نمونه‌ای از فرارمغزهای ایرانی به عثمانی: مصلح‌الدین محمد لاری

پایگاه مطالعات عثمانی: در روزگار صفویه شماری بسیار از دانشمندان و هنرمندان ایرانی به دلایل و انگیزه های گوناگون به سرزمین های همسایه، به ویژه هندوستان و عثمانی، مهاجرت کردند. این مهاجرتها یکی از عوامل پیوند فرهنگی میان ایران و سرزمین های یادشده بود. در میان این مهاجران فرهیخته، گروهی نیز تاریخنگار بودند و یا در کنار علوم دیگر، به تاریخنگاری نیز میپرداختند. اینان ناقلان سنت تاریخنگاری ایرانی در سرزمین های محل هجرت خود شدند و افزون بر آن به محوریت تاریخ کهن ایران در تاریخنگاری سرزمین های خارج از ایران، از جمله قلمرو عثمانی، کمکی شایان کردند. یکی از چهره های برجسته این روند مصلح الدین محمد لاری، دانشمند بزرگ ایرانی است که در دانش های گوناگون مهارت داشت و از سرآمدان روزگار خود بود. یکی از آثار گرانسنگ او در زمینه تاریخ می باشد و به مرآت الادوار و مرقات الاخبار نامبردار است. این کتاب از ارزش هائی فراوان در زمینه علم تاریخ برخوردار است امّا آنچه آن را در زمینه بحث تبادلات فرهنگی ایران و عثمانی برجسته می کند، عنایت ویژه نویسنده آن در تبیین تاریخ ایران و محوریت دادن به آن است، در حالی که او در سرزمین عثمانی تاریخ خود را می نوشت. افزون بر آن مصلح الدین لاری برخلاف همشهری خود فضل الله  بن روزبهان خنجی لاری، که در زمان صفویه به قلمرو اوزبکان مهاجرت کرد و در آثار تاریخنگارانه خود از ابراز هرگونه دشمنی و کینه با دولت صفوی و ایجاد دشمنی میان اوزبکان و صفویان فروگذار نکرد، در گزارش تاریخ عثمانی و صفوی مردی منصف است و نسبت به صفویان، با وجود اختلاف مذهبی، دشمنی از خود نشان نمی دهد و گویا با این شیوه تلویحاً میخواهد دو دولت را به دوستی و ترک خصومت فراخواند. کتاب او علاوه بر این دربرگیرنده ارزش های فرهنگی است که در بسیاری از تاریخنگاری های دیگر چندان دیده نمی شود. چه او در کنار گزارش های سیاسی هر دوره، گزارش های فرهنگی، به ویژه درباره شخصیّتهای علمی و فرهنگی آن روزگار نیز به دست میدهد که در جای خود روشی ارزشمند به شمار می رود.

میان سرزمین ایران و آناتولی در درازای تاریخ پیوندها و داد و ستدهای فرهنگی فراوان بوده است. در دوران اسلامی نیز با تشکیل دو دولت بزرگ سلجوقیان روم و عثمانی، این مناسابات از گستردگی و عمقی بیشتر برخوردار شد. چه هر دوی این دولت ها در راه رسیدن به آناتولی از گذرگاه ایران گذشته بودند و از این روی با فرهنگ و تمدن ایرانی اُنس و آمیختگی فراوان داشتند. به عبارت دیگر اینان بزرگ ترین حاملان فرهنگ ایرانی به آناتولی بودند و در فرهنگ و تمدنی که در آنجا بنیاد نهادند، رنگ و بوی فرهنگ ایرانی قوی تر از دیگر فرهنگ ها بود. به همین دلیل فرهنگ و تمدن ایرانی بخشی بزرگ از گسترش خود را مرهون کوششها و پایمردیهای دولتمردان این دو دولت بزرگ، از جمله فرمانروایان و وزیران آن، است. دربار مرکزی و دربارهای محلی این دو حکومت بزرگ وعده گاه بسیاری از دانشمندان ایرانی در رشته ها و عرصه های مختلف علم و فرهنگ بود. گل سرسبد همه آنها مولانا جلال الدین بلخیِ رومی است. در این میان یک دسته از ایرانیانی که در دستگاه حکومتی دولت های سلجوقی روم و عثمانی به فعلایت اشتغلا داشتند، تاریخنگاران می باشند. از جمله نخستین کسان در این رشته محمد بن علی بن سلیمان راوندی است که از اهلای راوند کاشان بود و کتاب شراحه ااصدور و آیه السرور را در دربارکیخسرو بن قلج ارسلان (فرمانروائی: -۵۸۸ ۶۰۷ق) و به نام او نوشت. کتاب او خود حامل بخشی از فرهنگ و ادب ایرانی، از اشعار و امثلا گرفته تا آئین ها و بازی هاست. (برای نمونه ر. ک. راوندی، ۱۳۶۴: ۴۱۶-۴۰۵، ۴۲۸-۴۳۱، ۴۳۱-۴۴۳۷ و بسیاری صفحات دیگر) نمونه دیگر امیر ناصرالدین حسین بن محمد معروف به ابن بی بی است که اصلا از مردمان کوه سرخ گرگان بود و کتابش الاوامر الاعلائیه فی الامور العلائیه معروف به سلجوقنامه ابن بی بی را، که معروفترین منبع برای شناخت سلجوقیان روم است، در همین سرزمین آناتولی به اشاره علاءالدین کیقباد اول و به نام علاءالدین عطاملک جوینی نوشت. (ر. ک. ابن بی بی، :۱۹۵۷ مقدمه) از نمونه های بسیار برجسته مورخان ایرانی در دربار عثمانی نیز می توان به ادریس بدلیسی اشاره کرد که پیش از مهاجرت به عثمانی از دانشمندان دربار دولت آق قویونلو در ایران بود. کتاب او، هشت بهشت، در تاریخ عثمانی از جمله منابع بسیار مهم و درجه اول به شمار می آید و بر تاریخنگاران پس از خود تأثیراتی به سزا گذاشته است. (ر. ک. روملو،۱۳۸۴:  ۱/۷۴و۹۷) از دیگر سو آثار مورخان عثمانی نیز کمابیش در ایران شناخته شده بود، به گونه ای که گاه برخی از آنها از ترکی به فارسی نیز ترجمه شده است. برای نمونه تقویم التواریخ، اثر مهم و جلاب توجه مصطفی بن عبدالله  چلبی معروف به حاجی خلیفه (نوشته ۱۰۵۸ق)، در اواخر روزگار صفویه در سال ۱۰۷۵ق و اندک زمانی پس از نوشته شدن، به فارسی ترجمه شده است. گویا مترجم رویدادهای پس از ۱۰۵۸ق را خود بر آن افزوده است و در سال های پس از آن نیز رویدادهای تا سال ۱۰۸۵ق به کتاب افزوده شده است. (حاجی خلیفه، ۱۳۷۶: و ۱۲و ۱۴- ۱۵، مقدمه مصحح(

اما در میان تاریخنگاران مهاجر ایرانی به قلمرو عثمانی پس از ادریس بدلیسی، برجسته ترین تاریخنگار ایرانی که به قلمرو عثمانی مهاجرت کرد و آثاری ماندگار در زمینه علوم گوناگون، از جمله علم تاریخ، از خود به یادگار گذاشت، مصلح الدین محمد لاری است.مصلح الدین محمد لاری متولد حدود ۸۹۰ق لارستان ایران و درگذشته ۹۷۹ یا ۹۸۰ق دیاربکر ترکیه است و آرامگاه او اکنون در مسجد صفا یا پارلی در شهر دیاربکر (آمِد) قرار دارد.(هاشمی، ۱۳۹۳: ۱) او که عالمی شافعی مذهب است پس از سپری کردن سال های نخستین زندگانی و گذراندن آموزش های سنتی، به شیراز مهاجرت کرد و از محضر دانشمندان نامبردار زمانه خود، همچون غیاث الدین منصور دشتکی شیرازی، کسب دانش کرد. (صفا، /۵ :۱۳۷۸بخش ۳۰۵-۳۰۴/۱ ) سپس، در زمانی که بر ما دقیقاً معلوم نیست ولی قطعاً پیش از سال ۹۴۶ق است، به هندوستان مهاجرت کرد و در دربار همایون و شاید اوایل پادشاهی اکبر به مقام صدر رسید. در ۹۶۳ق از هند به زیارت حج و از آنجا نیز به استانبول رفت. در استانبول نیز مدتی مورد توجه و احترام دربار عثمانی بود تا اینکه در حدود ۹۶۷ق به آمِد مرکز دیار بکر مهاجرت کرد و مورد حمایت اسکندر پاشا ولای این ایلات قرار گرفت و تولیت مدرسه خسرو پاشا به او واگذار شد. او در طول عمر خود آثاری فراوان در علوم مختلف، از فقه و حدیث و کلام گرفته تا نجوم و تاریخ، برجای نهاد که هر کدام موضوع گفتگوئی جداگانه تواند بود. آنچه در اینجا بررسی می شود اثر تاریخنگارانه او به نام مرآه  الادوار  و مرقاه لااخبار می باشد. (صفا، همان) مرآه  الادوار  و مرقاه الاخبار تاریخی عمومی است که رویدادهای جهان از آغاز آفرینش تا سال ۹۷۴ق، سال درگذشت سلطان سلیمان قانونی و برتخت نشستن سلطان سلیم دوم، را دربر می گیرد. این اثر، گو اینکه همچون بسیاری دیگر از تاریخ های عمومی پیش و پس از خود، بیشتر برای رویدادهای نزدیک به روزگار نویسنده معتبر است، اما برخی ویژگی های شاخصِ آن، می تواند آن را به عنوان اثر تاریخنگارانه جلاب توجه و کم نظیر نشان دهد. به گونه ای که حتی رویدادهای بسیار پیشتر از زمانه نویسنده نیز در آن قابل درنگ و بهره برداری باشد. آنچه این ویژگی را به مرآه  الادوار  و مرقاه الاخبار می دهد شیوه تاریخنگاری و دیدگاه های تاریخنگرانه نویسنده دانشمند آن است. این تمایز را می توان در نگاه او به علم تاریخ، اعتنای به تعدد و تکثّر منابع و به ویژه نقد مطلاب آنها، بی طرفی نسبی در گزارش رویدادها، توجه فراوان به تاریخ فرهنگی در کنار تاریخ سیاسی، محوریت دادن به تاریخ ایران در رویدادهای جهان پیش و پس از اسلام و پاره ای ویژگی های دیگر جستجو کرد.

مصلح الدین لاری علم تاریخ را فنی می داند که از آن می توان «فواید دارین» (سودهای دوجهانی) به دست آورد. او در این راستا به برخی از آیات قرآنی که به اهمیت گزارش اخبار گذشتگان اشاره می کنند نیز استناد می کند. (لاری، ۱۳۹۳: ۱/۵) افزون بر این او تاریخ را علمی می داند که بیش از همه کس، برای فرمانروایان سودمند است. چه برای این گروه دانستن چاره ها و راههای پادشاهی و تدبیرهای پیشنیان در جنگ و سختی ها و اطلاع از نیکی ها و مکارم اخلاق گذشتگان، باعث طولانی تر شدن دروزگار دولت و خوشبختی آنان خواهد بود. همچنین آگاهی از صفات زشت گذشتگان، که می تواند مغایر و متضاد با فواید یادشده باشد، نیز برای فرمانروایان ضروری است. (همان، ۱/۸ ) این توصیفات او از علم تاریخ انسان را به یاد تاریخنگار نامدار ایرانی در قرن چهارم و پنجم، ابوعلی مسکویه، می اندازد که علم تاریخ را علم تجربه ها و به کاربستن آن می دانست. (صادقی ،۱۳۷۹ :۱۱۵-۱۲۲)

لاری چارچوبه نگارش تاریخ خود را با محوریت دادن به تاریخ ایران پیش و پس از اسلام شکل داده و رویدادهای دیگر سرزمین ها، پیامبران و غیره را نیز با انطباق دادن زمانی، عمدتاً در ذیل تاریخ ایران آورده است. این ویژگی در بسیاری تاریخهای عمومی دیگر که در دوران اسلامی نوشته شده است نیز آشکارا به چشم می خورد و اینکه او به عنوان یک ایرانی در قلمرو و دربار عثمانی رقیب صفویانِ ایران، همچنان تاریخ کشور خود را محور تاریخ جهان می بیند، میتواند افزون بر پیروی از سنت های تاریخنگاران مسلمان پیش از خود، نشان از دلبستگیهای او به سرزمین مادری خود و کوشش برای گسترش تاریخ و فرهنگ آن در سرزمین های خارج از ایران باشد. برجسته ترین ویژگی تاریخنگارانه مصلح الدین لاری اهمیت دادن او به فراوانی منابع، تنوع آن و نقد و سنجش گزارش های منابع با یکدیگر در موضوعی مشخص است. او تا اندازه ای همچون مورخان امروزی در آغاز کتاب منابع خود را به نام معرفی می کند و هرچند در همین آغاز این منابع را نقد نمی کند اما در لابلای گزارشها به نقادی مطلاب آنها در موضوعی خاص نیز میپردازد. به گفته  خودش، کتاب مرآه  الادوار  و مرقاه لااخبار«خلاصه و لباب و زبده و انتخاب است از کُتُب بسیار.» (همان) نویسنده  دانشمند برخلاف بسیاری از تاریخِ عمومی نویسان پیش و پس از خود، که معمولا یک یا دو سه کتاب را منبع خود برای رویدادهای پیش از دوران معاصر خود قرار می دهند، گروهی بزرگ و درعین حلا گوناگون از منابع تاریخی را منبع خود در نوشتن تاریخش قرار داده است. این منابع حتی از نظر زبانی هم متنوع و به زبان های فارسی، عربی و حتی ترکی می باشند . او در همان مقدمه(خطبه) کتاب فهرستی شایان توجه از منابع اصلی خود به دست می دهد:[۲] «تاریخ محمد بن جریر طبری، تاریخ کامل مولَّف ابن اثیر لاجزری و تاریخ ثعلابی[۳] و تاریخ ابی حنیفه دینوری[۴] تاریخ لاعلام مؤلَّف حافظ ابی عبدالله ذهبی و تاریخ عبدالله بن علی بن سعد یافعی[۵] و شاهنامه ابوالقاسم حسن بن محمد بن علی لافردوسی لاطوسی و تاریخ محمد بن عبدالله لامسعودی[۶] و تاریخ فخرالدین محمد بن ابی داود بناکتی و منتظم ابولافرج بن جوزی و تاریخ شیخ عماد الدین بن کثیر شامی[۷] و تاریخ مقدسی و محمدمغازی بن اسحق و وهب بن مُنَبَّه و تاریخ محمد بن اسماعیل بخاری، کبار الامم حمزه بن حسین اصفهانی و کتاب فتوح ملاف محمد بن علی بن اعثم کوفی و معارف ابی محمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه و کتاب ابوعلی مسکویه و کتاب ابن مقنع[۸] و طبقات فقهای حنفیه مؤلَّف شیخ مجدالدین فیروزآبادی و طبقات شافعیه مؤلَّف سُبکی و اُسنوی و کتاب مقامات یمینی مؤلَّف ابی نصر عتبی و کتاب ابی الحسن علی بن شمس بیهقی[۹] و تاریخ خسروی مؤلَّف ابی الحسن محمد بن سلیمان و جامع تاریخ لا سبکتگین مؤلَّف ابی الفضل بیهقی و تاریخ احمد بن سیّار و عباس بن مصعب و ابواسحق بن محمد بن موسی بزّاز و محمد بن عثیل بلخی و ابوالقاسم علی بن محمود کعبی و جامع لاحکایات مؤلَّف[۱۰] جملا الدین محمد عوفی و بستان التواریخ مؤلَّف ابی الحسن محمد بن عبدلاغفار لاقاری و مآثر لصدر الدین محمد بن حسن البسطامی و طبقات مؤلَّف[۱۱] عبدالله بن منهاج الجرجانی[۱۲]  و زبده التواریخ ابوالقاسم محمد بن علی لاکاشی و مخزن لابلاغه و فضائل الملوک مؤلَّف ابی الفضل عبدالله بن ابی نصر احمد بن علی میکال و تاریخ جهانگشای مؤلَّف علاءالدین ملک[۱۳] جوینی و تاریخ ابن خلّکان و تاریخ گزیده مؤلَّف حمدالله مستوفی قزوینی و نظام التواریخ مؤلَّف قاضی ناصرالدین بیضاوی و جامع مؤلَّف خواجه رشی طبیب وزیر تاریخ مولانا عبدالله وصّاف شیرازی و مواهب الهی مؤلَّف مولانا معین الدین یزدی در اخبار المظفر و ظفرنامه مولانا شرف الدین علی یزدی و روضه الاحباب مؤلَّف سیّد جمل الدین محدّث و تاریخ حافظ ابرو و روضه الصفاء مؤلَّف امیرخواند مورخ و بعضی تواریخ منثور و منظوم که اهل روم به عبارت ترکانه ترتیب داده اند.» (لاری، :۱۳۹۳ ج۱۰-۸ /۱ ) لاری افزون بر منابع بالا، که به گونه یکجا و در مقدمه از آنها یاد می کند، در بخش های مختلف کتاب خود از منابعی دیگر نیز بهره برده و اغلب از آنها به نام یاد کرده است. این بخش از منابع حتی بیشتر از منابع یادشده در مقدمه است و اهمیتی بسیار دارد. چه برخی از آنها ممکن است امروزه در دسترس محققان نباشد و بخشی دیگر، ازجمله آثار دینی، در این حجم مورد توجه مورخان قدیم نبوده است.در زیر فقط برای نمونه به برخی از این آثار اشاره می شود. او در برخی از داستان های دینی مانند ماجرای هابیل و قابیل، به کتاب کشّاف استناد می کند که قاعدتاً منظور تفسیر کشّاف زمخشری است. (همان، ۲۰/۱) در داستان حضرت آدم به تهذیب الاسماء ارجاع می دهد. (همان، ۲۲/۱) درگزارش ساخته شدن کعبه به دست شیث از دمیری در شرح منهاج نواوی بهره می برد. (همان،    ۲۳/۱ ) از ابومعشر بلخی روایتی از اهل چین و هند را درباره صورت ظاهری خداوند نقل می کند. (همان، ۲۵/۱) درباره نسبت ادریس با نوح، از نویسنده ای به نام مازری روایت میکند. (همان)همچنین درباره این که ادریس به هفتاد و دو زبان مردم را به خدا دعوت می کرد، از تاریخ الحکما (ظاهراً تاریخ الحکمای شمس الدین شهرزوری نه تاریخ الحکمای قفطی) بهره می برد. (همان)همچنین از همین کتاب داستان عروج ادریس را نقل می کند. (همان، ۲۶/۱ ) درباره فاصله زمانی میان آدم و نوح از ابن حیّان روایت می کند . درباره کیفیّت کشتی نوح از مجموعه مشهور و بزرگِ صحیح بخاری روایت می کند. (همان، ۳۱/۱ )درباره اوج بن عنق از بدایه و نهایه ابن کثیر بهره می برد. (همان) در گزارش نَسَب کیومرث، پادشاه افسانه ای ایران زمین، حتی گزارش منبعی همچون نصیحه الملوک امام محمد غزالی را هم از قلم نمی اندازد. (همان، ۳۳/۱ ) در داستان هوشنگ، از نوشتن کتابی به دست او به نام جاودان خرد یاد می کند که حسن بن سهل، برادر فضل بن سهل وزیر مأمون، آن را به عربی ترجمه کرد و «ابوعلی مسکویه شطری از آن را در کتاب آداب لافرس و لاعرب آورده.» (همان، ۳۵/۱ ) در گزارش ساخت هزارستون (تخت جمشید) به دست جمشید پادشاه کیانی، از تاریخی به نام کبار الامم نوشته حمزه بن حسین اصفهانی روایتی می آورد که ساخت آن را به همای دختر بهمن نسبت می دهد. اما نمی دانیم این آیا نام دیگر کتاب سنی ملوک الارض و الانبیاء اوست یا کتابی جداگانه. (همان، ۳۸/۱ ) در ماجرای یکی از فرزندان ایرج که پس از مرگ پدر به دنیا آمد و درباره او اختلاف نظر است؛ ضمن آوردن نظر مورخان بزرگی همچون ثعلابی، مسعودی و فردوسی، از کتابی به نام روضه الاخبار نیز روایت می کند. (همان، ۴۳/۱ ) در شرح فرزندان یعقوب (اسباط) از شرح شیخ ابن حجر بر بخاری بهره می برد. (همان، ۶۶/۱ ) هنگام اظهار نظر پیرامون شخصیت افلاطون، همزمان گفته های نویسنده تاریخ الحکما، ابن سینا در شفا و شیخ شهاب الدین سهروردی در تلویحات را آورده و مقایسه کرده است. (همان، ۶۶/۱ ) در شرح وجه تسمیه لا کُرت، از منبعی به نام فتوحات میرانشاهی، نوشته مولانا سعدالدین کرمانی، استفاده کرده است. (همان، ۵۰۰/۱ ) که منبعی کمتر شناخته شده است. هم اینقدر می دانیم که منابعی متأخر، همچون تاریخ نگارستان قاضی احمد غفاری، از آن یاد کرده و بهره برده اند. (غفاری کاشانی، ۵ /۱۳۶۲، جعفریان، ۳ :۱۳۹۰ ) در شرح فرمانروائی شمس الدین محمد کُرت، از تاریخ هرات، نوشته شیخ عبدالله بامی روایت می کند (همان، ۵۰۱/۱ ) که گویا از تاریخ های گمشده هرات می باشد. نیز در گزارش حکومت اتابکان موصل و ایوبیان، از کتاب «روضتین فی اخبار دولتین» یاد می کند که بیشتر درباره نورالدین و صلاح الدین است.

 از عبارات نویسنده در مقدمه چنین برمی آید که بخش پایانی کتاب، که یکی از ارزشمندترین بخش های آن است، بیشتر حاصل دیده ها و شنیده های نویسنده می باشد. (همان، ۱۰-۸/۱)

لاری به بیشتر منابع مرتبط با تاریخ ایران پیش از اسلام، برای نوشتن این بخش از تاریخ توجه دارد و گزارش های آنها را با یکدیگر می سنجد. اما در این میان به شاهنامه اثر بزرگ حکیم ابوالقاسم فردوسی عنایتی ویژه دارد و گاه با واژگان ستایش آمیز، همچون «نظم گوهر نظام»، از آن یاد می کند. (همان،  ۱۴۵: ) در بسیاری جاها روایت های دیگر منابع را با شاهنامه می سنجد. لابته اینگونه هم نیست که همه جا روایت شاهنامه را ترجیح دهد. اما گویا در نظر او و به درستی شاهنامه گونه ای  جداگانه از تاریخ های معمول و رسمی است که نه می توان گزارش های آن را برای این بخش از تاریخ ایران نادیده گرفت و نه می توان همه جا آن را محور و میزان سنجش دیگر منابع قرار داد. (همان، : ۴۳ و ۱۲۳ و ۱۴۳-۱۴۲ و ….)افزون بر این در برخی جاها از اشعار حکیمانه  فردوسی به عنوان پند و اندرز و شاهد مثلا بهره می برد.(همان، : ۴۲۰-۴۱۹ و ۵۹۵ ) در این زمینه او لابته به دیگر شاعران بزرگ ایرانی، همچون سعدی (همان: ۱۶۴/۱ و ۴۴۴، ۶۸۶/۲، ) حافظ (همان: ۷۳۸/۲ و ۷۴۴، )خاقانی شروانی (همان: ۵۹۷/۱،) نظامی گنجه ای (همان: ۸۵۴/۲،)  سنائی غزنوی(همان: ۲۹۶/۱ ) وغیره نیز توجه دارد و از اشعارشان درجنبه تاریخی و یا پندآموزی استفاده می کند. او در برخی زمینه های تاریخی گاه به نقد اشعار برخی از از این شاعران نیز می پردازد. (همان،: ۲۹۶/ )

مرآه  الادوار  و مرقاه الاخبار گویا حاصل یادداشت هائی است که نویسنده سالیان سال از منابع گوناگون گردآوری کرده بود اما پیشامدهای سخت روزگار مجال تالیف کتاب را به او نمی داده است تا این که در روزگار سلطان سلیم دوم و با حمایت وزیرش محمدپاشا موفق به نوشتن کتاب خود برپایه  همان یادداشت ها می شود. (همان، : -۶/ ۸)

مصلح الدین لاری مورخی نقاد است که شاید نمونه  او را در میان تاریخنگاران مسلمان کمتر بتوان یافت. او حتی در روایت هائی بسیار کوتاه و به اندازه یک سطر خبر نیز گاه مطلب را با دو تا سه منبع می سنجد، گاه ترجیح خود را میآورد و گاه داوری را به خواننده وا میگذارد. حتی در گزارش افسانه های ایرانی و پیامبران نخستین، همچون آدم و نوح و ابراهیم، نیز از نقد روایات فروگذار نمی کند. آنچه در این سنجش های او جلاب توجه است دیدگاه و روش او درباره چگونگی نقد روایت است که از خلال نقادی هایش از روایات نمایان می شود. چنانکه گوئی او معتقد است در گزارش یک رویداد نه تنها بایستی روایت منابع متعدد با هم سنجدیده شود، بلکه گونه های منابع مهم نیز است و نمی توان صرفاً روایت های یک گونه از منابع، مثلا متون تاریخنگاری، را مبنای سنجش قرار داد، بلکه گزارش های انواع دیگر منابع، همچون تفسیرهای قرآن کریم، کتب ملل و نحل، کتب رجلا، انساب، وفیات، حدیث و حتی دیوانهای شعرا نیز با یستی در این سنجش مورد توجه قرار گیرد. تسلط او در علوم مختلف دینی، همچون علم حدیث، کلام، فقه، تفسیر و مانند آن نیز در این راه به او یاری شایان کرده است. البته این شیوه در بخش های نخستینِ کتابش چشمگیرتر است. دلیل این امر شاید نداشتن فرصت و انرژی کافی هنگام نگارش بخش های پایانی کتاب به دلیل رسیدن به روزگار کهنسالی باشد. در ادامه به برخی نمونه های کار او که این روش در آن آشکارا به چشم می خورد، به کوتاهی اشاره می شود . او در همان آغازین ماجرای بشر، یعنی داستان آدم و حوا و درگیری فرزندانشان هابیل و قابیل، از نوشته ابن اثیر شعری منتسب به آدم در رثای قابیل می آورد و آنگاه با دلایل دینی و عقلی و با استناد به تفسیر کشّاف زمخشری آن را ردّ می کند. (همان، : ۲۰ ) سپس در گفتگوی از نخستین دین های بشری از قول میرخواند دیدگاهی را می آورد که نشان می دهد نخستین شکل دین های باطل نزد انسان ها پرستش آتش بوده است. آنگاه از قول صاحب تفسیر (ظاهراً تفسیر کبیر شیخ رازی) نخستین ادیان باطل بشری را بت پرستی معرفی می کند اما باز هم میان دو روایت داوری نمی کند.(همان، : ۲۲ ) در داستان کیومرث و در روایتی کوتاه مقایسه ای مفصل و دقیق در روایات مربوط به نسب کیومرث انجام می دهد که در نوع خود ستودنی است: «کیومرث به قول اکثرین ولد سام است و غزالی در نصایح الملوک [۱۴]وی را برادر شیث دانسته و نزد قاضی بیضاوی[۱۵] آن است که او از اسباط نوح است زیرا که به اتفاق مورخین در عهد ..حضرت کلیم … از سپهر وجود طلوع نمود و از او تا کیومرث نزد عجم هزار و دویست سال است و از عهد حضرت موسی تا وقت طوفان نیز زمان همان است.(»همان، : ۳۳)

اما یکی از جالب ترین و مفصل ترین نقد گزارش های منابع درباره یک موضوع به وسیله مصلح الدین لاری، نقد اوست به روایت های مربوط به شخصیت واقعی ذوالقرنین. گوئی او نیز همچون بسیاری از مورخان و مفسران امروزی ایرانی و برخی غیر ایرانیان چندان دلی خوش از روایاتی که ذوالقرنین را همان اسکندر مقدونی می دانند، ندارد و روایت های آن دسته از مورخان و مفسران که ذوالقرنین را اسکندر نمی دانند ترجیح می دهد.(همان: ۵۵-۵۲/۱ )

در بیان نسب ساسانیان روایت مطرزی در شرح مقامات حریری، که فاصله زمانی میان ساسان بن بهمن افسانه ای تا بابک را بسیار کوتاه آورده است، به دلیل همین کوتاهی زمانی «مستبعد» می داند و در عوض گزارش «صاحب معرب شاهنامه» را، که در آن فاصله زمانی میان ساسان بن بهمن تا بابک بیشتر است، ترجیح می دهد.(همان، : ۱۲۳ ) در همین تاریخ ساسانیان، در گزارش کشته شدن مزدک به دست انوشیروان، روایت طبری و اکثر مورخان را با گزارش شهرستانی، که ملل و نحل نویس است، تطبیق داده و یکسان یافته است.(همان، : ۱۳۵ ) او حتی در تفسیر معنی نام های پیش از اسلام کوشش کرده است از منابع مختلف یاری بجوید.[۱۶]

لاری از گزارش های کم اهمیت درباره یک موضوع در منابع فرعی نیز صرف نظر نمیکند تا آگاهی هائی گوناگون و نو در اختیار خواننده قرار دهد. برای نمونه در گزارش فرمانروائی بهرام گور و در اشاره به دلبستگی او به شکار گور، روایتی بسیار نو، فارغ از آن که پذیرش آن برای عقل محال است، از ابن خلکان می آورد (همان، : ۱۳۸ )که نشان از دقّت بالا، نکته سنجی و تعهد مورخی همچون او به کار خویش است.

واقعیتی دیگر که مرآه  الادوار  را از بیشتر تاریخ های عمومی متمایز می کند، پرداختن وسیع به تاریخ فرهنگی است. به گونه ای که این کتاب از حلات تاریخ صرفاً سیاسی خارج شده و بخشی بزرگ از آن تاریخ فرهنگ ایران و دیگر سرزمینهای جهان اسلام است. لاری در این راستا، در کنار گزارش رویدادهای سیاسی هر دوره، کوشش کرده است رویدادهای فرهنگی را نیز در چارچوب گزارش زندگی، افکار و آثار شخصیت های فرهنگی همان دوره بیاورد. شخصیت هائی که او برای هردوره انتخاب می کند در یک رشته خاص محدود نمیشوند بلکه از رشته های علمی گوناگون برجسته ترین افراد را انتخاب و به گزارش احوال آنان پرداخته است. به گونه ای که می توان از مجموع تراجم هر دوره شمائی کلی از وضعیت علمی همان دوره به دست آورد. گزارش های او درباره برخی شخصیت ها می تواند برای محققان امروزی مفید و کارساز باشد. چه او به دلیل تسلطی که در علوم گوناگون دارد، آگاهی هائی متنوع درباره اینگونه شخصیت ها به دست می دهد که گاه ممکن است در منابع موجود به آسانی یافت نشود. زیرا برخی منابع او به احتملا زیاد در طول زمان از بین رفته است و برخی نیز ممکن است نسخه های منحصر به فرد و کمتر شناخته شده باشد. لاری از همان دوره های نخستین تاریخ ایران اسلامی شرح حال دانشمندان را در کنار گزارش رویدادهای سیاسی می آورد . برای نمونه از دوره سامانیان از ابومنصور ماتریدی، ابوالحسن اشعری و ابوعبدالله لاخفیف (همان، 🙁 ۴۵۳-۴۵۲ ) از دوره بویهیان از ابوعلی فارسی، ابوعلی حسن فسوی، محمدبن عبدالله سلامی، محمد بن خفیف، ابوالحسن انباری، متنبّی، ابوالحسن احمد بن فرس لغوی، ابراهیم بن هلال صابی و غیره (همان، : ۴۶۹-۴۶۰/،) از دوره غزنویان از ابونصر احمد بن علی میکال، ابوالحسن خرقانی، ابوسعید ابوالخیر، ابوعلی سینا، ابونصر جوهری، عنصری و غیره، (همان، : ۴۸۴-۴۷۵/ ) از دوره غوریان از ابولافتح محمد مرورودی، امام فخر رازی، مجدالدین عبدالحمید قاضی (همان، : ۴۹۲-۴۹۱/ ) از دوره سلجوقیان از نظام الملک طوسی، ابوعلی بن شاذان، ابوالقاسم قشیری، ابوعلی فارمدی، ابن ماکوال، امام الحرمین جوینی، شیخ ابو اسحاق شیرازی، عمر خیام، ابوالعباس لوکری، میمون بن نجیب واسطی، ابوالمظفر اسفراینی (همان، : ۵۳۰-۵۲۳/ ) عبدالواسع جبلی، معزی نیشابوری، نجم الدین عمر نسفی (همان، : ۵۵۲- ۵۴۷/ ) از دوره خوارزمشاهیان از شیخ مجدالدین بغدادی، نجم الدین کبری، امام فخر رازی (همان، : ۶۰۵-۶۰۳/ ) از دوره تیموری بهاء الدین نقشبند، یعقوب چرخی، علاءالدین غجدوانی، سراج الدین بیرمی، سیف الدین خوارزمی، سیف الدین خوشخوان، سید علی همدانی، ابی بکر تایبادی، سعدالدین تفتازانی، زین الدین شریف جرجانی و غیره (همان، : ۸۲۶-۸۲۰/ ) از دوره آق قویونلو از مولانا علی فرمه اصفهانی، صدرالدین محمد شیرازی، خواجه عبدالملک شیرازی، جلال الدین محمد دوانی، قاضی میرحسین یزدی،پیرجملا الدین احمد، شیخ سعدالدین ابوسعیدو غیره (همان، : ۸۹۸-۸۹۲/ ) و سرانجام از اوایل دوره صفویه از غیاث الدین منصور دشتکی،شمس الدین محمد خفری، کمال الدین حسین لاری، مولانا حسین اردبیلی، میرک شاه، مولانا عبدالعلی بیرجندی (همان، : ۹۰۱-۹۰۰/) یاد می کند.

نتیجه گیری

مصلح الدّین محمد لاری به عنوان دانشمندی جامع الاطراف نمونه ای نیکو از ایرانیان مهاجر به سرزمین های همسایه است. او چه در سرزمین هندوستان و چه در قلمرو عثمانی همواره در تکاپوی دانش اندوزی و اشاعه علم و آگاهی بود. در هر دو قلمرو به مقامات عالی دینی در دولت راه یافت. اما هیچگاه منصب مذهبی و دیوانی را دستاویزی برای مطامع دنیائی و هوسرانی خود نساخت و از آن راه آتش کینه را میان سرزمین های مسلمان همسایه تیز نکرد. بلکه بیشتر به آفرینش آثار گرانبهای فرهنگی و دینی مشغول شد و از این راه نه تنها ره توشه ای گران سنگ برای نسل های پس از خود برجای نهاد، بلکه باعث گسترش فرهنگ و تاریخ ایران در سرزمین های همسایه، از جمله عثمانی، شد. اثر تاریخی او، مرآه الادوار  و مرقاه الاخبار، نمونه ای خوب از آمیختگیِ تاریخ ایران و عثمانی است که در آن تاریخ هر دو سرزمین به خوبی در کنار یکدیگر مجال بیان یافته است.

مقصود علی صادقی[۱]

منابع

             ابن بی بی، حسین (۱۹۵۷) ، الاوامر العلائیه فی الامور العلائیه، به کوشش نجاتی لوغال و عدنان ارزی، آنکارا.

             ابن کثیر، اسماعیل بن عمر( ۱۴۰۸ق)، البدایه و النهایه، تحقیق علی شیری، بیروت، دارإحیاءالتراث،.

             ثعالبی نیشابوری، عبدالملک بن محمد( ۱۴۰۳ق) ، یتیمه الدّهر فی محاسن اهل العصر، تصحیح مفید محمد قمیحه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۵(ج(.

             جعفریان، رسول (۱۳۹۰)، فهرست مورخان عرب و عجم، پایگاه اطلاع رسانی کتابخانه، موزه و مرکز اسنتاد مجلس شورای اسلامی،

             http://ical.ir/index.php?option=com_k2&view=item&id=3807

             حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله چلبی (۱۳۷۶)، تقویم التّواریخ، ترجمه مترجم ناشناس، تصحیح میرهاشم محدّث، تهران، انتشارات میراث مکتوب.

             راوندی، محمد بن علی بن سلیمان(۱۳۶۴) ، راحهالصدور و آیهالسرور، بسعی و تصحیح محمد اقبال، تهران، امیرکبیر.

             روملو، حسن بیگ (۱۳۸۴)، احسن التواریخ، تصحیح دکتر عبدالحسین نوایی، تهران، اساطیر، چاپ اول،( ۳ج(.

             صادقی، مقصود علی (بهار ۱۳۷۹ ) ، روش تاریخنگاری و اندیشه سیاسی ابوعلی مسکویه، نامه فرهنگ، شماره ۳۵، صص .۱۲۲-۱۱۵

             صفا، ذبیح الله (۱۳۷۸) ، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، انتشارات فردوس.

             غفاری کاشانی،احمدبن محمد، تاریخ نگارستان، به تصحیح و مقدمه و تذییل مرتضی مدرس گیلانی،

             تهران، حافظ،.۱۳۶۲

             لاری، مصلح الدّین محمد (۱۳۹۳، ) مرآه  الادوار  و مرقاه الاخبار،تصحیح سیّد جلیل ساغروانیان، ۲ج، تهران، میراث مکتوب با همکاری پژوهشکده تاریخ اسلام.

             هاشمی، سید احمد  (۱۳۹۳)،محمد« مصلح الدّین لاری فرهیخته ای از خطّه لارستان»، پایگاه اطلاع رسانی اصلاح، m.islahweb.org/content/2015/2/13644

             یافعی، عبدلله بن اسعد بن علی (بی تا)، مرآه الجنان و عبره الیقضان، دارلاکتب العلمیه.

[۱]   دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس

[۲] بیشتر این کتاب ها، آثاری شناخته شده در قلمرو تاریخ و فرهنگ ایران و اسالم می باشند. امّا پاره ای از آنها ناشناخته یا دست کم دارای ابهام می باشند. اینگونه موارد در پانویس مقاله توضیح داده خواهد شد و از توضیح درباره موارد مشهور، برای پیشگیری از به درازا کشیدن سخن، خودداری خواهد شد.

[۳] قاعدتاً منظور یتیمه الدهرفی محاسن اهل العصر ثعالبی است. این کتاب چاپ هائی فراوان دارد. برای نمونه با مشخصات زیر: عبدالملک بن محمد ثعالبی نیشابوری، یتیمه الدّهر فی محاسن اهل العصر، تصحیح مفید محمد قمیحه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۳ق ۵(ج(.

[۴] الری به تاریخ ابوحنیفه دینوری، که همان االخبار الطوال است، عنایت و احترامی ویژه می گذارد. برای نمونه ر. ک. ج۱، ص.۳۷

[۵] نام درست او عبدالله بن اسعد بن علی یافعی است. یافعی آثاری متعدد در تاریخ و رجال و غیره دارد. در ۵ اینجا به نظر می رسد منظور لاری کتاب معروف تاریخی او، مرآه الجنان و عبره الیقضان، باشد. این کتاب با مشخصات زیر در چهار جلد منتشر شده است: عبدالله بن اسعد بن علی یافعی (بی تا)، مرآه الجنان و عبره الیقضان، دارالکتب العلمیه.

[۶] آنگونه که از متن کتاب برمی اید منظور نویسنده مروج الذهب است، نه دیگر آثار مسعودی

[۷]  قاعدتاً منظور البدایه و النهایهابن کثیر است. این کتاب چاپ هائی فراوان دارد. برای نمونه با مشخصات زیر: ۷ . ق۱۴۰۸اسماعیل بن عمربن کثیر ، البدایه و النهایه، تحقیق علی شیری، بیروت، دارإحیاءالتراث،

[۸]– گویا ابن مقفع منظور باشد و شاید در استنساخ و یا تصحیح چنین شده است.

[۹] قاعدتاٌ زید درست است نه شمس. منظور علی بن زید بیقی نویسنده تاریخ بیهق و آثار دیگر است .

[۱۰]  – منظور جوامع الحکایات عوفی است.

[۱۱]  – منظور طبقات ناصری نوشته منهاج الدین بن سراج الدین جوزجانی است.

[۱۲]  – درست آن جوزجانی است و شاید در استنساخ و یا تصحیح چنین شده باشد.

[۱۳] منظور عطاملک است.

[۱۴]  – گویا منظور نصیحه الملوک است.

[۱۵]-منظور ناصرالدّین عبدالله بن عمر بیضاوی نویسنده تفسیر معروف انوار التّنزیل و اسرار التّأویل و کتابِ تاریخ ۱۵ نظام التواریخ است.

[۱۶]  – برای نمونه در تفسیر معنای پرویز به الکامل ابن اثیر و مفاتیح العلوم(خوارزمی) استناد کرده است.

 

*این مقاله با عنوان “مورخان ایرانی مهاجر به عثمانی و مساله تبادلات فرهنگی میان ایران و عثمانی در روزگار صفویه نمونه موردی مصلح الدین محمد لاری” در فصلنامه مطالعات روابط فرهنگی بین المللی، زمستان ۱۳۹۷، سال چهارم ، شماره ۱۵ منتشر شده است.

همچنین ببینید

مجموعه آهنگ‌های سلاطین عثمانی (۱۶)؛ بوسه‌لیق سازنده

پایگاه مطالعات عثمانی: در ادامه معرفی آهنگ‌های ساخته شده توسط پادشاهان عثمانی به معرفی قطعه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *