تجربه مسیحیان در دوران سلطه سلجوقیان و امپراتوری عثمانی‌ از‌ قرن‌ یازدهم‌‌ تـا شانزدهم

انتخاب عنوان این مقاله – که از‌ لحاظ زمانی نیمی از یـک‌ هزاره، و از نظر مکانی دو شبه جزیره وسیع‌ و از دیدگاه‌ تاریخی تاریخ‌ دو‌ امپراتوری و حد اقل چـهل ایالت و امیر نشین کـوچک ‌تر را دربـر می‌گیرد- را می‌توان به ناحق‌ نوعی بلند پروازی دانست. از نظر من مبحث«تغییر دین و تداوم آن»موضوع بسیار گسترده‌ای است‌، زیرا بحث‌ تداوم مسیحیت براساس نظریه تضادها، از موضوع‌ اسلام‌گرایی در این مناطق تفکیک ‌ناپذیر است. چـون‌ بخش عمده‌ای از پژوهش‌های پیشین خود را به موضوع‌ تداوم مسیحیت و اسلام‌گرایی اختصاص داده‌ام، لازم‌‌ می‌دانم‌ در اینجا به برخی از نتایج و پیشنهادهایی که در آثار پیشین خویش بدان‌ها اشاره کرده‌ام، رجوع کنم. بدین‌ جهت در مـرحله نـخست سعی می‌کنم درباره موضوع‌های‌ زیر توجه بیشتری مبذول‌ دارم‌:

در ابتدا درباره منابع مورد نظر مطالبی را بیان خواهم‌ کرد، زیرا کیفیت و کمیّت انها تصویری روشن‌تر و گویاتر از مسیحیت و اسلام‌گرایی ارائه خواهند کرد. بعد، ایـن‌ تـحلیل به الگوی جغرافیایی‌ چگونگی‌ انتشار اسلام رو به‌ گسترش و تداوم مسیحیت و نیز به ترسیم الگوی‌ وقایع نگاری عرصه‌های موردنظر منجر خواهد شد. عوامل مؤثر در انتشار سریع اسلام‌گرایی و علل آن یا تـداوم مـسیحیت‌ به‌ نحوه‌ اسلام‌گرایی و عرصه‌های‌ روان‌شناختی آن دسته‌ از‌ افرادی‌ بستگی پیدا می‌کند که به‌ اسلام گرویدند و نیز افرادی که تغییر دین ندادند و یا کسانی که مبلّغ نشر اسلام بودند. تمام‌ ایـن‌ مـوضوع‌ها‌ بـا شرایط جامعه مسیحیت و نیز گـسترش اسـلام از‌ دیـدگاه‌‌ ترکان ارتباط مستقیم دارد. در مقاله حاضر سعی شده‌ است تا دلیل بقای مسیحیان در برخی مناطق و محو آنان‌‌ در‌ دیگر‌ مناطق روشن شود.

مـنابع اسـلام‌گرایی و تـداوم مسیحیت

این‌گونه منابع تقریبا‌ از پیچیدگی بسیار زیادی‌ بـرخوردارند و بـه نحوی حیرت‌انگیز از تنوّع زبانی مرکب‌ از زبان‌های عربی، فارسی، ترکی، گرجی‌، ارمنی‌، سریانی‌، لاتین، ایتالیایی، آلمانی، فرانسه، صربی، بلغاری و روسـی‌ بـرخوردارند. بـه علاوه هیچ‌ گونه‌ منبعی موجود نیست که‌ بتوانیم موضوع مـورد علاقه خویش را از ابتدا تا انتها در آن‌‌ بیابیم‌. علت‌ این موضوع را بایستی در این امر جستجو کرد که بخش عـمده اسـناد‌ اداری حکومت آل سلجوق، ارمنی‌ها، بیلیک‌ها، اواخر حکومت بیزانتین‌ها، صرب‌ها، بلغارها و اوایل دوران عـثمانی‌ها نـابود‌ گشته‌اند‌ و آنچه‌ که‌ باقیمانده است از نظر وقایع‌نگاری ناقص است، بنابراین با انبوهی از منابع روبرو‌ هستیم‌ کـه از نـظر وقـایع نگاری از هم‌ گسیخته، نامتجانس و ناهماهنگ هستند.

منابع آناتولی‌

منابع‌ موجود‌ درباره تـداوم مـسیحیت و اسـلام‌گرایی به‌ ویژه در آسیای صغیر ناقص هستند. مجموعه وقایع و تواریخ‌ مسیحی‌ در رویارویی نخستین قبایل تـرک و یـونانیان آنـاتولی، ارامنه، گرجی‌ها و مسیحیان سوری از اهمیت‌ ویژه‌ای‌ برخوردار‌ است، چرا که ادبیات‌ تاریخ‌ نگاری مسلمانان آنـاتولی صـرفا در قرن سیزدهم و چهاردهم به منصه ظهور‌ می‌رسد‌. از نظر روایت‌های‌ تاریخی درباره مسیحیت، نـویسندگان بـیزانتین بـه ‌طور اعم‌ ریشه‌ای قسطنطنیه‌ای‌ دارند‌، درحالی ‌که‌ وقایع نگاران‌ گرجی، ارمنی و سوری حضور عمده خود را در قسمت‌ شـرقی آناتولی متمرکز کرده‌اند‌. با وجود این‌ در‌ قرون‌ سیزدهم و چهاردهم یونانی‌ها تا اندازه‌ای در بخش غربی‌ آسـیای صـغیر و نـواحی‌ ترابوزان‌ متمرکز می‌شوند. این‌ سنّت تاریخ‌نگاری مسیحی، علی رغم محدودیت‌های‌ خود در بازسازی چگونگی تاریخ رویـارویی خـشونت‌آمیز‌ مسیحیان‌ و ترکان در قرن یازدهم و دوازدهم و دوباره در اواخر قرن سیزدهم و چهاردهم، از‌ یک‌ سـو بـه دلیـل دنبال‌ نمودن مسیر فرار‌ مردم‌ مسیحی‌ از یک ناحیه به ناحیه دیگر و از‌ طرف‌ دیگر به عـلت اسـتقرار قـبایل ترک، از ویژگی عمده‌ای برخوردار است.

از جمله‌ نکات‌ عمده دیگر در مورد جزییات‌ تـداوم‌‌ مـسیحیت و اسلام‌گرایی‌ باید‌ به‌ اسنادی اشاره کرد که از نهادهای‌ دینی‌ مسیحی برخاسته‌اند. مهم‌ترین آنها اسنادی‌ هستند کـه بـه پتر یارک یونانی قسطنطنیه‌ منسوب‌ شده‌اند.

«تئو دور بالسامون» (Theodore Balsamon‌) در قرن اول‌ همزمان‌ با‌ حـضور تـرکان در آناتولی، تفاسیری‌ درباره‌ قوانین‌ و اصول کلیسا ارائه کـرده اسـت. ایـن تفاسیر قوانین قدیمی‌ را منعکس می‌کنند‌ و نیز‌ نـکات ویـژه‌ای را درباره وضعیت‌‌ وفاداران‌ به‌ کلیسای تحت استیلای‌ ترکان‌ در آسیای صغیر آن‌ زمان‌ بـرمی‌تابند. در مـیان منابعی که از نظر کیفیت‌ سـاختاری گـسترده‌تر و مفیدتر بـوده‌اند، مـی‌توان بـه‌ اسناد‌ اداری کلیسایی اشاره کرد که تـحت‌ عـنوان‌: Notitiae Episcopatuum‌) «یادداشت‌های‌ اسقفی‌» تدوین شده‌اند. در این‌ مجموعه اسناد انواع فهرست‌های مربوط به مـقرهای‌ مـطرانی و قلمروهای اسقفی ثبت گردیده‌اند و از طریق آن  می‌توان‌ به انحطاط کـلیسای یـونانی واقع در‌ آناتولی‌ از‌ قرن‌‌ یازدهم‌ تـا قـرن پانزدهم‌ وقوف‌ یافت. با وجود این مهم‌ترین‌ «یادداشت‌های اسقفی» از نظر جزییات و تعداد در کلیسای‌ یونانی قـسطنطنیه بـاقی مانده‌اند و حتی‌ در‌ یک‌ دوره‌ای‌ کـوتاه‌تر وقـایع‌نگاری در کـلیسای مونوفیزیت‌های سریانی‌‌ (کـلیسای‌ مـعتقد‌ به‌ وحدانیت‌ ذات‌ مـسیح)در شـرق و جنوب شرقی آناتولی به حیات خود ادامه داده است. در هر حال مهم‌ترین این اسناد از نـظر جـزییات و تعداد، شامل‌ تصمیمات شورای خلیفه‌گری در‌ قـسطنطنیه در مـورد اصول کـلیسایی، امـور اداری و اقـتصادی می‌شدند. این‌ مجموعه از تـصمیمات شورایی به نحو عمده ناپدید گردیده‌اند، ولی خوشبختانه تعداد۱۴۰ نمونه از این نوع‌ تصمیمات شورایی درباره‌ کـلیسای‌ آنـاتولی در قرن‌ چهاردهم باقی مانده‌اند که۵۰ مـقر مـطرانی و نـیز مـقر خـلیفه‌گری در آسیای صغیر در قـرن چـهاردهم را شامل‌ می‌گردند و تعداد اندکی سند نیز در مورد آناتولی‌ وجود‌ دارد که به اواخر قرن سیزدهم و اوایل قـرن پانـزدهم مـربوط می‌شوند. نکته در خور توجه اینکه اگیر بـه ایـن تـصمیمات‌ شـورایی دسـترسی نـداشتیم‌ در‌ مورد سرنوشت و وضعیت‌ کلیسای ارتدکس‌ در‌ اقصی نقاط آناتولی در بی‌خبری‌ محض بسر می‌بردیم.

اگرچه ادبیات مربوط به وضعیت مسیحیان تحت‌ انقیاد مسلمانان طی قرون فوق کاملا ناقص اسـت، ولی‌ این‌‌ نقیصه تا حدّی با‌ توجه‌ به متون مربوط به موعظه‌ها و نیز رساله‌های افرادی مانند گروگوری پاداماسو متی افسی و مانوئل پالئولوگ و همچنین از خلال مناظره‌های دینی که‌ علیه اسلام به رشـته تـحریر درآمده‌اند، از جمله مناظره‌های‌‌ بارتولومه‌ ادسایی، مانوئل پالئولوگ و ژان کوانتا کوزنوس‌ و نیز نگارش شرح زندگی اولیاء و مقدّسین و تاریخ‌ شهدای مسیحی و سرانجام اسناد مربوط به صومعه(مانند اسناد صومعه وازولون در منطقه ترابوزان)، جبران شـده‌ اسـت‌. علاوه‌ بر اسناد‌ موجود، مجموعه پراکنده‌ای از شواهد باستان شناختی نیز وجود دارند. قابل ذکر است که‌ این اسناد به‌طور‌ منظم ثبت و توصیف نـشده و بـه نحو جدّی مورد مطالعه قـرار نـگرفته‌اند‌.

ولی‌ در‌ هر حال منابع مسیحی فوق این امکان را فراهم می‌کنند که موضوع تداوم مسیحیت را در قرن‌‌ یازدهم‌ و دوازدهم به نحو محدود و در مورد قرن سیزدهم‌ بـه صـورتی کاملا ناقص و با‌ تـوجه‌ بـه‌ جزییات در قرن‌ چهاردهم، مورد بررسی قرار دهیم.

منابع مسلمانان در مورد مسیحیان آناتولی از‌ نقطه‌ نظر تداوم مسیحیت در دوره موردنظر در مقایسه با منابع فوق‌ از ضعف‌ بیشتری برخوردار است.

ادبیات‌ وقایع‌نگاری‌ مسلمانان طی قـرن یـازدهم و دوازدهم از اهمیت چندانی برخوردار نیست. وقایع‌نگاران‌ عرب به‌طور کلی در مورد آناتولی- به دلیل آنکه این‌ منطقه در آن دوره در حاشیه جهان اسلام قرار داشت‌ – بی‌علاقه بوده‌اند. به علاوه هیچ گونه سنّت وقایع‌نگاری‌ تـرکی در ایـن ناحیه وجـود نداشته و وقایع نگاران ایرانی نیز در مقایسه با وقایع‌نگاران عرب به این موضوع علاقه کمتری از خود نشان‌ دادهـ‌اند‌. وقایع‌نگاری سلجوقیان و امیر نشین‌ها در قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم که‌ بـه‌طور عـمده ایـرانی بودند، حیات فرهنگی دربار را منعکس می‌کرده است، درباری که برمبنای الگوهای‌ سنّت اسلامی شکل گرفته‌ بود‌. وقـایع‌نگاران  آل سـلجوق‌ در آناتولی توجه زیاید به جمعیت بی‌شمار مسیحیان‌ نداشتند و فضای کمی از آثار خویش را بـه آنـان اخـتصاص‌ می‌دادند. وقایع‌نگاران عثمانی نیز در عصر خود از‌ برخورد‌ شدید میان مسیحیان و مسلمانان در شبه جزیره به دور افـتاده بودند، ولی در عرصه‌هایی که به آل عثمانی پس از فتح «بیت نیا» (Bithynia) واقع در منطقه بیزانتین مربوط‌ مـی‌شود‌، از‌ نظر تاریخی شاهد انـعکاس وسـیعی‌ از‌ برخورد‌ این دو گروه مسلمان و مسیحی هستیم.

از جمله منابع مهمی که اطلاعات وسیعی درباره مسیحیان آناتولی ارائه می‌دهد، به مجموعه مطالبی‌ باید‌ اشاره‌ کرد که از نهادهای دینی اسلامی سرچشمه‌ می‌گیرند‌. جدید ترین‌ این اسـناد به اسناد وقفی سلجوقیان‌ آناتولی در قرن سیزدهم مربوط می‌شود. به‌طور مثال‌ می‌توان به افرادی همچون«شمس‌ الدین‌ آلتون‌ ابا»، «کاراتی»، «مبارز الدین»، «جاجا اوغلو»اشاره کرد. این‌گونه‌ بایگانی‌ها‌ که به اوقـاف مـربوط می‌شود، در زمان‌ امیر نشینان تداوم یافته و در هنگامی که آناتولی تحت‌ سلطه عثمانی‌ها‌ بود‌، یعنی‌ در قرن پانزدهم و شانزدهم به‌ تدریج گسترده‌تر می‌گردد. در میان نهادهای‌ علاقه‌مند‌ به‌ تحقیق و مطالعه در این باره مـی‌توان بـه بنیادهای مذهبی‌ بورسا و ترابوزان اشاره کرد. این قبیل‌ اسناد‌ وقفی‌ این‌ امکان را فراهم می‌آورند که شاهد چگونگی انتقال عظیم‌ زمین و ثروت‌ از‌ کلیسای‌ مسیحی به نهادهای دینی‌ اسلامی باشیم و در ضـمن مـی‌توانیم نظری اجمالی به‌ کیفیت تداوم‌ مسیحیت‌ و گرویدن‌ به اسلام بیفکنیم.

ولی در اینجا با منبع مهم دیگری آشنا می‌شویم که از‌ نظر‌ کیفی کاملا متفاوت است. این منبع شامل ادبیات‌ صوفیان آنـاتولی در سـطح وسـیع‌ است‌ که‌ در مرحله نخست بـا جـلال الدیـن رومی و پسرش سلطان ولد و نیز رهبران فرقه مولویه‌ و حلقه آنها مرتبط می‌گردد. روحیه تغییر کیش دادن به نحوی گویا در این نوع‌ ادبیات‌ رخـنه‌‌ کـرده اسـت. سلطان ولد نه تنها زبان فارسی را در اشعار ملهم از صـوفی ‌گری خـود‌ بکار‌ گرفته است، بلکه از زبان‌های یونانی و ترکی نیز برای نفوذ بیشتر بر‌ مردم‌‌ آناتولی‌ بهره گرفته است. زندگانی مـقدّس مـآبانه دراویـش‌ نیز به ویژه در کتاب مناقب العارفین افلاکی‌ ذکر‌ گردیده‌ کـه‌ لبریز از داستان‌های تاریخی و نیمه افسانه‌ای تغییر دین‌ یونانی‌ها، ارامنه و یهودیان‌ است‌. شرح زندگی‌نامه‌های‌ افلاکی در کتاب‌های تاریخی جنبه‌ای تـخصصی و تـاریخی‌ دارنـد، درحالی‌که «ولایت نامه‌های» حاجی بکتاش و حاجی‌ سلطان‌ اغلب از نقطه نظر ارائه صـور خـیالی و معجزات به کلی جنبه‌ای آوازه‌گری‌ داشته‌ است، با وجود این ادبیات دراویش در‌ نشان‌ دادن‌ فضایی کـه مـسیحیان‌ آنـاتولی در آن زندگی‌ می‌کرده‌اند‌. سهم شایسته و بسزایی‌ داشته است.

سرانجام در میان اسناد مسلمانان کـه از دیـدگاه‌ کـثرت‌‌ جزییات مورد اعتماد بوده و اهمیت‌ ویژه‌ای‌ داشته‌اند می‌توان‌ به‌ مجموعه‌ اسناد اداری عثمانی‌ها اشاره کـرد کـه‌‌ در‌ مـورد موضوع‌هایی چون پرداخت خراج، مسائل‌ نظامی، و آمار جمعیت در مناطق گوناگون‌ آسیای‌ صغیر بحث کـرده‌اند. مـتأسفانه «شرح تفصیلی‌ دفترها( Mufassaldefters  ) و«فانون‌ نامه‌ها‌» (Kanunnames) دیدگاه کمّی و کیفی، تنها‌ در‌ قرن شانزدهم قابل بـهره‌ برداری کـامل‌ مـی‌باشند، درحالی‌که در قرون پیش از آن، کمتر‌ مورد‌ مسیحیان و مسلمان شدن آنان سخنی‌ به‌ میان‌ آمده اسـت. بـا‌ تمام‌ این احوال«قاضی»اسنادی‌ را‌ به ثبت رسانده است‌ که اطلاعات زیادی دربـاره روابـط اجـتماعی، اقتصادی و مذهبی مسیحیان با‌ اکثریت‌ مسلمانان در مناطق آناتولی‌ در قرن‌ شانزدهم‌ ارائه می‌دهد‌. «شرح‌ تفصیلی‌ دفترها» در واقـع سـهم‌ عمده‌ای در بررسی جزییات علمی در مناطق‌ «ترابوزان»، قیصریه، بایبورد، «ارزنجان»  (Erzinjian) ، (Mardin)  و دیار بکر‌ داشـته‌ و بـه وضـوح میزان آمار جمعیت‌ مسلمانان‌ و مسیحیان‌ و نیز‌ ارتباط‌ آنان‌ را با خزاین‌ عثمانی‌‌ روشن می‌سازد.

منابع مـنطقه بـالکان

مـنابع در مورد تداوم مسیحیت و اسلام‌گرایی در منطقه بالکان رضایت‌بخش‌تر است‌، زیرا‌ فقط‌ از قرن‌ چـهاردهم یـعنی سه قرن پی‌ از‌ حضور‌ مسلمانان‌ در‌ آناتولی‌ با توجه به پدیده فوق از دیدگاه تاریخی‌ مسئله‌انگیز می‌شود. بـه عـبارت دیگر به تصویری واقعی، ولی نه چندان کامل، درباره مبارزه بین مسیحیت و اسـلام‌ بـر می‌خوریم‌ که در کثرت منابع گوناگون در قرن شـانزدهم‌ مـنجر مـی‌گردد. در نتیجه برخورد بین دو جامعه مسلمان و مسیحی و رونـد اسـلام‌ گرایی در این دوره به مراتب بهتر توصیف می‌گردد، زیرا منابع‌ عثمانی‌ فزونی می‌یابند. به‌ عـلاوه مـراکز عمده یونانی‌ها، صرب‌ها و بلغارها تـا قـرن‌ چهاردهم در بـالکان یـافت مـی‌شوند. فتوحات عثمانی، استقرار و حکومت آنها نـه تـنها توسط آخرین مورّخان‌ بزرگ بیزانتنی مشاهده‌ و ثبت‌ گردیده است، بلکه‌ وقایع‌نگاران صـرب و بـلغار و نیز مجموعه معتبر ادبیات‌ مذهبی کـلیسای ارتدکس نیز به ایـن امـر مبادرت ورزیده‌اند. در واقع سنّت وقـایع‌نگاری‌ عـثمانی‌ از نیمه قرن پانزدهم تا‌ اواخر‌ آن شکل گرفته و اسناد اداری عثمانی پس از قرن‌ پانزدهم به جـای مـانده است؛ به عبارت دیگر پس از قـرن‌ شـانزدهم بـسیار گسترش پیدا‌ کـرده‌ اسـت.

درباره سنّت وقایع‌ نـگاری‌ و تـاریخ نویسی مسیحی‌ می‌توان این موضوع را نیز افزود که از جمله مهم‌ترین‌ وقایع نگاران آن دوره «دوکاس»«اسـفرانتز»، «چـالکوکوندیل» و«سیری توبولوس»  (Critobulus) بوده‌اند که جملگی ظـهور قـدرت عثمانی و اوجـ‌گیری‌ آن  را طـی‌ فتح چشمگیر قسطنطنیه در زمـان حکومت مراد دوم و محمد دوم توصیف کرده‌اند و قبل از آن مورّخان دیگری‌ مانند«پاکی مرس» (Pachymeres) و«کونتا کوزنوس» نیز رویـدادهای آن دوره و نـیز‌ رویدادهای‌ تقریبا هم‌ زمان با فـتوحات عـثمانی را در«بـیت نـیا» و تـراس و شرایط زندگی‌ مـسیحیان در اوایـل این دوره مدّ‌ نظر قرار داده و به رشته تحریر درآورده‌اند. مهم‌ترین اسناد واجد جزییات‌ لازم‌ در‌ مورد سرنوشت مـسیحیان و کـلیسای آنـان در دومین شهر امپراتوری بیزانتین و یا به عـبارت دیـگر«سـالونیک»اسـت، روایـات تـاریخی‌«آناگوستس»در آن عصر است. علاوه بر این منابع تاریخی سه واقعه نامه‌ عمده یونانی‌ درباره قسطنطنیه اسقف نشین آن و نیز واقعه نامه «امیراکس»در قرن شانزدهم از جمله منابع‌ مهم بـرای مطالعه به شمار می‌روند. واقعه‌ نامه‌های محلی یونان که از نظر من‌ میزان و جزییات متنوع هستند‌ از‌ شهرهایی چون یانینا، آتن، سرز و گالاگسیدی به جای مانده‌اند که در واقـع کـامل کننده موضوع‌های مربوط به تداوم مسیحیت در زمان حکومت‌ مسلمانان در سطح ناحیه‌ای‌ به شمار می‌روند. واقعه‌ نامه‌های محلی اسلاو گرچه کمتر به جزییات‌ پرداخته است، ولی تا حدّی روشنگر فضای محلی آن  دوره بـه شمار می‌روند.

از سوی دیگر اسناد نهادهای کلیسایی گرچه کامل‌‌ نیستند‌، ولی با وجود این از اهمیت زیادی برخوردارند. تصمیمات شورایی اسقف نشین قسطنطنیه که به کلیساها در بـالکان مـربوط هستند، در مقایسه با کلیسای آنـاتولی در قـرن چهاردهم از نظر کثرت چندان‌ در‌ خور توجه نیستند. درحالی‌که در کلیسای آناتولی در قرن چهاردهم حدود۱۴۰ سند یافت می‌شود، به‌طور مثال در بالکان عصر بیزانتین تنها باید بـه ۸۸ سـند اشاره کرد که‌ بـه‌ تـصمیمات‌ شورایی در سال‌های۱۳۵۴ تا۱۴۰۲  مربوط می‌شود و درباره ۲۹  حوزه مطرانی و اسقف نشین مطالبی ارائه‌ می‌کند. از این تعداد یعنی ۲۹ حوزه مطرانی، شش مقر در نواحی‌ لاتین‌ بالکان‌ قرار دارند. این تصمیمات شورایی‌‌ وضعیت‌ کـلیسای‌ یـونانی را در ایالات پیشین بیزانتین در منطقه «تراس» ، «مقدونیه» ، «تسالی» و تا حدّی در سواحل‌ بلغار مکشوف می‌سازد. در هر حال‌ اسناد‌ فوق‌ علی رغم‌ پوشش محدود جغرافیایی و وقایع‌نگاری از اهمیت‌‌ بسیاری‌ برخوردارند.سند اداری «یادداشت‌های اسقفی» از نـظر تـحقیقی کمک زیـادی به ما می‌کند. به ویژه آنکه‌ مجموعه ادبیات مربوط‌ به‌ خطبه‌های‌ مذهبی قرن‌ چهاردهم تا شانزدهم از ای دیـدگاه غنی بوده‌ و نقش‌ عمده‌ای داشته است. موعظه‌های اسقف‌های اعظم‌ سالونیک بـه نـام‌های«گـرگوری پالاماس»و نیز«ایزودو رگلاپاس» و«سیمون» بسیاری از‌ رویدادها‌ و وقایع‌‌ تاریخی را شامل می‌شوند که برای بازسازی شرایط حاکم‌ در جـامعه  مـحلی‌ یونانی و سرنوشت مسیحیان محلی‌ یونانی در برابر فتوحات و سرنوشت مسیحیان محلی‌ یونانی در برابر فـتوحات بـی‌ بـاکانه‌ و خردکننده‌ عثمانی ها و اسلام‌گرایی ضروری به نظر می‌رسند.

خطابه «گرگوری تزامبلاخ (Gregory Tzamblach‌) درباره «اتیموس‌» (Euthymius)  اسقف نـشین بلغاری، در «تیرانوا»در زمان پیروزی عثمانی بر این شهر نیز‌ شامل‌‌ جزییات‌ تاریخی مـهمی می‌شوند. موعظه‌هایی که بـه‌ مـراسم تدفین اختصاص داشت از سوی امپراتور تضعیف‌‌ شدند‌. این موعظه‌ها ادبیاتی را به نمایش می‌گذارند که‌ مشحون از غور و تعمق در‌ مباحث‌ تاریخی‌ برای‌ مسیحیان و نیز ماهیت و نتایج غلبه عثمانی‌ها بر سرزمین‌های مسیحیان است. در ایـن نوع‌ سبک‌ ادبی ما نه‌ تنها نظاره‌گر رویارویی جامعه ارتدکس با اسلام هستیم‌ بلکه با‌ نظرات‌ نویسنده‌ درباره وضعیت روانی مسیحیانی‌ آشنا می‌شویم که در آن شرایط دچار مسئله تطبیق خود با‌ جـامعه‌ نـوین اسلامی بودند. در عین حال در این سبک‌ محدودیت‌هایی را خواهیم‌ شناخت‌ که‌ برای آنان فراهم‌ شده بود. سنّت خطبه‌های مذهبی پس از سقوط قسطنطنیه به حیات خود‌ ادامه‌ داد‌ و موعظه‌های‌ «گندادیوس» (Gennadius) «اسکاریوس»  (Scholarius) و «ملتیوس»و«سیریل لوکـرایس»از نـظر اهمیت‌ منبع‌شناسی‌ جایگاه‌ خاصّی را به خود اختصاص می‌دهند. سنّت رساله‌نویسی در محفل اصحاب کلیسا به ویژه در نزد‌«اسکاریوس‌»، «پگاس»و«زیگومالاس» و آرسیونوس‌ و نزی دو اسقف اعظم سالونی پس از سقوط این‌ شهر‌ به‌ دسـت عـثمانی‌ها در سال ۱۴۳۰ اهمیت‌ بسزایی‌ دارد‌.«ژان‌ کانتا کوزندوس»در امپراتوری سابقه که‌ به‌ رهبانیت‌ پیوست، مناظره دینی جامعی نیز علیه اسلام به رشته تحریر درآورد. شرح‌ زندگی‌ اولیاء و مقدّسین و فهرست‌ شهدای مسیحی‌ گـویای‌ فـروپاشیدگی و افـول‌ حیات‌‌ مسیحیان‌ در قرن چهاردهم اسـت. زنـدگی‌نامه جـورج‌‌ مقدّس‌ صوفیه بیانگر تداوم سنّت معرفی شهدا در قرن‌ پانزدهم به شمار می‌رود‌. سنن‌ مربوط به سوگ ‌نامه‌ها در ادبیات یونانی‌ قرون وسطی طـی فـتوحات‌ عـثمانی‌ بسیار مورد توجه بوده است‌. این‌ تصنیف‌ها بـه ویـژه در زمان فتح‌ قسطنطنیه و سالونیک بسیار متعدد و متنوع هستند. برخی‌‌ از‌ نویسندگان این سوگ‌نامه‌ها گمنام باقی‌ مانده‌اند‌. اسناد‌ اداری کلیساها درباره‌ صـومعه‌ها‌ و نـیز مـراکز عمده کلیسایی‌‌ مانند‌ قسطنطنیه و سالونیک نیز از نظر تحقیقات نقش‌ عـمده‌ای داشته‌اند.

علاوه بر منابع فوق، منابع‌ مسیحی‌ بین قرن چهاردهم‌ و شانزدهم را نیز‌ باید‌ در نظر‌ گرفت‌ که‌ درباره مـسیحیان‌ بـالکان و اسـلام‌ آوردن آنان بوده و چندان نظام‌مند و جامع‌ نیستند. در هر حال تمام این مـنابع ارزشـمندند، گرچه‌ اکثر‌ آنها ناقص بوده و مجموعه‌ای پراکنده و از‌ هم‌ گسیخته‌ را‌ تشکیل‌ می‌دهند.

منابع عثمانی‌ که‌ در قرن چـهاردهم بـسیار مـحدود بودند، با توجه به شرایط قرن پانزدهم، حایز اهمیت‌ گشتند، به‌ طـوری‌ کـه‌ در قـرن شانزدهم به منابعی جامع‌ تبدیل‌ شده‌ و گویای‌ جنبه‌های‌ مهم‌ وضعیت‌ مسیحیان و نیز مسلمان شـدن آنـها و نـیز بیانگر اسلام‌گرایی مناطق از نظر جغرافیایی نیز هستند. وقایع نگاری عثمانی نیز طی‌ قرن پانـزدهم و شـانزدهم حائز اهمیت گشت.

علاوه بر‌ منابع فوق باید به مجموعه اطلاعاتی اشاره‌ کـرد کـه بـه ادارات عثمانی در قرن پانزدهم و به ویژه به قرن‌ شانزدهم مربوط است، از جمله«قانون‌نامه»به اداره  ایـالات و«شرح تفصیلی‌ دفترها‌»مربوط است که حاوی‌ فهرست خراج‌های دریافت شده از افراد در مـناطق شـهری‌ و روسـتایی است. این مجموعه اطلاعات که در زمره مهم‌ترین منابع به شمار می‌روند، در ضمن ارتباط‌ فرقه‌های‌ مـختلف را نـیز ثبت کرده‌اند. این اطلاعات از جمله مهم‌ترین منابع در مورد نسبت جمعیت مسلمانان، مـسیحیان، و یـهودیان بـوده و نیز نمایانگر پیشرفت اسلام‌ از‌ نظر جغرافیایی و وقایع نگاری و میزان‌ اسلام‌گرایی‌ است. به‌طور مثال مطالعات دربـاره تـرکیب فـرق مختلف مذهبی‌ در بالکان طی قرن شانزدهم به علت وجود منبع فوق‌ بـسیار آسـان‌تر صورت گرفته است‌. به‌ علاوه محققان‌ علاقه‌مند به‌ تنظیم‌ اسنادی اقدام نموده‌اند که میزان‌ پرداخت مـالیات سـرانه تمام غیرمسلمانان یا اهل ذمّه را تعیین می‌سازد که در اواخر قرن پانزدهم آغـاز گـردید. به‌طور مثال بررسی‌های دقیق«شرح تفصیلی دفـترها‌»کـم‌ و بـیش نشانگر میزان جمعیت مسلمانان و مسیحیان در استانبول، «سـالونیک»، سـرز، «لاریسا»، کوه آتوس، بوسنی، صربستان کوزوا، بلغارستان برخی از جزایر دریای‌ اژه و«سفالنیا»در جزایر«ایـونی»در قـرن پانزدهم و شانزدهم‌ است‌.

گرچه تـحقیق‌ و بـررسی درباره اسـنادی کـه تـوسط قاضی دادگاه‌های شرعی ثبت شده اسـت، هـنوز مراحل‌ ابتدایی خود را می‌گذرانند‌، ولی فهرست اسناد ثبت شده‌ توسط قاضی صوفیه، سـالونیک بـا فهرست‌ میزان‌ جمعیتی‌‌ که به اسـلام گرویده بودند، از نقطه نـظر پژوهـشی از مقام و مرتبه خاصّی برخوردار اسـت. گـرچه فتواهای شیخ‌ الاسلام‌ استانبول ماهیتی نظری دارند، لیکن موارد عینی و خاصّی‌ که ارائه شـده‌اند روشـنگر‌ شرایطی‌ هستند‌ که تحت آن  شـرایط دیـن مسیحیت به تـداوم خـود ادامه داد. انتصاب‌های اسقف نـشین‌ها، مـطران‌ها‌ و اسقف‌ها اغلب‌ تأیید سلاطین را همراه داشت، بنابراین متن این احکام به‌ درک‌ چگونگی تـبعیت کـلیسا از‌ حکومت‌ اسلامی کمک‌ می‌کند. اسناد داری دربـاره قـبایل مختلف کـه بـا پژوهـش‌های کلیدی«گوگ بیلگین» (Gkbilgin) مـورد ارزشیابی قرار گرفته‌اند تا حدّی گویای جمعیت ترک‌هایی‌ هستند که توسط عثمانی‌ها وارد شبه جزیره‌ بـالکان شـده‌ بودند و نیز نشانگر اسلامی شدن یـا بـه عـبارت بـهتر چـگونگی اسلام‌گرایی سرزمین‌های خـاصّی در بـالکان‌ است و از این نظر از اهمیت خاصّی در بالکان‌ است و از این نظر اهمیت‌ خاصّی‌ برخوردارند.

مجموعه اسناد جامع اوقـاف کـه بـخش عمده‌ای از مناطق بالکان را می‌پوشاند از لحاظ اجتماعی، اقـتصادی و دیـنی اطـلاعات مـهمی دربـاره  شـرایطی که مسیحیت در آن‌ به بقای خود ادامه‌ می‌داد‌ – درحالی‌که اسلام‌گرایی با قدرت به پیش می‌تاخت – عرضه می‌نماید. «آی وردی»، «برکان» و«گوگ بیلگن» درباره نهادهای مذهبی استانبول‌ و نواحی لیوا (Liva) و ادرنـه کتاب‌هایی با جزییات بسیار نوشته‌اند که نه‌ تنها‌ گویای ثروت عظیم نهادهای مذهبی‌ اسلامی است، بلکه در بسیاری از موارد در مورد املاک‌ شخصی است که از نهادهای مسیحی گفته شده و در خدمت اسالم قـرار داده شـده‌اند‌. درباره‌ این‌ موضوع کافی‌ است بگوییم که‌ فهرست‌ موقوفات‌ به ویژه مؤیّد تصمیمات شورایی درباره از دست دادن زمین‌های‌ کلیسایی و تملّک آنها توسط ترکان است. به علاوه منابع‌ فوق اغلب‌ بـه‌ افـرادی‌ اشاره می‌کنند که از طریق این‌ نهادهای مذهبی‌ اسلام‌ آورده بودند و نیز فعالیت‌های‌ سازنده  افرادی که مسلمان شده بودند و نیز فعالیت‌های‌ سازنده  افرادی که مـسلمان شـده بودند. در‌ ضمن‌ باید‌ گفت‌ کـه اسـناد باقیمانده از فعالیت‌های دراویش تاکنون به نحو‌ نظام‌مند مورد مطالعه و بهره برداری قرار نگرفته‌اند، لیکن‌ در یکی از مناقب‌نامه‌های اولیه به قلم«بدر الدین سیماونا‌» اشاره‌ای‌ خـاص‌ و جـالب به بحرانی خشن مـی‌شود کـه بین‌ مسلمانان فاتح و مسیحیان مغلوب‌ در‌ شهر یونانی‌ «تراس»از یک سو و نیز اسلام آوردن بسیاری در سطح‌ وسیع از طرف دیگر‌ رخ‌ داده‌ است.

علاوه بر احکام انتصاب‌های سلسله مراتب گونه  مقام‌های کلیسایی، مـجموعه گـسترده‌ای‌ از‌ اسناد‌ عثمانی‌ درباره  تنظیم امور مالی، اداری و اقتصادی کلیسای‌ مسیحیان نیز به جای مانده است‌. اسناد‌ فوق‌ اغلب به دلیل‌ داشتن کاربرد در بایگانی‌های اسقف نشین‌های مطرانی یا صومعه‌ای سراسر امپراتوری‌ عـثمانی‌ بـه ویژه در اسـتانبول‌ نگهداری می‌شد. از دیدگاه تاریخی، این مجموعه  کلیسایی به‌ اسناد‌ قرن‌ هفدهم و پس از آن مربوط است، حال آنکه اسناد مـربوط به مطران نشین یونانی‌ اورشلیم‌‌ نشانگر احکام عثمانی‌ها از همان ابتدای فـتوحات عـثمانی‌ اسـت. از جمله  مهم‌ترین اسناد‌ که‌ با‌ جزییات بسیار در این‌ باره به جای مانده و مورد بررسی قرار گرفته اسـت،‌ اسـناد صومعه ‌ بلغاری‌«ایوان ریلسکی» Ivan   Rilski  )است. اسناد فوق شامل ۲۳  نوع سند اداری‌، از‌ جانب‌ مـجریان عـثمانی‌ صـادر گردیده است. مجموعه صومعه‌های آتن نیز بسیار گسترده بود، ولی تا این‌ تاریخ‌ از‌ نظر جزییات مـورد بررسی‌ دقیق قرار نگرفته است، حال آنکه اسناد صومعه ‌«تون‌‌ ولاتادون» (Ton Vlahadon) واقع در سـالونیک به ترجمه  یونانی مـنتشر شـده است.

به ‌طور خلاصه می‌توان گفت‌ که‌ منابع مسلمانان در زمینه  فوق، از نیمه  قرون پانزدهم به بعد بسیار‌ اهمیت‌‌ دارد. منابع موجود در این مقطع، به‌ ویژه‌ طی‌ قرن‌ شانزدهم و پس از آن نسبتا موثق‌ بوده‌ و به نـحو نظام‌مند دارند در در ضمن چگونگی دیوان‌سالاری حکومت‌ مرکزی را منعکس‌ می‌کنند‌. در واقع مطالبی را که‌ قاضی‌ به‌ ثبت‌ رسانده‌ است‌ می‌توان آیینه  تمام نمای حیات روزمره  آن‌ روزگار دانست.

منابع غربی

حال به مـنابع غـربی توجه می‌کنیم که می‌توان‌ آنها‌ را تحت عنوان«ناظران خارجی»بررسی‌ نمود. با توجه به‌‌ اینکه‌ استفاده  نخستین از این منابع‌ توسط‌ محققان و پژوهشگران در قرن نوزدهم و بیستم(به ویژه توسط لای‌ بـایر)انـجام گرفته‌ است‌، باید گفت که از لحاظ‌ اعتبار‌ تاریخی‌ و نیز از نظر‌ ماهیت‌ خاصّ چگونگی بررسی آنها‌، مورد‌ کنکاش و انتقاد بسیار قرار گرفته است. گرچه‌ می‌توان اذعان داشت که این مـنابع نـمی‌توانند‌ جای‌ اسناد اداری عثمانی‌ها را بگیرند، ولی‌ ناگفته‌ نماند که‌ این‌ اسناد‌ جزییاتی دارند که در‌ دیگر جاها نمی‌توان به آنها دسترسی‌ پیدا کرد. به‌طور مثال دو فرد ایتالیایی به نام‌«آیاکوپو‌ دو پرومـینوتو» و«مـناونیو» ایـن نظام عثمانی‌ را‌ از‌ درون‌ مورد‌ بـررسی قـرار دادنـد‌. نفر‌ اول مشاور سطان عثمان در «ادرنه» طی نیمه اول قرن پانزدهم بود و نفر دوم در زمره  مقرّبان‌ دربار‌ در قرن شانزدهم به حساب می‌آمد. در‌ هر‌ حـال‌ نـقطه‌ نـظرات‌ آنان‌ بی‌نهایت ارزشمند است. از نقطه‌ نظر حیات اجـتماعی و اقـتصادی مسیحیان در آن دوره‌ «پیر بلون» (Pierre Belon) «هانس درنشوان» (Hans (Dernschwam) از جمله نویسندگان بی‌نظیر در این‌ زمینه‌ محسوب می‌گردند. به علاوه بایگانی‌های اسناد ونیزی و پاپی (Papal) و سـایر بـایگانی‌های غـربی اغلب شرایط زندگی این مسیحیان را منعکس می‌کنند. بدین ترتیب‌ مـی‌بینیم که ناظران خارجی نیز اطلاعات جالبی‌ جهت‌‌ تکمیل دیگر منابع تاریخی با اهمیت‌تر ارائه می‌دهند.

با مرور مختصر رئوس مـطالب فـوق مـی‌توان گفت که‌ منابع موردنظر برای پژوهش تداوم مسیحیت و اسلام‌گرایی از قرن یـازدهم تـا شانزدهم‌ پراکنده‌ و منقطع‌ بوده و بسیار ناقص هستند. با وجود این منابع فوق از نظر کمّی و کیفی به گونه‌ای ردّ پای گـسترش تـاریخی اسـلام را ترسیم می‌کنند. همزمان‌ با‌ این امر جزییات تکامل تاریخی‌‌ در‌ هر دوره پدیدار مـی‌شود و بـه ویـژه در قرن شانزدهم که با وفور منابع مواجه می‌شویم.

الگوهای جغرافیایی و وقایع نگاری بقای مـسیحیت و اسـلام‌گرایی

تـداوم زبان‌ و معرفت‌ دینی

از جمله مهم‌ ترین  و واضح‌ترین‌ علائم مشخصه  بقای‌ مسیحیت همانا حضور کلیساست. تـداوم زبـان نیز از این‌ دیدگاه بسیار اهمیت دارد، ولی این موضوع خود تابع‌ شرایط خاصّی به مـنصه  ظـهور رسـیده است که آشنایی‌ با‌ آن‌ شرایط نیز بسیار مهم است. چگونگی بقای زبان، کـه‌ بـیشتر پس از اسلام‌گرایی استحکام یافت – بدین شرح بود: مسلمانان بوسنی و پوماک‌های بلغاری که به زبـان مـحلی‌ خـود که همان‌ زبان‌ اسلاو بود‌ صحبت می‌کردند. مسلمانان‌ آلابی زبان اصلی خود را حفظ کرده‌اند. زبـان مـحلی‌ یونانی‌های کرت و شرق دریای سیاه‌ به بقای خود ادامه‌ داد. بنابراین ادبیاتی تـحت عـنوان الجـمیعه (Aljamiya‌) به‌‌ زبان‌ اسلاو برای نودین‌های مسلمان بوسنی به وجود آمد. یکی از مهم‌ترین نمونه‌های تداوم مـسیحیت را مـی‌توان در‌ مـیان‌ مراسم مذهبی توده‌های مردمی یافت که در آناتولی و بالکان به اسلام گرویدند. زیـرا‌ در‌ زمـینه  مذهب مردمی‌ بسیاری از اعمال و عبادات برخاسته از مسیحیت مشاهده‌ می‌شد، به‌طور مثال انجام غسل‌ تعمید کودکان در آنـاتولی، مـراسم جشن‌ها و اعیاد فصلی و نیز قربانی کردن حیوانات‌ و تقسیم‌ کردن حیوان قربانی شـده‌ کـه‌ به جامعه  مسیحیت‌ مربوط است. باید در نـظر داشـت کـه اسلام‌گرایی گروهی از نظر آمار و ارقام دقیقا هـمپای اسـلام‌گرایی یک ناحیه یا منطقه  جغرافیایی نیست. چنانچه از نظر آمار و ارقام،  اسلام‌گرایی‌ در جایی صـورت مـی‌گرفت که جمعیت‌ مسیحی فرار کـرده، نـابود شده، بـه بـردگی کـشانده شده و یا به جای دیگر مـنتقل شـده بودند و بعد مسلمانان بادیه‌نشین‌ یا گروه‌های شهری جایگزین آنها شده‌ بودند‌. بـه عـلاوه‌ نسبت بقای مسیحیان و میزان اسلام‌گرایی در روسـتاها و شهرها از منطقه‌ای به مـنطقه  دیـگر متفاوت است.

الگوهای جغرافیایی و وقـایع‌نگاری تـداوم مسیحیت و اسلام‌گرایی در آسیای صغیر و منطقه بالکان

باید توجه‌ داشت‌ که دراواسط قرن یـازدهم تـمام مردم‌ آسیای صغیر و بالکان مـسیحی بـودند و در اواسـط قرن‌ شانزدهم نـقشه  فـرقه‌ای این دو شبه جزیره شـاهد تـحولات‌ عمیقی بوده است. در بررسی‌های عثمانی‌ها‌ درباره  پرداخت مالیات سرانه طی سال‌های ۱۵۲۰ تا ۱۵۳۰ به‌ ایـن نـتیجه می‌رسیم که خانوارهای مسلمانی که در آنـاتولی‌ مـالیات می‌پرداختند ۹۲ درصـد کـل جـمعیت خراج دهنده را تشکیل مـی‌دادند‌، حال‌ آنکه‌ میزان خانوارهای مسیحی به‌ ۹/۷ درصد‌ می‌رسید‌. در‌ شبه جزیره  بالکان میزان مالیات‌ سرانه  مـسلمانان ۸/۱۸ درصـد و مالیات سرانه  مسیحیان ۷/۸۰ درصد کل جـمعیت را تـشکیل مـی‌داد. (یـهودیان تـنها‌ ۵/۰ درصد‌ از‌ کل را تـشکیل مـی‌دادند.) این تغییر اساسی‌ در‌ نقشه  فرقه‌ای از نظر جمعیتی و جغرافیایی موجب‌ گردید که پژوهشگران به آن استناد کرده و وضـعیت را از نـظر کـمّی توصیف‌ کنند‌.

بدین‌ ترتیب برای آسیای صـغیر از لحـاظ وقـایع نـگاری‌ چـهار عـصر‌ و دوره  عمده مشخص شده است. این چهار دوره با ارتباط حائز اهمیت در مورد کاهش جمعیت و اسلام‌گرایی مسیحیان‌ آناتولی‌ تطابق‌ پیدا کرده است. چهار دوره  فوق به شرح اسـت:

  1.  قرن یازدهم‌ تا‌ اواخر قرن دوازدهم
  2.  قرن سیزدهم
  3.  اواخر قرن سیزدهم تا اواسط قرن پانزدهم
  4.  اواسط قرن پانزدهم تا‌ قرن‌ شانزدهم‌

از سوی دیگر دو تقسیم‌بندی عمده جغرافیایی وجود دارد که در بررسی‌ حـاضر‌ حـائز‌ اهمیت است. این دو تقسیم‌بندی به قرار زیر است:

  1. فلات مرکزی آناتولی
  2. مناطق اطراف‌ آن‌ مانند‌ سواحل دریای سیاه، اژه و مدیترانه و مناطق ناهموار شرق آناتولی که توسط سلسله‌ جبال آنتی‌ تـورس‌ و بـلندی‌های جنوز قفقاز شکل گرفته‌ است.

دوره  اول که پانصد سال طول کشید‌: از‌ آغاز‌ یورش‌های اولیه فاتحان و استقرار قبایل ترکمن در اواسط قرن یازدهم تا اواخـر قـرن دوازدهم‌، اسکان‌ قبایل ترکمن در آنـاتولی نـقش عمده‌ای در ایجاد این وضعیت ایفا نمود. به‌ طوری‌ که‌ در سال ۱۰۸۱ حکومت بیزانتین به ‌طور موقت‌ در اکثر نقاط شبه جزیره فاقد قدرت گردید‌. به‌ عبارت دیـگر چـون تعداد کثیری از ترک‌ها از نـظر تـعداد قادر نبودند‌ تمام‌‌ آسیای‌ صغیر را حفظ کنند، بنابراین بیزانتنی‌ها د رسال‌ ۱۱۱۸ آنان را تا فلات مرکزی به عقب‌ راندند‌ و بدین‌گونه‌‌ بود که به تراکم جمعیتی قبایل ترکمن در بخش فلات‌ افزوده شد‌ و ایـن‌ امـر با افزایش تراکم مسیحیان در سواحل‌ دریای سیاه، اژه و مدیترانه همراه بود. بدین ترتیب یک‌‌ جابجایی‌ کلی – و البته نه در حدّ کامل – در مورد جوامع‌ مسیحی از مناطق‌ فلات‌ با«سیلیسیا»، غرب آسیای صغیر و بـه سـوی‌ سواحل‌ تـرابوزان‌ و دریای سیاه به وجود آمد. خطوط مرزی‌ بین‌ ترک‌های مستقر در بخش فلات و بیزانتینی‌های مستقر در این سه مـنطقه  ساحلی به‌ سرزمین‌‌ بی‌صاحبی تبدیل شد. از یک‌ سو‌ مسیحیان از‌ آن‌ خـطّه‌‌ مـحو گـردیدند و از سوی دیگر قبایل‌ مهاجم‌ ترکمن‌ جایگزین آنان شدند. بدیهی است جوامعی مسیحی آن هم‌ به تعداد‌ قلیل‌ در بـخش  فـلات به حیات خود‌ ادامه دادند. مسیحیان بین‌ اواسط‌ قرن یازدهم و اواخر قرن دوازدهـم‌ در‌ مـقاطع مـختلف نابود شده و یا در شهرهایی چون پولی‌ بوتوس، دوری لائوم، آنکارا‌، ادسا‌، کاساریا، اسمبرنا و آنتالیا رو به‌ زوال‌ گذاردند‌. ایـن عصر نقطه‌ آغازین‌‌ اسلام‌گرایی شهرهای واقع در‌ فلات‌ است. کلیساهای واقع‌ در این فلات امـلاک و درآمد و نیز اسقف‌های خـود را بـرای‌ یک‌ عصر‌ طولانی از دست دادند.

طی دوران‌ دوم‌ یعنی قرن‌ سیزدهم‌ ثبات‌ سیاسی و پیشرفت اقتصادی سلطان‌نشین‌ قونیه، پادشاهی ارمنی‌ سیلیسیا و ایالات یونانی ترابوزان و نیقیه به شکوفایی‌ کلیساهای مسیحی در این سه‌ مـنطقه‌ ساحلی منجر گردید. و فرصت مناسب به‌ کلیساهای‌ مسیحی‌ منطقه  فلات‌ داده‌ شد تا‌ هرآنچه‌ را که در پی ویرانی‌های قرن یازدهم و دوازدهم به جای مانده بود حفظ نمایند. همزمان با‌ این‌‌ امر‌، مرکز اسـلامی قـونیه دوران اقتصادی و فرهنگی پربار‌ و شکوفایی‌ را‌ طی‌ می‌کرد‌ که‌ اعتبار و نیروی محرکه‌ای قونی‌ برای نهادهای دینی اسلامی کسب نمود. بدین ترتیب‌ صحنه برای غلبه نهایی اسلام بر کلیساهای مسیحی‌ آناتولی مهیا گـردید.

در مـرحله  سوم یعنی‌ از اواخر قرن سیزدهم تا اواسط قرن پانزدهم ثبات سیاسی نابود گردید و قدرت‌های حاکم‌ بو قونیه، ارمنستان، سیلیسیا و بیزانتین برای همیشه از میان رفته و بیست و پنج قبیله حکومت را بـه‌ دسـت‌ گرفتند که چیز جز آشفتگی، جنگ‌های پراکنده و نهضت‌های‌ مسیحی و حیات و دین مسیحیان فاجعه‌آمیز بود. کلیسا بخش عمده‌ای از ما یملک خود را از دست داد و اسقف‌ها در قرن چهاردهم‌ حتی‌ اجازه  ورود به مقر کـلیسای خـود را نـیز نداشتند. می‌توان اذعان داشت کـه طـغیان‌های‌ قـبیله‌گرایی بی‌اغراق پایه و اساس مسیحیت را سست‌ نمود و هنگامی‌ که‌ همزمان در اواخر قرن پانزدهم‌ منطقه‌‌ توسط سلطان‌های عثمانی دوباره متحد گردیده و به‌ آرامـش رسـید، ایـن قلمرو وسیع که طی قرن یازدهم بیش از چـهار صـد اسقف نشین و بیش از‌ سی‌ و پنج مطرانی نشین‌ داشت‌ به‌ سرزمینی مبدّل گشت که در آن فقط سه‌ اسقف‌نشین و هفده مطرانی‌نشین یـافت مـی‌شد. بـه عبارت‌ دیگر ۹۷ درصد اسقف نشین‌های آن از میان رفته بود و اندکی کـمتر از نیمی از‌ مطران‌ نشین‌های آن باقی مانده بود. نهادهای اسلامی آناتولی موفق گردیدند تا بسیاری از اعضای جوامع مسیحی را که دچـار وضـع اسـفباری شده و نیز به شدت جهت خود را از دست‌ داده‌ بودند جذب‌ کـنند. در قـرن شانزدهم به وضوح شاهد الگوی جغرافیایی و بقای‌ مسیحیان هستیم بدین ترتیب که از۸۶۹/۷۷ خانوار مسیحی مشمول پرداخـت خـراج، مـسیحیان یونانی‌ بیشترین رقم را‌ در‌ ایالت‌ روم (ترابوزان) می‌پرداختند و ۴۴ دردصد از خراج ‌دهندگان را تشکیل می‌دادند.

در منطقه  بالکان بـا تـوجه بـه الگوهای وقایع‌نگاری‌ و جغرافیای، تغییر در میزان جمعیت مسیحیان و مسلمانان‌ و نیز چگونگی بقای مسیحیان و اسلام‌گرایی را‌ بـه‌ وضـوح‌‌ بـیشتری می‌توان دنبال نمود؛ چرا که این تغییر و تحول از نظر زمانی دیرتر به وقوع‌ پیـوست، بـه علاوه، این امر را نیز نباید از نظر دور داشت که‌ اسناد عثمانی جزییات‌ مشخص‌تری‌ در‌ اخـتیار مـا قـرار می‌دهند. قبل از ورود عثمانی‌ها به مناطق بالکان در اواسط قرن چهاردهم عملا جامعه اسلامی در شبه جـزیره وجـود نداشت، گرچه وجود یک محله مسلمان نشین را در‌ قسطنطنیه بیزانتین نباید از نظر دور داشت. مـسلمانان در ایـن قـبیل محله‌ها دارای یک‌ مسجد و نیز بنگاه‌های تجاری خود بودند. ولی هنگامی‌ که مقام‌های عثمانی به سرشماری خـانوارها از جـهت‌ پرداخت‌ خراج‌(۱۵۲۰-۱۵۳۰)پرداختند، می‌بینیم که در بالکان تحت حکومت عثمانی‌ها ۷۰۷/۸۳۲ خانوار مسیحی،۹۵۸ /۱۹۴ خـانوار مـسلمان و۱۳۴/۴ خـانوار یهودی وجود داشت که همگی آنها مشمول پرداخت‌ خراج می‌شدند‌. گرچه‌«شرح تفصیلی دفترها»از جـهت‌ ثـبت آمـار و ارقام فوق تا حدّی گویای میزان دقیق‌ جمعیت گروه‌های مختلف فرقه‌ای در بـالکان هـستند. با بررسی ارقام فوق مشاهده می‌شود که نسبت‌ واحدهای‌‌ مشمول پرداخت خراج عبارت است از ۵/۸۰ درصد مـسیحیان،۸ /۱۸ درصـد مسلمانان و ۵/۰ درصد یهودیان، «ا.ال.برکان»از جمله محققانی محسوب می‌گردد که این‌ جنبه از مـدیریت عـثمانی‌ها را مورد‌ بررسی‌ قرار‌ داده است. وی جدول‌بندی بسیار‌ جـالبی‌ از‌ ایـن خـانوارهای مشمول  پرداخـت خـراج ترسیم کرده که برمبنای ۲۸ واحد اداری و ۱۲ مرکز شهری در‌ بالکان‌ در‌ آن دوره تدوین شده است. ثمره ایـن جـدول‌بندی‌ احاطه ‌ کامل پژوهشگر(دسترسی بـه‌ جـزییات امر) بـر تـغییراتی اسـت که در نسبت جمعیت‌ مسیحیان و مسلمانان چـه از نـظر جغرافیایی‌ و چه‌ از‌ دیدگاه وقایع نگاری روی داده است.

حدود هشتاد و پنج درصد‌ از واحدهای مـربوط بـه‌ مسلمانان مشمول پرداخت خراج (۹۸۰/۱۶۵ از کل‌ ۹۴۸/۱۹۴) در دو ایـالت از‌ مجموع‌ بیت‌ و هشت ایـالت‌ مـتمرکز گردیدند، درحالی‌که ۱۵ درصد از خانوارهای‌ مـشمول پرداخـت‌ خراج‌ در هجده ایالت باقیمانده پراکنده‌ شدند.

مناطقی که از نظر تجمع مسلمانان بیشترین تـراکم را دارنـد‌

جمعیت مسمانان تـنها در چـهار منطقه از‌ ۲۸ ایالت‌‌ بالکان بـیشترین مـیزان جمعیت پرداخت کننده خراج را تشکیل می‌دادند. تیچرمن۸۹ %، سیلیستریا ۷۲ %، گالی‌‌ پولی ۵۶%. ویز ۵۶%.

در شش ایالت دیـگر بـالکان واحدهای مسلمان‌نشین‌ پرداخت کننده  خراج بـین‌ حـدود‌ ۲۰ تا ۴۶ درصـد را تـشکیل‌ مـی‌دادند و در هجده منطقه  باقیمانده ایـن میزان‌ به‌ کمتر‌ از ۲۰ درصد خانوارهای مشمول پرداخت خراج می‌رسید.

آمار و ارقام «برکان» نشانگر آن است‌ کـه‌ شـهرهای‌ تراس، مقدونیه، تسالی، بوسنی، هرزگوین و سـیلیستریا از نـظر جـمعیت مـسلمان بـالاترین رقم‌ را‌ داشته‌ اسـت، در حـالی که به عکس، میزان مسلمانان مستقر در مونته نگرو،  آلبانی، صربستان، بلغارستان‌ مرکزی‌، جزایر یونان، مورآ، ایـوبوآ، آتـیکا، اپی روس و آکـارنانیا به کم‌ترین حدّ خود‌ رسیده‌ است‌.

سـرشماری‌های«بـرکان»در مـورد خـانوارهای مـشمول‌ پرداخـت خراج در دوازده مرکز عمده  شهری در جزایر‌ بالکان‌ به‌ خانوارهای مسلمان در مناطق شهری و روستایی شبه جزیره بالکان مربوط می‌شود، بعد‌ عمیق‌تری‌ به کار پژوهش ما می‌بخشد، گرچه این امـر را نباید از نظر دور داشت که برخی‌ از‌ شهرهای مهم بالکان از این نظر حذف و نادیده گرفته شده‌اند.

میزان فزونی‌ خانوارهای‌ مسلمان بر خانوارهای مسیحی مشمول‌ پرداخت مالیات‌ مستقر‌ در‌ نه شهر

 میزان درصد خانوارهای مسیحی مشمول پرداخت خراج در سه شهر و مقایسه آن‌ با‌ میزان خانوارهای مسلمان

با توجه به آمـار و ارقـام فوق‌ که‌ طبق سرشماری‌ سال‌های ۱۵۲۰ و ۱۵۳۰ انجام گرفته است، می‌توان به‌ اثرات ناشی‌ از‌ سلطه  عثمانی‌ها و نیز روند اسلام‌گرایی در‌ شبه جزیره  بالکان پی‌ برد‌. اگـر ایـن دوازده مرکز شهری‌‌ انعکاس‌ کامل گـرایش‌های تـغییر آماری و اسلام‌گرایی‌ باشد، خواهیم دید که مهم‌ترین تغییر و تحولات در‌ مناطق‌‌ شهری در مقایسه با مناطق‌ روستایی‌ شبه‌ جزیره  بالکان‌ رخ‌ داده‌ است. مقایسه‌ای سریع مـیان‌ بـرخی‌ از شهرهای‌ بالکان که شـامل اکـثریت خانوارهای مسلمان مشمول‌ پرداخت خراج بود، با کل‌ جمعیت‌ فرقه‌ای واقع در همان‌ ایالت، چگونگی‌ تداوم‌ مسیحیت و اسلام‌گرایی‌ را‌ نشان‌‌ می‌دهد. گرچه مسلمانان شهر‌ صوفیه ۴/۶۶ درصد کل‌ مجموعه واحدهای پرداخت کننده خـراج را تـشکیل‌ می‌دادند، در ایالتی که‌ صوفیه‌ در آن قرار داشت این میزان‌‌ فقط‌ مشمول‌ ۶ درصد‌ کل‌ می‌شد. به‌طور مشابه‌ می‌بینیم‌‌ که شهر آدریانوپل که میزان مسلمانان پرداخت کننده  خارج‌ در آن در حدّ بالایی بود(۱/۸۲)، پایتخت‌ ایـالت‌ وسـیعی‌ بود کـه در آن کل میزان‌ مسیحیان‌ پرداخت‌ کننده  خراج‌‌ اکثریتی‌ برابر با ۷۴ درصد، و مسلمان‌ها یک اقلیت‌ مشخص ۲۶ درصدی را تشکیل مـی‌دادند. گرچه شهر سارایوو از نقطه نظر میزان پرداخت که سارایوو مرکز اداری آن بـه‌ شـمار مـی‌آمد ۵۴ درصد مسیحی خراج دهنده‌ و ۴۶ درصد مسلمان خراج دهنده داشت. در شهر لاریسا در سالونیک تعداد مسلمانان به ۲/۹۰ درصد کـل  جـمعیت‌ می‌رسید، درحالی‌که در تریکالا این‌ میزان‌ ۵/۱۷ درصد کل جمعیت را تشکیل می‌داد. دو مرکز اداری و ارتباطی‌ مـنطقه «کـوستندیل»، «اسـکوپی» و«مونستیر» به ترتیب از میزان ۵/۷۴ تا ۷۵ درصد جمعیت مسلمان برخوردار بودند. حال آنکه‌ جمعیت‌ مسلمان ایـالت کوستندیل در حدود ۵/۱۰ درصد بود. به عبارت دیگر از هر ۱۰ خانوار مشمول پرداخت خارج در ایـن استان ۹ خانوار مسیحی‌‌ بـودند‌.

بـا بررسی سریع ارقام فوق‌ درباره‌ جزیره بالکان‌ می‌توان گفت که عناصر ترک و مسلمان در مناطق‌ سیلیستریا، هرزگوین، تسالی، تراس، مقدونیه و بوسنی از بالاترین میزان تراکم برخوردار بوده و حضور مسلمانان‌ در‌ سطوح مختلف بیشتر در‌ شـهرهایی‌ هویدا بود که به عنوان‌ مراکز فعالیت‌های بازرگانی، ارتباطی و اداری به شمار می‌آمدند. البته طولی نکشید که نفوذ سیاسی، فرهنگی و مذهبی عثمانی‌ها از این مراکز شهری به مناطق روستایی‌ این‌ مراکز‌ سوق داده شـد.

نـتایج حاصل از بررسی الگوهای جغرافیایی بقای‌ مسیحیت و اسلام‌گرایی

همان‌طور که ملاحظه شد در مرحله  نخست ما شاهد روند عقب نشینی مسیحیان و گسترش اسلام در مناطق‌ آسیای‌ صغیر‌ و شبه جزیره  بالکان از اواخر قرن یـازدهم تـا اوایل قرن شانزدهم بودیم.

زوال مسیحیت و رشد اسلام‌گرایی اغلب در مرکز‌ و غرب آناتولی از شدت و حدت بسیاری برخوردار بود، گرچه بقای مسیحیت‌ در‌ شمال‌ شرقی آناتولی قابل‌ ملاحظه بوده و اقلیت‌های محسوسی نیز در نـقاط دیـگر به‌ حیات خود ادامه دادند، باوجوداین اسلام‌گرایی‌ شبه‌ جزیره آناتولی تا اواسط قرن پانزدهم واقعیتی کاملا گویاست.

باوجوداین می‌ توان گفت‌ که‌ بنابر‌ آمار و ارقام روند اسلام‌گرایی بالکان به هـمان مـیزانی نـیست که در آسیای‌ صغیر شاهد آن  بـودیم. بـه عبارت دیگر علی رغم موارد استثنایی، مسیحیت تا حدّی از نظر‌ کمی حاکم بود. نتایج‌‌ سیاسی‌ این تغییر و تحولات فرقه‌ای و آماری در اواخـر قـرون وسـطی و اواسط عصر حاضر تا حدّی خطوط تاریخ‌ امـروزین را رقـم می‌زند، خطوطی که بعدها توسط چگونگی فزونی جمعیت مسلمان و مسیحی طی قرن‌‌ نوزدهم و بیستم در آناتولی و بالکان قوام یافته یـافته اسـت.

عـوامل مؤثر در بقای مسیحیت و روند اسلام‌گرایی

به‌طور کلی می‌توان گفت کـه عومل فوق متعدد و پیچیده است. مهم‌ترین این عوامل عبارتند از‌ تاریخ‌ و ارتش.

عوامل تاریخی و نظامی

عوامل تاریخی و نظامی خـود تـا حـدّی عدم تجانس‌ میزان جمعیت مسلمانان را در مقایسه با مسیحیان در دو شبه جزیره بـالکان و آنـاتولی روشن می‌سازد. غلبه یا‌ بهتر‌ بگوییم فتوحات در آسیای صغیر طی چهار قرن استمرار شدید داشته اسـت. بـنابراین جـوامع مسیحی آسیای صغیر در دوره‌های متعدد دچار جنگ‌های تهاجمی و انهدامی‌ گردیدند که در واقـع پایـه‌ و اسـاس‌ کلیساهای مسیحی را برانداخت. منابع تحقیقی گوینای آنند که طی قرن‌ اول فتوحات ترکان و هجوم آنـان، کـه از اواسـط قرن یازدهم تا اواخر قرن دوازدهم به طول انجامید، حدود‌ شصت‌ و سه‌‌ درصد از شـهرها و روسـتاها منهدم‌ شدند‌ و ساکنان‌ دیگر شهرها و روستاها به اسارت کشیده شده و به بازارهای‌ بـرده فـروشی مـسلمانان هدایت شدند. گرچه ثبات موجود طی قرن سیزدهم تا‌ حدّی‌ به‌ ثبات بقایای کـلیسای جـوامع‌ مسیحی کمک کرد، ولی‌ آشفتگی‌ قبیله‌ای اواخر قرن‌ سیزدهم و تا حدّی در قرن چـهاردهم بـار دیـگر جوامع‌ مسیحی را به همان شرایط سخت دچار‌ ساخت‌ و این‌ امر تا دوران صلح‌آمیز عثمانی و وحدت مـجدّد آنـاتولی که طی‌‌ آن شرایط عادی برقرار شد به طول انجامید. در این دوره‌ بـقایای جـوامع مـسیحی نیز از وضعیت بهتری‌ برخوردار‌ شدند‌. در شبه جزیره بالکان دوره تهاجم‌ها، استیلا و استقرار ترکان در مقایسه‌ بـا‌ آسـیای صـغیر کوتاه‌مدت‌تر، منسجم‌تر و تحت کنترل سیاسی مرکزی شدیدتری قرار داشت.بنابراین پس از آنکه فـتوحات‌ و مـقاومت‌ های ‌ سازمان‌‌ یافته را درهم شکست، سلاطین به سرعت سرزمین‌های‌ فتح شده و جمعیت‌های آنها‌ را‌ منسجم‌ ساخته و به مـناطق‌ سـازمان یافته و با ثبات تبدیل کردند. در نتیجه جوامع‌ مسیحی نیز‌ به‌طور‌ گروهی‌ بـه بـقای خود ادامه دادند.

عوام آماری

اکثریت تـرکان در آسـیای صـغیر و نه در‌ بالکان‌، مستقر شدند. به علاوه نـباید ایـن امر را از نظر دور داشت که‌‌ بادیه‌ نشینان‌ قبل از آنکه تحت سلطه  حکومت مرکزی قـرار گـیرند، در از هم گسیختن و ایجاد‌ اختلال‌ در جـامعه  سـاکن و غیر مـهاجر مـوثر واقـع شدند. حیات سیاسی و اقتصادی این بـادیه‌ نـشینان‌ براساس‌ فعالیت‌های اقتصادی‌ پیچیده‌ای بود که با خود تغییر و تحول زمین‌های‌ کـشاورزی و آن هـم زمین‌هایی را‌ داشت‌ که به علت احـشام‌ بی‌شمار تبدیل به مـرتع شـدند. تغییرات سازمان‌یافته در‌ اردوکشی‌های‌ نظامی‌ بـرای تـقویت قوا صورت می‌گرفت، بدین ترتیب که در مرحله  نخست از طریق اسیر کردن‌ افراد‌ (بـه‌ ویـژه از میان جمعیت کشاورز) برای گـسیل بـه بـازارهای‌ پر رونق بردگی‌ انـجام‌ مـی‌شد و در غیر این صورت از طـریق‌ راهـزنی تحقق می‌یافت. در هر حال فعالیت‌های آنان برای‌‌ حکومت‌ سلجوق همان قدر تهدید کننده بود کـه بـرای‌ جوامع مسیحی.

با نگاهی اجمالی‌ بـه‌ آمـار و ارقام مـوجود در پژوهـش‌های«بـرکان» می‌توان‌ به‌ نسبت‌ جـمعیت‌ بادیه‌نشین در قرن شانزدهم پی برد‌. بدین‌ ترتیب که‌ بادیه نشینان در بالکان تنها ۶/۳ درصد کل جمعیت را تـشکیل مـی‌دادند‌. حال‌ آنکه همین بادیه‌نشینان ۱۹ درصد‌ جـمعیت‌ مـسلمان را‌ در‌ بـالکان‌ اوایـل قـرن شانزدهم تشکیل‌ مـی‌دادند. در‌ غـرب‌ آسای صغیر به تنهایی ۲۶۸/۷۷ خانوار بادیه نشین وجود داشت که‌ توسط‌ سرشماری‌های‌ مربوط به پرداخت خـراج عـثمانی‌ها‌، ثـبت شده است. در‌ واقع‌ بادیه نشین‌ها در این مـنطقه‌ ۲‌/۱۶ درصـد کـل‌ خـانوارهای پرداخـت کـننده  خراج را تشکیل می‌دادند. بدین‌ ترتیب میزان نسبی‌ جمعیت‌ بادیه نشینان به خودی خود‌ عامل‌ مهمی‌ در اختلاف نسبت‌ جمعیت‌ مسلمانان و مسیحیان در دو‌ شبه‌ جزیره به شمار می‌آید.

عوامل اقـتصادی

در دو شبه جزیره  بالکان و آناتولی مالکیت زمین‌، منابع‌ اقتصادی و نیروی انسانی در اصل از‌ دست‌‌ مسیحیان به‌ دست‌ مسلمانان‌ منتقل شده بود، حتی‌ نظام‌ مالیاتی در مورد پرداخت خراج به ضرر غیر مسلمانان، قـائل بـه نوعی تبعیض بود‌. در‌ آسیای صغیر کلیسا قسمت‌ عمده زمین‌ها‌، رعایا‌، درآمدها‌ و ساختمان‌های‌ خود‌ را از دست‌ داده‌ و این مایملک‌ها توسط نهادهای مختلف‌ اسلامی، به ویژه از طریق بنیادهای وقفی تصرّف گردید. در شـبه‌ جـزیره ‌ بالکان‌ حکومت عثمانی نیز زمین افرادی را که‌ روی‌ آن‌ زمین‌ها‌ کار‌ می‌کردند‌ تصاحب کرد. بدین‌ ترتیب نهادها و بنیادی‌های اسلامی نظامی و مذهبی از ثروت چـشمگیری بـرخوردار شدند. تنها کافی است کـه‌ مـایملک ثبت شده توسط بنیاد اوقاف استانبول یا«ادنه‌» طی قرن شانزدهم را در نظر بگیریم تا ببینیم که نهادهای‌ دینی مسیحی چگونه بخش عمده‌ای از منابع اقـتصادی‌ خـود را از دست داده و نیز به چـه نـحوی نهادهای دینی‌‌ اسلامی‌ از این مایملک بهره گرفتند. این پایه و اساس‌ اقتصادی خود گویای ضعف فعالیت‌های اجتماعی و مذهبی مسیحیت و نیز شکوفایی اسلام نوع عثمانی طی‌ قرن شانزدهم است.

عوامل مذهبی

(Cuius regio eius religio    ) (مـردم بـه دین رهبران‌ هستند) الناس علی دین ملوکهم. نهادهای دینی اسلامی از آن جهت شکوفا شدند که ارتباط رسمی آنان با‌ حاکمان‌‌ دولت عثمانی  حفظ شدند. اسلام‌ به‌ عنوان دین حکّام از اعتقار و حیثیت اجـتماعی و سـیاسی بسیاری بـرخوردار شده و مال و منال مسلمانان سبب گردید که آنان وظایف‌ اجتماعی خود را به طرز‌ چشمگیری‌ ایفا نمایند. حـال آنکه‌‌ در‌ کلیساهای مسیحی کاملا برعکس بود. به علاوه‌ ظهور نظام درویـشی نـیروی تـبلیغ و تبشیر را تا بدان جا تقویت کرد که از موضع خود به شکوفایی نهادهای‌ اسلامی کمک شایانی کرد‌.

حـقوق‌  مـدنی

در واقع سنّت کشورداری مسلمانان از دیدگاه نظری‌ در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی جایگاه مهمی برای‌ غـیرمسلمان یـا ذمـّی‌ها قائل بود و این امر پایه و اساس‌ قانونی جهت بقای گروه‌های مختلف‌ مسیحی‌ و یهودی در‌ آسیای صـغیر و بالکان به شمار می‌رفت. همین امر در دوران سلجوق و عثمانی جهت حفظ ثبات عامل مـهمی‌‌ بود، به طوری کـه بـا فروپاشیدگی یا تضعیف این دولت‌های‌ مرکزی‌ یا‌ در‌ زمانی که در معرض تهدید نیروهای بالقوه مسیحیان واقع می‌شدند(چه در داخل یا از خارج) وضعیت قانونی‌ و حمایت غیر مسلمانان به نوعی درهم‌ ریخته و دچار انـحراف می‌شد. بدین ترتیب شاهد‌ دورانی‌‌ هستیم‌ که در آن گرویدن به اسلام جنبه اجباری داشته و در نتیجه با ظهور شهدای مسیحی‌ در این دوره نیز مواجه‌ می‌شویم. دوم، با توجه به اینکه انکار اسلام‌ مجازات‌ مرگ را در‌ بـر‌ داشـت و نیز گرویدن مسیحیان به اسلام مورد تشویق قرار می‌گرفت و حتی به امتیازاتی منجر می‌گردید، بنابراین وضعیت قانونی به گونه‌ای مشخص شده بود که‌ گرویدن مسیحیان به اسلام یک طرفه و غـیر‌ قـابل برگشت‌ بود. سوم آنکه با توجه به نظام سنّتی که دولت‌های‌ اسلامی در مورد اداره جوامع غیر مسلمان خود به کار گرفتند عنصر عمده‌ای که به عنوان تبعیض قانونی بـه‌ شـمار‌ می‌رفت همانا شهادت ذمّی با غیرمسلمان بود بدین معنی‌ که در دادگاه‌های شرعی مسلمانان، شهادت ذمّی یا غیر مسلمان اعتبار نداشت.

وضعیت اجتماعی

در بین عوامل اجتماعی که در میزان‌ جمعیت‌ مـسلمان‌ و مـسیحی مـؤثر بود، می‌توان به آداب و رسوم ازدواجـ‌ مـسیحیان و نـیز مسلمانان و نظام نکاح منقطع اشاره نمود. از جمله عوامل مؤثر به ویژه در بخش‌های روستایی این‌ واقعیت بود‌ که‌ عروس‌های مسیحی می‌بایستی جـهیزیه‌ داشـته بـاشند درحالی‌که دامادهای مسلمان اغلب اوقات‌ برای همسران خـود شـیربها می‌پرداختند. به علاوه در جوامع مسیحی عروس و داماد هردو می‌بایستی مسیحی‌ باشند، حال آنکه‌ در‌ میان‌ مسلمانان ترک فقط شوهر بـاید‌ مـسلمان‌ بـاشد‌ و همسر وی می‌توانست همچنان مسیحی‌ باقی بماند. در ضمن در میان مسلمانان تـرک نهاد نکاح‌ منقطع که تحت عنوان Kepin) شناخته‌ می‌شد‌) به‌ منزله  نوعی قرارداد برای زمان معین بود که‌ طـبق‌ آن مـرد پول نـقد به پدر زن می‌پرداخت. در این نوع ارتباط فرزندان اغلب‌ (به ویژه فرزندان ذکـور) بـه‌ پدران‌ خود‌ باقی می‌ماندند، در حالی که زنان اغلب اوقات پس از‌ انقضای مدت قرارداد به‌ خانه  پدری خود بـاز مـی‌گشتند. ایـن نهاد خاصّ نکاح‌ منقطع در شبه جزیره  بالکان‌ بسیار‌ گسترش‌ یافت تا بـدان‌ جـا کـه در قرن هفدهم یکی از مطران‌ نشین‌های‌ قسطنطنیه‌ مجبور به پرداخت رشوه به عنوان غرامت بـه وزیـر دربـار شد تا بلکه بتواند مانع‌ گسترش‌ این‌ امر بشود. چنین سنّتی‌ در پیشروی مسلمانان در جـامعه  مـسیحی نقش خاصّی‌‌ داشت‌، به‌ ویژه با توجه به امتیازهای اقتصادی که به بـرکت‌ جـهیزیه دخـتر نصیب مسلمانان می‌شد‌.

ساختارها‌ و نهادهایی‌ که برای مسیحیان تحت سلطه  سلجوقیان و عثمانی‌ها طی پانـصد سـال بین قرن یازدهم تا‌ شانزدهم‌ ایجاد شد تجربه‌ای تاریخی محسوب می‌شود.

این مـقاله تـرجمه فـصلی از کتاب: Conversion‌ and‌ Continuity‌ Indigenous Christian Communities in Islamic Lands نوشته اسپروس وریونیس است که با ترجمه لیلی مصطفوی کاشانی که در نشریه بهار شماره ۲۵ (صفحات ۱۴۸ تا ۱۶۱) منتشر شده است.

 

در همین باره بخوانید:

«قیمومیت غربی ها بر اقلیت های دینی»، عاملی در فروپاشی دولت عثمانی

نسل‌کشی ترکان در یونان

همه علیه یکی؛ سیاست‌های کشورهای اروپایی در دوره ضعف عثمانی

پدران یونانیان برای قرار گرفتن در حاکمیت عثمانی دعا می‌کردند!

همچنین ببینید

پادشاهان عثمانی| عثمان اول: بنیانگذار دولت عثمانی –قسمت پنجم و پایانی

پایگاه مطالعات عثمانی: با پیروزی بافئوس، عثمان به مثابه یک نیروی سیاسی – نظامی قابل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *