استانبول و درد ورود به جهان مدرن در آخر عثمانی

پایگاه مطالعات عثمانی: استانبول شهری است که نفوذ اقتصادی و سیاسی آن در مناطق وسیعی گسترش یافته و این امر به دلیل خاصیت موقعیت جغرافیایی بی نظیر آن است. استانبول که اهمیتش بیشتر به دلیل موقعیت جغرافیایی اش است، به عنوان شهری مشترک دو قاره را به هم متصل کرده، و نقطه ی کلیدی مسیرهای دریایی استراتژیک نیز به شمار می‌رود. این شهر در منطقه ای مستحکم در شمال دریای مرمره، که دریای اژه و دریای سیاه را به هم متصل می کند، و در جبهه جنوبی سرزمین های دو طرف بسفر تأسیس شده، که اهمیت ژئواستراتژیک آن غیرقابل انکار است. مانند دریای مرمره، که ویژگی های بیولوژیکی دو دریای بزرگ را پیوند می دهد، استانبول مکانی است که بوم شناسی فرهنگی مناطق اژه و دریای سیاه در هم می آمیزد. اروپای شرقی از طریق سرزمینهای آناتولی و بالکان تحت حوزه تاثیر فعالیتهای اقتصادی و سیاسی این شهر است. از آنجا که  استانبول محل مناسبت ها و گذرگاه هایی است که بسیاری از شهرها را در دو قاره به یکدیگر متصل می کند، به این دلیل یک پل حیاتی است که روی شبکه های اجتماعی متعددی واقع شده است. اقبال و بدشانسی استانبول تا حدودی بخاطر این فرمول پیچیده است. استانبول یک شهر بندری، یک شهر نظامی، یک شهر سیاسی مرکز دو امپراطوری، یک شهر تجاری نقطه تلاقی شبکه های فراملی، یک شهر مالی، یک شهر آموزشی با تعداد زیادی موسسه آموزش متوسطه و عالی، و در عین حال  یک شهر فرهنگی با تنوع قومی-دینی است. این ویژگی ها با تاریخ شهر آمیخته شده است. استانبول شهری است که با مقاومت در برابر که تعاریف تخصصی شهرها، ویژگی های پیچیده و متنوع را در خود جمع کرده و همزیستی ایجاد کرده است که در آن لایه های مختلف تاریخی می توانند زنده بمانند. این یک نمونه نادر از شهری است که ویژگی های تاریخی و جغرافیایی غنی اش را بصورت التقاطی و اختلافات (مجموعه) رادربصورت ترکیبی در خود جای داده است. با نگاهی به تغییراتی که این شهر در طول تاریخ خود داشته است، در هر دوره استانبول متفاوتی مشاهده می شود. استانبول مجموع همه این اختلافات جغرافیایی و اجتماعی-تاریخی است. در این مقاله، سعی خواهیم کرد با تمرکز بر دوره اخیر آن، تحول جامع جامعه شناختی در قرن اخیر را درک کنیم.

قرن نوزدهم و شهر مدرن

پویایی جمعیتی در اواخر تاریخ عثمانی، شکل گیری استانبول جدید را تعیین کرد. جنبش‌های جمعیتی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با تحولات فن آوری اجتماعی قرن در هم آمیخته و خطوط کلی داستان جمهوری خواهان در استانبول را آشکار می کند. تحرکات جمعیتی شامل تغییر در ساختار داخلی جمعیت، تشکیل نهادهای بهداشت عمومی (حفظ الصحت)، جنبشهای بزرگ مهاجرت ناشی از جنگها و جدایی طلبی جغرافیایی و اجزای قومی جمعیت است. فرایندهای فناوری اجتماعی، اثرات چند وجهی انقلاب های پیاپی فنی و صنعتی را توصیف می کنند. فهم اینکه شهر چگونه فرآیندهای اقتصادی، مکانی، فرهنگی و اداری خود را متحول می کند و در نتیجه سیرها و چارچوب هایی که در آن تغییرات اجتماعی-تاریخی و تغییرات فناوری اجتماعی توسعه می یابد، تاریخ شهر را قابل درک تر می کند. جنبش های توسعه ای که پس از آتش سوزی های بزرگ، گسترش راه آهن ، بندرهای تازه، ورود تلگراف، تلفن و برق به زندگی شهری، ورود وسایل نقلیه چرخ دار شروع به شکل دادن به ماکرو فرم شهری کردند، تکامل فن آوری های ارتباطی مسیرهای منحصر به فردی را در تغییر شهر دنبال کرد. تحولات فرهنگی پیرامون نوسازی عثمانی و جمهوری را می توان در متن مبارزات ایدئولوژیک، سیاست های متعارض و تصمیماتی که به معماری اداری شکل می دهند، درک کرد. در این مقاله، تاریخ اخیر شهر، شکل گرفته توسط درگیری و گسیختگی، و فرایندهای اجتماعی که آن را از گذشته به آینده منتقل می کند، مورد بحث قرار خواهد گرفت.

استانبول به عنوان پایتخت یک امپراطوری چند ملیتی که در نبرد برای سلطه طلبی بین قدرتهای بزرگ قرن نوزدهم شکننده شد، در مرکز این مبارزه قرار داشت. استانبول که یکی از شهرهای قابل توجه دوره امپراطوری های نظامی-کشاورزی بود، باید خود را با نوآوری های ظهور یافته در این دوره همراه می کرد. شهرها و اقتصاد جدیدی که کالاهایی را برای گسترش بازارهای سرمایه داری تولید کرده ومیزبان  انقلاب های صنعتی بوده اند، نشان دهنده انواع رو به رشد ساکن سازی است. از طرف دیگر، پایتخت های دولت های ملی مدرن،مکان های نماد قدرت دوره معماری تا برنامه ریزی هستند. از آنجا که مشکل تأمین غذا در نتیجه انفجار در تولید پشت سر گذاشته شده بود، تعداد شهرکهای دارای جمعیت زیاد به سرعت در حال افزایش بود. افزایش جمعیت و شهرنشینی در اروپا و آمریکا به معنای تولد شکل جدیدی از شهر بود. مشخص ترین نتایج این شکل از شهرنشینی آلودگی محیط های شهری توسط صنعتی سازی و تولید مبتنی بر انرژی ذغال سنگ، زیرساخت های ناکافی و تهدیدهای بهداشت عمومی بود. اینکه خدمات شهری در چه نوع سیستم مدیریتی ساختار می یابد و در اختیارات و مسئولیت در میان نهادها، چگونه تقسیم می شود، در نتیجه یک فرایند یادگیری طولانی مدت شکل گرفته است. ظهور آرمانشهرها به عنوان جایگزینی برای سیستم توسعه شهری سرمایه داری را می توان به عنوان شکل دیگری از مخالفت با نظم اجتماعی در شهرهای زغال سنگ و کارخانه ای قلمداد کرد. در شکل های شهری تحت سلطه گسترش سرمایه داری، فراخوان ها و تلاش های اصلاحات اجتماعی در این چارچوب پدید آمده است. مدیریت شهری و تشکیل نهادهای محلی امکان سرشماری دقیق جمعیت، ظهور ساختارهای دیوان سالاری جدید برای سیاست های بهداشت عمومی، و آغاز فعالیت های مدرن شهرداری را فراهم کرد.

اولین انقلاب بزرگ صنعتی، همراه با نوآوری در موتورهای بخار، چرخ و فلزشناسی، در شهرهای مختلف انگلیس رونق گرفت. این شهرها، که دهقانان بی زمین مانده و محروم به آنجا هجوم می آوردند، مکانی برای سازماندهی کارگران صنعتی مزدی بودند، جایی که جامعه جدید پدیدار میشد. سه بازیگر اصلی یک شهر صنعتی معادن، کارخانه ها و راه آهن هستند. شرایط نامناسب زندگی کارگران در پناهگاه های یک اتاقه با جمعیت زیاد، مشکلات بهداشتی و بهره گیری از تعداد زیادی کودک کار، وضعیت کلی قرن را توصیف می کند. نیروهای رو به رشد تولید و افزایش جمعیت کلانشهرهای منچستر، شیکاگ ، لندن ، دیترویت، پاریس، نیویورک و منطقه راین-رور نهادها و ساختارهای مدرنیته صنعتی را آشکار کرده اند. از سوی دیگر، تحول جامع با تحولات دهه ۱۸۶۰ شکل گرفته و “انقلاب صنعتی دوم” نامیده می شود. با ظهور برق، موتور احتراق داخل، ریخته گری فولاد، تلگراف و تلفن، تولید مواد شیمیایی مبتنی بر علم، صنعت پتروشیمی و پس از مدتی خودروهای چرخ دار، طبیعت شهرها به طور اساسی تغییر شکل می یابد. در حالی که شهرهایی مانند منچستر و شیکاگو مکانهایی هستند که نیروهای تولیدی بزرگی در آن متمرکز شده اند، از نظر تحولات فرهنگی، پاریس پایتخت بلامنازع مدرنیته قرن نوزدهم است. این شهر با نمایندگی از ایدئولوژی “تخریب خلاق” با بلوارهای عظیم، پاساژها، محوطه نمایشگاه های بزرگ، اقدامات جنت سازی و تکنیک های جدید ساخت و ساز، که در دوره بارون هاوسمن آغاز شده است، منبع اصلی الهام بخش به عنوان آزمایشگاه بزرگ برنامه ریزی مدرنیست است.

در طول این دهه ها، استانبول یک مرکز امپراطوری بود که کارخانه های کوچک و تجارت از نظر سبک تولید بر آن تسلط داشتند. این شهر اهمیت سیاسی فعال خود را به عنوان یکی از بزرگترین شهرهای جغرافیای اوراسیا برای قرن ها حفظ کرده است. دوره زمانی از انقلاب فرانسه تا انحلال امپراطوری عثمانی دوره ای است که در آن قدرت ژئوپلیتیک و اقتصادی در اروپای غربی متمرکز شده است. استانبول به تمام معنا منطقه مرکزی امپراطوری بود و تلاش می کرد تا با آشفتگی سیاسی ایجاد شده پیرامون “مشکل شرقی” که پس از کنگره وین ابداع شد، کنار بیاید. جنگهای ناشی از افزایش فشار روسیه باعث از بین رفتن سرزمینهای بسیاری شده، امور مالی امپراطوری منجر به وضعیت سخت برگشت ناپذیری شده و در نتیجه جنگهای بالکان و قفقاز، موجهای بزرگ مهاجرت به سمت مناطق داخلی امپراتوری ایجاد شد. یکی از بزرگترین دلایل فشارهای فزاینده روسیه بر امپراطوری، اهمیت سیاسی استانبول بعنوان کلید دو تنگه استراتژیک، برای روسیه تزاری بود که خود را ادامه دهنده طبیعی راه بیزانس ارتدکس می دانست. هر زمان که این ظلم ها به جنگ تبدیل می شد، اولین جایی که جمعیت مسلمان در فرار از جنگ به آنجا پا میگذاشتند استانبول بود. نیمه دوم قرن نوزدهم دوره ای بود که فشار روسیه بر روی امپراطوری به اوج رسید و شهری که همراه با سایر شهرهای بالکان تحت تأثیر فشارها بود، استانبول است. روسیه، امپراطوری عثمانی را مجبور به عقب نشینی از طریق مناطق شمالی و شرقی دریای سیاه کرده و به این هدف دست یافت. از طرف دیگر، انگلستان آرزوهای استعماری اش را در سرزمین های عربی موجود در جنوب جغرافیای عثمانی،و مناطق دریای گرم داشت. برای جلوگیری از خیزش این دو قدرت بزرگ امپراطوری در برابر امپراطوری عثمانی، ابزارهای مختلف سیاسی، به ویژه پان اسلامیسم اختراع شد. به منظور تأثیرگذاری بر تعداد زیادی از جوامع مسلمان ساکن روسیه و مستعمرات انگلیس، خلیفه گری مستقر در استانبول به یک نهاد موثر تبدیل شد. درکنار هویت سیاسی سلطان، از صفت خلیفه نیز که نماد عمیق مذهب گرایی است استفاده شد. بدین ترتیب، استانبول با گفتمان وحدت اسلامی تا زمان فروپاشی امپراطوری به مهمترین مرکز سیاسی کل جهان اسلام و به همراه قاهره، به مرکز تجمع روشنفکران و روحانیون مهم مسلمان از اقصی نقاط جهان تبدیل شد.

در این دوره علاوه بر تأثیرات قهری شرایط بین المللی آن دوره بر تغییرات سیاسی درون امپراطوری؛ مشکلات زیرساخت ها، حمل و نقل و مدیریت شهری، ایده توسعه شهری جدید را در سراسر امپراطوری به بلوغ رسانده است. از این نظر، روایت ها و آثاری درباره استانبول قرن نوزدهم وجود دارد که تحت سلطه الگوهای شرق شناسانه است. اگرچه نوآوری ها در کلانشهرهای اروپای غربی با علاقه دنبال می شد و سعی می شد در گفتمان پیشرفت درک شود، اما این تحولات از اهمیت سیاسی استانبول نمی کاهد. برای روشنفکران عرب که در آن زمان استانبول را دیده یا در آن زندگی می کردند و همچنین از وضعیت کلانشهرهای مهم اروپا در زمان خود آگاه بودند، استانبول هنوز شهری است که اهمیت اصلی خود را حفظ می کند. این برداشت در اواخر امپراطوری به تدریج باعث شد مرکزگرایی به ایده عدم تمرکز در مرکز تبدیل شود.

رنج‌های انتقال به مدرنیته

استانبول شهری اصیل و منحصر به فرد است که داستانی از مدرنیته را آشکار کرده که اغلب با تجارب و ساختارهایی که باعث تجربه آنها شده،در تناقض است. تغییر ساختار جمعیت، مهاجرت ها، جنگ ها، وسایل نقلیه جدید حمل و نقل و مشکلات زیرساختی که با تغییرات تکنولوژیکی افزایش می یابد، متفاوت شدن نوع اسکان و بافت کوچه- خیابان، توسعه حومه شهرها ، تغییر فرهنگ مصرف، تغییر ساختار خانوار، گسترش نهادهای آموزشی بخشی از این اصالت است. این بخش به موضوعات شهری که به دوران جمهوریت منتقل میشوند، می پردازد.

این شهر که در طول قرن نوزدهم مهاجرپذیری شدیدی داشته است، از نظر منابع مالی و اطلاعاتی لازم برای مدیریت و سرمایه گذاری های زیربنایی محدود است. برای سرمایه گذاری های کلان وابستگی به سرمایه گذاری مستقیم خارجی مورد بحث است. نمونه هایی که تغییرات را نشان می دهد در ساختمان های بزرگ، کاخ ها، پادگان های نظامی و پل های جدید، که نمایانگر مدرن سازی بوروکراتیک دولت است، تجسم یافته است. به ویژه، تخریب سازه های چوبی موجود در استانبول بدلیل آتش سوزی های بزرگ، که یکی پس از دیگری اتفاق افتاد، جستجوهای جدیدی را در زمینه مقررات بازسازی آغاز کرد. اگرچه بسیاری از مقررات بازسازی در این دوره ارائه می شود، اما مناطق پیاده سازی و مقیاس گسترش یافته محدود است. نویسندگان قرن نوزدهم در تاریخ شهری استانبو ، اغلب ابتکارات برنامه ریزی را به نیت خوب اما فاقد زیرساخت اطلاعاتی، مردد بودن در تصمیم گیری و فقدان ظرفیت بوروکراتیک لازم برای تغییر زیرساخت ها توصیف می کردند و اغلب آنها را با تحولات گسترده در شهرهایی مانند لندن و پاریس مقایسه می کردند.

در این دوره، شهرهای اروپا و ایالات متحده آمریکا، که دارای بافت مسکونی نامناسب ناشی از انقلاب صنعتی بودند و نیازهای زیرساختی بالایی داشتند،در حال تجربه تغییرات قابل توجهی بودند. از یک سو، جستجوی توسعه علم شهرسازی در بسیاری از کشورها جنب و جوش یافته، از سوی دیگر، ایده های جنبش های ضد شهرنشینی در حال یافتن زمینه های کاربردی بودند. شهرهایی که توسط راه آهن به خارج گسترش یافته بودند، در حال تجربه ایجاد فاصله بین شهرک های حومه ای و مسکن و محل کار بودند. ایده باغشهری لانه زنبوری، که هاوارد در برابر طرح شبکه ای توسعه داد و شامل رویکرد مقیاس انسانی در برنامه ریزی بود، اولین بار در انگلستان به کار گرفته شد. این ایده در بسیاری از نقاط ایالات متحده آمریکا نیز اعمال شد. دوباره، پدیده تجمیع شهرها بیشتر و بیشتر مورد انتقاد و زیر سوال بود. به خصوص در انگلستان، ایده شهر گسترده و خانه های مستقل شروع به یافتن حامیات روشنفکری بروکراتیک می کرد. در کنار این نوع ایده شهرسازی ارگانیک، ایده توسعه ایده خطی شهر با الهام از ایده ماشین آلات و پیشنهاد مدل های جدید با تجزیه و تحلیل مشکلات حمل و نقل و مشکلات مالکیت زمین شهر صنعتی در حال پیشرفت بود. به ویژه از نظر چگونگی برنامه ریزی شهرهای قدیمی، سیستم تقاطعی توسعه یافته توسط اوژن هنارد برای حل مسئله افزایش ترافیک و رویکرد وی در پذیرش اولویت جریان خودرو از اولین تلاش های شهر با وسایل چرخ دار و موتوری بود. این دوره گذار از تیلوریسم به فوردیسم نمادی از یک شهر صنعتی است.

در این دوره، استانبول تغییرات چشمگیری را در زمینه های نهادهای بوروکراتیک، جستجوی سبک معماری و سازوکارهای دولت محلی -که تحت شرایط قرن نوزدهم تجدید شد-  تجربه کرد. حتی اگرانقلابی صنعتی در مقیاس اروپای غربی تجربه کند، استانبول شهری بود که می خواست خود را با نهادها و سیستم های شهر مدرن سازگار کند. این شهر به عنوان پایتخت امپراطوری نه تنها یک مرکز سیاسی و بوروکراتیک، بلکه مهمترین منطقه مالی و اقتصادی است. از آنجا که محلی برای تمرکز مطبوعات است، یک مرکز ارتباطی به مانند یک آزمایشگاه اجتماعی است که در آن تأثیرات و پیامدهای هرگونه تغییر در امپراطوری به شدت احساس می شود. جنبشهای بزرگ مهاجرت پس از جنگهای کریمه، جنگ ۹۳ (۱۸۷۸-۱۸۷۷ جنگ عثمانی و روسیه) و جنگهای بالکان به اندازه امپراتوری عثمانی، در شکل گیری ایدئولوژی ملی گرایانه در جمهوری جدید و ساختار جمعیتی قومی-مذهبی استانبول  موثر بودند. این شهر که پس از جنگهای بزرگ در اواخر قرن، میزان بالایی از مهاجرت جمعیت مسلمانان را پذیرا شد، در قرن بیستم به شهری تحت سلطه جمعیت مسلمان ترک تبدیل شد. این شهر همچنین با ۴۰٪ ارتدکس یونانی و ارمنی، یهودی، لاتین و سایر ملیت ها هنوز به عنوان یک شهر جهان میهنی شناخته میشود . در این دوره، هنگامی که طبقات جدید بوروکراتیک در حال ظهور، در سیاست و فرایندهای مدیریتی موثر واقع شدند، شاهد ظهور طبقات متوسط ​​شهری نیز هست. میراث سیاسی اجتماعی متلاطم قرن بیستم، که نمایانگر احیای حرکات ملی گرایانه است، بر روابط بین جوامع قومی و مذهبی در این شهر تأثیر گذاشته و باعث تداوم جنبش های تراژدیک مهاجرت در طول قرن بیستم شده است.

در این دوره، امپراطوری محکوم به یک سیاست تعادل منفعت طلبانه اما ظریف در جنگ اقتدار بین قدرت های بزرگ شد. سیاست حفظ تفاوت های درون امپراطوری به دلیل افزایش تنش های بین المللی به طور فزاینده ای شکننده شده است. در پایان قرن، امور مالی امپراطوری تحت کنترل یک کنسرسیوم بین المللی قرار داشت و قادر به تحمل هزینه های فزاینده جنگ نبود. تلاش برای اصلاح زیرساخت ها همیشه در محدوده این اسارت مالی انجام می شود. یک فاصله مهم بین مدیریت جمعیت که در طول قرن نوزدهم افزایش یافته است، و فشار انتقال به تغییرات زیرساختی تجربه شده در دیگر شهرهای جهان و منابع مالی مورد نیاز برای سازگاری با تغییرات فناوری اجتماعی وجود دارد.. جنبش اصلاحات شهری به رهبری هاوسمن در پاریس جمهوری سوم با ابداع ابزارهای مالی جدید و همچنین یک دولت استبدادی امکان پذیر شد. ایده هاوسمنیسم در مدت زمان کوتاهی مانند سایر شهرهای جهان به استانبول رسید. با این حال، آشکار بود که توانایی مالی و زیرساخت های حقوقی امپراطوری برای اجرای چنین برنامه مدرنیسم اقتدارگرای بازآفرینی شهری کافی نبود. هاوسمن شخصاً در اواخر کار خود در سال ۱۸۷۳ به استانبول آمد، اما بعداً جدای از پیشنهاد ساختار مالی مشابه عموم مردم برای سرمایه گذاری، بدون اینکه از نظر برنامه ریزی و سیاست منطقه بندی موثر باشد شهر را ترک کرد. این شهر از چهار قسمت شامل ایوب، پرا و اسکودار و همچنین منطقه محصور از دوران باستان تشکیل شده است. روستاهای کادیکوی و بوغاز خارج از محدوده تعریف سنتی استانبول باقی مانده اند. تحولات اقتصادی – اجتماعی قرن نوزدهم دورانی بود که در آن سوریچی و ایوپ به طور فزاینده ای در پس زمینه بودند، اما پرا که دارای خصوصیات جهان میهنی بیشتری است، از هر لحاظ برجسته میشود. از طرف دیگر، شاخ طلایی پس از تأسیس “فس خانه”(کارخانه دوخت لباس برای نظامیان) و “باروت خانه”، به مرور زمان به یک منطقه تولیدی در مقیاس متوسط ​​تبدیل می شود. پس از آتش سوزی های بزرگ، بافت مسکونی استانبول وارد دوره ای از نوآوری می شود که مدت زمان زیادی طول خواهد کشید. هنگامی که آتش سوزی بزرگ خواجه پاشا در سال ۱۸۶۵ یک سوم دیوار را خراب کرد، جستجو برای یک سیاست بازسازی جدید آغاز می شود و این باعث جذب متخصصان بین المللی به امپراطوری میشود. علی رغم بسیاری از اقدامات ناموفق و تلاش های ضعیف، اولین نقشه های شهر که استانبول را برای انجام برنامه ریزی شهری آماده می کنند، در یک سیر تکاملی پدیدار می شوند. نقشه وان مولتکه تهیه شده در دوره محمود دوم را، نقشه های هوبر و گوآد دوره عبدالحمید دوم،نقشه های آبی های آلمانی دوره اتحادیه و پیشرفت و نقشه های پرویتیش تهیه شده در دوره جمهوریت دنبال می کنند. اینها اولین نقشه های مهم کاداستر کشور هستند که بر فعالیت های کاداستر و برنامه ریزی شهری دوره بعدی تأثیر می گذارند. این تحولات با تاریخ اقتصادی- سیاسی شهر آمیخته است. پس از “دیون عمومیه” مرکز مدیریت اقتصادی دولتی، که کنترل خود را بر بودجه تا حد زیادی از دست داد، از سوریچی به پرا و گالاتا منتقل شد. با ساخت کاخ های دولماباغچه و ییلدیز در نیمه دوم قرن نوزدهم  بخش مهمی از امور سیاسی و بوروکراتیک از سوریچی منتقل شد. هنگامی که پرا به مکانی برای استقرار نهادهای دیپلماتیک تبدیل شد، از نظر سیاسی مورد توجه قرار گرفت. Grande Rue de Pera(خیابان استقلال) با فروشگاه ها، مغازه ها، دفاتر، کافه ها، هتل ها، اپرا و سیرک به سبک غربی، به منطقه ای تبدیل شده است که مد اروپایی دوره اواسط قرن را در خود جای داده است. اولین شکل های پوسته بیرونی شهری استانبول که غربی شد و با اقتصاد سرمایه داری ادغام شد، در گالاتا و پرا پدید آمد.

پس از آتش سوزی ها، ساخت خانه های چوبی، خانه های سنگی، خانه های آجری و آپارتمان های چند طبقه در گالاتا پیگیری شد. در حالی که بعداً نقشه ها و پارسیلاسیون های مدرن بازسازی در حال ساخت است، تجربه آپارتمانی شدن در گالاتا آموزنده خواهد بود. خیابان بانک ها (Voyvoda) در کاراکوی، که مرکز موسسات و شرکت هایی بود که بانک های بزرگ و موسسات مالی در آن مستقر بودند و انتقال فناوری از خارج انجام می شد، قلب زندگی تجاری در این دوره میشود. وزن اقتصادی شهر از امین اونو-سرکه چی که منطقه تجاری مرکزی شهر بود به سمت گالاتا و کاراکوی تغییر می کند. به منظور از بین بردن اختلال در دسترسی مکانی و عدم ایجاد وقفه در اثر موقعیت مکانی تنگه بسفر و شاخ طلایی در فعالیت های این شهر، برخی از تحولات مهم حمل و نقل در این دوره اتفاق می افتد. در سال ۱۸۷۲، در برابر پل های چوبی شاخ طلایی ، پلی آهنین بین اون کاپی و عذاب کاپی ساخته شد. از زمان تاسیس در سال ۱۸۵۱، شرکت “خیریه” شروع به ارائه خدمات حمل و نقل منظم دریایی کرده است. این تحولات گام های مهمی است که باعث ایجاد تعاملات بسیار مردم در مناطق مختلف شهری میشود که به دلیل جغرافیایی، در آن، تنگه بسفر و شاخ طلایی از هم جدا شده اند. در حالی که شرکت خیریه در سال ۱۸۸۰،هشت میلیون و پانصدهزار نفر را در سال حمل می کرد، این تعداد در سال ۱۹۰۵ به ده میلیون و در سال ۱۹۱۲ به شانزده میلیون نفر افزایش یافت. به موازات آن، تاسیس اتاق ششم شهرداری (شهرداری بیگ اوغلو امروزی)، که به عنوان پایه و اساس اولین شهرداری مدرن پذیرفته شده است، در نیمه دوم قرن نوزدهم اتفاق افتاد. تجربه این شهرداری منبع مهمی برای الهام بخشیدن به کارهای شهرداری در دوره جمهوری خواهان خواهد بود. بین سالهای ۱۸۶۳-۱۸۷۳، مدیریت شهرداری دیوارهای جنوا در گالاتا را تخریب کرده، راههای جدیدی را باز کرده، Grande Rue de Pera را گسترش داده، در سال ۱۸۷۵، دومین تونل مترو زیرزمینی جهان که گالاتا و کاراکوی را متصل می کرده به بهره برداری رسانده، و در سال ۱۸۷۰ بعد از آتش سوزی بزرگ پرا، کوچه های خیلی زیادی را سازماندهی کرده است. علاوه بر این تحولات در حمل و نقل شهری، در سال ۱۸۷۱ یک خط راه آهن به طول ۳۵۵ کیلومتر بین استانبول و ادرنه ریل گذاری شد. در سال ۱۸۷۳، یک خط ۹۱ کیلومتری بین حیدرپاشا و ازمیت ساخته شد. این دو خط استانبول را با وسایل حمل و نقل جدید به یک جغرافیای وسیع در محور شرقی-غربی متصل می کند. این خط پس از بحث و جستجو طولانی، از حیاط کاخ توپ کاپی عبور کرده و به ایستگاه قطار سرکه چی ختم می شود. بعدها این مکان تبدیل به آخرین ایستگاه قطارهای اکسپرس شرق از مبدا اروپا شد. از طرف دیگر، راه آهن دمشق- حجاز در نتیجه اراده جمعی در امپراطوری با منابع داخلی تکمیل شده است. خط اتصال استانبول به بغداد نیز در سال ۱۸۹۸ به پایان میرسد. خطوط راه آهن که استانبول را از اروپا به بغداد متصل میکند با سرمایه گذاری در پایان قرن نوزدهم انجام می شود. بنابراین، یک خط حمل و نقل جایگزین مسیرهای دریایی و کاروان های شتر، با مرکزیت استانبول، پدید آمده است.

نوسازی تأسیساتی که نمی توانستند با بندر و فناوری کشتی سازی آن دوره سازگار شوند و غیرقابل استفاده بودند نیز در پایان قرن نوزدهم انجام می شود. در سال ۱۸۹۲، مانند ساخت بسیاری از پروژه های فوق، با اعطای امتیاز به شرکت های خارجی، برای ساخات اولین ساخت بندر مدرن اجازه داده شد. “شرکت اسکله، بارانداز و انبار ستانبول” با حق استفاده هشتاد و پنج ساله مجوز ساخت اسکله های گالاتا، سرکه چی، سارای بورنو و شاخ طلایی را بدست می آورد. اسکله گالاتا در سال ۱۸۹۵ تکمیل شد. ساخت اسکله سرکه چی که از سال ۱۸۹۴ آغاز شده بود، به دلیل غرق شدن اسکله در آب پس از نشست در ساخت و ساز در سال ۱۸۹۶ به تأخیر افتاد. ساخت اسکله های سرکه چی و سارای بورنو در سال ۱۹۰۰ به پایان رسید. ساختمان های انبار جدیدی در پی افزایش فعالیت های تجاری در اسکله گالاتا، که مهمترین اسکله است، ساخته شدند. از پنج انبار ساخته شده، دو انبار در سال ۱۹۱۰ و سه انبار در سال ۱۹۲۸ ساخته شد. منطقه بندر با بارانداز ۶۰۰ متری و انبارهای چند طبقه ساخته شده در سالی پازاری به طور قابل توجهی گسترش می یابد. مجدداً تأسیسات بندری در حیدرپاشا در سال ۱۸۹۹ با یک شرکت خارجی ساخته شد و در سال ۱۹۰۳ به بهره برداری رسید. بندر حیدرپاشا با اسکله به طول ۴۵۰ متر و بسیاری از ساختمانهای فرعی در سال ۱۹۵۳ بازسازی و بزرگ شد و در سال ۱۹۶۷ ظاهر فعلی خود را پیدا کرد. با سیاست ملی کردن شرکت های خارجی در دوره جمهوریت، شرکت مذکوربعنوان اولین شرکت در دسامبر ۱۹۳۴ مصادره و به اداره کل امور بنادر استانبول واگذار میشود. بندر حیدرپاشا نیز در سال ۱۹۲۷ به اداره راه آهن منتقل می شود . این پیشرفت ها در زمینه حمل و نقل و تدارکات تجربیات آموزنده شهر از نظر برنامه ریزی و مدیریت در نیمه دوم قرن نوزدهم است. بیشتر این اقدامات بزرگ سرمایه گذاری که در زمان عبدالحمید دوم صورت گرفت، با امتیازاتی که به شرکت های خارجی داده شد، انجام گرفت.

بار دیگر در سال ۱۹۱۱، با ورود برق به شهر و استفاده از آن در روشنایی خیابان ها و قرار دادن اولین خطوط تراموا برقی، چهره شهر تغییر شکل داد. از زمانی که تونل برای حمل و نقل برقی در دسترس قرار گرفت تعداد مسافران جابجا شده سالانه از تقریباً سه میلیون به دوازده میلیون نفر افزایش می یابد. علاوه بر این، با معرفی تراموا برقی ، جذابیت “خیابان کبیر” کاهش یافته و جذابیت اسکله گالاتا و منطقه کاراکوی افزایش یافته است. روابط تجاری و اجتماعی بین گالاتا و امین اونو نیز تشدید شده است. با ورود تراموا به شیشلی-تاتوالا و تشویقیه، آپارتمان سازی به طور گسترده ای در بافت مسکونی مناطق جدید شهری ظهور می پیدا میکند. بعد از گالاتا، بدلیل به زندگی آپارتمانی، سازمان یافتگی اجتماعی در این مناطق توسعه می یابد. در اواخر دوره عثمانی، شهر در شبه جزیره، بلکه در مناطق دیگر رشد کرد. در خارج از شهر ، مناطق غازلی چشمه، ایوان سارای و ماکیرکوی(باکیرکوی) و یشیل کوی(ایساتفانوس) در خط راه آهن به عنوان حومه شهر توسعه می یابند. شهر که در گالاتا و پرا به سمت توپخانه و اورتاکوی گسترش یافته بود، از طریق دولماباغچه به سمت تشویقیه و نشان تاشی توسعه می یابد. روستاهای تنگه بسفر رشد کرده و شروع به ادغام با شهر کرده و حومه جدید شهرها به سبک گوزتپه، بستانچی، کیزیل توپراک و ارنکوی در سمت آسیایی اسکودار و کادیکوی ظهور کرده اند. نکته جالب دیگر این است که با افزایش رونق اقتصادی، تمایل مهاجرت از سوریچی به این مناطق افزایش می یابد. سواحل شاخ طلایی، جایی که صنعت متمرکز است و خانه های سبک قدیمی در آن واقع شده اند و دیوار شهر که با آتش سوزی ها دست و پنجه نرم می کند، جذابیت خود را از دست داده است.

در این دوره ها، ساختار خانوار نیز شروع به تحول کرد. ساختار خانواده در استانبول با ساختار حاکم بر خانوار جوامع روستایی کشور متفاوت بود. متوسط ​​بزرگی خانوار در استانبول، روش های ازدواج و میزان باروری در اواخر دوره عثمانی ، با دیگر مناطق ترکیه به شدت متفاوت است. به موازات روندهای شهرنشینی در اروپا، باروری کم، که از اواخر قرن نوزدهم شروع به مشاهده می شود، در استانبول نیز محسوس است. میانگین سنی ازدواج زنان با گذشت زمان به طور قابل توجهی افزایش یافته است. این تغییرات جامعه شناختی بخصوص در خانوارهای مسلمان به شدت احساس می شد. تحول اقتصادی که استانبول درگیر آن است در دراز مدت بر اندازه خانواده نیز تأثیر می گذارد. خانوارهای استانبول به طور متوسط ​​از بقیه کشور کوچکتر، و به عبارت دیگر “از حالت پیچیدگی خارج شده اند”. به دلایل اقتصادی، سن ازدواج مردان نیز افزایش یافته است. این نیز عاملی است که باعث کاهش باروری می شود. بسیاری از تغییراتی که گویا با جمهوریت آغاز شده اند به وضوح در اواخر دوره امپراطوری عثمانی پدید آمده اند. این تغییر استانبول آن را از بقیه آناتولی جدا می کند. به موازات این موارد، محصولات مصرفی اروپایی از اواسط قرن نوزدهم مغازه های پرا را پر می کردند و تبلیغات آنها به طور منظم در مطبوعات قابل مشاهده بود. یک پایگاه مشخص مصرف کننده کالاهای فرهنگی مانند مجلات، روزنامه ها و کتاب ها بوجود آمده است. غربزدگی طبقات بالا همان اندازه که باعث تنوع فرهنگی شهر شده به همان اندازه به بحرانهای فزاینده هویت امپراطوری اشاره میکند. به عنوان مثال، می توانید در متون “شناسی” در دهه ۱۸۶۰ مقالاتی را که ازدواج سنتی در میان طبقات بالا را مسخره می کند، مشاهده کنید. در حالی که جذابیت پنهان ایده عشق رمانتیک، که اساس ازدواج است، در این دوره به فرهنگ شهری نفوذ می کند، اما در معرض انتقاد جوامعی است که فاقد امکانات و شرایط زندگی برای تداوم چنین سرمایه گذاری های عاطفی هستند.

در یکی از تعابیر شگفت آور از تغییر فرهنگی این دوره، در اواخر عثمانی،این تغییر تحت مفهوم “غرب زدگی شدید” تحلیل می شود. هدف مشخص مقاله استانبول است. بر این اساس، تحولات ایدئولوژیک و سیاسی، جستجوی هویت و بحران ها در اواخر دوره عثمانی را می توان به راحتی در تصاویر زندگی روزمره در رمان های آن دوره مشاهده کرد. این رمان ها شاهد موقعیت اجتماعی زنان، گسترش عشق رمانتیک، غربی شدن مردان طبقه بالا و به عبارت دیگر، توسعه عادات تمدن است. با گذشت زمان، غرب زدگی طبقات بالای عثمانی را وادار به انتخاب هویت کرد (تحلیل معروف “اهتدای تمدن” تانپینار). بحران هویت فزاینده در زندگی روزمره به محیط های مختلف اجتماعی گسترش می یابد. بهروز بیگ، قهرمان رمان عشق اتومبیل رجایی زاده محمود اکرم ، نمونه ایده آل یک شخصیت فوکولی غرب زده است که به سبک اروپایی زندگی میکند. این شخصیت هر موقعیتی را که در چارچوب ادراک طبقات بالای غربی زندگی روزمره قرار می گیرد در نظر می گیرد و به طور علنی سنت ها و فرهنگ “قدیمی” را تحقیر می کند. بین “مردم” زندگی نمی کند، بلکه به کنار پارک مدرنی نقل مکان میکند که قرار است در چاملیجا ساخته شود. بهروز نه تنها بیانگر بیگانگی شدید با فرهنگ “سنتی” است، بلکه گفتمان ها و رویه های درونی شرق شناسی را که از این طریق ابداع شده است، بازتولید می کند. از یک طرف، این شخصیت اجتماعی (فوکولی اروپایی) بعنوان اولین الگوی شکل گیری گفتمان های دو ظرفیتی غربی و بومی نخبگان ملی گرا را مطرح میشود. از طرف دیگر، از نزدیک شدن به درگیری فرهنگی در گفتمان مبارزات سیاسی و زندگی روزمره و جستجوی هویت کمونیستی که سرانجام روشن خواهد شد، خبر می دهد. شخصیتهای اجتماعی مشابهی که در مدرنیزاسیون روسی آن دوره نیز دیده می شود، دنیای مدرنیته متفاوتی که در کنار اروپا در حال رشد است آگاه میسازند.

تولد جنتلمن عثمانی نشان دهنده محیط کاخ، تغییرات داخلی بوروکراسی داخلی و روابط قدرت اجتماعی دوباره بوجود آمده است. همچنین تصویری از دو قطبی شدید فرهنگی در زندگی شهری را ارائه می دهد. “مردم مسلمان استانبول که هنوز با فرهنگ سنتی عثمانی زندگی می کنند، از مردم مغرور متکبر ” بیگ اوغلو “که در طرف مقابل شاخ طلایی در حال توسعه است و با تکبر افراد با اعتماد به نفس نگاه از بالا به پایین دارند، هم متنفرند و هم از آنها می ترسند. مکتب التقاطی تنظیمات و جهان میهنی گرایی مشروطیت ادعا کردند که اخلاقی از همزیستی را تولید و بحرانهای فزاینده هویت را حل می کنند. ترکیب فرهنگی غیرمعمول ناسازگار با ملی گرایی آن دوره استانبول، با وجود آشفتگی سیاسی در امپراطوری ، به نحوی تا دهه ۱۹۱۰ مدیریت می شد. با این وجود، در عصر جمهوری های ملی گرا، درگیری بین جهان میهنی گرایی و فرهنگ گرایی ملی نیز نشانگر آن بود در اواخر عثمانی به مرزهای التقاط فرهنگی رسید. جنگ های ملی گرایانه در بالکان نیز به اندازه ی ساکنان چند صد ساله استانبول، شروع به تهدید تنوع فرهنگی این شهر کرده اند.

میراث مهم دیگری که در اواخر دوره عثمانی به فرهنگ استانبول برجای گذاشته شد ، تحولات در زمینه آموزش است. تحولات در زمینه مهندسی و مدارس نظامی در آغاز قرن نوزدهم،با گسترش اولین موسسات مدرسه ای در سراسر امپراطوری در نیمه دوم قرن ادامه یافت. تأسیس دانشکده های پزشکی نظامی، گسترش موسسات آموزش متوسطه خارجی در امپراطوری و ظهور سایر موسسات آموزش عالی در این دوره صورت گرفت. مهمترین مرکز اصلاحات آموزشی استانبول است. هم افزایش تعداد مدارس خارجی و هم مدارس اقلیت ها چشمگیر است. در سال ۱۸۹۳، نزدیک به سی هزار دانش آموز در ۳۰۲ مدرسه اقلیت در استانبول تحصیل می کردند. همچنین، تقریباً پنج هزار دانش آموز در پنجاه و هفت مدرسه خارجی در مقاطع مختلف (دبیرستان، رشدی، ابتدایی) مشغول به تحصیل بودند که ۳۰تای آنها مدارس فرانسوی بودند. تعداد دانش آموزان در ۲۸٫۸۰۰ مدرسه که توسط حکومت در سراسر امپراطوری افتتاح شد ۸۷۰٫۰۰۰ نفر بود. در استانبول، ۲۷۰۰۰ دانشجو در ۳۰۲ نوع مدرسه مختلف مشغول تحصیل بودند که هشت مورد آنها کالج بودند. مشاهده میکنیم که پس از سلطنت مشروطه دوم، این تعداد همچنان در حال افزایش است. با این حال، از دهه ۱۹۱۰ به بعد یک ناسیونالیسم نظامی گرا با عثمانی گرایی نسبتاً ملایم که برنامه درسی را تعیین می کرد، جایگزین می شود، و مشخصات معلم از نظر ایدئولوژیکی مبارزتر می شود. دیدگاه های مربوط به درک متقابل ملت های بالکان و ترک ها، پس از جنگ های بالکان، در این دوره وارد برنامه درسی می شوند.  دارالفنون، یکی از نهادهای مهم تاریخ فرهنگی استانبول، که به طور دوره ای پس از دهه ۱۸۵۰ باز و بسته می شد، در ۱ سپتامبر ۱۹۰۰ به طور دائمی تأسیس شد. سپس این مدارس هسته اصلی سیستم دانشگاه های مدرن ترکیه را تشکیل دادند. تأسیس دانشگاه، که یک نقطه عطف مهم برای زندگی علمی و فرهنگی استانبول است، همچنین شاخص تغییر ساختار دانش در دولت مدرن و زندگی شهری است. در همان زمان، دوره ای آغاز شد که اساتید دانشگاه های آلمانی و فرانسوی شروع به آمدن به استانبول و تدریس فشرده کردند.

در آغاز قرن بیستم، استانبول پایتختی بود که در آن تغییرات، تنش ها و جنبش های تغییر امپراطوری در مرکز درگیری ها و مبارزات بین سیاست های مختلف امپریالیستی بود. استانبول، پایتخت امپراطوری که در پایان جنگ جهانی اول فروپاشید، به دلیل انقلاب بلشویکی در روسیه، بجای روس ها توسط انگلیس اشغال شد. به موازات آن، سرزمینهای آناتولی غربی توسط یونانیان اشغال شد. حوادثی که در این دوره ۵ ساله در استانبول اتفاق افتاد، آثار منفی زیادی در حافظه اجتماعی برجای می گذارد. اشغال، که به رویدادی تبدیل می شود که نشان دهنده سرنوشت ملتی است که رسوا و تحقیر شده است، تاریخ بعدی استانبول را به شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد. در این دوره  تردیدهای عمیقی در مورد فرهنگ جهان میهنی استانبول، به ویژه در ادبیات ملی گرایی و گفتمان های سیاسی، بوجود می آید. مناطقی مانند پرا و حربیه، که به عنوان مناطق نمادین غرب زدگی عثمانی ظهور و توسعه یافتند، به یکی دیگر از نمادهای ملی گرایی تبدیل می شوند که تاثیرات خود را میگذارند.

یک تحقیق جامع که توسط اعضای هیئت علمی کالج رابرت در سال ۱۹۲۰ در استانبول انجام شد، حاوی اطلاعات دقیق در مورد وضعیت آن زمان شهر است. این مطالعه که از نخستین تک نگاری های شهر در جهان است، پیامدهای عدم اطمینان و هرج و مرج سیاسی استانبول را که در دوره اشغال را تجربه کرده است، نیز روشن می کند. پس از اشغال انگلیس، برخی از یونانیان این شهر برای پیوستن شهر به یونان تلاش می کنند. از طرف دیگ، پس از انقلاب بلشویکی، ده ها هزار پناهنده روسی به شهر پناه می برند. (این مطالعه اطلاعاتی را می دهد که تعداد کل مهاجران روسی دویست هزار نفر است که شصت و پنج هزار نفر آنها در استانبول هستند. تعداد واقعی صدهزار نفر، همراه با پناهندگان سایر ملل تخمین زده می شود.) بدبختی مهاجران و جمعیت ساکن و سفاهت طبقات بالا و سربازان اشغالگر از بسیاری جهات بر فرهنگ این شهر تأثیر می گذارد. بویژه فرهنگ سرگرمی جدیدی که مهاجران روسی به این شهر آورده اند، باعث شروع زندگی شبانه پر نشاطی در استانبول می شود. علاوه بر این، مصرف مواد و بسیاری از بیماری های آمیزشی بدلیل گسترش فاحشه خانه ها افزایش می یابد. همچنین افزایش قابل توجهی در میزان جرم و جنایت وجود دارد. این دو وضعیت یکی از دلایل بسیج  عمومی برای “حفظ الصحت” در سالهای بعد خواهد بود. از آنجا که تعداد قابل توجهی از زنان پس از جنگ در شهر بیوه شدند، جمعیت زیادی که به کمک نیاز دارند متشکل از این افراد هستند. از طرف دیگر، مردم مسلمان استانبول بسیاری از سازمانهای مخفی را برای حمایت از مقاومت به مرکزین آنکارا ایجاد کردند. این شبکه ها که از استانبول تا آناتولی پشتیبانی لجستیکی را ارائه می دهند، نمایانگر جنبه دیگری از شکاف فرهنگی در این شهر است.

سازمان های مقاومت شهری، نیروهای اشغالگر، دولت رسمی، اقلیت ها، پناهندگان ، یتیمان و یتیم خانه هایی که پس از جنگ بتعدادشان بسیار افزایش یافته است، در بلاتکلیفی زیادی به سر می برند. گودسل، یکی از نویسندگان کتاب، ادعا می کند که استانبول دارای سه سنت بزرگ تاریخی است: نظامی گری (جنگ) ، کلیساگری (دین) و تجارت. این ادعا خلاصه ساختارهای غالب در محیط شهری پس از جنگ و همچنین بازتاب نهادهایی است که هویت تاریخی شهر را تشکیل می دهند. هنگامی که امپراتوری سقوط کرد، جمعیت استانبول بیش از یک میلیون نفر بود. جمعیت شهر در اواخر دوره عثمانی پس از این سالها تنوع قومی-مذهبی خود را از دست می دهد. با سرشماری سال ۱۹۲۷، جمعیت به ۶۹۰هزار نفر کاهش می یابد. این کاهش جمعیتی از نظر زندگی روزمره و نشاط تجاری بر ۲۰ سال آینده شهر تأثیر منفی خواهد گذاشت.

اشغال استانبول توسط انگلیس، که قرنها یک مرکز سیاسی و از سال ۱۴۵۳ سرزمین عثمانی بود،  فضای سیاسی استانبول واقع در جمهوری را به شدت تحت تأثیر قرار داد. این اشغال تا زمانی ادامه دارد که جنبش های استقلال طلبانه در شهرهای مختلف آناتولی استانبول را در اکتبر ۱۹۲۳ پس گرفتند. نتیجه مهم دیگر این بود به دلایل استراتژیک و سیاسی پس از جنگ، ا پایتخت به آنکارا انتقال داده خواهد شد. وقتی مدیریت تنگه ها، که آبراه استراتژیک استانبول است، به یک کنسرسیوم بین المللی واگذار شد، تأثیر دولت جدید بر امنیت استانبول از نظر استراتژیک محدود شد. نهادهای دیپلماتیک از آنجا که مطمئن نبودند آنکارا پایتخت دائمی باقی بماند، ده سال از استانبول به آنکارا نقل مکان نکردند. وزن سیاسی استانبول، که به دلیل ویژگی های خود به عنوان پایتخت امپراطوری ها و مرکز خلافت در آخرین دوره خود، به دست آورده بود، از بین رفت. آنکارا، قصبه ای در وسط  بیشه زار با هفتادوپنج هزار نفر جمعیت که نمایانگر رویاهای دولت جدید است، آرزوها و رویاهای دولت ملی را آغاز کرد. استانبول اکنون به مکانی تبدیل شده که در آن بازماندگان رژیم قدیمی، آسیب های دوران اشغال، یک شکست تحقیرآمیز، غرور له شده اجتماعی، یک جهان میهنی گرایی ناسازگار با بینش های ملی گرایانه از هویت و همه نمادهای مشترک آنها،باقی مانده است. استانبول منتقل شده به جمهوریت، عمیقاً تحت تأثیر یک جنگ ویرانگر دوازده ساله قرار گرفته که وضعیت آن را تغییر داده، دولتی که به عنوان پایتخت برای آن خدمت می کرد ناپدید شده، امتیازات خود را از دست داده، و هویتش با انتظارات دولت جدید سازگار نیست.

نویسنده: عالم آرلی

همچنین ببینید

رویای ناکام سفر به استانبول برای دو هنرمند بزرگ غرب؛ داوینچی و میکل‌آنژ

پایگاه مطالعات عثمانی: تاریخ هنر و فرهنگ اروپا قطعا بدون اشاره به نام میکل آنژ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *