه ادب فـارسی (در آنـاتولی و بالکان)، جلد ششم، به سرپرستی حسن انـوشه، وزارت فـرهنگ و ارشاد اسلامی،تهران.
–ریاحی،محمد امین (۱۳۷۸)،تاریخ خوی،انتشارات طرح نو،تهران.
–عـروج نـیا پروانه(۱۳۷۸)،«بکتاش ولی»،دانشنامه جهان اسـلام، زیـر نظر غـلامعلی حـداد عـادل، بنیاد دائره المعارف اسلامی، تهران.
-Biligili,Ali Sinan ve Ahmet Beşe(2009),”İranda Haci Bektaş Veli Evladından Pir Saltuk Zaviyesi Vakfı, Türk Kültürü ve Hacı Bektaş Veli Araştırma Dergisi, S.50,s.57-76.
-Gölpınarlı, Abdülbaki(1961), Yunus Emre ve Tasavvuf, Remzi Kitabevi, İstanbul.
-Kütükoğlu, Bekir(1970),”TahmaspII”,İslam Ansiklopedisi, C.11, Milli Eğitim Bak., İstanbul, s.649-655.
-Pakalın, Mehmet Zeki(1971), Osmanlı Tarih Deyimleri ve Terimleri sözlüğü, Milli eğitim basimevi, İstanbul.
پی نوشت
[۱] ریاحی محمد امین، تاریخ خوی(۱۳۷۸، تهران:طـرح نـو)،ص ۵۴۱.
[۲] طاپو Tapu :کلمهای است ترکی به مـعنی اطاعت و انقیاد که بـه مـعنای کاغذ و سند تصرف به کـار بـرده میشد.ر.ک: Pakalın, 1971, C.3, s.399
[۳] İstanbul Başbakanlık Osmanlı Arşivi
[۴] چورس Chors امروزه روستایی در شمال خوی و از توابع شهرستان چایپاره است.در آن روزگار و به دلیـل خـرابی خوی در اثر حملات عثمانیان، حـاکمنشین مـنطقه بـود و حاکمان دنبلی در آنـجا اقـامت داشتند.
[۵] Kütükoğlu, 1970, c.11, s.649
[۶] برای آگاهی بـیشتر ر ک:تـاریخ خوی، ص 130-۱۳۴ و دیگر منابع مذکور در آنجا.
[۷] همان،ص ۱۴۶.
[۸] Gölpınarlı, s. 40
مرحوم گولپینارلی براساس دفتر شمارهء ۶۹۸ به وجود زاویـهء پیـر سالتوق در خوی اشاره کرده است.
[۹] دانـشیار گـروه آموزش عـلوم اجـتماعی دانـشکدهء آموزش کاظم قارابکیر دانـشگاه آتاتورک ارزروم.
[۱۰] استادیار گروه زبان و ادبیات انگلیسی دانشکدهء ادبیات دانشگاه آتاتورک ارزروم.
[۱۱] مقاله مزبور اساس نگارش ایـن مـقاله است، اما با توجه به ایـنکه در آنـ آگـاهیهایی وجـود داشـت که بعضا بـرای خـواننده ایرانی از بدیهیات بود، یا اینکه سود کمتری میتوانست داشته باشد، از ترجمه آن خودداری شده و نوشتهء حاضر کـه دارای بـرخی آگـاهیهاست که در آن مقاله وجود ندارد،فراهم آورده شـد.لازم اسـت از آقـای دکـتر بـیلگیلی کـه به درخواست نگارنده اطلاعات بیشتری در مورد وقفنامه ارسال داشتند کمال تشکر و قدردانی را داشته باشم.
[۱۲] به جای…در دو جـای متن وقفنامه، کلمهای نوشته شده که قرائت صحیح آن مشخص نشد:«سنجر و داندن»یا «سنجو و داندن».دکتر بیلگیلی با اشاره به اینکه این کلمه بیانگر معاف بودن از نوعی مالیات است،آن را مـختص مـنطقهء ایران دانسته است.در دیگر اسناد به صورت«سنجووات»قید شده است. احتمالا با کلمات سنج و سنجیدن مرتبط باشد.نکتهء قابل توجه آنکه امروزه در شهر زنجان ترازو را سنجده Sanhada میگویند.
[۱۳] مـذکور زاویـه نام قریه ده مدفون حاجی بکتاش اولادیندان اولوب اهل سنت و الجماعتدن پیر سلتقوب نام کیمسنه قریهء مزبور ده زاویه بنا و قریهء مزبوری و زری رود(؟)نام مزرعه و شـیرهکی و چـرتاوا نامان اوچ عدد قریه و بیر مـزرعه حـاصل اولان محصول و رسومی زاویهء مذکور ده آینده و روندهیه اطعام و طعام ائتمک شرطیله اولادینه و مشروطیه اوزره قدیمده وقفی اولوب قرا و مزرعه اراضیلرینه و اهالی لرینه آخردن بیر فـرد مـانع اولمیوب تکالیف عرفیه و شـاقه و سـایر من کل الوجوه تکالیف و…دن معاف و مسلم اولدوقلارینی یدلرینه ملوک ماضیهء اسلامیه دن متعدد سنداتلاری اظهار و حجج شرعیه لرین و موجبلرینجه ابقالارینا مشعر محافظیندن وئریلن فرمانلارین ابراز ائتمه لریه اهل سنت و الجـماعتدن اولان اصـحاب خیراتین اوقافی کما فی الاول ابقا اولونماق اوزره بوندان اقدم صدور ایدن فرمان عالی شان موجبینجه اوقاف مزبور برقرار سابق تکالیف عرفیه و شاقه و سایر من کل الوجوه…دن معاف و مسلم اولوب، آینده و روندهیه اطـعام و طـعام ائتمک شـرطیله اولادینه و مشروطونون اوزره ابقا و ثبت دفتر اولوندی.
[۱۴] دکتر بیلگیلی این کلمه را«زبون»(ناتوان، ضعیف و عاجز)قرائت کرده اسـت و معتقد است مأموران دولت عثمانی، هماهنگ با روح تصوفی زاویه این نام را بـدان دادهـاند،امـا از آنجا که امروزه نیز مردم خوی روستاهای زاویه نام را زیوه Zeyva میخوانند،به نظر میرسد قرائت فوق درسـتتر بـاشد.
[۱۵] دکتر ریاحی نام این روستا را برتاوا قرائت کردهاند.ر ک:تاریخ خوی،ص 146.
[۱۶] همان،ص ۶۴۱.
[۱۷] لازم اسـت از آقـایان مـحمد مقدم (برادرم)،حسن زمانلو و رامین عسکری که موجبات دیدار از زاویهء مزبور را فراهم آوردند تشکر و سـپاسگزاری کنم.
[۱۸] سالتوق در ترکی یعنی کسی که به خدا سپرده و حواله شده است.
[۱۹] عـروجنیا،پروانه،«بکتاش ولی»، دانشنامهء جـهان اسـلام، رسولی،اختر،«بکتاش ولی»،دانشنامه ادب فارسی(در آناتولی و بالکان)، ج ۶،ص ۱۸۸-۱۹۰.
[۲۰] .برخی عشیرههای منسوب به دولت آق قویونلو با هـمان اسم آق قویونلو در قرن دوازدهم(هیجدهم میلادی)نیز در منطقهء آذربایجان حضور داشتهاند.این موضوع را از ص ۸۴۱ دفتر حریر،ش ۱۱۹ میتوان دانست.
Bilgili, Ali Sinan ve Ahmet Beşe (2009), İranda Hacı Bektaş Veli Evlandından Pir Saltuk Zaviyesi Vakfı, Türk Kültürü ve Hacı Bektaş Veli Araştırma Dergisi, s.62.
[۲۱] ibid., s.61-62.
[۲۲] ibid.,s.63.
[۲۳] Bilgili, Ali Sinan ve Ahmet Beşe (2009), İranda Hacı Bektaş Veli Evlandından Pir Saltuk Zaviyesi Vakfı, Türk Kültürü ve Hacı Bektaş Veli Araştırma Dergisi, s.63.
[۲۴] در صفحهء۵۷ دفتر شماره 896 ارزش من و کیله به کار برده شده مشخص شده است. منظور از کـیله،کـیله استانبول و منظور از من، من تبریز بوده است. براساس اندازههای امروزی هر کیله استانبول ۲۴.۲۱۵ کیلو گرم و هر من تبریز ۳ کیلو گرم است.ر.ک:،
Osmanlı Tarih Deyimleri ve Terimleri sözlüğü, s.64.
[۲۵] تعبیری درباره مالیاتی کـه از مـردان تازه ازدواج کرده اخذ میشد.این مالیات نسبت به مسلمان یا مسیحی بودن و نیز باکره یا ثیّبه(بیوه یا مطلّقه)بودن زن متغیر بود. ر.ک:
Pakalin, Mehmet Zeki(1971) Osmanlı Tarih Deyimleri ve Terimleri sözlüğü, Milli eğitim basımevi, İstanbul. s.29.
[۲۶] مالیاتی که از حیوانات بیصاحب پیدا شده گـرفته مـیشد.
[۲۷] آبق تعبیری شرعی دربارهء غلامی است که از سرورش فرار کرده باشد
[۲۸] İranda Haci Bektas Veki Evlandan Pir Saltuk Zaviyesi Vakfı ,s.65.