اَخی اِوْران، ابوالحقایق نصیرالدین محمودبن احمد (۵۶۶-۶۵۹ق/ ۱۱۷۱-۱۲۶۱م)، پیر صنف دباغان ترک و پایهگذار طریقت اخی لیق که در آناتولی به اخی اوران [۱]معروف است (مجدی، ۳۳؛ چاغاتای، ۴۱, ۴۹).
اگرچه وی شخصیتی تاریخی است و گُلشهری سرایدۀ مثنوی «کرامات اخی اوران طاب ثراه» از اشنایی نزدیک خود با او یاد کرده (تشنر، ۳۱, ۳۴)، اما زندگیش با افسانهها درآمیخته، و جزئیات آن تاکنون بهطور دقیق روشن نشده است (چاغاتای، ۴۹). یکی از معانی اوران (اورن) در زبان ترکی، اژدهاست و بنا به روایت مناقبنامهها، وی چون به صورت اژدها ظاهر میشده، به اخی اوران (آهی اوران) شهرت یافته است (اولیاچلبی، ۱/ ۵۹۵؛ گولپینارلی، ۵۹). اصل و تبار او نیز با روایاتی افسانهآمیز توأم است: در مناقبنامهها از او به عنوان پسر عباس عموی پیامبر اسلام(ص) (چاغاتای، ۴۱؛ تشنر، ۳۲؛ EI2) و کمربستۀ علی بن ابیطالب(ع) (نک: وایدا، ۸۱) یاد شده است (نیز نک : چاغاتای، همانجا). مصطفى عالی او را «عجم» و «مفخر روم» دانسته است (ص ۶۴).
مآخذ موجود دوران زندگانیش را نیز به اختلاف یاد کردهاند: برخی او را با علاءالدین کیقباد اول سلجوقی (د ۶۳۴ق) فرمانروایی آسیای صغیر همعصر دانستهاند (گولپینارلی، ۵۰؛ چاغاتای، ۴۹, ۸۹)، لیکن اکثر مآخذ عثمانی او را از عارفان زمان اورخان سلطان عثمانی (د ۷۶۱ق)، یعنی حدود یک قرن متأخرتر به شمار آوردهاند (عاشق پاشازاده، ۲۰۰؛ اولیا چلبی، ۲/ ۳۹؛ ثریا، ۱/ ۳۰۹). برخی نیز او را معاصر حاج بکتاش ولی (عالی، همانجا) و از یاران وی و صاحب کرامات بسیار دانستهاند (نک : گولپینارلی، ۵۰-۵۹) و هاشم بابا مؤلف عنقای مشرق حتى او را با عثمان غازی مؤسس سلسلۀ عثمانی معاصر دانسته است (نک : کوپریلی، ۴۰۷، حاشیۀ ۲). آنچه مسلم است اینکه وی در خراسان و ماوراءالنهر از مریدان احمد یسوی (د ۵۶۲ق/ ۱۱۶۷م) مبادی طریقۀ صوفیه را فرا گرفت و سپس به زیارت مکه رفت و در اثنای سفر با اوحدالدین کرمانی (د ۶۳۵ق/ ۱۲۳۷م) آشنا شد و به او انتساب جست و به هدایت مجدالدین اسحاق، پدر صدرالدین قونوی، به آناتولی آمد (چاغاتای، ۴۹-۵۰). نخست در دِنیزلی، سپس در قونیه و قیصریه اقامت گزید و در شهر اخیر کارگاه دباغی دایر کرد و از صدرالدین قونوی اجازت یافت. سپس در قیرشهر مقام گرفت (گولپینارلی، ۵۲). اخی اوران که اخی باباها و دباغان آناتولی سلسلۀ خود را به او و از طریق او به زید هندی، پیر کل دباغان، میرسانند (اولیا چلبی، ۱/ ۵۹۴؛ تشنر، همانجا)، سازمان اخی لیق (اخی لیک) را پی افکند و در گسترش نفوذ و اعتبار آن کوشش بسیار به کار برد (نک : ه د، اخی)، به طوری که دولتمردان عثمانی ــ ازجمله اورخان و پسرش مراد عثمانی ــ به عضویت در ان افتخار میکردند (چاغاتای، ۵۰-۵۱).
مدفن او را مآخذ به اختلاف در طرابوزان (سامی، ۲/ ۸۰۵)، دنیزلی (اولیا چلبی، ۱/ ۵۹۵)، آق شهر (هامرورگشتال، I/ ۱۸۶) آورده، بقعههایی را در طرابوزان ــ محلۀ بوزتپه ــ قونیه و بورسیه به او نسبت میدهند، اما آرامگاه و تکیۀ او اکنون در قیرشهر قرار دارد و یکی از زیارتگاهها محسوب میشود (چاغاتای، ۴۹؛ تشنر، ۳۳-۳۴). به استناد سنگنوشتههای مورخ ۸۵۴ و ۸۸۶ق/ ۱۴۵۰ و ۱۴۸۱م به نام علاءالدولهبن سلیمان، به نظر میرسد که این زاویه در سدۀ ۹ق/ ۱۵م ساخته شده است. پس از آن در ۹۶۸ق/ ۱۵۶۱م، در زمان سلیمان قانونی (حک ۹۲۶-۹۷۴ق/ ۱۵۲۰-۱۵۶۶م) آرامگاه مرمت و یا تجدید بنا گردید (کونتر، II/ ۴۳۴-۴۳۵؛ برای جزئیات زاویۀ اخی اوران، نک : روبن، ۱۹۵-۱۹۹؛ «دائرهالمعارف [۲]…»، I/ 530-531). تکیۀ اخی اوران موقوفات بسیاری در روستاهای اطراق قیر شهر داشته است (چاغاتای، ۵۰؛ تشنر، ۳۳).
آثاری نیز به زبان فارسی به اخی اوران نسبت میدهند (چاغاتای، ۴۱).
دو برادر از عالمان زمان سلطان سلیمان قانونی در قونیه به نامهای محمد و احمد ملقب به اخوین به سبب اینکه پدرشان پیر صنف دباغ و خانقاه اخی اوران بود، به اخیزاده معروفند (عطائی، ۸، ۵۷؛ ثریا، ۴/ ۱۱۶). پیرحسن را که آرامگاهش در ابهر قرار دارد، فرزند اخی اوران دانستهاند (کاتبی، ۱۸۳).
مآخذ
اولیا چلبی، محمد ظلی، سیاحتنامه، استانبول، ۱۳۷۴ق؛ ثریا، محمد، سجل عثمانی (تذکرۀ مشاهیر عثمانیه)، استانبول، ۱۳۰۸-۱۳۱۶ق؛ سامی، شمسالدین، قاموسالاعلام، استانبول، ۱۳۰۶ق؛ عاشق پاشازاده، تاریخ، استانبول، ۱۳۳۲ق؛ عالی، مصطفى، کنهالاخبار، استانبول، ۱۲۲۷ق؛ عطائی، عطاءالله، حدائق الحقائق فی تکمله الشقائق، به کوشش عبدالقادر اوزجان، استانبول، ۱۹۸۹م؛ کوپریلی، محمد فؤاد، «آناطولیده اسلامیت»، دارالفنون ادبیات فاکولته سی مجموعه سی، استانبول، ۱۳۳۸ق/ ۱۹۲۲م، شم ۵؛ مجدی محمد افندی، حدائق الشقائق (ذیل الشقائق النعمانیه)، به کوشش عبدالقادر اوزجان، استانبول، ۱۹۸۹م؛ کاتبی، سیدی علی، مرآتالممالک، ترجمۀ محمود تفضلی و علی گنجهلی، تهران، ۱۳۵۵ش؛ نیز:
Çağatay, N., Bir türk kurumu olan ahilik, Ankara, 1989; EI2; Gölpınarlı, A. Manakıb-I Hocı Bektâs-I Velî (Vilâyet nâme), Istanbul, 1958; Hummer-Purgstall, J., Geschichte des osmanischen Reiches, Graz, 1963; Kunter, H. B., «Kitâbelerimiz», Vakıflar dergisi, Ankara, 1942; Ruben, W., «Eigenartige Denkmaeler aus kīrsehir», Belleten, Ankara, 1948, vol. XII, no. 45; Taeschner, F., «Beiträge zur geschichte der achis in Anatolien (14-15. Jhr»), Islamica, Leipzig, 1931; Türkiye diyanet vakfı İslam ansiklopedisi, Istanbul, 1988; Vajda, G., «Les corps de métiers en Turquie», Revue des études islamiques, Paris, 1934.
نویسنده: علیاکبر دیانت
منبع: دایره المعارف بزرگ اسلامی