Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /var/www/vhosts/ottomanstds.com/httpdocs/wp-content/plugins/wp-jalali/lib/date.php on line 96

Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /var/www/vhosts/ottomanstds.com/httpdocs/wp-content/plugins/wp-jalali/lib/date.php on line 98

Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /var/www/vhosts/ottomanstds.com/httpdocs/wp-content/plugins/wp-jalali/lib/date.php on line 260

Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /var/www/vhosts/ottomanstds.com/httpdocs/wp-content/plugins/wp-jalali/lib/date.php on line 262

Deprecated: Unparenthesized `a ? b : c ? d : e` is deprecated. Use either `(a ? b : c) ? d : e` or `a ? b : (c ? d : e)` in /var/www/vhosts/ottomanstds.com/httpdocs/wp-content/plugins/wp-jalali/lib/date.php on line 283

Deprecated: Unparenthesized `a ? b : c ? d : e` is deprecated. Use either `(a ? b : c) ? d : e` or `a ? b : (c ? d : e)` in /var/www/vhosts/ottomanstds.com/httpdocs/wp-content/plugins/wp-jalali/lib/date.php on line 351

Deprecated: Unparenthesized `a ? b : c ? d : e` is deprecated. Use either `(a ? b : c) ? d : e` or `a ? b : (c ? d : e)` in /var/www/vhosts/ottomanstds.com/httpdocs/wp-content/plugins/wp-jalali/lib/date.php on line 353
توفیق سبحانی؛ پلی سترگ برای ارتباط با تاریخ و فرهنگ عثمانی و ترکیه – مطالعات عثمانی
توفیق سبحانی

توفیق سبحانی؛ پلی سترگ برای ارتباط با تاریخ و فرهنگ عثمانی و ترکیه

پایگاه مطالعات عثمانی؛  مقوله فرهنگ به عنوان یک عنصر مهم در مناسبات انسانی حدّ و مرزی را نمی‌شناسد و در طول تاریخ موجب نزدیکی ملّت‌ها بوده است. از همین رو شناخت فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌های مختلف همواره از سوی ساکنان سرزمین‌های مختلف یک خواسته اساسی است. دو سرزمین ایران و عثمانی هرچند به لحاظ سیاسی در برهه‌های مختلفی از تاریخ دچار چالش و تنش‌های بسیار بودند، اما از نظر فرهنگی در تبادل فرهنگی به سر می‌برده‌اند و تاثیر و تاثّر دوسویه با بررسی‌های دقیق قابل مشاهده است. از این رو در دوران معاصر حرکتی از سوی فرهیختگان هر دو سمت آغاز شده است تا علاوه بر شناخت تاریخ و سرزمین مجاور خویش در صدد بازیابی عناصر فرهنگی متعلق به فرهنگ خودی در سرزمین بیگانه باشند. در ایران نیز در همین زمینه و بستر کسان بسیاری به تکاپو و تلاش افتادند تا بتوانند با حرکت به سمت ترکیه که باقی مانده‌ای از دولت بزرگ عثمانی است، هر چه بیشتر عناصر فرهنگ ایران را هویدا سازند. می‌توان از کسانی همچون مجتبی مینوی، محمد امین ریاحی و توفیق سبحانی در این ارتباط یاد کرد. تکیه اصلی در این مقاله بر روی توفیق سبحانی است تا مشخص شود این فرد تا چه حدی در ارتباط با ترک‌شناسی و عثمانی‌شناسی فعالیت داشته است. همچنین برای بازیابی عناصر فرهنگ ایرانی در عثمانی و ترکیه چه کرده و از این رهگذر چه آورده‌هایی را برای میهن خود به ارمغان آورده است. سبحانی با توجه به حوزه تخصصی خود بیشتر در عرصه ادبیات و مولوی پژوهی و تصوّف ورود کرده است. ضمن آنکه فهرست‌نویسی نسخه‌های خطی کتابخانه‌های ترکیه از کارهای شاخص اوست. در ادامه مقاله ای به قلم آقای عباس بصیری که پیش از این در شماره ۱۶ فصلنامه نشریه خردنامه منتشر شده است به بیان حیات، افکار و فعالیت‌های استاد توفیق سبحانی می‌آید.

 

زیست‌نامه

توفیق هاشم‌پور سبحانی در سال ۱۳۱۷ خورشیدی در شهر تبریز‌ دیده بـه جهان گشود. تحصیلات دوره ابتدایی خود را در دبستان رودکی و مقطع متوسطه را در دبیرستان‌های رشدیه‌ و لقمان‌ تـبریز‌ گذراند. از معلمان دبیرستان وی، عـلی اکـبر صبا، عبدالامیر سلیم، سنجر‌ باتمانقلیچ‌، جلیل تجلیل، جعفر شعار و مصطفی شعاریان را می‌توان نام برد. در سال ۱۳۴۱ مدرک کارشناسی خود‌ را‌ از‌ دانشگاه تبریز در رشته زبان و ادبیات فارسی اخذ کرد. احمد ترجانی‌زاده، یحیی‌ ماهیار‌ نـوابی‌، سید حسن قاضی طباطبایی، محمد جعفر محجوب، محمود صناعی، احمد علی رجایی بخارایی، عبدالرسول‌ خیام‌پور‌، منوچهر‌ مرتضوی از استادان وی در این دوره بودند. به صورت غیر مستقیم از جعفر‌ سلطان‌ القرائی نیز درس آموخته است. سـبحانی هـمواره از دبیران دوران دبیرستان و استادانش در‌ دانشگاه‌ تبریز‌ به بزرگی یاد کرده است. در سال ۱۳۴۲ وارد دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه‌ تربیت‌ معلم تهران شد. پس از آن راهی ترکیه شد. با شرکت در آزمون‌ ورودی‌ دکترای‌ دانشگاه استانبول (اونیورسیته) در سـال ۱۹۶۹م مـوفق به ورود به رشته زبان عربی و فارسی شد‌ و در‌ سال ۱۹۷۴م به دریافت درجه دکتری از این دانشگاه نایل آمد. در‌ همین‌ دانشگاه‌ استانبول بود که سمت شاگردی عبدالباقی گولپینارلی را یافت. از سِمَت‌های اجرایی ایـشان، نـیابت ریاستِ‌ انجمن‌ آثار‌ و مفاخر فرهنگی، مدیریت گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان (۱۳۵۸ـ۱۳۶۶) و سرپرستی‌ کتابخانه‌ مرکزی دانشگاه گیلان (۱۳۶۱ ـ ۱۳۶۲) بوده است. وی سابقه تدریس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تبریز‌ و پیام‌نور‌ را نیز داشـته اسـت. هـمچنین در سوابق وی تدریس در دبیرستان‌های بندر‌ انـزلی‌ (۱۳۴۲ـ۱۳۵۱)، تـهران (۱۳۵۲ ـ ۱۳۵۶)، نـیز وجود‌ دارد‌. او‌ طی سال‌های ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۶ مدتی در‌ دانشگاه‌ دهلی تدریس کرده است. ترجمه کتاب مولانا جلال الدین، زندگانی، فلسفه، آثار گزیده‌ای‌ از‌ آنها، از وی در دورهـ‌ سـوم‌ کـتاب سال‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران، از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد‌ اسـلامی‌ بـه عنوان اثر برتر برگزیده شد.[۱]

 

اقامت در ترکیه و کتابخانه‌های تـرکیه

توفیق سبحانی از‌ بدو‌ ورود به ترکیه به فهرست‌نویسی‌ نسخ‌ خطی‌ فارسی موجود در‌ کتابخانه‌های‌ ترکیه مشغول شد. سال‌های‌ حضور‌ وی در تـرکیه دوران آشـنایی وی بـا آثار مربوط به فرهنگ ایرانی در عثمانی‌ بود‌. تبلور این امر در آشـنایی وی با‌ نسخه‌های خطی‌ بود‌. فهرست‌نگاری‌ نسخ خطی کتابخانه‌های مهم‌ ترکیه بخش مهمی از فعالیت‌های سبحانی در بازشناسی فـرهنگ ایـرانی اسـت. موفقیت‌های وی در این‌ امر‌ حاصل مسافرت‌های بسیارِ وی به شهرهای‌ مختلف‌ و بازدید‌ از‌ کتابخانه‌های‌ کـوچک و بـزرگ تـرکیه‌ بوده‌ است. توجه ویژه وی به نسخه‌های خطی فارسی بود که در طی قرون ماضی در جـغرافیای‌ حـکومت‌ عـثمانی‌ به کتابت در آمده بودند. نگارش چنین‌ کتاب‌هایی‌ نشان‌ از‌ تعامل‌ فرهنگی‌ و حضور فرهنگ ایرانی در حـوزه نـفوذ سیاسی عثمانی است. به این نکته بایست این را نیز افزود که مدت‌های مـدید زبـان فـارسی در قلمرو و دیوانسالاری عثمانی حضور‌ داشته است. سبحانی با تلاش فراوان و ستودنی خود در حوزه‌های مـختلف بـه فرهنگ ایرانی و زبان و ادب فارسی یاری رسانده است. زمینه نسخه‌های خطی را می‌توان از اولویت‌های او دانـست. در‌ ایـن‌ مـیان نقش توفیق سبحانی و کسانی به مانند او پیوند دادن ایرانیان با فرهنگ خودی در سرزمینی بیگانه است. نـکته بـسیار مهمی که در ابتدای بحث از نسخه‌های خطی باید‌ به‌ آن توجه داد تعداد زیاد کـتابخانه‌های تـرکیه اسـت که نسخه‌های خطی را در خویش جای داده‌اند. این تعداد مایه مباهات عثمانیان نیز بوده‌ است‌. بـرای روشـن شـدن چند و چون‌ این‌ موضوع و تقریب به ذهن، اسامی این کتابخانه‌ها در این بـخش مـی‌آید.

کتابخانه مغنیسا، کتابخانه ایاصوفیه، کتابخانه تیره (قصبه‌ای در استان آیدین ترکیه)، نجیب پاشا‌، کتابخانه‌ شهید علی، کـتابخانه عـلی‌ امیری‌، کتابخانه قسطمونیه (شمال غربی ترکیه)، کتابخانه اسپارته (خلیل حمید پاشا)، کـتابخانه کـوتاهیه (وحید پاشا باشی)، کتابخانه ولی الدین افندی، کـتابخانه راغـب پاشـا (صدر اعظم عثمانی) در استانبول، کتابخانه نور عـثمانیه‌ (در‌ اسـتانبول)، کتابخانه اسعد افندی، کتابخانه وحید پاشا، کتابخانه موزه آثار ترک و اسلامی، کتابخانه ولی الدیـن، کـتابخانه فاتح، کتابخانه اونیورسیته (کتابخانه دانـشگاه اسـتانبول)، کتابخانه جـارالله افـندی، کـتابخانه طاوشانلی (در شمال غربی‌ کوتاهیه‌ و جنوب شـرقی‌ بـورسه)، کتابخانه نظیف پاشا (در استانبول)، کتابخانه حمیدیه (به نام سلطان عبدالحمید اول)، کتابخانه سـلطان احـمد سوم‌ در موزه طوپقاپی سرای، کتابخانه فـیض الله افندی (در کتابخانه سلیمانیه‌)، کـتابخانه‌ مـحمود‌ پاشا (صدر اعظم سلطان مـحمد فـاتح)، کتابخانه موزه باستان شناسی، کتابخانه عزت

قویون اوغلی (در قونیه)، کتابخانه ‌‌دار‌ المثنوی، کتابخانه آمـاسیه، کـتابخانه خسرو پاشا، کتابخانه مراد مـلا (مـحله چـهارشنبه استانبول)، کتابخانه‌ حـکیم‌ اوغـلی‌ (علی پاشا پسر رئیـس الاطـباء نوح افندی که سه بار در زمان محمود اول و عثمان‌ سوم به صدارت برگزیده شد)، کـتابخانه بـایزید عمومی، کتابخانه کوپریلی (در استانبول)، کتابخانه‌ راغـب پاشـا، کتابخانه مـُغْله‌، خـواجه‌ مـصطفی (محلی در استان آیدین)، کـتابخانه دارنده (در استان سیواس)، کتابخانه یوسف آغا، کتابخانه عشّاقی تکیه سی، کتابخانه حالت افندی (از رجال سـیاسی عـصر محمود دوم)، کتابخانه ملّا چلبی (قاضی عـسکر‌ مـلا چـلبی)، کـتابخانه نـظیف پاشا، کتابخانه اسـکی شـهر، کتابخانه چلبی عبدالله، کتابخانه خلوصی آتش، کتابخانه اسکلیب، کتابخانه دیار بکر، کتابخانه لالا اسماعیل، کتابخانه عاطف افـندی، کـتابخانه بـغدادلی وهبی (مفتی بغداد متوفای‌ ۱۹۳۳‌)، کتابخانه ایوب (حـاجی بـشیر آغـا) کـه در زمـان احـمد سوم و محمود اول بنا شده است. کتابخانه بروسه (بورسا) شامل چند کتابخانه می‌شود کتابخانه مسجد اورخان، کتابخانه خراجچی اوغلی، اولو جامع‌، کتابخانه‌ ملی، قورشونلو اوغلی، حسین چلبی، گَنَلْ (عـمومی)، توپقاپی سرای، توقاد، پرتو پاشا، بوردور، بلدیّه م. جودت، کتابخانه چور لیلی علی پاشا، کتابخانه چورُم (شهری در نزدیکی آنکارا)، کتابخانه حاجی بکتاش‌ (بخش‌ قیر شهر در استان آنکارا)، کتابخانه حسن حُسنی پاشـا (نـاظر بحریه در زمان سلطان عبدالحمید دوم)، کتابخانه خزینه (بخشی از کتابخانه موزه طوپقاپی سرای)، کتابخانه داماد ابراهیم پاشا (صدر‌ اعظم‌ احمد‌ سوم) در استانبول، کتابخانه راشد‌ افندی‌ (از‌ رجال معروف عصر عبدالحمید اول و سلیم سـوم) در قـیصریه، کتابخانه رئیس الکتاب (مصطفی افندی)، کتابخانه زیله در استان سیواس، کتابخانه صامسون‌ (در‌ استان‌ طرابوزان)، کتابخانه سَرَز (=سیروز) در استان سلانیک یونان، کتابخانه‌ سلیم‌ آغا (محله اسـکدار اسـتانبول)، کتابخانه سلیمیّه تاسیس سلطان سـلیم دوم در اسـتانبول، کتابخانه ضیا بیگ در سیواس، کتابخانه عاشر‌ افندی‌ (رئیس‌ الکتاب مصطفی افندی) در استانبول، کتابخانه عینیّات، کتابخانه لاله لی‌ (کتاب‌های وقفی مصطفی سوم و سلیم سوم)، کتابخانه مـراد بـخاری (شیخ مراد یا سـید بـلخی)، کتابخانه نافذ پاشا (ناظر‌ مالی‌ محمود‌ دوم و عبدالمجید)، کتابخانه نکیده (یا نیک ده) (شهری در شرق قونیه‌)، کتابخانه‌ ینی جامع (تاسیس توسط سلطان احمد سوم).[۲]

تعداد زیاد کتابخانه‌ها نشان از اهمیت کتاب و کتابخانه در‌ عثمانی‌ است‌. بسیاری از سلاطین عثمانی به گردآوری کـتاب و بـرپایی کتابخانه‌ها هـمت گماشتند. اسامی فوق الذکر‌ دلیل‌ این مدعا است. در سطوح پایین‌تر از سلاطین، بزرگان دستگاه دیوانسالاری، صدر اعظم‌ها‌، شـیخ‌ الاسلام‌ها‌، قاضی عسگرها، پاشاها، اشخاص دانشمند و فرهیخته و یا حتی صحافان و نـسخه‌نویسان نـیز کـتابخانه‌هایی به نام‌ خود‌ ترتیب دادند که در بالا ذکرشان رفت. سنّت کتابخانه‌سازی در دولت عثمانی، یک‌ ارزش‌ تلقی‌ می‌شد. ایـن ‌ ‌امـر را در کنار سنت اسلامی وقف بایست دید. بسیاری از متنفّذین و متمکّنین‌، تأسیس‌ کتابخانه و یا اهـداء کـتاب را بـه عنوان وقف برمی‌گزیدند. نکته جالب اینکه‌ بسیاری‌ از‌ کتاب‌های فارسی یا عربی مربوط به تاریخ و فـرهنگ ایران در همین کتابخانه‌های ترکیه موجود است‌. از‌ این‌ منظر تلاش‌های کسانی چون محمد امـین ریاحی، مجتبی مینوی و تـوفیق سـبحانی بیشتر‌ به‌ چشم می‌آید. ایشان در مواجهه با حجم انبوه کتاب‌های فارسی نوعی احساس تکلیف کرده‌اند تا در‌ حدِّ‌ امکانِ خویش زمینه آشنایی هموطنان خود را با بخشی از میراث خود‌ که‌ امروزه در کشور تـرکیه قرار دارد، فراهم‌ سازند‌. امروزه‌ بسیاری از نسخه‌های خطی منحصر به فرد‌ در‌ همین کتابخانه‌ها موجود است.

فهرست‌نویسی نسخه‌های خطی

کتاب:

توفیق سبحانی کتابی مستقل با‌ عنوان‌ فهرست نسخه‌های خطیِ کتابخانه‌های ترکیه‌ نگاشته‌ اسـت. در‌ مـقدمه‌ این‌ کتاب به آشنایی خود با کتابخانه‌های‌ ترکیه‌ اشاره کرده و می‌افزاید که عزم تهیه فهرستی از نسخه‌های خطی فارسی کتابخانه‌های‌ ترکیه‌ را داشته است. سبحانی با مسافرت‌های‌ متعدد، از کتابخانه‌های استانبول‌ و شهرهای‌ دور و نـزدیک تـرکیه استفاده کرده‌ و نسخه‌های‌ فارسی این کتابخانه‌ها را فهرست کرده است. وی از لزوم آشنایی محققین با‌ نسخ‌، برای شناسایی کتب ناشناخته سخن‌ می‌گوید‌. از‌ نظر وی چه‌ بسا‌ پاسخ بسیاری از مجهولات‌ در‌ کتاب‌هایی باشد که هـمچنان در کـتابخانه‌ای به صورت ناشناس و بلا استفاده مانده‌اند. وی در‌ این‌ اثر ابتدا به معرفی کتابخانه‌ها پرداخته‌ و سپس‌ اطلاعات مختصری‌ از‌ کتاب‌شناسی‌ نسخه‌ها ارائه می‌دهد.[۳]

سـبحانی در کتابی دیگر‌، به‌ صورت مـستقل نـسخه‌های خـطی کتابخانه مغنیسا‌ را‌ فهرست‌ کرده‌ است‌. این کتابخانه از‌ قدیمی‌ترین‌ کتابخانه‌های ترکیه به شمار می‌رود. بنا بر گزارش وی نزدیک به ۸۷۰۰ نسخه خطی بـه زبـان‌های‌ عـربی‌، فارسی‌ و ترکی در آن نگهداری می‌شود.[۴] فهرست دیگر‌، شامل‌ نـسخه‌های‌ خـطی‌ کتابخانه‌ بورسه‌ است.[۵] همچنین سبحانی به یاری حسام الدّین آق‌سو، فهرستی از نسخه‌های خطی فارسی موجود در کتابخانه استانبول (تأسیس ۱۹۲۴م) تـهیه کـرده اسـت. سبحانی در این کتاب از‌ ۱۶۱۵ نسخه خطی و مجموعۀ الرسائل فارسی خبر داده اسـت که برخی از آنها منحصر به فرد هستند.[۶]

مقالات:

سبحانی بخشی از کار فهرست نویسی میراث زبان فارسی در کتابخانه‌های تـرکیه‌ را‌ بـه کـمک شخصی به نام رمضان شَشَن انجام داد. این امر ابتدا در قالب مـقاله نـویسی سامان یافت. این مقاله به شیوه معجم‌نگاری، نسخه‌های مورد نظر را با ترتیب‌ الفبایی‌ به اختصار مـعرفی کـرده اسـت. به نویسنده آثار و محل نگهداری آنها اشاره شده است. علاوه بر اطـلاعات کـتاب‌شناسی ذکـر شده، موضوعات نسخه‌شناسی شامل‌ شماره‌ کتاب، تعداد برگ، تعداد سطور‌، زمان‌ تألیف و تاریخ کـتابت آورده شـده اسـت. بخش بسیار کوتاهی از آغازه نسخ نیز به این مطالب افزون می‌گردد. فهرست‌نگار به ارائه کـمترین اطـلاعات مربوط‌ به‌ کتاب‌شناسی و نسخه‌شناسی بسنده کرده‌ است‌. کتاب‌های بسیاری از کتابخانه‌های کوچک به کـتابخانه‌های بـزرگتری هـمچون سلیمانیه و آنکارا منتقل شده‌اند؛ با این حال برای مشخص شدن سنّت کتابخانه‌سازی در عثمانی و فـراگیری آن، فـهرستی از آنها در ابتدای‌ مقاله‌ ارائه شد. توفیق سبحانی فهرستی از کتاب‌های کتابخانه‌های بورسا، دیاربکر، راشد افـندی در قـیصریّه، سـلیمیّه، کتب خطی قسطمونیه و مراد ملّا تهیه کرده است که در مجموعه‌های مختلف به چاپ رسیده‌اند‌. سـبحانی‌ هـمچنین به‌ طور جداگانه فهرست‌هایی از کتابخانه‌های گدیک احمد پاشا، صدر اعظم سلطان محمد فاتح در‌ شهر‌ افیون‌ تهیه کـرده اسـت.[۷]

فهرست کتب خطی کتابخانه کوپریلی مقاله دیگری از توفیق سبحانی است. این‌ کـتابخانه بـه مانند بسیاری از کتابخانه‌های دیگر در استانبول («شهر کـتابخانه‌ها») قـرار دارد‌. از نـظر داشتن کتاب‌های‌ نفیس‌ و هنری با قدمت کـتابت قـابل اعتناست. سبحانی از فهرست نشدن بسیاری از نسخ خطی کتابخانه‌های مهم جهان اسلام گلایه مـی‌کند. وی از کـتابخانه سلیمانیّه استانبول و ریاست آن به نـیکی یـاد کرده‌ اسـت. از فـهرستی نـام می‌برد که توسط فهمی ادهم قـراطای از کـتاب‌های موزه توپقاپو تهیه شده است. این کتابخانه به محمّد پاشا کوپریلی (مـتوفی ۱۰۷۲ق) از رجـال برجسته دولت عثمانی که‌ بیش‌ از پنج سـال صدر اعظم محمد چـهارم (۱۰۵۸- ۱۰۹۹ق) بـوده، منسوب است. سبحانی به مـوقعیت جـغرافیایی کتابخانه و نیز برخی از مهمترین کتابهای موجود در آن اشاره می‌کند.[۸]

سبحانی در مقاله‌ای‌ با‌ عنوان «هـزینه کـتابت و تذهیب دیوان کبیر شمس وقـف شـده بـر تربت حضرت مـولانا» و بـا توجه به قرار داشـتن ایـن دیوان در قونیه به مطالب موجود در آن و نحوه کتابت‌ و تهیه‌ آن پرداخته است. این اثر پس از تهیه بـر تـربت مولوی بلخی مشروط بر عدم خـروج آن از ایـن مکان وقـف شـده اسـت. وقف آن در سال ۸۱۲ قمری‌ از‌ سـوی‌ مستنجد بن ساتی المولوی الارزنجانی‌ و استنساخ‌ آن‌ بدست پدرش ساتی المولوی بوده است.[۹]

سبحانی مقاله‌ای دربـاره نـسخه‌ای از مثنوی معنوی در قونیه به نگارش در آورده اسـت و آنـ‌ را‌ کـامل‌ترین‌ نـسخه یـاد کرده است. نـسخه شـامل شش دفتر‌ مثنوی‌ در یک جلد و تاریخ نگارش آن ۶۷۷ قمری است. وی بر این نکته پافشاری می‌کند که نـسخه مـعروف قـاهره‌ که‌ به‌ ظاهر قدیمی‌ترین نسخه مثنوی مـعنوی اسـت، مـجعول اسـت. وی در‌ پاسـخ بـه نظر محمد استعلامی در این مورد که آن را نسخه زمان حیات مولانا دانسته است، توضیحاتی‌ را‌ بیان‌ کرده است. دلایل

خود بر مجعول بودن نسخه ۶۶۸ قمری قاهره را اینگونه بر‌ می‌شمرد‌: ۱- این نسخه حاوی تتمه سلطان ولد بر مثنوی است. ۲- سلطان ولد را با‌ لقب‌ «سلطان‌ الأولیاء» خوانده اسـت. ۳- بـلافاصله بعد از لقب «سلطان الأولیاء» عبارت «عظّم الله ذکره» را‌ افزوده‌ است. ۴- عدد سال ستمائه دست خورده است. ۵- رقم «سنه ۶۶۸» در حاشیه راست‌ در‌ پایین‌ صفحه کاملاً جـدید اسـت. ۶- مصحّح مثنوی، خود نیز در تـصحیح مـثنوی تتمّۀ سلطان ولد را‌ نیاورده‌ است. وی علاوه بر بیان کردن اشکالات نسخه مدّ نظر، تصویری از‌ همان‌ صفحه‌ مورد بحث را به صورت ضمیمه به چاپ رسانده اسـت.[۱۰]

 

تـوفیق سبحانی و عبدالباقی گولپینارلی

عـبدالباقی‌ گـولپینارلی‌، استاد‌ توفیق سبحانی بوده است؛ از این‌رو، شاگرد در صدد برآمد تا آثار‌ استاد‌ خویش را به هموطنان خود معرفی کند. نخستین اثر گولپینارلی کتاب ملامت و ملامتیان است. وی در‌ این‌ کتاب ضمن پرداختن بـه مـسائل و انگاره‌های ملامتیّه، از ملامتیه حاضر در آسیای‌ صغیر‌ یاد می‌کند. می‌توان از منظر پژوهش مقایسه‌ای‌، مشترکاتی‌ را‌ در تحقیق وی برای شناسایی هرچه بهتر‌ ملامتیه‌ ایران (خراسان) به کار بست.[۱۱] گولپینارلی در زمینه فتوّت و جوانمردی صاحب نـظر بـوده‌ و کتابی‌ در ایـن زمینه به نگارش‌ درآورده‌ است. به‌ طور‌ کلی‌، گولپینارلی، در مباحث مربوط به تصوّف‌ و زوایا‌ و جوانب متعدّد آن تـخصّص ویژه کسب کرده است. عنوان ترجمه شده کتاب‌ که‌ در اصل مـقاله‌ای طـولانی اسـت، فتوت‌ در کشورهای اسلامی و مأخذ‌ آن‌ می‌باشد. در این اثر عبدالباقی‌ اطلاعات‌ عامّی درباره فتوت داده و به مقایسه و نقد فـتوت‌نامه‌ها ‌ ‌پرداخـته است. ارکان فتوت، مذهب‌ و اقتصاد‌ اهل فتوّت و تشکیلات اصناف در‌ این‌ کتاب‌ به تـفصیل شـرح‌ داده شده است.[۱۲]

سبحانی، کتابی‌ از‌ عبدالباقی گولپینارلی تحت عنوان نثر و شرح مثنوی شریف از ترکی به فـارسی ترجمه کرده‌ است‌. نزدیکی مولانا به ترکان و به خصوص‌ تشکیل‌ طریقت مولویّه‌ در تاریخ عثمانی از اهـمیت زیادی برخوردار است. بنابراین می‌توان‌ گفت‌ تحقیقاتی‌ پیرامون تصوّف و مولویّه و شخص مولانا در ارتباط‌ مستقیم‌ با‌ ساکنان‌ آناتولی‌ است‌.[۱۳]

ترجمه دیگر توفیق سبحانی، تصوّف در یکصد پرسش و پاسخ است. این کتاب حاصل پرسـش‌هایی اسـت که شخصی از عبدالباقی پرسیده است. پاسخ‌های وی بعدها در قالب کتاب‌ به چاپ رسید. عبدالباقی گولپینارلی، در لابلای اثر خویش عناصر و انگاره‌های فرهنگ ترکی را بر حسب اینکه زیست جهان اوست از خود بروز مـی‌دهد. ایـن کتاب در ۱۲ بخش است‌.[۱۴] در‌ چارچوب علاقه مشترک بین شاگرد و استاد، سبحانی اثر دیگری از گولپینارلی را شایسته ترجمه می‌بیند. نام کتاب، مولانا جلال الدّین است. وی در ۴ بخش و ۱۴ فصل درباره زندگی مولانا‌ قلم‌ فـرسایی کـرده است. در ضمن، این اثر اطلاعاتی نیز درباره آناتولی در زمانه مولوی وجود دارد.[۱۵] کتاب مولوی پژوهانه دیگری که با قلم‌ عبدالباقی‌ در میان آثارش رخ می‌نماید‌ کتاب‌ مولویه بعد از مولانا است. در این کـتاب بـه جـریان مهمی در تاریخ تصوف یعنی «طـریقت مـولویّه» پرداخـته شده است. این کتاب حاصل تجربیات‌ شخصی‌ و مطالعات درازدامن گولپینارلی است‌؛ بنابراین‌ حاوی اطلاعات مهمی درباره آغاز جریان مولویّه است. او جـریان مـولویّه و سـابقه تاریخی آن را بیش از پیش بسط و گسترش داده و جریان طریقت مـولویّه را تـقریباً تا سال ۱۹۵۰م به‌ پیش‌ می‌کشد. نزدیکی وی به جغرافیایی که مولویّه سالیان متمادی در آن زندگی کرده‌اند، این امکان را به وی داده است تـا بـتواند حـرف‌های تازه‌ای درباره مولوی و طریقت منسوب به او‌ عرضه‌ بدارد. چه‌ بـسا بسیاری از این اطلاعات منحصر به فرد باشد.[۱۶]

ترجمه دیگری از آثار عبدالباقی تحت عنوان در‌ بیان ادبیات دیوانی در کارنامه تـوفیق سـبحانی بـه چشم می‌خورد. این‌ نوع‌ ادبیات‌ از قرن یازدهم به این سوی و تـحت تـأثیر ایرانیان شکل گرفته و خود را در آثار منظوم عثمانی ‌‌نیز‌ به نمایش می‌گذارد. با فرا رسیدن عصر تـنظیمات کـه جـریانی اصلاحی بود، دیگر‌ اثری‌ از‌ اینگونه ادبیات باقی نماند. نمونه‌هایی از اشعار ترکی در اینگونه‌ی ادبی توسط سبحانی ترجمه شده است. ایـن کـتاب در زمینه فرهنگیِ حکومت عثمانی در دوره رواج و شیوع این نوع ادبیات قابل اعتنا است‌.[۱۷]

نقطه‌ اوج کـارهای گـولپینارلی در شـرح مثنوی وی نمود یافت. توفیق سبحانی در مقاله‌ای به این شرح پرداخته است. وی در این مقاله مقدمه‌ای از شـرح‌های مـختلف بر مثنوی در مناطق‌ اسلامی‌ نگاشته و در ادامه سخن خود را به آسیای صغیر، مـحل سـکنای مـولانا و وابستگانش می‌کشاند. از جمله شرح‌هایی که وی از آنها یاد می‌کند شروح مصطفی سروری (متوفی ۹۶۹ق)، سودی‌ بوسنوی‌ (مـتوفی ۱۰۰۵ق)، شـمعی (مـتوفی ۱۰۰۹ق)، عبدالمجید سیواسی (متوفی ۱۰۴۹ق) که شرح بر بخشی از دفتر نخست مولوی است، مـی‌باشد. صـاری عبدالله افندی (متوفی ۱۰۷۱ق) شرح جواهر بواهر را بر‌ دفتر‌ نخست‌ مثنوی نگاشته است. شیخ رسوخ‌ الدین‌ اسـماعیل‌ آنـقروی (متوفی ۱۰۴۱ق) معروفترین شارح مثنوی، اسماعیل حقی بروسوی (متوفی ۱۱۳۸ق) ۱۸ بیت نی نامه را بـا نـام روح المثنوی شرح‌ داده‌ است‌. شیخ مراد بـخاری (مـتوفی ۱۲۶۵ق)، عـابدین پاشا (متوفی‌ ۱۳۲۵‌ق)، احمد عونی قُنُق (متوفی ۱۹۳۸م)، طـاهر اولغـون المولوی (متوفی ۱۹۵۱م) به همراه عبدالباقی گولپینارلی (متوفی ۱۹۸۲م) که آخرین شرح‌ را‌ در‌ آسیای صغیر بـر مـثنوی مولانا تحریر کرده است، تـازه‌ترین شـرح‌ها‌ را بر مـثنوی مـعنوی نـوشته‌اند.[۱۸]

شخص اخیرالذکر تأثیر بسیاری در توفیق سـبحانی داشـته است. سبحانی به طور مستقیم‌ در‌ اونیورسیته‌ (دانشگاه استانبول) شاگرد وی بوده است. بـا نـگاهی به آثار توفیق‌ سبحانی‌ در ارتباط بـا تصوف و یا شخص عـبدالباقی مـی‌توان به این نتیجه رسید کـه سـبحانی تا حد‌ زیادی‌ وام‌دار‌ گولپینارلی است. بسیاری از مباحثِ مطروحه از سوی توفیق سبحانی، گـرته‌برداری از‌ گـفتارهای‌ استادش‌ می‌باشد. او را بایست نماینده و مـعرِّف عـبدالباقی گـولپینارلی در ایران دانست. بـخش مـهمی از‌ کار‌ گولپینارلی‌ به مـبحث مـولویه مربوط می‌شود. جریانی که در تاریخ حکومت عثمانی نیز قابل تأمل‌ و دارای‌ جایگاه ویژه‌ای اسـت. تـربیت خود او در خانواده‌ای که به مولویّه گـرایش

داشته‌اند از دلایل اصـلی رغـبت‌ وی‌ به این حوزه است. وی بیش از ۵۰ کتاب و ده‌ها مقاله در‌ زمینه‌های‌ تصوف‌، تاریخ و ادبیات نگاشته است. ۱۴ اثـر وی بـه مـولانا و مولویّه اختصاص دارد.[۱۹]

گورپینارلی

عبدالباقی گولپینارلی دلایلی‌ برای‌ نـگاشتن‌ شـرح بـر مـثنوی بـا وجـود شروح فراوان سابق اقامه می‌کند. از جمله‌ اینکه‌ بسیاری از شروح در دوره عثمانی نوشته شده‌اند و تابع خط و زبان عثمانی بوده‌اند؛ حال آنکه امروزه‌ فهم‌ زبان عثمانی با چنان سختی بـرای خود ساکنان آناتولی همراه هست که‌ مطالعه‌ آن شروح، خود تبدیل به یک تخصّص‌ شده‌ است‌. نکته دیگر اینکه بسیاری از شروح، از‌ اصل‌ مثنوی و رهیافت‌های مولانا غافل بوده‌اند و دریافت‌های شخصی خود را بـر مـولانا بار کرده‌‌اند‌. به‌ عنوان مثال استفاده از مباحث‌ ابن‌ عربی برای‌ این‌ حوزه‌ و شناخت مثنوی مولانا از طریق وی‌ قابل‌ ذکر است. بنابراین، می‌بایست اصل مثنوی را مورد مطالعه قرار داد.

وی‌ مـقدمه‌ ۴۰ صـفحه‌ای مفصّلی دارد. نسخه‌های بیشتری‌ از مثنوی را می‌شناساند‌ و مختصری‌ از کار شارحان قبلی یاد‌ می‌کند‌. مطالعه این مقدمه برای مولوی پژوهان توصیه شده است، زیرا شرح او بـه‌ عـنوان‌ یکی از آخرین شروح بر‌ مـثنوی‌، تـجربیات‌ گرانبهایی از چارچوب‌ شروح‌ قبلی استخراج کرده و سعی‌ می‌کند‌ تا اشتباهات و لغزش‌های دیگر نویسندگان تکرار نشود. وی در شرح خود از آثار دیگر‌ مولوی‌ همچون مقالات شمس، و آثـاری چـون معارف‌ سلطان‌ العلماء، مـعارف‌ بـرهان‌ الدین‌ محقق تِرمِذی بهره برده‌ است. وی آیات و احادیث مثنوی را دقیقاً شرح داده شده است. از شرح قرآنیات مثنوی‌ گولپینارلی‌ به عنوان قوی‌ترین بخش شرح مثنوی‌ وی‌ یاد‌ می‌شود‌. وی‌ صاحب تفسیری بـه‌ نـام‌ قرآن کریم و مئالی نیز هست. لغات، ترکیبات و اصطلاحات ترکی مثنوی را نیز استخراج کرده است. برخی‌ مسائل‌ اجتماعی‌ مرتبط با تاریخ و محیط اجتماعی ترکیه و مولویّه‌، در‌ شرح‌ به‌ طور‌ مختصر‌ توضیح داده شـده اسـت. به عـنوان نمونه به مسائل مربوط به بابایه، بکتاشیه، حمزویه (ملامتیه بایرامی) می‌توان اشاره کرد.

علاوه بر اینکه تـوفیق سبحانی ایرانیان را با‌ افکار و آثار استادِ ترک زبان خویش آشنا مـی‌سازد؛ بـایست بـر این نکته نیز پای فشرد که شخص گولپینارلی نیز آن‌سان که بایسته بوده است در صدد برآمده تا فـرهنگ ‌ ‌ایـران‌ را‌ در سرزمین ترکیه در معرض دید هموطنانش قرار دهد. ترجمه‌های وی از مثنوی معنوی، مـنطق الطـیر، الهـی‌نامه عطار، گلشن راز شیخ محمود شبستری و دیوان حافظ برای این‌ مدّعا‌ کافی است. وی علاقه‌ای وافر بـه زبان فارسی داشته است. در مقاله‌ای که اشاره بر مقدمه ترجمه دیوان حافظ بـه ترکی دارد از‌ تأثیر‌ حافظ بـر شـاعران ترک زبان‌ سخن‌ پیش می‌کشد.

وی از تأثیرپذیری فضولی بغدادی، شاعر ترک زبان از شعر حافظ سخن گفته و نمونه‌هایی را برای مقایسه شعر دو شاعر عرضه می‌دارد‌. وی‌ در ادامه می‌افزاید که‌ دیوان‌ حافظ در ترکیه پس از مثنوی و گـلستان سعدی از متونی است که مورد توجه قرار گرفته است. حال به راحتی می‌توان این تأثیر پذیری و یا همدلی با متون فارسی را‌ به‌ قرون ماضیه یعنی زمانی که عثمانی‌ها بر مسند قـدرت تـکیه زده بودند، تعمیم داد. نکته دیگری که سبحانی در این مقاله می‌افزاید این است که شعر حافظ از این حیث‌ که‌ دارای تعابیر‌ بلند و معانی تغزّلی و عرفانیِ لایه لایه است از دیرباز مورد توجّه صوفیه و اهـل طـریقت در عثمانی و ترکیه‌ بوده است. ایشان همواره در دریای معانی حافظ غور کرده و معانی‌ را‌ همچون‌ درّ از عمق به ساحل فکر خویش آورده‌اند. وی می‌گوید با وجود ندرت این امر، گهگاه دیوان ‌‌حافظ‌ در مـدارس نـیز تدریس می‌شده است. کهن‌ترین شرح بر دیوان حافظ در عثمانی‌ از‌ سروری‌ (متوفی ۹۶۹ق) است و شمعی (متوفی ۱۰۰۶ق) پس از وی دیوان حافظ را شرح کرده است‌. نکته جالب اینجاست که هر دو نفر مذکور مثنوی را نیز شـرح کـرده‌اند‌. البـته ناگفته نماند که‌ شرح‌ شـمعی دارای ایـرادات اسـاسی و اشکالات فراوان است؛ زیرا وی معنای ابیات را در نیافته است. شرح وهبی که منسوب به یکی از پیروان طریقت مولویّه به نام محمّد وهـبی اهـل قـونیه‌ است، در زمان سلطان محمود دوم (۱۸۰۸ -۱۸۳۹م) تدوین شده است. از نـظر تـوفیق سبحانی: «از سر تا پا یاوه، زورکی و سرشار از تعبیرات خنده آور است. به نظر وهبی، حافظ‌ از‌ مولویّه است و هر کلمه او معنای عـرفانی دارد.» از نـظر تـوفیق سبحانی کامل‌ترین شرح دیوان حافظ از شمعی و شرح معاصر او سودی اسـت. او گوید: «سودی جای جای در شرح‌ خود‌ به خطاهای سروری و شمعی با لحنی طنزآلود و طبق عادتش اندکی هم تـعرّض آمـیز اشـاره دارد.» غزل‌های آمیخته به دیوان حافظ را تشخیص داده است. این مقاله حاوی مـطالب جـالب‌ دیگری‌ نیز هست که در ارتباط با حافظ و شعر اوست.[۲۰]

توفیق‌ سبحانی‌ همچنین‌ مقاله‌ای از عبدالباقی گـولپینارلی بـا‌ عـنوان‌ «دیروز‌ و امروز» ترجمه کرده است. گولپینارلی در آن سعی کرده تا ارتباطات و نوع مراوده مردم در گـذشته را بـیان کـرده و از مناسبات‌ صمیمانه‌ گذشته‌ سخن گوید. وی نوع زندگی و نحوه برخورد افراد‌ با‌ هم را به تـصویر کـشیده و به خوبی می‌توان حالتی نوستالژیک و غم غربت بار را در کلام گولپینارلی مشاهده کرد‌. او‌ دور‌ شـدن از فـضای صـمیمی گذشته را نمی‌پسندد. با تغییرات در‌ نوع زندگی و معیشت همشهریانش احساس غریبی می‌کند. شاید بتوان گـفت عـلاقه وی به سنّت اسلامی، ادبیات گذشته، تصوّف‌ و تمام‌ صفا‌ و خلوص موجود در آنها، گولپینارلی را دچـار غـم غـربت کرده است‌. با‌ این حال وی همواره به سنت مذکور اهمیت داده و در صدد شناساندن آن به هم‌عصران خـویش‌ بـوده‌ است‌. در پایان مقاله گوید: «گاهی غربت وطن می‌شود و گاهی وطن دَم از‌ غریبی‌ مـی‌زند‌.[۲۱]

نـامداران تـرک در قلم سبحانی

یکی از زمینه‌های کاری سبحانی در ارتباط با کشور‌ ترکیه‌ معرفی‌ چهره‌های برجسته فرهنگی آن از طـریق تـرجمه مـتون آنان است. از آن جمله می‌توان‌ عبدالباقی‌ گولپینارلی، محمود مقال، یاشار نوری ئوزترک، یـاشار کـمال و مصطفی عالی افندی را نام‌ برد‌. برخی‌ از ایشان را همچون استاد مستقیمش، یعنی عبدالباقی بیشتر و مابقی را در حدّ تـوان‌ خـویش‌ معرفی کرده است. همچنین، سبحانی شناسندۀ فرد برجسته‌ای در ترکیه است که بـا‌ فـرهنگ‌ ایران‌ در پیوند است. نام وی میرزا حسین خـان مـتخلّص بـه «دانش» (متوفی ۱۳۳۲ش) است. وی‌ ایرانی‌ الاصل بـود؛ ولی مـدت مدیدی را در آنکارا و استانبول اقامت داشت. اغلب‌ تألیفات‌ وی‌ به ترکی عثمانی نگارش یـافته‌اند. وی در اسـتانبول کتابی درباره زندگینامه ۱۵ تن از شـعرای‌ نـامدار‌ ایران‌ از رودکـی تـا حـافظ چاپ کرده است. کتاب او حاوی ربـاعیات خـیام‌ به‌ همراه توضیحات افزوده است که توفیق سبحانی آن را به زبان فارسی تـرجمه کـرده است.[۲۲]

از‌ دیگر‌ شخصیت‌های شناخته شده در تـرکیه درباب تصوّف، «سلیمان آتـش» اسـت. سلیمان آتش‌ رساله‌ دکتری خـود را دربـاره «ابو عبدالرحمان سُلَمی‌» از‌ بزرگان‌ صوفیه و صاحب کتاب طبقات الصوفیه نگاشته است. سلیمان‌ آتش‌ به این جریان دیرپا در تاریخ اسـلام یـعنی تصوف اهمیت بسزایی داده‌ است‌. وی در کـتاب مـورد بحث بـه‌ نـوعی از تـفسیر، تحت‌ عنوان‌ «مکتب تـفسیری اشاری» قائل بوده‌ که‌ متعلّق به جریان تصوّف است.[۲۳] همچنین در ادامه سنّت ترجمه، پژوهش‌های مـربوط بـه‌ تصوف‌ به زبان ترکی، سهمی نـیز‌ نـصیب‌ اثـر‌ یـاشار نـوری ئوزترک‌ می‌شود‌. کـتاب شـهید راه حقیقت‌ و عشق‌ از این نویسنده که در واقع رساله دکتری او و مربوط به حسین بن منصور‌ حلّاج‌ است بـه فـارسی تـرجمه شده است‌. وی‌ آثار دیگری‌ نیز‌ در‌ زمـینه تـصوّف و اسـلام داراسـت‌.[۲۴]

سـلیمان مـحمد نحیفی، مثنوی معنوی مولانا را در همان وزن خود (رَمَل مسدّس محذوف) به‌ زبان‌ ترکی سروده است. این فرد علاوه‌ بر‌ آشنایی‌ با‌ زبان‌ فارسی، از اصطلاحات‌ عرفان‌ و تصوّف آگاهی داشـته و با زبان عربی نیز آشنا بوده است. سبحانی در مقاله خود درباره وی‌ به‌ معرفی‌ وی پرداخته و اطلاعاتی را درباره زندگینامه وی‌ می‌نگارد‌. وفات‌ وی‌ در‌ سال‌ ۱۱۵۱ قمری در سن نزدیک به صد سالگی در اسـتانبول بـوده است. سبحانی در آغاز مقاله خویش اشاره می‌کند با وجود اثر شایان توجه نحیفی به این‌ فرد کم توجّهی شده است؛ لذا در صدد برآمده تا خوانندگان و پژوهشگران را با وی بیشتر آشنا سـازد.[۲۵]

کـتاب‌ها و مقالات مرحوم احمد آتش عموماً درباره زبان و ادبیات عربی و فارسی، زبان‌ و ادب‌ ترکی، تاریخ و نظایر آنهاست. سبحانی، با وجود تنوع بسیار کارهای احـمد آتـش، سعی کرده است فهرستی از کـتاب‌ها و مـقالات وی در اختیار اصحاب دانش قرار دهد. این فهرست در‌ پایان‌ مقاله‌ای مربوط به زندگی‌نامه وی آمده است.[۲۶] وی همچنین مقاله‌ای که در آن احمد آتش ۱۸ بیت «نی نامه» را شرح داده بـه‌ فـارسی‌ ترجمه کرده است.[۲۷]

 از دیگر شخصیت‌های مـورد عـلاقه توفیق سـبحانی برای معرفی به فارسی‌زبانان «تحسین یازیجی» است. از زمینه‌های اصلی‌ کار‌ وی تصحیح‌ نسخه‌های خطی و احیاء آنهاست. سبحانی پس از بـیان مختصری از زندگینامه وی به آثار او اشاره دارد‌. تصحیح انتقادی مناقب العارفین افلاکی، تـصحیح مـناقب جـمال الدین ساوی (به‌ فارسی‌ است‌) که در ۱۹۷۲ میلادی در انجمن ترک به چاپ رسید، از آثار مهم اوست. محتوای آن دربـاره ‌ ‌‌‌طـریقت‌ قلندریه است. وی مناقب ابراهیم گلشنی از محی الدّین گلشنی درباره طریقت گلشنیه‌ را‌ نیز‌ تـصحیح کـرده اسـت. متن کتاب ترکی است، ولی اشعار فارسی نیز دارد. در سال ۱۹۸۲‌ میلادی در انجمن ترک به چاپ رسید.[۲۸]

سـبحانی علاوه بر حوزه ادبیات و تصوف‌، در زمینه ترجمه داستان‌ و رمان‌ نیز فعالیت کرده اسـت. وی رمانی تحت عنوان طـبل حـلبی از یاشارکمال نویسنده ترک ترجمه کرده است. نام اصلی وی کمال صادق گوچلی است.[۲۹] رمان دیگری که توفیق سبحانی از ترکی‌ به فارسی ترجمه کرده است آقای پیپ نام دارد که به بخشی از تاریخ ۵۰ سـال اخیر ترکیه اشاره دارد. نویسندگان این کتاب سونر پالچین و دوغان یورداقول هستند.[۳۰]

بکتاشیه

از دیگر‌ آثار‌ توفیق سبحانی، مقاله وی درباره «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه» است. حاجی بکتاش ولی، از نیشابور، پدرش سید ابراهیم ثانی و مادرش خـاتم، دخـتر شیخ احمد از علمای نیشابور بوده است‌. او‌ را بکتاش رومی نیز خوانده‌اند. سال‌های ۶۰۵، ۶۴۵، ۶۴۶ قمری را سال ولادت وی گفته‌اند. او را از سادات کاظمیه و شاگرد شیخ لقمان خراسانی دانسته‌اند. برخی نیز او را‌ شخصیتی‌ نیمه افسانه‌ای پنداشته‌اند. مدتی در خدمت خـواجه احـمد یسوی بوده و به فرمان استاد برای جهاد به بَدَخْشان نیز رفته است. با بازگشت به خراسان برای سفری به نجف رفته‌ و چهل‌ روز‌ مقیم می‌شود. بعد از آن‌ عزم‌ مکه‌ و سـپس بـیت الاقصی می‌کند. از دمشق و حلب دیدار کرده و سپس راهی دیار روم شده و در همانجا سکونت اختیار می‌کند. برای وفات‌ وی‌ سال‌های‌ ۶۹۷، ۷۳۸ و ۷۳۹ قمری را ذکر کرده‌اند. سال‌ ۶۶۹‌ قمری نیز به عنوان سال وفات وی ذکر شده است‌. حاجی‌ بکتاش‌ در ماوراءالنهر و خـراسان مـقدمات خود را فراهم آورده و شخصیتش شکل می‌گیرد‌، اما‌ در آناتولی است که مجال به ظهور رساندن دانسته‌ها و تجربیات خود را می‌یابد. این جـغرافیا و بـوم‌ بـایست‌ در‌ ارتباط با آموزه‌های حاجی بکتاش مورد توجه قرارگیرد؛ زیرا در هـمین جاست‌ که‌ آموزه‌های‌ وی شایع شده و پیروان بسیاری را به خود جلب می‌کند. از همین رو تحقیقات‌ بسیاری‌ در‌ زمینه شناخت زوایای مـختلف زنـدگی ایـن شخصیتِ ایرانی صورت گرفته است. شمس الدین احمد‌ افلاکی‌ در مناقب العـارفین، حـاجی بکتاش را معاصر مولوی می‌داند. خراسانی بودنش موجب شده‌ است‌ تا‌ او را از ملامتیه بدانند.

طریقت بکتاشیه از قرن هـشتم قـمری در قـلمرو عثمانی‌ها‌ ریشه‌ دوانید و در قرون نهم تا سیزدهم قمری از نفوذ دینی و سیاسی بـالایی بـرخوردار‌ شـد‌. در‌ زمان محمود دوم، طریقت بکتاشیه به حاشیه رانده شد؛ ولی در زمان سلطان عبدالعزیز مجدداً‌ احیا‌ شـد و تـا زمـان ملغی شدن طریقت‌ها در ترکیه به حیات خویش ادامه‌ داد‌. این‌ طریقت بین نیروی شناخته شـده عـثمانی یعنی ینی‌چری‌ها پیروان بسیار داشت. بکتاشی‌گری آیین رسمی ینی‌چری‌ها‌ بود‌ و از‌ حمایت رسمی دولت عـثمانی بـرخوردار بـود. غازیان عثمانی این طریقت را به‌ اروپا‌ برده و در تونا و آلبانی شایع ساختند. خانقاه‌های بکتاشی نیز در ایـن مـناطق احداث شد. این طریقت‌، مسیر‌ گرایش به اسلام را در شبه جزیره بالکان تسهیل کـرد. از «صـاری‌ صـالتق‌» و «عثمان بابا» به عنوان دو تن از‌ عوامل‌ تاثیرگذار‌ در بسط و گسترش طریقت بکتاشیه یاد شده‌ است‌. در ایـن مـقاله («حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»)، سبحانی، بسیاری از اقوال پیرامون‌ حاجی‌ بکتاش و رابطه مـعنوی وی بـا‌ سـلاطین‌ عثمانی را‌ بی‌پایه‌ و اساس‌ دانسته است. این دست اطلاعات از‌ جعلیات‌ مربوط به قرن نهم و زمان قـدرت‌گیری بـکتاشیان در قـلمرو عثمانی عنوان شده‌ است‌. دومین موسس طریقت بکتاشیه را «بالیم‌ سلطان» (متوفی ۹۲۲ق) مـی‌دانند‌ کـه‌ علاوه بر ابداعات در طریقت‌ به‌ خانقاه‌های بکتاشی نظم و نسق بخشید. خانقاه‌های «بابا» مراکز اصلی بکتاشیه بـودند. بـکتاشیان در‌ شهرها‌ و قصبات قدرت‌نمایی می‌کردند. طریقت بکتاشیه‌، علاوه‌ بر‌ اینکه مراکز بزرگ‌ تـسنّن‌ را تـحت الشعاع خویش‌ قرار‌ داده بود، در میان روستاییان و کـوچ‌روها و سـپاهیان مـرزنشین نیز نفوذ یافت. می‌توان گفت طریقت‌ بـکتاشی‌ بـه نوعی التقاط از ادیان و نحله‌های‌ مختلف‌ است. آمیزه‌ای‌ از‌ باورهای‌ غلات شیعی، قلندریه، ملامتیه‌ خـراسان، آراء ابـن عربی، شمنیزم ترکی و همچنین بـاورهای حـروفی را می‌توان در طـریقت بـکتاشیه مـشاهده‌ کرد‌. با وجود این، همواره ایـن افـکار‌ و آراء‌ التقاطی‌ در‌ طریقت‌ بکتاشیه نامنسجم بوده‌ است‌. در این مقاله از برخی از آثار و مکتوبات بـکتاشیان یـاد می‌شود. پس از آن نوبت به‌ معرفی‌ خانقاه‌های‌ بـکتاشی می‌رسد. کهن‌ترین خانقاه بـکتاشی در روسـتای‌ «قره‌اویوک‌» یا‌ «حاجیم‌» تأسیس‌ شـد‌. بـه مناصب مختلف موجود در خانقاه و اماکنی که در یک خانقاه وجود داشته نیز اشاره شـده اسـت. خانقاه حاجی بکتاش، خانقاه کـربلا، خـانقاه کـایقوسوز در مصر و خانقاه‌ دیـمتوقه از بـزرگترین خانقاه‌ها بوده‌اند. البته بـایست تـأکید داشت که طریقت بکتاشیه را به‌رغم نفوذ آن در مناطق مختلف، طریقتی ترکی دانسته‌اند که بیشتر مـورد تـوجه ترکان هر منطقه بوده‌ است‌. در ادامـه ایـن مقاله بـه سـلسله مـراتب طریقت بکتاشیه، نوع رسـیدن به این مقامات، اعتقادات، آیین و مراسم بکتاشیان و وسایلی که داشته‌اند اشاره شده و در مقام معرفی آنـها بـرآمده است‌. این‌ مقاله از تفصیل زیادی بـرخوردار اسـت و طـریقت بـکتاشیه را بـه خوبی مورد ارزیـابی قـرار داده و واجد ارزش فراوان است؛ به خصوص که از‌ آثاری‌ که به غیر از زبان‌ فارسی‌ یعنی به ترکی و عـربی دربـاره بـکتاشیه مطالبی داشته‌اند، استفاده کرده است که مـوجب غـنای هـر چـه بـیشتر ایـن مقاله شده است.[۳۱] البته باید این‌ نکته‌ را نیز افزود که‌ نقدهایی‌ نیز به این مقاله وارد شده است.[۳۲]

سبحانی علاوه بر مقاله فوق الذکر، مقاله دیگری درباره بـکتاشیه، ولی این بار به صورت ترجمه در اختیار علاقمندان قرار داده است. این‌ مقاله‌ ترجمه‌ای از مقاله‌ای ترکی نوشته احمد رفیق، با عنوان «شیعیان و بکتاشیان در قرن دهم/شانزدهم» است که حاوی اسناد مربوط بـه شـیعیان و بکتاشیان محفوظ در خزینه اوراق ترکیه نیز هست‌. سبحانی‌ در ابتدای‌ مقاله از محمد امین ریاحی قدردانی می‌کند که میکروفیلم این اسناد را به وی داده است. نویسنده‌ مقاله (احمد رفیق)، در ابتدا جایگاه شیعیان یا بـه قـول وی‌ رافضه‌ و بکتاشیان‌ را در روم ایلی و آناتولی تشریح می‌کند و ضمن آنکه سختی‌های آنان را متذکر می‌شود، اقدامات و حرکات آنان ‌‌برای‌ قدرت‌یابی را نیز بر زبان می‌آورد. ایـن بـه این معناست که در مقابل‌ بـاید‌ از‌ بـرخوردهایی که حکومت عثمانی با بکتاشیان و شیعیان انجام داده سخن به میان آید. از بزرگان‌ و رهبران قیام‌هایی که بکتاشیان و شیعیان در رأس آن بودند، صحبت به میان آمده‌ است. هـمانگونه کـه از‌ عنوان‌ مقاله بر مـی‌آید، قـرن دهم محل بحث نگارنده است؛ یعنی همان زمانی که دولت شیعی صفویه در شرق حکومت عثمانی‌ شکل می‌گیرد و این حساسیت را نسبت به شیعیان، علویان و قزلباشان بر می‌انگیخته است؛ لذا باید این نـکته را نـیز در خواندن ایـن مقاله ملحوظ داشت. در ضمیمه مقاله، اسنادی دیوانی‌ الصاق‌ شده است که شامل فرامینی است که در آنها شـیعیان و بکتاشیان موضوع سند بوده‌اند و به وقایعی که بکتاشیان و شیعیان در متن آن قـرار داشـته‌اند، اشـاره شده است. این اسناد‌ دارای‌ مطالب جالبی هستند که خواندن آنها خالی از لطف نیست.[۳۳]

سماع صوفی

تـوفیق ‌‌سـبحانی مقالاتی را نیز در باب سماع صوفیان و مولویّه داراست. یکی از مقالات ترجمه‌ای از رساله‌ «اسماعیل‌ آنـقروی‌» شـارح مـعروف مثنوی معنوی است‌ که‌ در‌ اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری می‌زیسته است. وی در این رسـاله ابتدا اقوال مخالفان سماع را نقل کرده است‌. پس‌ از‌ آن در مقام پاسخ بر آمده بـا تکیه‌ بر‌ آیات و احـادیث از سـماع صوفیه دفاع می‌کند. او از آراء امام محمد غزالی در احیاء علوم الدین نیز بهره‌ جسته‌ است‌. از جمله آثار دیگر آنقروی می‌توان به شرح نقش فصوص‌، شرح هیاکل النور، منهاج الفقرا، مفتاح البلاغه و مصباح الفـصاحه، نصاب مولوی و همین رساله مورد بحث یاد کرد. وی‌ در‌ سال‌ ۱۰۴۱ قمری وفات یافته است. سبحانی متن این رساله را به‌ صورت‌ مستقیم نقل می‌کند. این رساله به زبان ترکی به تألیف در آمـده اسـت که سبحانی آن‌ را‌ به‌ فارسی برگردان کرده است.[۳۴] بر این مطلب باید یادداشت توفیق سبحانی از‌ مجلس‌ سماعی‌ که خود در قونیه شاهد آن بوده است، افزود. وی در آن یادداشت وصفی‌ از‌ مراسم‌ طریقت مولویّه بـه دسـت می‌دهد.[۳۵] سبحانی در مقاله دیگری نیز سماع مولویه را دست‌ مایه‌ خود قرار داده تا جلوه‌ای دیگر از سماع را آشکار سازد. در این‌ مقاله‌ او‌ به جایگاه شعر و موسیقی در سماع صوفیانه نظری افکنده است. ایـنجاست کـه وی ضمن‌ اشاره‌ به اهمیت موسیقی در سماع از بیرون آمدن موسیقی‌دانان بزرگ از دل همین‌ طریقت‌ مولویه‌ سخن می‌گوید. سخن آهنگین مولانا خود دلیلی بر استفاده از موسیقی در مراسم مولویّه است‌. او‌ اشاره می‌کند کـه ۴۵ آهنگ تا زمان نگارش مـقاله از سـماع‌ مولویه‌، به صورت مکتوب در دست است. این مقاله به طور مشخص به‌ یکی‌ از آیین‌های زمان سلطان سلیم سوم یـعنی‌ «سـوز‌ دل‌ آرا» اشـاره دارد. نبایست جایگاه موسیقی ایرانی‌ رادر‌ سماع مولویه از نظر دور داشت؛ زیرا کـه شعر فارسی در تاریخ خویش‌ همواره‌ هم‌پای موسیقی ایرانی بوده است‌. سبحانی‌ فراهم آمدن‌ کتابی‌ در‌ باب موسیقی‌های مولویه را از آرزوهـای‌ اسـتادش‌ گـولپینارلی دانسته است. وی در این مقاله علاوه بر اینکه از تلاش‌ها‌ برای‌ مکتوب کـردن مـوسیقی مورد استفاده در‌ مولوی‌خانه‌ها یاد می‌کند، به‌ اهمیت‌ نی و دیگر سازهای ایرانی در‌ مراسم‌ سماع نظر دارد. از ریشه سـماع مـی‌گوید و بـه دستگاه‌های موسیقی ایرانی اشاره کرده‌ و در‌ این مقال از اشعار مولانا‌ نیز‌ بهره‌مند‌ مـی‌شود. آهـنگ «سـوز‌ دل‌ آرا» را سلطان سلیم‌ سوم‌ همزمان با سال انقلاب فرانسه ۱۷۸۹ میلادی تدوین کرده است. سلیم سـوم خـود پیـرو‌ طریقت‌ مولویّه بود. در شعر «الهامی» تخلص‌ می‌کرد‌. اجزای این‌ آهنگ‌ را‌ پیش درآمد، سلام اول‌، سـلام دوم، سـلام سوم و سلام چهارم تشکیل می‌دهد که با اشعار فارسی و ترکی همراه می‌شود‌. بـه‌ غـیر از ایـن آهنگ، ۴۴ آهنگ‌ دیگر‌ نیز‌ برای‌ سماع‌ مولویّه بکار گرفته‌ می‌شود‌. سبحانی در انتهای مقاله خـود تـنها به ذکر نام آهنگ‌های دیگر بسنده کرده است.[۳۶]

حاجی خلیفه‌ کتاب‌شناس‌ بزرگ‌ عـثمانی

تـوفیق سـبحانی در مقاله‌ای مبسوط به‌ یکی‌ از‌ چهره‌های‌ مهم‌ تاریخ‌ عثمانی در زمینه کتاب‌شناسی و فهرست‌نویسی یعنی مصطفی بن عـبدالله کـاتب چلبی می‌پردازد. به حق می‌توان او را از شخصیت‌های بارز علمی در تاریخ اسلام دانست. اثـر عـظیم‌ وی کـشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون حاوی عنوان ۱۵۰۰۰ کتاب و رساله است. سبحانی ابتدا به اختصار کـسانی را کـه کـاری شبیه حاج خلیفه کرده‌اند، معرفی می‌کند. از میان آل‌ عثمان‌ شخصی به نام عـبدالرّحمان بـسطامی (متوفی ۸۵۸ق) کتابی به نام موضوعات العلوم دارد که درباره صد دانش بحث می‌کند و براساس نگاشته وی در یک رسـاله خـطی اثری به نام‌ درّۀ‌ التاج الرسائل و غرۀ منهاج الوسایل داشته است.[۳۷] ملا لطـفی مـعروف به صاری لطفی که در سال ۹۰۰ قمری اعـدام شـد کـتابی را برای‌ بایزید‌ دوم (۱۴۸۱- ۱۵۱۲م) به نام‌ مطالب‌ الالهیّه دربـاره عـلوم نوشت. عصام الدین احمد طاشکپری زاده (متوفی ۹۶۸ق) کتاب مـفتاح السـعادۀ و مصباح السیادۀ را‌ درباره‌ ۵۰۰ موضوع علم و مـؤلفان آنها نگاشت که از جـامع‌ترین کـتب است. محمد امین بن صـدرالدّین شـیروانی (متوفی ۱۰۳۶ق) نیز در دوره عثمانیان کتاب فواید الخاقانیه را در موضوعات علوم برای‌ سلطان‌ احمد یکم‌ تـألیف کـرد. سبحانی در این مقاله به صـورت مـبسوط بـه زندگی حاجی خـلیفه و آنـچه در طول عمر‌ خود از سـر گـذرانده است، می‌پردازد. کاتب چلبی متوفای ۱۰۶۷ قمری‌ است‌. در‌ کارنامه‌اش ترجمه کتاب از زبان لاتین به تـرکی نـیز وجود دارد. برخی از آثار وی عبارتند از‌؛

۱- ‌‌اقوال‌ الاخـیار فـی التاریخ و الاخـبار بـه عـربی است و فَذْلَکَه نام دارد. چـلبی آن را‌ تاریخ‌ کبیر‌ نیز خوانده است. فذلکۀ التواریخ نام دیگر آن است. فذلکۀ شامل ۳ فصل است: فـصل اول‌: دربـاره قبایل و اقوام. فصل دوم: یاد کردن از شـهرهایی کـه در فـصل نـخست‌ از آنـها سخن رفته‌ و اشـاره‌ بـه احوالات رجال این شهرها. فصل سوم: درباره حوادث مهم از آغاز هجرت پیامبر اکرم ص تا سال ۱۰۰۰ قـمری. ۲- فـذلکه تـرکی که شامل حوادث سال ۱۰۰۰ تا ۱۰۶۵ قمری اسـت. ۳- تـحفۀ‌ الکـبار فـی اسـفار البـحار، تالیف ۱۰۵۵ قمری درباره دریاداری. ۴- تقویم التواریخ، شامل وقایع از هبوط آدم تا سال ۱۰۵۸ قمری که به عربی است. ترجمه فارسی آن در ایران توسط موسسه‌ میراث‌ مکتوب به چاپ رسیده اسـت. ۵- قانون نامه ۶- ترجمه تاریخ فرهنگ ۷- تاریخ قسطنطنیه و قیصریّه ۸- رونق السّلطنۀ ۹- ارشاد الحیاری الی تاریخ الیونان و الرّوم و النّصاری به منظور اصلاح خطاهای موجود در تواریخ اسلامی‌ درباره‌ حوادث اروپا نگاشته شده است. ۱۰- سلّم الوصول الی طـبقات الفـحول ۱۱- جهان نما از قدیم‌ترین کتب جغرافیا به زبان ترکی است و در ۱۱۴۵ قمری به همت ابراهیم متفرقه‌ چاپ‌ شده است. ۱۲- بحریّه که از جهان نما برداشته شده است، درباره منطقه روم ایلی و بوسنی اسـت. ۱۳- لوامـع النّور فی ظلمت اطلس مینور، ترجمه اطلس مینور از مرکاتور‌. ۱۴‌- العام‌ المقدّس فی فیض الاقدس ۱۵‌- تحفۀ‌ الاخیار‌ فی الحکم و الامثال و الاشعار، گفتگوها از سه زبـان عـربی، فارسی و ترکی ۱۶- درر المنتثرۀ و غرر المـنتشرۀ ۱۷- دسـتور العمل فی اصلاح‌ الحلل‌ (در‌ آیین کشورداری) ۱۸- رجم الرّجیم بالسّین و الجیم (مجموعه‌ای‌ از‌ فتاوی عجیب شیخ الاسلام‌های عثمانی به صورت سوال و جواب) ۱۹- شرح تفسیر بیضاوی ۲۰- حـسن الهـدایۀ (شرح محمدیه، علی‌ قـوشچی‌ کـه‌ برای سلطان محمد فاتح فراهم کرده بود). ۲۱- جامع المتون‌ (مجموعه‌ای که از نزدیک به ۳۰ کتاب گزینش شده است). ۲۲- میزان الحق فی اختیار الاحق، آخرین اثر‌ چلبی‌ در‌ سال ۱۰۶۷ قمری، درباره مسائل دیـنی مـختلفی که در روزگار او‌ وجود‌ داشته است. ۲۳- گزیده لطایف نگارستان غفاری ۲۴-

گزیده نوادر تاریخ و طبقات ۲۵- کشف الظنون عن‌ اسامی‌ الکتب‌ و الفنون، اساسی‌ترین کتاب وی در زمینه کتاب‌شناسی است که کتاب مفتاح السعادۀ‌ طاش‌ کـپری‌زاده‌، الهـام‌بخش وی بوده اسـت. کشف الظنون که در آن نام کتاب‌ها به صورت الفبایی‌ نوشته‌ شده‌ است تا پایان حروف الفبا نرسیده اسـت؛ از این بابت عده‌ای بر آن ذیل‌ نویسی‌ کرده‌اند. ویشنه زاده محمّد عزّتی (مـتوفی ۱۰۹۲ق)، مـلحقاتی بـر این اثر افزوده است‌. حنیف‌ زاده‌ احمد طاهر افندی (متوفی ۱۲۱۷ق)، ۵۰۶ کتاب بر آن افزوده که فلوگل آن را‌ چاپ‌ کـرده ‌ ‌اسـت. ارابه حبیلر شیخی ابراهیم افندی (متوفی ۱۱۸۶ق)، ذیلی بر آن نوشته‌ است‌. شیخ‌ الاسلام عـارف حـکمت بـیگ هم ذیلی بر آن دارد. مهمترین ذیل بر آن مربوط به‌ اسماعیل‌ پاشا بغدادی است که ایضاح المـکنون فی الذّیل علی کشف الظنون نام‌ دارد‌ که‌ بیش از ۱۸۰۰۰ کتاب را در قریب ۳۰ سال بر کـشف الظنون افزوده است.[۳۸] البـته‌ بـاید‌ اشاره‌ کرد که سبحانی در مقاله خود اشاره دارد که بسیاری از آثار‌ یاد‌ شده چلبی به صورت نسخه خطی هستند.

کتابنامه

ـ آتش، سلیمان. «معنای ۱۸ بیت آغاز مثنوی.» ترجمه‌ توفیق‌ سبحانی. معارف. مرداد ـ آبـان ۱۳۸۵٫ شماره ۸٫

ـ ــــــــــــ . مکتب تفسیری اشاری. ترجمه توفیق‌ سبحانی‌. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۱٫

ـ آنقروی، اسماعیل‌. «حُجّۀ‌ السّماع‌.» ترجمه توفیق سبحانی. نامه انجمن. تابستان ۱۳۸۶‌. شماره‌ ۲۶٫

ـ پالچین، سونر و دوغان یورداقول. آقای پیپ. ترجمه توفیق سـبحانی. تـهران: نشر قطره‌، ۱۳۸۱‌.

ـ دانش، حسین. رباعیات خیام. ترجمه‌ و توضیح‌ توفیق سبحانی‌. تهران‌: انجمن‌ آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۷۹٫

ـ رفیق، احمد‌. «شیعیان‌ و بکتاشیان در قرن دهم/شانزدهم.» ترجمه توفیق سبحانی. معارف. فروردین ـ تیر ۱۳۷۲‌. شماره‌ ۲۸٫

ـ سـبحانی، تـوفیق. «ادای دین به‌ مصطفی بن عبدالله معروف‌ به‌ حاجی خلیفه کتاب شناس بزرگ‌ ترک‌.» تحقیقات کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاهی. بهار و تابستان ۱۳۷۸٫ شماره ۳۰ و ۳۱٫

ـ ــــــــــــ . «برخی‌ از‌ نسخ خطی ناشناخته فارسی در‌ کتابخانه‌های‌ ترکیه‌ (فـهرست الفـبایی و نشانی‌ کتابخانه‌ها‌ و شماره کتب موجود در‌ آنها‌.» تحقیقات اسلامی. سال نهم. بهار و تابستان ۱۳۷۳٫ شماره ۱ و ۲٫

ـ ــــــــــــ . «بررسی آخرین شرح مثنوی در‌ ترکیه‌.» نامه فرهنگستان. تابستان ۱۳۷۴٫ شماره ۲٫

ـ ــــــــــــ‌ . «درباره‌ نسخه‌ای از‌ «مثنوی‌.» نشر‌ دانش. بهمن و اسـفند ۱۳۷۱‌. شـماره ۷۴٫

ـ ــــــــــــ . «زنـدگی و آثار پروفسور احمد آتش.» آیـنه مـیراث. پایـیز و زمستان ۱۳۸۴٫ شماره ۳۰‌ و ۳۱‌.

ـ ــــــــــــ . «سلیمان محمد نحیفی.» معارف. آذر‌ ـ اسفند‌ ۱۳۶۶‌. شماره‌ ۱۲‌.

ـ ــــــــــــ . «سماع.» فصلنامه‌ هنر‌. زمستان ۱۳۶۴ و بهار ۱۳۶۵٫ شماره ۱۰٫

ـ ــــــــــــ . «شعر و موسیقی در سماع مولویان.» نامه انجمن. تـابستان ۱۳۸۷‌. شـماره‌ ۳۰‌.

ـ ــــــــــــ . فـهرست نسخه‌های خطی فارسی کتابخانه بروسا‌. گیلان‌: دانشگاه‌ گـیلان‌، ۱۳۶۸‌.

ـ ــــــــــــ‌ . فـهرست نسخه‌های خطی فارسی کتابخانه مغنیسا. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۶٫

ـ ــــــــــــ . فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه‌های ترکیه. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۳٫

ـ ــــــــــــ . «کـتابخانه کـوپریلی و فـهرست کتب‌ خطی آن.» نامه انجمن. زمستان ۱۳۸۴٫ شماره ۲۰٫

ـ ــــــــــــ و حسام الدّین آق‌سو. فـهرست نسخه‌های خطی فارسی کتابخانه استانبول. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۴٫

ـ ــــــــــــ و قاسم انصاری. «حاجی بکتاش‌ ولی‌ و طریقت بـکتاشیه.» مـجلّه دانـشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز. زمستان ۱۳۵۵٫ شماره ۱۲۰٫

ـ ــــــــــــ . «هزینه کتابت و تذهیب دیوان کـبیر شـمس (وقف شده بر تربت شریف مولانا).» نامه بهارستان. فروردین ۱۳۸۶‌. شماره‌ ۱۱ و ۱۲٫

ـ ــــــــــــ . «یادی از استاد تحسین یازیجی.» پیک نـور. پایـیز ۱۳۸۲٫ شـماره ۳٫

ـ ششن، رمضان و توفیق سبحانی. «برخی از نسخ خطی ناشناخته فارسی‌ در‌ کتابخانه‌های ترکیه.» تـحقیقات اسـلامی. پایـیز‌ و زمستان‌ ۱۳۶۶٫ شماره ۵ و ۶٫

ـ عالم زاده، هادی و فهیمه مخبر دزفولی. نقدی بر مقاله «حاجی بکتاش ولی و طریقت بـکتاشیه.» تـاریخ اسـلام. تابستان ۱۳۸۵٫ شماره ۲۶٫

ـ کمال، یاشار‌. طبل‌ حلبی (تنکه). ترجمه توفیق‌ سبحانی‌. تهران: نشر نی، بـی‌تا.

ـ «گـفتگو با توفیق سبحانی،» نشریه بخارا. فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۱٫ شماره ۲۳٫

ـ گولپینارلی، عبدالباقی. «پیشگفتار ترجمه دیـوان حـافظ.» تـرجمه توفیق سبحانی. اطلاعات حکمت و معرفت. فروردین ۱۳۹۰٫ شماره‌ ۶۱‌.

ـ ــــــــــــ . تصوف در یکصد پرسش و پاسخ. ترجمه توفیق سـبحانی. تـهران: مؤسسه فرهنگی نشر دریا، ۱۳۶۹٫

ـ ــــــــــــ . در بیان ادبیات دیوانی. ترجمه توفیق سبحانی. تهران: انتشارات سـروش، ۱۳۷۴٫

ـ ــــــــــــ . «دیـروز و امـروز‌.» ترجمه‌ توفیق سبحانی‌. نشر دانش. بهمن و اسفند ۱۳۷۱٫ شماره ۷۴٫

ـ ــــــــــــ . فتوت در کشورهای اسلامی و مآخذ آن. ترجمه توفیق سـبحانی‌. تـهران: انتشارات روزنه، ۱۳۷۹٫

ـ ــــــــــــ . ملامت و ملامتیان. ترجمه توفیق سبحانی. تهران‌: روزنه‌، ۱۳۷۸‌.

ـ ــــــــــــ . مولانا جلال الدّیـن. تـرجمه تـوفیق سبحانی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۶۳٫

ـ ــــــــــــ . مولویّه بعد ‌‌از‌ مولانا. ترجمه توفیق سبحانی. تهران: کـیهان، ۱۳۶۶٫

ـ ــــــــــــ . نـثر و شـرح مثنوی شریف. ترجمه‌ و توضیح‌ توفیق‌ سبحانی. تهران: سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسـلامی، ۱۳۷۴٫

«مـیراث مشترک ادب فارسی (مصاحبه با‌ توفیق سبحانی)». کیهان فرهنگی. آبان ۱۳۸۴٫ شماره ۲۲۹٫

ـ نوری ئوزترک، یاشار. شهید راه‌ حـقیقت و عـشق. ترجمه و توضیح‌ توفیق‌ سبحانی. تهران: انتشارات روزنه، ۱۳۸۲٫

***

[۱] نک: «گفتگو با توفیق سبحانی،» نشریه‌ بخارا‌ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۱، شماره ۲۳)، ص ۲۱۴‌ – ۲۲۳؛ «میراث مشترک ادب‌ فـارسی‌ (مـصاحبه بـا توفیق سبحانی)،» کیهان‌ فرهنگی‌ (آبان ۱۳۸۴، شماره ۲۲۹)، ص ۵- ۱۷

[۲] توفیق سبحانی، «برخی از نسخ خطی ناشناخته فارسی در‌ کـتابخانه‌های‌ تـرکیه‌ (فهرست الفبایی و نشانی کتابخانه‌ها و شماره کتب موجود در آنها،» تحقیقات اسلامی (سال‌ نهم‌، بهار‌ و تابستان ۱۳۷۳، شماره ۱ و ۲)، ص ۱۶۳ – ۱۸۰٫

[۳] توفیق‌ سبحانی، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه‌های ترکیه (تهران: مرکز نـشر دانـشگاهی، ۱۳۷۳).

[۴] توفیق سبحانی، فهرست نسخه های خطی فارسی کتابخانه مغنیسا (تـهران: مـرکز نـشر دانشگاهی، ۱۳۶۶)

[۵] توفیق سبحانی‌، فهرست نسخه های خطی فارسی کتابخانه بروسا (گیلان: دانشگاه گیلان، ۱۳۶۸‌).

[۶] توفیق‌ سـبحانی‌ و حـسام الدّیـن آق سو، فهرست نسخه های خطی فارسی کتابخانه استانبول (تهران: پژوهشگاه علوم انـسانی و مـطالعات فرهنگی‌، ‌‌۱۳۷۴‌).

[۷] رمضان ششن و توفیق سبحانی، «برخی از نسخ خطی‌ ناشناخته‌ فارسی در کـتابخانه‌های ترکیه،» تحقیقات اسلامی (پاییز و زمستان ۱۳۶۶، شماره ۵ و ۶)، ص ۱۷۰ – ۱۸۴٫

[۸] توفیق سبحانی، «کتابخانه کوپریلی‌ و فهرست‌ کتب‌ خطی آن،» نامه انجمن (زمستان ۱۳۸۴، شماره ۲۰)، ص ۲۵ – ۳۶٫

[۹] توفیق سبحانی‌، «هزینه‌ کتابت‌ و تذهیب دیوان کبیر شمس (وقف شده بر تربت شـریف مـولانا)»، نامه بهارستان (فروردین ۱۳۸۶‌، شماره‌ ۱۱‌ و ۱۲)، ص ۳۳۳-۳۳۵٫

[۱۰] نـک‌: توفیق سبحانی، «درباره نـسخه‌ای‌ از «مـثنوی»، نشر دانش (بهمن و اسفند ۱۳۷۱، شماره ۷۴)، ص ۳۲-۳۵٫

[۱۱] عبدالباقی گولپینارلی، ملامت و ملامتیان‌، ترجمه‌ توفیق هـ. سبحانی (تهران: روزنه، ۱۳۷۸‌).

[۱۲] عبدالباقی‌ گولپینارلی‌، فتوت‌ در‌ کشورهای اسلامی و مآخذ‌ آن‌، ترجمه توفیق سبحانی (تهران: انتشارات روزنه، ۱۳۷۹).

[۱۳] عـبدالباقی گـولپینارلی، نـثر و شرح مثنوی شریف‌، ترجمه و توضیح توفیق سبحانی (تهران: سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۴).

[۱۴] عـبدالباقی‌ گـولپینارلی، تـصوف در یکصد‌ پرسش‌ و پاسخ، ترجمه توفیق سبحانی (تهران: مؤسسه فرهنگی نشر دریا، ۱۳۶۹).

[۱۵] عبدالباقی گولپینارلی، مـولانا جـلال الدّین، ترجمه توفیق سبحانی (تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۶۳).

[۱۶] عبدالباقی گولپینارلی، مـولویه بـعد از مـولانا‌، ترجمه توفیق هـ. سبحانی (تهران: کیهان، ۱۳۶۶).

[۱۷] عـبدالباقی‌ گولپینارلی‌، در‌ بـیان ادبـیات دیـوانی، ترجمه توفیق سبحانی (تـهران: انتشارات سروش، ۱۳۷۴).

[۱۸] توفیق سبحانی، «بررسی آخرین‌ شرح‌ مثنوی در ترکیه،» نامه فرهنگستان (تابستان ۱۳۷۴، شماره ۲)، ص ۱۳۲- ۱۴۲٫ همچنین نـک: عـبدالباقی‌ گولپینارلی‌، مولویه‌ بعد از مولانا، ترجمه تـوفیق سـبحانی (تـهران: کـیهان، ۱۳۶۶)، مـقدمه.

[۱۹] گولپینارلی، پیشین.

[۲۰] نک: عبدالباقی گولپینارلی، «پیشگفتار ترجمه دیوان حـافظ،» تـرجمه تـوفیق سبحانی، اطلاعات حکمت و معرفت (فروردین ۱۳۹۰، شماره ۶۱)، ص ۴۱-۴۵٫

[۲۱] عبدالباقی گولپینارلی، «دیروز و امروز»، ترجمه‌ توفیق‌ سـبحانی، نـشر دانش (بهمن و اسفند ۱۳۷۱، شماره ۷۴)، ص ۱۸-۲۱٫

[۲۲] حـسین دانـش، ربـاعیات‌ خیام‌، ترجمه و تـوضیح تـوفیق سبحانی (تهران‌: انجمن‌ آثـار و مـفاخر‌ فرهنگی‌، ۱۳۷۹‌).

[۲۳] سـلیمان آتـش‌، مکتب‌ تفسیری اشاری، ترجمه توفیق هـ. سبحانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۱ش.

[۲۴] یاشار نوری ئوزترک، شهید راه حقیقت و عشق، ترجمه و توضیح توفیق هـ. سبحانی (تهران‌: انتشارات‌ روزنه، ۱۳۸۲).

[۲۵] توفیق سبحانی‌، «سلیمان‌ محمد نـحیفی،» مـعارف (آذر ـ اسفند ۱۳۶۶، شماره ۱۲)، ص ۱۲۸- ۱۳۲٫

[۲۶] توفیق سبحانی، «زندگی و آثار پروفسور احمد آتش،» آینه میراث (پاییز و زمستان ۱۳۸۴، شماره ۳۰ و ۳۱)، ص ۳۶۱ – ۳۷۶٫

[۲۷] احمد آتش، «معنای‌ ۱۸‌ بیت آغاز مثنوی،» ترجمه توفیق سبحانی، معارف (مرداد ـ آبان ۱۳۸۵، شماره ۸)، ص ۱۰۳ – ۱۱۸٫

[۲۸] تـوفیق سـبحانی، «یـادی از استاد تحسین یازیجی،» پیک نـور (پایـیز ۱۳۸۲، شـماره ۳)، ص ۹۵‌ – ۹۶‌.

[۲۹] یاشار‌ کمال، طبل حلبی (تنکه)، ترجمه توفیق سبحانی (تهران: نشر نی‌، بی‌تا).

[۳۰] سونر پالچین و دوغان یورداقول، آقای پیپ، ترجمه توفیق سـبحانی (تـهران: نـشر قطره، ۱۳۸۱).

[۳۱] توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه،» مجلّه دانشکده ادبیات‌ و علوم انسانی تبریز، زمستان ۱۳۵۵ش، شماره ۱۲۰، ص ۵۰۵ – ۵۴۶٫

[۳۲]هـادی عـالم زاده و فهیمه مخبر دزفولی، نقدی بر مقاله «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه،» تاریخ اسلام (تابستان ۱۳۸۵، شماره ۲۶)، ص ۹۵ ـ ۱۰۶‌.

[۳۳] احـمد رفـیق، «شیعیان و بکتاشیان در قرن دهم/شـانزدهم‌،» تـرجمه‌ تـوفیق‌ هـ. سبحانی، معارف (فروردین ـ تیر ۱۳۷۲، شماره ۲۸)، ص ۶۲ ـ ۱۱۶٫

[۳۴] اسماعیل آنقروی، «حُجّۀ السّماع»، ترجمه‌ توفیق‌ هـ‌. سبحانی، نامه انجمن (تابستان ۱۳۸۶، شماره ۲۶)، ص ۱۶۵ـ ۱۹۴٫

[۳۵] توفیق سبحانی، «سـماع‌»، فـصلنامه‌ هـنر (زمستان ۱۳۶۴ و بهار ۱۳۶۵، شماره ۱۰)، ص ۳۴۶ ـ ۳۵۱٫

[۳۶] توفیق سبحانی، «شعر و موسیقی در سماع مولویان،» نامه انجمن (تـابستان ۱۳۸۷، شـماره ۳۰)، ص ۵- ۲۰٫

[۳۷] نک: توفیق سبحانی‌، «ادای‌ دیـن بـه مصطفی بـن‌ عـبدالله‌ مـعروف به حاجی خلیفه کتاب شناس بـزرگ تـرک،» تحقیقات کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاهی (بهار و تابستان ۱۳۷۸، شماره ۳۰ و ۳۱)، ص ۷ ـ ۲۴٫

[۳۸] همانجا.

همچنین ببینید

مجموعه آهنگ‌های سلاطین عثمانی (۱۶)؛ بوسه‌لیق سازنده

پایگاه مطالعات عثمانی: در ادامه معرفی آهنگ‌های ساخته شده توسط پادشاهان عثمانی به معرفی قطعه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *